شهید عباس بابایی.mp3
20.16M
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
⚜قصه های: #فرماندهان⚜
💜شهید عباس بابایی💜
(ماجرای رفتن به آمریکا 🇺🇸 )
🔴 عباس با هواپیما✈️ اطراف قزوین دور میزد تا بتونه روستاهای دورافتاده رو شناسایی کنه و به مردمش کمک کنه...
🔹#قصهقهرمانها🔸
@mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
آخ جون کارتون😍
#ماجراهای_سعید
#مــــاه_مــــــهــر
🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
#مــــــاهـ_مـــــــــهـر
#پویانمایی
قسمت۳
چند حدیث از معصومین در رابطه با منتظران حضرت مهدی عج
🍀پیامبر ص: بالاترین عبادت انتظار فرج است.
🍀امام علی ع: محبوبترین اعمال نزد پروردگار انتظار فرج است.
🍀امام حسین ع: آگاه باشید که منتظران ظهور همانند مجاهدانی هستند که در حضور رسول خدا ص شمشیر زدهاند.
🍀امام سجاد ص: منتظران، برگزیدگان مخلص و شیعیان راستین ما هستند.
🍀امام باقر ص: به منتظران پاداشی معادل کسی که روزها را روزه بگیرد و شبها را عبادت کند، میدهند.
🍀امام صادق ع: هر کس که منتظر باشد و در این راه آزار ببیند، فردای قیامت در صف ما خواهد بود.
🍀امام کاظم ع: خوشا به حال شیعیان ما در عصر غیبت که دوستی ما را فراموش نمیکنند.
🍀امام زمان عج: شیعیان ما عاقبت خوشی در زندگی دنیا دارند به شرطی که از گناهان دوری جویند.
#دانستنیهای_مهدوی
@mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹️کلیپ کودکانه شهادت حضرت رقیه س (شعر کلیپ گفتگوی حضرت رقیه خاتون با امام حسین ع هست)
#حضرت_رقیه_س
@mah_mehr_com
مثل امامت باش _صدای اصلی_447328-mc.mp3
3.85M
#قصه_کودکانه
#یک_آیه_یک_قصه
🌼مثل امامت باش
«هدی» و «عزیز جون» باهمدیگه اومدن «مشهد» زیارت حرم مطهر امام رضا (علیه السلام).
هدی از عزیز جون درباره ی پدر بزرگوار ایشون سؤال میکنه و عزیزجون هم با رویی خوش جواب سؤالهای هدی رو میدن و این داستان با زبانی ساده و روان به کودکان میگه که سعی کنن «خشمگین» نشن و اگر هم زمانی عصبانی شدن، به این فکر کنن که اگه راه داره ببخشن؛ چون در این صورت هم خودشون راحت میشن و هم طرف مقابل.
🌸در این قسمت از برنامه ی «یک آیه، یک قصه» عزیزجون به آیه ی ۳۷ سوره ی مبارکه ی «شوری» اشاره می کنن.
🌼خداوند در این آیه میفرماید:
«وَالَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ. و آنان که از گناهان بزرگ و زشتکاری می پرهیزند و چون (برکسی خشم و غضب کنند (بر او) میبخشند.»
🌸🌸🌼🌸🌸
@mah_mehr_com
✅ بچه هایی که #باهوشترند هم پرجنب و جوش ترند و هم مسائل را از بقیه همسالان زودتر می فهمند و سرگرم کردن آنها هم خلاقیت و تنوع بیشتری می طلبد.
👈این بچه ها باید تخلیه شوند و راهش هم همین بازیگوشی است .
❌ هیچگاه به دیگران اجازه ندهید که به بچه شما برچسب بزنند ، توهین کنند ، مقصر جلوه دهند و...
@mah_mehr_com
تحلیل نقاشی کودک
🌷#چشم ها: دنیای درون نقاش و اجتماعی بودن او را نشان می دهند. کودکان خودستا، چشم ها را با حالت های درنده و وحشی می کشند.
چون چشم ها ارزش زیبایی نیز دارند، بنابراین دخترها و دوستداران هم جنس خود، چشم ها را خیلی بزرگ می کشند.
@mah_mehr_com
✍ شعر احترام به والدین
َ🌟 آی بچه جون ، آی بچه جون
🌟 یه وقت نشی نامهربون
🌟 با پدر و با مادرت
🌟 همدل و همزبون بمون
🌟 آی بچه جون ، آی بچه جون
🌟 به گفته قرآن مون
🌟 بعد از عبادت خدا
🌟 با والدین باش مهربون
🌟 آی بچه جون آی بچه جون
🌟 برای عمر فراوون
🌟 دست پدر ، مادرتو
🌟 ببوس و رو چشم بمالون
✍ شاعر : حامد طرفی
💜💚💜💚💜💚💜💚
#مــــاه_مــــــهــر
🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
#مــــــاهـ_مـــــــــهـر
Audio_164592.mp3
5.4M
📙داستان :عطار و امانت
📚از کتاب :روزی بود روزی نبود
🎙گوینده :ساربنا اژگان
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
#مــــاه_مــــــهــر
🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
#مــــــاهـ_مـــــــــهـر
29.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☺️#انیمیشن
😇#ضرب_المثل:
😁سحر خیز باش تا کامروا باشی
بچههای گلللل😍ضرب المثل این هفته :یعنی اینکه افراد سحرخیز شانس خیلی بیشتری برای موفقیت در کارهایشان دارند.
@mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ الان وقت بچهدار شدن نیست!!
❌اگر هم بچهداری اصلا نمیتونی تربیت کنی!!
🚨 کل دنیا کار میکنن که تو نباشی
بعد تو چی؟ دغدغه فکریت چیه؟
معیشت؟
آره رفیق؛ میخوان آنقدر درگیر یه لقمه نون باشی که دیگه یه بچه شیعه پاکار امام زمان(عج) تو مملکت امام زمان(عج) متولد و تربیت نشه😔
#فرزندآوری
#جمعیت
@mah_mehr_com
#قصه_کودکانه
#گلستان_سعدی
🌼مبارکتان باشد
هر چه بود گذشت و دیگر برنگشت؛ اما گاهی که به آن فکر میکنم خنده ام میگیرد؛ به آن سفر؛ به آن جوان که اسمش اسعد بود؛ و به آن روز که خدا به ما رحم کرد.
دوست دارید داستانش را بشنوید؟ پس گوش کنید من جهانگرد نیستم؛ امّا اهل سفرم و همیشه از این شهر به آن شهر میروم در طول عمرم به جاهای زیادی رفته ام و آدمهای زیادی دیده ام در راه با خطرهای زیادی روبه رو شده ام.
بدترین چیز برای مسافرانی که جاده های کوهستانی و بیابانی را با شتر یا قاطر طی میکنند راه زنها هستند. آنها بیرحم هستند؛ گاهی وقتها دنبال مال و ثروت مسافرها هستند و گاهی آنان را میکشند.
در یکی از ،سفر هایم و در ابتدای راه، با همین جوانی که اول داستان اسمش را گفتم، آشنا شدم. اسعد برای این که دیگران او را بشناسند با صدایی شبیه رعد غرید و گفت: من پهلوانی شجاع و بی باکم هیچ فیلی قدرت بازوی مرا ندارد و هیچ شیری زورش به من نمیرسد.»
همه به او آفرین گفتند و به به و چه چه کردند.
اسعد، قد بلندی داشت و بازوانی کلفت پرتوان، به نظر می آمد به تنهایی صد نفر را حریف است از همه مهمتر به کمرش شمشیر بزرگی بسته و تیر و کمانی هم به شانه اش آویخته بود. خوشحال شدم که چنین هم سفری دارم این طور آدمها مایه ی دلگرمی هستند و انسان در کنارشان احساس امنیت میکند. من که همه جا قدم به قدم و سایه به سایه اش میرفتم به او گفتم: «این همه جنگجویی را از کجا یاد گرفته ای؟»
گفت: «پدرم یکی از خانهای بزرگ است و هزاران هزار زمین و باغ و چند آبادی دارد. تا به حال هر چه
میخواسته ام به من داده است.
گفتم: «به به چه !خوب حتماً همیشه با خیال راحت سفر
میکنی؟»
دستی به ریش و سبیل انبوهش کشید و گفت: «سفر؟ نه اولین بار است که سفر میکنم.من همیشه ناز پرورده ی پدر و عزیز دردانه ی مادرم بوده ام.
گفتم: «با این سلاح هایی که داری، حتماً در جنگهای زیادی شرکت کرده ای؟»
دستی به شمشیرش کشید و آن را جلو نور طلایی خورشید گرفت و گفت: «جنگ؟ نه من تا به کنون، نه جنگیده ام و نه جنگی را از نزدیک دیده ام.
با خودم فکر کردم عزیز دردانه ی مادر و نازپرورده ی پدری که تا به حال نه صدای شیپور جنگ شنیده، نه برق شمشیر رزمنده ها را دیده، به چه دردی میخورد؟
با این همه من و او همگام راه میرفتیم و از هر دری سخنی میگفتیم. البته من بیشتر ساکت بودم و او حرف میزد.
توی راه هر جا دیوار خرابه ای میدید آن را در هم میشکست و خرد میکرد؛ هر جا درختی خشک شده میدید با ضربه ی
شمشیرش
تکه تکه اش میکرد، بعد شمشیرش را هوا تکان میداد و میگفت: «من قویترین پهلوان روی زمینم هیچ فیلی قدرت بازوی مرا ندارد و هیچ شیری حریف من نمیشود.»
راه طولانی بود و کاروان کمکم خسته میشد. نزدیک غروب بود که به کوه پایه ای رسیدیم تصمیم داشتیم تا وقتی که خورشید در آسمان است برویم و شب استراحت کنیم. ناگهان دو راهزن از پشت تخته سنگی بیرون پریدند و جلویمان سبز شدند. در دست راه زنها چوب و چماق بود و صورتهایشان را بسته بودند .کاروان ایستاد. یکی از راه زنها با صدای نخراشیده ای گفت: «زود باشید اشیای قیمتی تان را بدهید
همه ی نگاه ها چرخید طرف اسعد که گفته بود از فیل پرزورتر و از شیر دلیرتر است. آهسته به او گفتم: «زود باش پهلوان حسابشان را برس، نابودشان کن.» اما دیدم آن بیچاره مثل درختی در باد میلرزد و رنگش زرد شده. آهسته گفتم «همه ی امید ما به توست. شمشیر و
تیر و کمانت را بیرون بکش و خودت را نشان بده
اما دیدم مثل بید میلرزد دستهایش آن قدر سست شده
بود که شمشیر را رها کرد و
تیروکمان از شانه اش افتاد. آهی کشیدم و به این نازپرورده ی پدر آفرین گفتم.
همانجا بود که فهمیدم داشتن تیر و کمان و شمشیر، کسی را رزمنده نمی کند .
فهمیدم جنگاوری به چیز دیگری ست جای شما خالی، هر چه داشتیم به دزدها تقدیم کردیم و جان سالم به در بردیم
@mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پادشاه شکمو و دخترش
قصه صوتی کودک
گوینده : لیلا طوفانی
#مــــاه_مــــــهــر
🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
#مــــــاهـ_مـــــــــهـر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قصه
💠 «علی، فوتبالیست خوش اخلاق محله»
🔷 مناسب سن ۴ سال به بالا
✅ موضوع قصه: آموزش ایثار به کودکان
┄┄┅🍃🌸♥️🌸🍃┅┅
#مــــاه_مــــــهــر
🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
#مــــــاهـ_مـــــــــهـر#مــــاه_مــــــهــر
🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
#مــــــاهـ_مـــــــــهـر
🔴 #بزرگترین خیانت والدین به بچهها!
✍بزرگترین و بدترین خیانت پدر و مادر به فرزندشون اینه که بچهشون رو از کار بندازن!یعنی، کارهایی رو که فرزندشون قراره انجام بده پدر و مادر انجام بدن! مثلا به جای او حرف بزنند، به جای او مشق بنویسند، به جای او کار بکنند و به جای او فکر بکنند.
ما باید بذاریم بچهها با خطا و اشتباه همه چیز رو یاد بگیرند برای اینکه این مسئله مربوط به رشدشون هست.
✍فرزانه فردینفر | مشاور و روانشناس
@mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قصه_شب
💠 حلما کوچولوی قهرمان؛ قسمت سی و یکم
@mah_mehr_com