توماس کارلایل، دانشمند بزرگ انگلیسی:
بهترین درسی که از تراژدی کربلا می گیریم این است که حسین و یارانش، ایمان استوار به خدا داشتند. آنان با عمل خود، روشن کردند که تفوق عددی در جایی که حق و باطل روبرو می شوند، اهمیت ندارد. پیروزی حسین(ع) با وجود اقلیتی که داشت، موجب شگفتی من است.
سلام اوقاتتون حسینی🤍
ضمن عرض تسلیت مجدد، به نظرم رسید فرصت خوبیه این مدت که در ایام سوگواری امام حسین علیه.السلام هستیم، یه دور مَقتَلخوانی کنیم. 🖤
📚مَقتلخوانی، یعنی از روی کتاب مقتل که مربوط به وقایع ماه محرم و شهادت امام حسین هست، بخونیم.
عین یه رمان مذهبی اما واقعی💔
پس از واقعه عاشورا، اولین گزارشها را همان شاهدان عینی یعنی خانواده امام حسین(ع) خصوصا حضرت زینب(س) و امام سجاد (ع) روایت کردن. البته دیگران هم تعریف کردند. حالا بعدا براتون میگم.
فقط بدونید که تا حالا حدود ۷۰ کتاب مَقتَل امام حسین(ع) نوشته شده.
آخه حادثه کربلا و شهادت نوه پیامبر(ص)، اونم فقط ۵۰ سال بعد از رحلت آن حضرت، و به دست خود مسلمونا!! به خودی خود آن قدر عجیب و باورنکردنی بود که مردم میخواستند درمورد جزئیاتش بیشتر بدونند؛ از طرفی این واقعه برای شیعیان اهمیت زیادی داشته و امامان شیعه(ع) خصوصا امام صادق (ع) خیلی تأکید میکردند که در مورد اون بنویسید و مردم را آگاه کنید. سومین دلیل این تعداد بالای مقتل هم به ممانعتهای بنیامیه برای جلوگیری از انتشار اخبار عاشورا برمیگرده.
اما اینکه گزارشگران و راویان حادثه عاشورا چه کسانی هستند؟
راویان حادثه کربلا 3 گروه هستند:
📝 گروه اول اعضای خانواده و اهل بیت(ع) بودند. مثل امام سجاد(ع) و حضرت زینب که بیشتر از دیگران در این باره روشنگری کردند.
📝گروه دوم، خود دشمنان بودند!! مثلا وقتی که ابنزیاد میخواسته به لشکریانش جایزه بده، هر کسی اعلام میکرده من تو کربلا چه کار کردم و چه کسی را کشتم و ...
📝یکی دو نفر از راویان هم کسانی بودند که ابتدا جزء دشمنان امام حسین(ع) بودند و بعدا توبه کردند و برای جبران، ماجرا را این طرف و آن طرف نقل میکردند.
📝گروه سوم هم آن دسته از شیعیان و دوستداران امام حسین(ع) بودند که نتونستن در روز عاشورا امام را همراهی کنند. مثل *اَصبَغ* که یکی از اصحاب خاص امام علی(ع) بود؛ ولی در زمان عاشورا، در زندان به سر میبرد.
خب حالا بعد از این همه توضیح، عرض کنم خدمتتون که یکی از بهترین مقتلهایی که نوشته شده، کتابی است که حاج شیخ عباس قُمی نوشتن( همون کسی که کتاب مفاتیح رو نوشته و تو خونه همه هست🌺) و اسم کتابشون هم " نَفَسُ المَهموم" هست که معنیش میشه: آه😔
اخیرا یه آقایی به اسم *یاسین حجازی* این کتاب رو به صورت امروزی، خیلی ساده و روان به فارسی نوشتن که همه میتونن به راحتی مطالعه کنند💙
اگه خدا توفیق بده و امام حسین عنایت کنند، کتاب آه رو به صورت خلاصه و آسون از اول تا آخر با هم میخونیم. انشاء الله.
پ.ن: چیزهایی که تو کتاب و منبر و مداحیها شنیدیم و خوندیم، همش از روی همین کتابهای مَقتل هست. منتها ما جسته و گریخته شنیدیم.
اگه بتونیم این کتاب رو یه دور کامل بخونیم، متوجه جزئیات قضایا میشیم و از اون مظلومیت بزرگ و اتفاق تلخ و اندوهبار و در عین حال زیبا و عجیب، باخبر خواهیم شد و انشاء الله درسهای زیادی خواهیم آموخت🌕
پس با اجازه همگی این رمان رو قسمت به قسمت ارسال میکنم. دعا کنید خدا به وقتمون برکت بده...
https://eitaa.com/maghtal
📗داستان کربلا
🔥 # آه
#قسمت_ اول 📹
⛔️روزی که معاویه از دنیا رفت...
ابوخالد خرمافروش گفت: روز جمعه با میثم سوار بر کشتی، در رودخانه فرات بودیم. ناگهان بادی شدید وزیدن گرفت. میثم به آسمان نگاهی کرد و گفت مراقب باشید. به گمانم معاویه اکنون مُرد!
من از سخن او تعجب کردم. اما یک هفته بعد مردی از اهل شام را دیدم و احوالپرسی کردم. گفت بحمدلله جمعه هفته پیش معاویه مُرد و مردم با یزید بیعت کردهاند.
💬 بیایید چندسالی به عقب برگردیم...
زمانی که امام حسن علیهالسلام از دنیا رفتند، مردم به برادرشان امام حسین اصرار کردند بیا معاویه را از حکومت برکنار کن و خود جای او بنشین. ما تو را امام خود میدانیم؛ اما امام حسین (ع)فرمودند: برادرم میان خود و معاویه پیمان صلحی امضا کرده بود و تا معاویه زنده باشد، ما به این صلح پایبند هستیم.
معاویه در اواخر عمرش بر اثر بیماری به شدت لاغر شده بود. آخرین بار که در حمام به خود نگریست، به گریه افتاد و گفت پس از سالها که قویپنجه و سالار بودم، اکنون گوشت بدنم آب شده و اندکی برجای مانده...میدانم که مرگم نزدیک است.
به مسجد رفت و برای مردم سخنرانی کرد:
ای مردم! مدتی طولانی بر شما حکومت کردم و دیگر شما از من مَلول شدهاید. مطمئن باشید بعد از من هرکس بر شما حکومت کند، از من نالایقتر و بدتر است....
بعد مقداری برای خودش دعا کرد و رفت.
در روزهای آخر عمر دو نفر را فراخواند و برایشان وصیت کرد. گفت به پسرم یزید بگویید: من سالها تلاش کردم تا مردم را خاضع و فرمانبُردار کنم. اکنون همهچیز آماده است برای حکومت کردن تو!
منتها به این چند سفارش عمل کن:
پس از من از ۴ نفر بترس:
حسینبن علی(ع)
عبدالله، پسر عُمر
عبدالله، پسر زُبَیر
عبدالرحمن، پسر ابوبکر
⬅️ پسر عمر بیشتر اهل عبادت است...
⬅️پسر ابوبکر بیشتر تابع نظر جمع و اهل شهوات است...
⬅️پسر زبیر مانند روباهی در کمین تو و مقام توست. اگر توانستی و بر او غلبه کردی حتما او را بکُش.
⬅️ولی *پسر علی، حسین* او زیر بار زور نمیرود و سبُک خیز و تندمزاج است. احتمالا مردم عراق از او دعوت میکنند. مراقب حسین باش. اگر احیانا در جنگ بر او غلبه یافتی، او را نکُش. آنان خاندان پیامبرند و حقی بزرگ بر همه دارند.
بالاخره معاویه نیمه رجب سال ۶۰ هجری از دنیا رفت و به یزید نامه فرستادند که سریع برگرد پدرت مُرد
#ادامه_دارد ..
#اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
🌸⃟🌷🍃📕჻ᭂ࿐✰
http://Eitaa.com/dorehami_dokhtarane
📗داستان کربلا
🔥 #آه
#قسمت_دوم 📹
یزید که برگشت، پدرش را دفن کرده بودند.
اولین کاری که کرد نامهای به ولید حاکم مدینه نوشت و خبر مرگ پدرش را داد و گفت طبق وصیت پدرم، از این چند نفر بیعت بگیر که تعهد بدهند مرا به عنوان خلیفه قبول دارند و مخالفتی نمیکنند.
ولید خیلی نگران شد؛
ابتدا با مَروان مشورت کرد.
مروان: آنها را دعوت کن و برای یزید بیعت بگیر؛ اما در مورد مرگ معاویه به آنها چیزی نگو چون اگر بفهمند، هر کدام برای خود دارودستهای فراهم میکنند و بر ضد یزید قیام خواهند کرد. اگر بیعت نکردند سریع همینجا هرسه را از میان بردار.
ولید جوانی را به مسجد فرستاد که امام حسین علیه السلام و عبدالله پسر زُبیر را در اسرع وقت نزد ولید ببرد.
ابن زبیر به امام گفت به نظر شما با ما چکار دارند؟
امام: گویا امیر گمراهشان معاویه از دنیا رفته و ما را فرا خواندهاند تا با یزید بیعت کنیم.
امام با تعدادی از جوانان جنگجو به دارالحکومه رفت و به آنان فرمود: همینجا بمانید و اگر لازم شد شما را صدا خواهم زد.
امام وارد شدند و ولید ابتدا ماجرای مرگ معاویه را خبرداد و بعد گفت که به دستور یزید باید از امام بیعت بگیرد.
امام: لابُد باید در انظار عمومی بیعت کنم تا همه مردم هم مطلع شوند؛ درسته؟
ولید: بله. دقیقا
امام: پس میروم و صبح برمیگردم...
ولید مخالفتی نکرد؛ اما مروان به شدت مخالفت کرد و به ولید گفت یا همین الان از حسین بیعت بگیر، یا همینجا گردنش را بزن.
امام سریع از جا برخاسته و فرمودند: آنوقت تو قرار است مرا بکشی یا او؟؟ دروغگویان! چه کسی گفته که یزید شرابخوار و بیدین خلیفه مسلمانان است تا من با او بیعت کنم؟
در این لحظه سربازان مروان که در قصر پنهان شده بودند قصد جان امام را کردند که جوانان هاشمی وارد شدند و با امام همگی از دارالحکومه بیرون رفتند...
ولید: خدا لعنتت کند مروان! من ترجیح میدهم هیچ مال و مقامی نداشته باشم، اما به حسین آزاری نرسانم. به خدا قسم انسان هرقدر هم نماز و روزه زیاد داشته باشد اما دستش به خون حسین آلوده شود، قطعا جهنمی خواهد شد...
مروان با تمسخر: پس خوش به حالت! امروز خیلی ثواب کردی.
.
.
خبر که به یزید رسید، ولید را برکنار کرد و مروان را به جای او حاکم مدینه کرد و دیگر به پسر زبیر و دیگران سخت نگرفت.
#ادامه_دارد ..
#اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
🌸⃟🌷🍃📕჻ᭂ࿐✰
http://Eitaa.com/dorehami_dokhtarane