eitaa logo
محله شهیدمحلاتی
410 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
5.2هزار ویدیو
93 فایل
برای ارتباط برقرار کردن به آیدی زیر پیام بدهید : @STabatabai
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🟢 من از عنوان‌ «بنده خدا» بیشتر خوشنودم تا عنوان «پیامبر»! 🔸 پیغمبر(ص) به قدری متواضع بود و فروتنی می‌کرد که اعراب عیب می‌گرفتند و می‌گفتند: تو در نحوه خوراک و پوشاک مانند بندگان و بردگان می‌باشی. پیغمبر(ص) در جواب می‌گفت: کدام بنده از من بنده‌تر است؟ 🔹می‌فرمود: من به این که بنده خدا هستم خرسندترم از آن که پیغمبر او هستم. 📗 استاد مطهری، حکمت‌ها و اندرزها، ج۲، ص۵۱ _-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_ 💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃 ✨خجسته میلاد پیام آور بزرگ رحمت، حضرت ختمی مرتبت، محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) ✨و همچنین میلاد فرخنده‌ی ششمین کوکب تابناک آسمان امامت، رئیس مکتب تشیع، حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام)، بر حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، و همچنین بر همه ی شما بزرگواران مبارک باد 💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃 @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💿 ویژه میلاد پیامبر اکرم 💢 از ویژگی های ممتاز پیامبر صلی الله علیه وآله 🎙حجة الاسلام و المسلمین عالی @mahale114
فصل چهارم: صفحه هفتم: نماز ناتمام ، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام) ..................... رسم خوبی که آن روز در جبهه‌ها رایج بود سنت «عقد اخوت» بود. هدف از برادری این بود که هم در دنیا حواسمان بیشتر به هم باشد و هم در صورت شهادت، از برادران شفاعت و دستگیری شود. با خودم گفتم شهادت اگر بالابلند‌تر از آن است که من لایق آن باشم پس چه چیزی بهتر که با پر پرواز این برادران به بلندای آن برسم؟ این جریان، ساده ولی بسیار تأثیرگذار اتفاق افتاد. در سنگر جمع شدیم. مفاتیح را گذاشتیم وسط. دستمان را در دست هم گذاشتیم و صیغه را خواندیم: «با تو برادر می‌شوم در راه خدا. صاف و یک‌رنگ می‌شوم در راه خدا. دستت را در دستم می‌گذارم در راه خدا و در پیشگاه خدا و ملائکه، کتب، انبیای الهی و ائمۀ معصوم عهد می‌بندم که اگر اهل بهشت و شفاعت بودم و اجازۀ ورود به بهشت را داشتم وارد نشوم، مگر اینکه تو همراه من باشی.» از آن به‌بعد، رابطۀ ویژه‌ای بینمان برقرار شد. همدیگر را «بِرار» صدا می‌زدیم و با همین کلمه تمام محبتمان را منتقل می‌کردیم. این برادری از جبهه شروع و تا خانه‌هایمان ادامه پیدا کرد و نه‌فقط خودمان، که خانواده‌هایمان را تحت‌تأثیر قرار داد. بعضی اوقات من به‌همراه مادرم به خانۀ برادران می‌رفتیم و چند روز می‌ماندیم. گاهی آن‌ها می‌آمدند و می‌ماندند و جالب اینکه مادرانمان بدون اینکه از جریان عقد اخوت خبر داشته باشند، ما را فرزند خود می‌خواندند و «روله» خطاب می‌کردند و ما آن‌ها را «دا» صدا می‌زدیم. در دسته، دو نفر به اسم «علی‌پناه» داشتیم. علی‌پناه موسیوند بزرگ‌تر بود و طلبه و علی‌پناه محمودی نوجوانی دوازده-سیزده‌ساله بود و ریزنقش. او خیلی دوست داشت پابه‌پای دیگران نگهبانی بدهد، اما بچه‌ها به‌خاطر سن کمش، او را از کارهای سنگین و نگهبانی معاف کرده بودند. بعد از آنکه خیلی اصرار کرده بود، کاری برایش تراشیدند و گفتند از محوطه نگهبانی بده. او هم با جدیت نگهبانی می‌داد و غالباً در محوطه سرگردان بود. برای صدا زدن این دو علی‌پناه همیشه مشکل داشتیم. این علی‌پناه را صدا می‌زدیم، آن علی‌پناه جواب می‌داد. آن علی‌پناه را صدا می‌زدیم، این‌یکی جواب می‌داد. برای اینکه این مشکل حل شود علی‌پناه کوچک را علی‌پناه محوطه صدا می‌کردیم. می‌گفت: «چرا مرا محوطه صدا می‌زنید؟» بچه‌ها می‌گفتند: «خب همیشه توی محوطه‌ای دیگه! چی صدا بزنیم؟» @mahale114
♨️شبهه 🔰 هیچ حد و مرزی ندارد! 💢برای روشن شدن میزان اختیارات رهبرجمهوری اسلامی، بسیار مناسب است که این اختیارات با اختیارات پادشاه انگلستان، رئیس جمهور فرانسه و رئیس جمهور آمریکا مقایسه شود 🔴 در بحث قانون گذاری: پادشاه انگلیس، رئیس جمهور فرانسه و رئیس جمهور آمریکا اختیار وتوی مصوبات پارلمان را دارند در حالی که رهبر ایران چنین اختیاری ندارد هم پادشاه انگلیس، و هم رئیس جمهور فرانسه می توانند پارلمان را منحل کنند و همچنین رئیس‌جمهور آمریکا می‌تواند پارلمان را تعطیل کند اما رهبر ایران چنین اختیاری ندارد 🔴 در بحث نظامی: پادشاه انگلیس، رئیس جمهور فرانسه و رئیس جمهور آمریکا فرمانده کل قوا هستند که رهبر ایران نیز چنین اختیاری دارد 🔴 در زمینه قضایی: تعیین عالی‌ترین مقام قضایی نیز مانند رهبر ایران برعهده پادشاه انگلیس، رئیس جمهور فرانسه و رئیس جمهور آمریکا است 🔴 در حوزه اجرایی: رئیس جمهورفرانسه؛ ریاست قوه مجریه، اجرای قانون، عزل و نصب وزرا، تعیین سفرا و... و در آمریکا رئیس جمهور؛ ریاست قوه مجریه، عزل و نصب وزرا و... اما رهبر ایران نه رئیس قوه مجریه است، نه اختیار عزل و نصب رئیس جمهور و وزرا را دارد و نه اختیار تعیین سفرا را 🔴 تعیین سیاستهای کلی کشور: در آمریکا نه تنها رئیس جمهور سیاستهای کلی کشور را تعیین می‌کند، بلکه سیاستهای کلی دولت نیز توسط او تعیین می‌شود اما در قانون اساسی ایران، فقط اجازه ابلاغ سیاستهای کشور به رهبری داده شده است و نه سیاستهای کلی دولت 🔴 مسئولیت در برابر وظایف و اختیارات خود: رئیس جمهور فرانسه طبق قانون اساسی در قبال اقداماتش هیچ‌گونه مسئولیتی ندارد، مگر در صورت ارتکاب خیانت به کشور در حالی که رهبر ایران طبق قانون در قبال وظایف و اختیاراتش مسئول است 🔴 در مدل انتخاب: پادشاه انگلیس به صورت موروثی انتخاب می‌شود در حالی که رهبر ایران طبق قانون اساسی بر اساس صلاحیت تعیین می‌شود 🔴 نحوه انتخاب: پادشاه انگلیس هیچ‌گاه نه به صورت مستقیم و نه با واسطه توسط مردم انتخاب شده است در حالی که رهبر ایران مانند رئیس‌جمهور آمریکا با رای غیر مستقیم انتخاب می‌شوند ✍️ حجت‌ الاسلام راجی @mahale114
RISMAN13.mp3
7.31M
آموزش امربه معروف ونهی ازمنکر این واجب فراموش شده... توسط استادعلی تقوی مرکز تخصصی جلسه سیزدهم: @mahale114
202030_1913888781.mp3
2.98M
خیلی مهمه گوش کنید. ارتباط با نامحرم چه بر سر انسان می‌آورد؟ @mahale114
⭕️ جاسوسه انگلیس از نزدیک اغتشاشات را هدایت کرد! / بخش اول ♨️ «دست خارجی» در اغتشاشات اخیر حالا بهتر از هر زمان دیگری لمس می‌شود. بنا بر خبری که یک منبع آگاه به «جوان» ارائه کرده‌است، استفانی القاق، مدیرکل خاورمیانه در وزارت خارجه انگلیس، چند روز پیش از آغاز آشوب‌ها وارد کشور شده و از نزدیک روند اغتشاشات را در ایران مدیریت کرده‌است. 🔻وقتی اقدامات، دیدار‌ها و برنامه‌ریزی‌های قبلی القاق هم مرور می‌شود، حضور وی پیش از آغاز اغتشاشات مهرماه در ایران، همه شبهه‌های هدایت‌شده‌بودن اغتشاشات اخیر را می‌زداید. القاق فقط در یک مورد، سه ماه پیش با مقامات صهیونیستی راجع به ایران گفتگو کرده‌است. حضور پررنگ دشمن خارجی در اغتشاشات به بهانه فوت مهسا امینی، فقط محدود به هدایت انگلیسی پروژه آشوب مهرماه در ایران نیست. 🔴 بیانیه تفصیلی وزارت اطلاعات پیرامون اغتشاشات مهرماه، زوایای پنهان زیادی را آشکار کرد که حالا و با جور شدن سایر تکه‌های پازل آشوب، بهتر می‌توان ابعاد آن را دریافت. 🔹 پیوند بهائیت با سلطنت‌طلبان و اروپایی‌ها برای غارت جان و مال ایرانیان 💢 در بخشی از بیانیه وزارت اطلاعات پیرامون ماجرا‌های اخیر، به عوامل آشوب‌ساز با ذکر جزئیات اشاره شده‌بود. بنا بر آنچه در این بیانیه آمده‌است، سازمان جاسوسی بهائیت بنا به دستور مرکزیت مستقر در حیفای اشغالی، ورود پرحجمی به صحنه آشوب و اغتشاش و تشویق به خرابکاری و تخریب اماکن عمومی داشت. بر این مبنا در روز‌های اخیر هسته اصلی و سری بهائیت شامل سه نفر از سران بهائیت و دو نفر از تیم رسانه‌ای آن‌ها بازداشت شدند. 🔺علاوه بر این، ۹۲ نفر از وابستگان رژیم منحوس پهلوی و از سلطنت‌طلبان نشان‌دار در صحنه‌های اغتشاش و پشت صحنه‌ها شناسایی و بازداشت شدند و ۹ تبعه بیگانه از اتباع آلمان، لهستان، ایتالیا، فرانسه، هلند و سوئد هم در صحنه اغتشاشات یا در پشت صحنه‌های توطئه بازداشت شدند. ‼️وزارت اطلاعات تصریح کرده‌بود «در چند ماه گذشته، برخی سرویس‌های جاسوسی غربی و رژیم صهیونیستی، دوره‌های «آموزش مربیان‌براندازی» برای تعدادی از عناصر مرتبط و از پیش نشان‌شده برگزار کرده‌بودند. در این دوره‌ها که برخی در کشور‌های منطقه و تعدادی خارج از منطقه برگزار می‌شدند، آموزش‌های نحوه مبارزه با نظام مقدس جمهوری اسلامی، نافرمانی مدنی و براندازی تدریس می‌شد و قرار بر این بود که افراد آموزش دیده، آموخته‌ها را به عناصر دیگری در داخل کشور منتقل نمایند.» 🔸 دست انگلیس خبیث بار دیگر به خون ایرانیان آلوده شد ⭕️ حضور سرویس‌های جاسوسی بیگانه در آشوب‌های اخیر، حالا اسامی مشخصی را هم به خود دیده‌است. بنا بر اخباری که یک منبع آگاه در اختیار «جوان» قرار داده است، در جریان اغتشاشات اخیر در کشور برخی سفارتخانه‌های خارجی و به‌طور خاص اروپایی و با محوریت سفارت آلمان نقش مؤثری در هدایت و سازماندهی آشوب‌ها در کشور داشته و اقداماتی نیز برای تحریک اوباش به اقدام علیه ایران انجام داده‌اند. ♨️ مطابق اطلاعات این منبع آگاه، علاوه بر سفارت آلمان، انگلیسی‌ها نیز در غائله اخیر نقش زیادی داشته و به افزایش بحران در ایران دامن زده‌اند. براساس اطلاعات دریافتی در میان چهره‌های وارد شده به ایران در مدت اخیر، نام خانم استفانی القاق، نماینده ارشد انگلیس در مذاکرات وین و مدیرکل خاورمیانه در وزارت خارجه انگلیس نیز وجود دارد. وی چند روز قبل از آغاز آشوب‌ها وارد کشور می‌شود و از نزدیک بر روند مدیریت اوضاع در ایران نظارت می‌کند که شواهد بسیاری از نقش او در هدایت اغتشاشات به دست آمده است. القاق به عنوان سرپل و یکی از کانون‌های اصلی ارتباطات با جریانات معارض در داخل کشور عمل کرده و نقش مؤثری در هدایت و عملیات رسانه‌ای- میدانی اغتشاشات اخیر داشته‌است. @mahale114
⭕️ جاسوسه انگلیس از نزدیک اغتشاشات را هدایت کرد! / بخش دوم 🔴 هماهنگی انگلیس و اسرائیل درباره ایران القاق که پیش‌تر در رویترز جنگ رسانه‌ای را آموخته است و در عفو بین‌الملل و دیده‌بان حقوق بشر هم حضور داشته و با کنشگری سیاسی در پوشش حقوق بشر آگاه است، حالا به‌طور خاص مسائل ایران را بررسی می‌کند و در این‌باره با اسرائیلی‌ها هم هماهنگ است. وی خردادماه امسال پیرامون چگونگی مقابله با ایران، نشست‌هایی با «ایال هولاتا» مشاور امنیت داخلی رژیم اسرائیل، «آلون بار» مدیر سیاسی وزارت خارجه این رژیم و «جاشوا زارکا» معاون مدیر کل وزارت خارجه رژیم صهیونیستی داشته‌است. القاق که در مذاکرات برجامی هم حضور پررنگی دارد، سه کارویژه را همزمان پیگیری می‌کند: آشوب‌سازی در ایران، کارسازینپ برای تحریم ایران به بهانه آشوب خودساخته و سپس مذاکره برای رفع تحریم‌ها! 🔹 رسانه‌های انگلیسی‌– سعودی جاده‌صاف‌کن سیاست‌های آشوب‌ساز غربی 💢 اقدامات خرابکارانه انگلیس و غرب در ایران، آن هم درست در زمانی که ایران به پشتوانه خنثی‌سازی تحریم‌ها از داخل توانسته است موفقیت‌های بزرگ اقتصادی و سیاسی کسب کند، نیاز به پروپاگاندای بزرگ رسانه‌ای و بزک زنجیره‌ای دروغ‌های شاخدار برای جا انداختن این دروغ‌ها بین افکار عمومی داشت. ❌ افزایش چشمگیر تجارت خارجی با همسایگان، رکورد‌شکنی در فروش نفت و میعانات و بازگشت ارز حاصل از آن به‌رغم باقی‌ماندن تحریم‌ها، عضویت دائم در پیمان شانگ‌های به عنوان بزرگ‌ترین پیمان منطقه‌ای جهان، احیای کریدور‌های شمال – جنوب و شرق – غرب، افزایشی‌شدن آمار همه گمرک‌ها، کاهشی‌شدن رشد پایه پولی، رکوردشکنی در جذب سرمایه‌گذاری خارجی حتی بیشتر از سال اول پس از توافق برجام و... تنها بخشی از موفقیت‌های بزرگی است که ایران با اصلاح سیاست‌های سیاسی و اقتصادی در یک سال گذشته کسب کرده‌است. متوقف کردن این موفقیت‌های دامنه‌دار، نیازمند هرج و مرج و آشوب‌سازی بود. 🔻در چنین شرایطی، رسانه‌های انگلیسی – سعودی هم بیکار ننشستند به کمک سرویس‌های جاسوسی غربی آمدند. «دروغ انگلیسی نیکا و سارینا» یکی از این اقدامات است. در شرایطی که این رسانه‌ها مدعی شده‌بودند مهسا امینی در طول عمرش فقط برای سرماخوردگی به پزشک مراجعه کرده‌بود، نامه پدر مرحومه امینی نشان می‌دهد که وی از مدت‌ها پیش به دلیل بیماری‌های متعدد دخترش و لزوم مراجعه مستمر به پزشک، تقاضای انتقالی داشته‌است. این یکی از هزاران دروغی بود که رسانه‌های فارسی‌زبان در طول سه هفته گذشته منتشر کردند. ♨️ حالا دیگر با قاطعیت می‌توان اظهارنظر کرد که اگرچه کشور‌های غربی اتباع خودشان را از ایران فرا‌می‌خوانند، ولی همین کشور‌ها از مدت‌ها پیش برای آشوب در ایران برنامه داشتند و اتباع امنیتی و عناصر آشوبگر خود را هم پیش از آغاز اغتشاشات به ایران فرستاده بودند. @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍️ این قوم مرامش علوی بوده همیشه .................... 👤 رجزخوانی حاج مهدی سلحشور در رابطه با اتفاقات و اغتشاشات اخیر کشور 📆 ۲۰ مهر ۱۴۰۱ @mahale114
202030_1979991102.mp3
13.33M
📝 ای به جمع انبیاء بالا نِشین 👤 حاج حنیف_طاهری 🌺 ویژهٔ ولادت و @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلی ویژه نگاه کنید! اقدام زیبای مداح معروف با حضور عیدانه در یک مرکز توانبخشی جشن میلاد پیامبر اسلام (ص) و ولادت امام جعفر صادق (ع) با حضور  حاج محمود کریمی در مرکز توانبخشی و حرفه آموزی هادی و مهدی برگزار شد... @mahale114
الحمدالله رب العالمین، خدارا هزاران بارشکر :::::::::::::::::::: 🔴بالاخره جوونای باغیرت و نخبه‌ی ایرانی توی اصفهان تونستن پانسمان بیماران پروانه‌ای رو تولید کنند! 🔹 این خبر اونقدر برای براندازا سوزش داره که از دودش دارن خفه میشن! 🔹 «صَمصام» @mahale114
🔴فرمانده کل سپاه: انقلاب ما هر چند وقت یکبار باید یک تسویه حساب با دشمنان بیرونی خود انجام دهد 🔹‌ سردار سلامی: بابت این سر و صدا‌هایی که در فضای مجازی به راه انداخته‌اند هیچ نگران نباشید. 🔹‌ انقلاب ما هر چند وقت یکبار باید یک تسویه حساب با دشمنان بیرونی خود انجام بدهد و رشد و قدرت افزایی ما در این چالش‌هاست. 🔹‌ این چالش‌ها چیزی نیست که انقلاب ما را تهدید کند و همانند انداختن یک سنگ ریزه داخل یک دریا است. چرا که موجی که تولید می‌کند در همان نقطه مستهلک و میرا می‌شود. @mahale114
14010722_42798_1281k.mp3
18.49M
🎙 بشنوید | صوت کامل بیانات رهبر انقلاب در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامى‌. ۱۴۰۱/۷/۲۲ @mahale114
فصل چهارم: صفحه هشتم: نماز ناتمام ، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام) ..................... در روز‌های سنگرنشینی فیض، رضا احمدوند استاد روحیه دادن بود. او صدای زیبا و دل‌نشینی داشت و بلد بود مویه را به لهجۀ «لَکی» بخواند. من هم کنار او به لُری مویه می‌خواندم. رضا که می‌دید بچه‌ها حوصله‌شان سررفته، همه را در سنگر جمع می‌کرد و یک نمایش طنز را به‌صورت بداهه اجرا می‌کرد. یک نفر را به‌عنوان مرده می‌خواباند وسط و بقیه باید به‌رسم لرها برایش گریه و عزاداری می‌کردند. در منطقۀ ما رسم بر این است که اگر کسی فوت کرد، از روستاهای مختلف پیاده می‌آیند و هرکدام به‌سبکی منحصربه‌فرد مویه می‌کنند. همین رسم‌ورسوم محلی شده بود دست‌مایۀ شوخی بین ما. رضا یک بار ادای زن‌های «زرامین» را درمی‌آورد و مویه می‌کرد و یک بار ادای زن‌های «گیان» را. بعد می‌گفت: «خب بسه. حالا بریم از سردوران بیایم.» مردان سردورانی به‌نشانۀ عزا، کلاه بر زمین می‌زدند. به‌تقلید از سردورانی‌ها، همۀ بچه‌ها کلاه آهنی را به زمین می‌زدند و وقتی به جنازه می‌رسیدند کلاه‌ها جابه‌جا شده بود. رضا در همان حال خواندن و گریه کردن، به‌سبک مویه می‌گفت: «رولَه رولَه ای کلاه اشتباه شدَه. کُلام نی.» تا بگردد و کلاهش را پیدا کند، ما مرده بودیم از خنده. البته خواندن او خیلی حزین بود. من هم صدای سوزناکی داشتم، اما خواندن رضا یک چیز دیگر بود. وقتی می‌خواند، همۀ ما سر‌ها را به‌زیر می‌انداختیم و ادای گریه کردن را درمی‌آوردیم، اما بعضی این وسط جدی‌جدی گریه می‌کردند و همین بهانه‌ای برای رفع دلتنگی بود. این ملغمه‌ای از اشک‌ها و لبخندها را کسی جز رضا نمی‌توانست خلق کند. او بعضی را با خنده و بعضی را با گریه سرحال می‌آورد و روحیه‌ها را این‌چنین زیرورو می‌کرد. ایام استقرار در فیض روزهای خوشی بود که به‌سرعت سپری شد. ثمرۀ آن هجده روز برای من خاطرات خوب و برادری با کسانی بود که محال است آن‌ها را فراموش کنم. بااینکه هیچ‌کس دوست نداشت از فیض‌ها نقل‌مکان کنیم، اما قرار بر حرکت شد. نیروهای شیراز به‌عنوان نیروی جایگزین، منطقه را از ما تحویل گرفتند و ما به پادگان ابوذر برگشتیم. در چند روزی که در پادگان بودیم دوباره چینش نیروهای گروهان 2 و 3 به‌هم خورد و دوباره بعضی از نهاوندی‌ها از هم جدا شدند. ما در گروهان 2 ماندیم و رضا احمدوند، حسین احمدوند، شیخ فتح‌الله موسیوند و شیخ محسن سنایی از ما جدا شدند و به گروهان 3 رفتند. همین دوباره موجب نارضایتی‌هایی شد و باز این بار هم خود آقامحسن به میدان آمد و با کلام نافذش همه را آرام کرد. بدون اغراق، حرف زدنش برای من دوست‌داشتنی بود. وقتی با من هم‌کلام می‌شد، دوست داشتم هرطور شده، به بهانه‌ای بحث را طولانی‌تر کنم تا بیشتر لحن زیبا و آهنگین کلامش را بشنوم. وقتی قرار شد سخنرانی کند خوشحال‌تر نیز شدیم. آقامحسن ضمن تشکر از زحمات پدافندی که نیروها در فیض متحمل شدند، گفت: «مهم‌تر از عملیات، آمادگی قبل از عملیات است. موفقیت در عملیات مرهون لطف خدا و همین آمادگی شماست. این جز با زحمت و تمرین به‌دست نمی‌آید. خودتان را برای روزهای سخت آماده کنید.» آقامحسن از هیچ‌چیز خبر نداد، ولی خودمان بو بردیم که عملیات نزدیک است و قبل آن باید در جایی که از لحاظ جغرافیایی به منطقۀ هدف نزدیک است مهیای عملیات شویم. با این توصیف، به‌سمت کرمانشاه رفتیم و پس از عبور از «ریجاب»، در کوه دالاهو مستقر شدیم. منطقۀ مسطح و مناسبی را برای استقرار ما انتخاب کرده و به‌حالت اردوگاهی درآورده بودند. تا رسیدیم و چادرها را برپا کردیم، شب از راه رسید و دیروقت شد. یکی از بچه‌ها گفت: «حواستون باشه، اینجا خیلی عقرب داره. همین الان چند تا از اون‌ها رو کشتن.» در برزول معروف بود که سم مار و عقرب به ما شیراوند‌ها اثر ندارد. عمه‌ام در روستا مارگیر بود. هرجا ماری به خانه می‌آمد عمه‌ام را خبر می‌کردند و او با دستش مار می‌گرفت. عمویم که معرکه بود! عقرب‌ها را می‌گرفت و روی شانه‌اش می‌گذاشت. در این بین نیش هم می‌خورد، اما انگار زنبور او را نیش زده باشد؛ بدون هیچ مشکلی دوباره با عقرب‌ها بازی می‌کرد. اما من نه اینکه از مار و عقرب بترسم، بلکه در حد فوبیا از آن وحشت داشتم. از کودکی یک ترس ذاتی در من بود که در این شرایط، مرا عاجز می‌کرد. @mahale114
خانواده آسمانی ۲۷.mp3
11M
۲۷ ♥️ تمام هستی بر پایه " عشق " بنا نها شده است. و انسان برای اینکه بتواند با جهان و تمام عوامل آن، در صلح و آرامش باشد نیاز به عشق ورزی (دوست داشتن و دوست داشته شدن)، دارد. ✓ ← اما این عشق ورزی قوانینی دارد که اگر رعایت نشود، تمام هستی برعلیه انسان خواهند شد! 🎤 @mahale114
4_6039655953064788140.mp3
11.47M
25 قلبی که؛ درگیــرِ چشم و هم چشمی ها حسادتها، رقابتها، دلخوریها، و رنجشهای کودکانه است؛ محاله به سلامت به مقصد برسه! شکر قلبتو از بازیهای کودکانه رهامیکنه. 🎤 @mahale114
امیرالمؤمنین عليه السلام میفرماید: ✍️ اِرضَ، تَستَرِحْ 🔹راضى باش، تا به آسايش دست يابى‌. 📚 غررالحكم حدیث ۲۲۴۳   @mahale114
✍ موفقیت، صبر می‌خواهد! تو با صبر و پشت کارت میتوانی شیطان را زمین گیر کنی. ان شاءالله. و اگر تودرکارت خدا را درنظرداشته باشی، قطعا از جایی که فکرش را نمیکنی به تو کمک خواهد شد... _-_-_-_-_-_-_-_-_ 🔹گاهی برای انداختن یک درخت، باید ۱۰۰ ضربه با تبر بزنیم. از این ۱۰۰ ضربه، ۹۹ ضربه‌ اوّل، کارشان این است که شرایط را برای ضربه‌ صدم آماده کنند. 🔸اینکه درخت، در طی ۹۹ ضربه، هنوز سر جایش ایستاده است، دلیلِ بیهودگی آن ضربات نیست، دلیل دلسردی نیست، دلیل ناامیدی نیست، هر مبارزه‌ای، به همین شکل است. 🔹اینکه اقداماتی که می‌کنیم به سرعت جواب نمی‌دهد، نباید در عزم و اراده‌ ما خللی ایجاد کند. 🔸پس باید هر کاری می‌کنیم، بگذاریم به حساب یکی از همان ۹۹ ضربه اول. 🔹ضربه صدم بالاخره از راه می‌رسد و درخت را می‌اندازد. 🔸نگران نباش، موفقیت، صبر می‌خواهد. @mahale114
شبنامه 996.mp3
12.36M
مهم / اسرائیل: برای یک اقدام بی سابقه در ایران برنامه ریزی کرده بودیم / پاس گل هکرها به حکومت شبنامه / روزنامه معاریو: برای یک اقدام بی سابقه در ایران برنامه ریزی کرده بودیم / پاس گل تاریخی هکرها به ایران / اشتباه بزرگ / انتقال موج از به شهریور؛ یکی از بزرگترین کودتاهای غافلگیرانه ی تاریخ را به شکست کشاند.../
فصل چهارم: صفحه نهم: نماز ناتمام ، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام) ..................... موقع خواب، بچه‌ها کیپ‌تاکیپ در چادر جا گرفته بودند و جز کنارِ در، هیچ‌جا خالی نبود. به بچه‌ها گفتم: «من از عقرب می‌ترسم. محض رضای خدا یکی اون وسط به من جا بده تا دم در نخوابم.» علی احمدوند مردانگی کرد. بدون چون‌وچرا جایش را به من داد و خودش دم در خوابید. من هم فانوسی که در چادر آویزان بود را کمسو کردم و چراغش را محض اطمینان روشن گذاشتم و به‌خیال اینکه دست عقرب به من نمی‌رسد، با خیال راحت وسط چادر دراز کشیدم. نیمه‌شب در خواب خوش بودم که چیز سنگینی چهارچنگولی روی صورتم افتاد و تا به خودم بیایم نیش زهرآگینش را زیر چشمم فرو کرد. صورتم از سوزش و درد عجیبی گر گرفت. در چشمم انگار سوزن فرو رفته بود و درد آن کم از درد شمشیر نداشت. با فریاد بلندی همه را بیدار کردم. از درد نمی‌توانستم چشمم را باز کنم و تا مغزم تیر می‌کشید. این همان چیزی بود که از آن فرار می‌کردم؛ زهر سوزان عقرب قهوه‌ای! بچه‌ها طبق روشی سنتی، آن زبان بسته را کشتند و بر جای زخم گذاشتند. همه حیرت‌زده بودند چطور این عقرب بین این‌همه آدم، خودش را وسط چادر رسانده و فقط مرا نیش زده. وقتی گفتم از بالا روی صورتم افتاده تازه ماجرا روشن شد. ازآنجاکه من دقیقاً زیر میلۀ نگهدارندۀ چادر خوابیده بودم، عقرب از میلۀ چادر تا زیر سقف بالا رفته بود. از آنجا دقیقاً روی صورتم افتاده بود و بدین صورت زهرش را ریخته بود. چشمم داشت از حدقه بیرون می‌زد و دردش کم‌شدنی نبود. بچه‌ها مرا به بهداری گردان بردند. آنجا دیدم فقط من زخم‌خورده نیستم و از دسته‌ها و گروهان‌های دیگر درازبه‌دراز، آه و ناله می‌کنند. من فقط درد داشتم، اما وضع آن‌ها به‌مراتب بدتر بود. ورم و کبودی شدید داشتند و دیگری تشنج کرده بود. ابتدا امدادگر باور نمی‌کرد مرا عقرب نیش زده باشد. گفت: «این بندگان خدا با این‌ حال‌وروز رو عقرب گزیده، تو هم سُرومُروگنده عقرب گزیده!؟ محاله. شاید جان‌دار دیگه‌ای بوده.» هرچه دلیل آوردیم. از جسم بی‌جان عقرب گفتیم. از ژن خاص شیراوندها در برزول سخن راندیم، طرف سر تکان داد، اما باور نکرد. گفتم: «بالاخره چه کنم؟ یه دوایی بده شاید دردش کم بشه.» گفت: «دارو که نداریم، اما برو از اون قفسه مفاتیح رو بردار و دعای عقرب‌زدگی بخون، دردش کم می‌شه.» گفتم: «می‌دونم دعا توی مفاتیح هست. یه مسکنی آمپولی چیزی بزن.» گفت: «هیچی نداریم.» امدادگر با جواب کردنش، همان انقطاعی که بعد از کلی دوا و درمان، در تای تمت برای یک مریض لاعلاج ایجاد می‌شود را در همین بای بسم‌الله برایم ایجاد کرد تا از بهداری گردان هم راه چندانی برای رسیدن به خدا نباشد. بعد از خواندن دعا تا خود چادر با خدا درد و دل کردم. در دلم گفتم: خدایا، حکمت این جریان چی بود؟ چرا باید این عقرب رو مأمور کنی تا بین این‌همه رزمنده، به‌طوری محیرالعقول فقط من‌و نیش بزنه؟ این تقاص کدوم گناه من بود؟ در تقلای رسیدن به جواب، پی بردم من بین بچه‌ها طلبه بودم و ادعای قال‌الصادق خواندن داشتم و فقط من برای اینکه آسوده باشم، دیگری را در معرض خطر گذاشته‌ام. اگر چیزی را برای خودم می‌پسندیدم باید برای دیگران هم می‌پسندیدم. بقیه چه گناهی کرده‌اند که دم در بخوابند و من بهترین جا را داشته باشم؟ این عقرب حامل درسی از جانب خداوند بود که «جناب شیراوند! تو طلبه‌ای، از همین اول یاد بگیر فدای دیگران شوی، نه اینکه دیگران را فدای خودت کنی.» دست از پا درازتر به چادر برگشتم. بچه‌ها با دیدن من، قاه‌قاه زدند زیر خنده. من هم با آن‌ها خندیدم. دیگر کارم از گریه گذشته بود. به علی گفتم: «بِرار، بی‌زحمت برو سر جات بخواب. اینجا من باید بخوابم تا عقرب‌ها زحمت بالا رفتن از میله رو نکشن.» از درد تا صبح نخوابیدم و به‌توفیق اجباری، با خدا رازونیاز کردم. صبح حالم بهتر شد. از همان روز اول تمرینات سخت و طاقت‌فرسایی که انتظارش را می‌کشیدیم شروع و به برنامۀ روزانه‌مان تبدیل شد. هر روز آفتاب‌نزده، صبحانۀ مختصری می‌خوردیم و بعد از صبحگاه، با تجهیزات نظامی، ‌به‌ستون، پیاده‌روی می‌کردیم. @mahale114