📗داستان کربلا
🔥 #آه
#قسمت_هفتم 📹
امام آن شب همراه با خانواده و نزدیکانش عازم مکه شد و محمدبن حنفیه طبق سفارش امام در مدینه ماند.
اندکی از شهر دور نشده بودند که گروهی از فرشتگان مسلح سوار بر مرکبهایی از نور به استقبال کاروان امام آمدند؛ خود را معرفی کردند و گفتند ما همان فرشتگانی هستیم که به امر خدا چندبار پیامبر را یاری دادیم. اکنون نیز نزد تو و برای یاری تو آمدهایم.
امام فرمودند:
_وعده ما باشد در کربلا، جایگاه شهادتم.
سپس گروهی از جنیان آمدند و گفتند:
_ما از شیعیان شماییم. هرکس از دشمنانتان را بفرمایی میکشیم، تا نتواند به شما آسیبی رساند.
امام برایشان دعا کرد و فرمود:
_ مگر قرآن را نخواندهاید که فرموده است زمانی که مرگتان فرا رسد، هرکجا باشید شما را در برمیگیرد؛ حتی اگر در قصرهای محکم و بلند باشید؟
اگر من و همراهانم سالم بمانیم، این خلق ظالم با چه چیزی آزمایش شوند؟؟
من را میکشند و قبرم زیارتگاه تمام مردم تا روز قیامت خواهد بود. شما نیز روز عاشورا در کربلا حاضر شوید. آن روزی که من و هیچیک از مردانم زنده نخواهیم بود.
جنیان گفتند:
_ اگر اطاعت از فرمان شما واجب نبود، همه دشمنانتان را قبل از رسیدن به شما نابود میکردیم...
امام پاسخ داد:
_ من خود به اینکار تواناترم؛ اما آن را انجام نمیدهم؛ زیرا باید مردم به رِوال عادی و معمولی هدایت شوند یا گمراه باشند تا در روز قیامت، همه دلیلی برای اعمال خود داشته باشند.
کاروان امام علیهالسلام در روز سوم شعبان از راه اصلی( و نه مثل ابنزبیر از بیراههها) وارد شهر مکه شد.
در مدتی که امام در مکه بودند، مردم از شهرهای مختلف به ایشان عرض ارادت میکردند.
ابن زبیر هم آنجا بود و اصلا از دیدن این صحنهها خوشش نمیآمد. هرچند خودش هم گهگاه به دیدار امام میآمد...
پ.ن: طبق آیه ۹ از سوره مبارکه انفال، ۱۰۰۰ نفر از فرشتگان در جنگ بدر به پیامبر و یارانش کمک کردند. البته به این شکل که بودنشان باعث دلگرمی مسلمانان و تقویت روحیه آنان شد. بهتر جنگیدند و پیروز شدند.
#ادامه_دارد ..
#اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
🌸⃟🌷🍃📕჻ᭂ࿐✰
http://Eitaa.com/dorehami_dokhtarane