#تربیتفرزند...🌹
راهکارهای کمک به کودکان خشن و عصبانی
🔸از تنبیههای غیرعلمی دوری کنید
🔸نقشتون رو به خوبی ایفا کنید. یک مدل مناسب که میتونه عصبانیتش رو کنترل و مدیریت کنه.
🔸پاداشی رو برای رفتارهای غیر خشن در نظر بگیرید.
🔸خودتون الگوی خوبی واسش باشید.
🔸والدینی خونگرم و حامی باشید.
🔸به فرزندتون مهارتهای رفتاری رو آموزش بدید و اونا رو مدل کنید.
🔸جایگزینهایی رو برای خشم و عصبانیت پیدا کنید و به فرزندتون بیاموزید.
🔸خیلی شفاف با بچهتون در مورد احساسات صحبت کنید. بهش کمک کنید تا احساسات خودشو به روشی سالم و مناسب بیان کنه و همه راههای مناسب برای مدیریت خشم رو درنظر بگیره.
🔸مهارتهای خودتون رو در تربیت اونا افزایش بدید.
🔸هرگونه اضطراب و استرس رو حذف کنید.
🔸همیشه بعد از بروز خشم به خود و فرزندتون وقت استراحتی بدید. این کار باعث فروکش کردن عصبانیت و ایجاد آرامش میشه.
اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ💚
@mah_mehr_com
#نقاشی کشتی مرحله به مرحله✨
🎨 🦒 🎨 🦢 🎨
@mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کاردستی_گل_زیبا
مناسب برای روز مادر ، روز پدر ، روز معلم
@mah_mehr_com
#قصه_های_پیامبران
🌼حضرت ایوب
#قسمت_اول
حضرت ایوب پیامبر بود و به همه کمک میکرد.او مرد ثروتمندی بود و گوسفندهای زیادی داشت و دانههای گندم زیادی در انبار خود داشت. مزرعهها و باغهایش پر از میوه و سبزی بود.
حضرت ایوب با این که همه چیز داشت و پولدار بود اما بسیار مهربان بود و به فقیرها کمک میکرد و یتیمها را خیلی دوست داشت.
یک روز وقتی حضرت ایوب داشت خدا را عبادت میکرد،شیطان که اصلا حضرت ایوب را دوست نداشت آمد و گفت:
-ای ایوب از این که این قدر خدا را عبادت کردی خسته نشدی؟
حضرت ایوب خندید و گفت:
-تو جواب سوالت را میدونی پس چرا میپرسی! اما باز هم برات میگم، ای شیطان اگه سالهای سال باشه من هنوز هم خدای بزرگ رو میپرستم و خدا را دوست دارم.
شیطان خندید و گفت:
-ایوب خودت خوب میدونی که چرا خدا را عبادت میکنی و این قدر دوستش داری، میخوایی بهت بگم چرا؟
حضرت ایوب گفت:
-من خوشم نمی یاد با تو حرف بزنم و ازت بدم مییاد.
شیطان گفت:
-تو سالهای سال خدا را عبادت کردی.اما همه ی این عبادتها دروغه،من میدونم که اگه پول و این قدر نعمت نداشتی هیچ وقت خدا را عبادت نمی کردی.
حضرت ایوب که واقعا خیلی خدا را دوست داشت.ناراحت و عصبانی شد و گفت:
-اصلا این طور نیست.من ایوب پیامبر خدا هستم و هیچ وقت در هیچ شرایطی خدا را ترک نمی کنم.
شیطان خندید و رفت.
صبح توی بازار،مردی داشت با دوستش حرف میزد خنده ای بلند کرد و گفت:
-عبادتهای ایوب همه الکی و از روی دروغه.
#این_قصه_ادامه_دارد...
🌸🍂🌼🍃🌸
@mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❄️☃️ #نقاشی زمستان با ابر و گواش🌲
@mah_mehr_com
شرفش مال مادر است
🔷 امام خمینی: اگر این بچهاى که شما تربیت کردید یک تربیت صحیح باشد و آن وقت آن بچه در رأس جامعه واقع بشود، یک ملت را سعادتمند مىکند؛ و آن شرفش مال شماست؛ *یعنى شما این سعادت را براى یک ملت بیمه کردید.*
#شکوه_مادری
@mah_mehr_com
28.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#قصه
دزد زاغ و موش
برای دوستان خود فوروارد کنید🙏
@mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#فرزندایران
#امیرکبیر
خدمات اصلاحی امیرکبیر در دوران صدارت چه بود؟!
ماه مهر
╔═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
#حکایت
📘 ️پا را به اندازه گلیم خود دراز کن
روزی شاه عباس از راهی می گذشت. درویشی را دید که روی گلیم خود خوابیده است و چنان خود را جمع کرده که به اندازه ی گلیم خود درآمده. شاه دستور داد یک مشت سکه به درویش دادند.درویش شرح ماجرا را برای دوستان خود گفت. در میان آن جمع درویشی بود که به فکر افتاد او هم از انعام شاه نصیبی ببرد،به این امید سر راه شاه پوست تخت خود را پهن کرد و به انتظار بازگشت شاه نشست. وقتی که مرکب شاه از دور پیدا شد، روی پوست خوابید و برای اینکه نظر شاه را جلب کند هریک از دست ها و پاهای خود را به طرفی دراز کرد بطوری که نصف بدنش روی زمین بود.در این حال شاه به او رسید و او را دید وفرمان داد تا آن قسمت از دست و پای درویش را که از گلیم بیرون مانده بود قطع کنند.
یکی از نزدیکان شاه از او سوال کرد که : " شما در رفتن درویشی را در یک مکان خفته دیدید و به او انعام دادید. امادر بازگشت درویش دیگری را خفته دیدید سیاست فرمودید، چه سری در این کار هست ؟
"شاه گفت : " درویش اولی پای خود را به اندازه ی گلیم خود دراز کرده بود اما درویش دومی پایش را از گلیمش بیشتر دراز کرده بود".
#ضرب_المثل
@mah_mehr_com
شغل تازه ی گردن دراز _صدای اصلی_459518-mc.mp3
9.75M
#قصه_کودکانه
#قصه_صوتی
🌼 شغل تازه گردن دراز
🦒در یک جنگل بزرگ و سرسبز یک زرافه خوش قدوبالا به نام گردن دراز زندگی میکرد ...
👆بهتره ادامه قصه را بشنوید.
کانال قصه های کودکانه به ترویج فرهنگ قصه گویی برای کودکان در بین والدین و تقویت شادابی و روحیه ی کودکان کمک
میکند.
🌼🍃🌸🍂🌼🍃🌸
@mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
یه کاردستیِ خوشکل و راحت و کم هزینه 👌😍
#کاردستی
🧸 ماه مهر
╔═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
گام به گام نقاشی بکشیم🍬🖌
💭 ماه مهر
╔═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
اگه بچه های امروزی آرزوی داشتن گوشی های #هوشمند و #تبلت دارن
ما هم آرزومون بود که یه دونه از اینا داشته باشیم😉
#نوستالژی
@mah_mehr_com
💠 #احکام دانش آموزی: داستان مُهر
🔻 خواهرم و دخترِش اومدن خونمون. داشتم نماز می خوندم که پریسا مهرم رو برداشت و فرار کرد. با خودم گفتم وای حالا چیکار کنم؟! با اشاره به پریسا گفتم مهرم رو بیار. اون هم فقط شکلک درمی آورد و می خندید و ورجه وورجه می کرد.
🔰 رکعت آخر بودم و توی نماز هم نمیشد حرف بزنم. پریسا مهر رو مدام به هوا پرت می کرد و شعر می خوند. هیچی به ذهنم نرسید. روی فرش اتاق سجده کردم و با خودم گفتم نکنه سجده روی فرش درست نیست. سجده آخر رو روی دستم سجده کردم و نماز رو به هر شکلی بود تموم کردم.
🔥 اشکم جاری شد. چادرم رو در آوردم و داد زدم آبجی ببین پریسا چیکار میکنه.😭 رساله رو برداشتم نگاه کردم دیدم نوشته اگه وسط نماز مهر رو گم کردی:
🔹اول: اگه چیزی كه سجده بر اون صحیحه مثل كاغذ و ... همراه داره، به اون سجده كنه.
🔸دوم: اگه چیزی در دسترس نباشه و وقت نماز هم تنگ نباشه، باید نماز رو بشكنه و مهر تهیه كنه و نماز بخونه.
🔹سوم: اگه وقت تنگه به حدی كه اگه نماز رو رها كنه، نماز قضا میشه، باید به لباسش كه از پنبه یا كتانه، سجده كنه.
🔸 چهارم: اگه لباسش از چیزی غیر از پنبه یا كتانه، باید به اون سجده كنه.
🔹 پنجم: اگه اون هم ممكن نباشه، به پشت دستش سجده كنه.
🔸 ششم: اگه اون هم امكان نداره، باید بر چیزی معدنی؛ مانند انگشتر عقیق سجده كنه.
✅ پس چیزی به نام ناخن شست برای محل سجده در این مورد وجود ندارد.
@mah_mehr_com
🚨تک فرزندی، نوجوانان، آسیب های تک فرزندی
😩 حسرت یک دعوای ساده خواهر و برادری!
💯تاثیر تک فرزندی در روحیات نوجوانی چطور است؟
🚨گاهی ما هم قدر حضور خواهر و برادرمان را نمیدانیم.
✍زهرا قربانی
🔹در اتاق را باز کرد، چراغ را خاموش کرد، در را باز گذاشت و الفرار!
🔸این چند جمله از یک کمدی در زندگی با برادر است. زیاد است از این صحنه های خنده دار و حتی اعصاب خورد کن! مثلا در یخچال را بازکنی و سهم پیتزای یخ کردهات را کش رفته باشد یا بخواهی روی صندلی بنشینی و صندلی را بردارد. حتی جنگ های بی پایان با خواهر و برادر هم از نبودنش و سکوت بدون چالش در خانه بهتر است. خیلی وقت ها فرد در کودکی متوجه ای تنهایی نمی شود اما وقتی پا به نوجوانی و جوانی می گذارد تازه دلش میخواهد یکی از جنس خانواده را در کنار خودش داشت. گرچه که برعکس هم هست. گاهی ما هم قدر حضور خواهر و برادرمان را نمی دانیم😢
#جمعیت
#فرزندآوری
#تربیت_فرزند
#تربیت_نوجوان
@mah_mehr_com