eitaa logo
باز خوانی مقتل سیدالشهدا علیه‌السلام🥀🏴
113 دنبال‌کننده
26 عکس
28 ویدیو
3 فایل
🏴بازخوانی "کتاب آه" به قلم استاد یاسین حجازی ترجمه مقتل 🗞 "نفَسُ المَهموم" مرحوم حاج شیخ عباس قمی 🕯السَّلامُ عَلَى أَسِيرِ الْكُرُبَاتِ وَ قَتِيلِ الْعَبَرَاتِ🩸 راه ارتباطی کانال: @M_taeb کانال دوم: @namazemahboob کانال سوم : @chekaraa
مشاهده در ایتا
دانلود
📗داستان کربلا 🔥 📹 عبیدالله غلامی به نام "مَعقِل" داشت. ۳۰۰۰ درهم به او داد و گفت با شیعیان اظهار دوستی کن و با آن‌ها صمیمی شو و به این وسیله مسلم را پیدا کن. بگو می‌خواهی این پول را به مسلم برسانی. معقِل به مسجد نزد یکی از شیعیان رفت و گفت: شنیده‌ام کسی به کوفه آمده و برای حسین‌بن علی بیعت می‌گیرد. من دوستدار حسین هستم و می‌خوام جانم را فدای او کنم و این ۳۰۰۰ درهم دارایی من است که می‌خواهم به دست مسلم برسانم و... آن فرد هم از او تعهد گرفت که جای مسلم را به کسی نگوید و از او برای مسلم بیعت گرفت. مدتی بعد، یکی از یاران هانی که پیرمردی بود به نام "شریک"، بیماری سختی گرفت. او گفت: _ای مسلم! عبیدالله به من ارادت دارد و قرار است برای عیادتم به خانه هانی بیاید. من در رختخواب می‌مانم و تو ای مسلم! پشت در پنهان شو و رمز بین ما این باشد:" برایم آب بیاورید" هرگاه این جمله را گفتم، تو وارد شو و عبیدالله را به قتل برسان. مسلم پذیرفت ... روز بعد، عبیدالله به همراه خادمش (مِهران) به عیادت شریک آمدند. اندکی گذشت و شریک با صدای بلند گفت: _ برایم آب بیاورید... برایم آب بیاورید... نمی‌شنوید؟! برایم آب بیاورید... اما مسلم برای کشتن عبیدالله، وارد نشد. مهران به اوضاع مشکوک شد و پای عبیدالله را فشار داد؛ یعنی بیا سریع از این‌جا برویم... عبیدالله و مهران به سرعت برخاستند که بروند. شریک گفت: _ بمانید. می‌خواهم وصیت کنم. عبیدالله جواب داد: _ باز خواهم گشت. اکنون باید بروم... و رفتند. بعد از رفتن آن‌ها مسلم وارد اتاق شد در حالی که شمشیر در دستانش بود و در جواب سوال و تعجب شریک گفت: _ به یاد حدیثی از رسول خدا(ص) افتادم که فرمود: در اسلام، کشتن ناگهانی(ترور) جایز نیست؛ از طرفی او مهمان هانی بود و کشتن مهمان، خلاف مروّت و جوانمردی است. شریک سه روز بعد از این ماجرا از دنیا رفت. .. ‎‌ 🌸⃟🌷🍃📕჻ᭂ࿐✰ http://Eitaa.com/dorehami_dokhtarane