📗داستان کربلا
🔥 #آه
#قسمت_یازدهم 📹
عبیدُالله به محض دریافت نامه یزید، به همراهانش گفت:
_ آماده شوید که فردا صبح، به سمت کوفه خواهیم رفت.
از سویی امام حسین علیهالسلام قاصدی را سوی بصره فرستاد و برای هر کدام از بزرگان و فرماندهان بصره، نامهای جداگانه نوشت در حالیکه نامهها همه یکسان بودند. (اسامی فرماندهان در کتاب آه آمده؛ ولی به جهت اختصار، آنها را ذکر نکردم) و در آن نامهها به آنان یادآوری کرد:
_ما از خاندان پیامبریم و رسول خدا(ص) تا زنده بود، بسیار در مورد رعایت حق ما به مردم سفارش کرد. من جانشین بر حق رسول خدا و وصی او هستم ...
اما پس از رحلت پیامبر خدا، برخی افراد این حق را از ما سَلب کردند. البته من برای عدم تفرقه میان امت پیامبر، سکوت کردم، *اما اکنون میبینم در دین خدا بِدعَت ایجاد کردهاند و دیگر سکوت جایز نیست* ( بدعت یعنی وارد کردن چیز جدیدی در دین اسلام. مثل گفتن آمین بعد از سوره حمد در نماز یا حلالکردن مشروبخواری و ...)
پس اگر به من ملحق شوید، قطعا به بهترین راه سعادت رهنمون خواهید شد. والسلام
یکی از بزرگان بصره به نام "یزیدبن مسعود" سه قبیله تحت امرش را جمع کرد و تمام ماجرا از مرگ معاویه، تا دعوت امام را برایشان تعریف کرد. دو قبیله، سریعا قبول کردند که به حمایت امام بروند و یک قبیله، چند روزی مشورت کردند و سپس پذیرفتند.
یزید بن مسعود، به امام نامه نوشت که ما همگی آماده یاری شما هستیم و هرزمان که بفرمایی در خدمتیم و امام در جواب نامهاش بسیار برای او و همراهانش دعا کردند.
سپاه بصره از آن روز به بعد، در صدد تدارک تجهیزات جنگی و جمعآوری نیروهایشان شدند و کمکم خودشان را آماده کردند که به کاروان امام ملحق شوند، که خبر شهادت امام و یارانشان به بصره رسید...
#ادامه_دارد ..
#اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
🌸⃟🌷🍃📕჻ᭂ࿐✰
http://Eitaa.com/dorehami_dokhtarane