فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💯 پس از سالها منتشر شد❤️
📕کتاب جدید و جذاب
🌀 پاسخ به سوالات و شبهات مهدویت🌀
🌏 نحوه برخورد آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف با پیروان ادیان مختلف چگونه است؟❗️
🌏عمر طولانی ایشان چگونه ممکن است؟❗️
🌏 حضرت چگونه با سلاحهای پیشرفته امروزی مقابله میکند؟❗️
🌏 سرنوشت گنهکاران در زمان ظهور چگونه خواهد شد؟❗️
🌎آیا هنوز 313 یار امام زمان تکمیل نشده است ؟❗️
🌎 آیا امام زمان هم به شهادت میرسد ؟❗️
🌎چرا عده ای از آمدن امام زمان می هراسند؟❗️
🌎رجعت اهلبیت و مومنین چگونه انجام خواهد شد ؟❗️
🌎 و .... سوالات جذاب و متنوع
✨🌟پاسخی مستند و جامع به شبهات مهدویت مطرح شده در دنیای امروز و شبکه ها و فضای مجازی
☘تخفیف ویژه
☘پست رایگان
☘هدیه گلاب قمصر کاشان
☘پرداخت بصورت اقساطی❗️
🎁 جهت تهیه این کتاب ارزشمند، ارسال کلمه (شبهات) به یکی از روشهای زیر👇
پیامک
09133620432
تلگرام، سیگما، ایتا
@Entesharateyaranemahdi
واتساپ
https://api.whatsapp.com/send?phone=989133620432
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ «عجایب بعد از ظهور»
👤 استاد #رائفی_پور
🔅 هدف اصلی خلقت امام زمانه...
🌎 بعد از ظهور چه اتفاقاتی رخ میدهد؟
#آخرالزمان
#جهان_در_عصر_ظهور
#ظهور_حضرت_حجت
@mahale114
محله شهیدمحلاتی
فصل هفتمم : صفحه هشتم : نماز ناتمام #خاطرات_رزمندۀ_جانباز، حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
فصل هفتمم : صفحه نهم :
نماز ناتمام
#خاطرات_رزمندۀ_جانباز،
حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
....................
دیگر حالوروز خودم را نمیفهمیدم. اختیار خودم را نداشتم. اگر بچهها او را عقب نمیبردند دوست داشتم تا همیشه پیش پایش بنشینم. اما لحظۀ جدایی فرارسید. او را بردند و مرا با غم از دست دادنش تنها گذاشتند. دلودماغ هیچ کاری را نداشتم، چشمم خشک نمیشد. دستم به اسلحه نمیرفت. حاجمیرزا که حالوروزمان را دید به رجزهای حماسیاش متوسل شد و بلند فریاد زد: «ما گردان حضرت اباالفضلیم... ما تا آخرین قطرۀ خون میجنگیم، ولی نمیذاریم دشمنان اباالفضل فرار کنن... والله إن قطعتموا یمیني إني أحامي أبدًا عن دیني.»
شور حماسه، دیگربار در رگهایم دویدن گرفت. با تکبیر رجزهایش را پاسخ گفتیم و کاری کردیم که اگر حسین زنده بود همان کار را میکرد: دوباره به جنگ دشمن رفتیم.
در این مدت، جنگندههای پیشرفتۀ زیادی بالای سرمان میآمدند و میرفتند، اما هواپیمای قارقارکی دمار از روزگار ما درآورده بود. از هواپیماهای ملخی قدیم محسوب میشد و معلوم نبود صدام این را از کجا گیر آورده است. سرعت کمی داشت و با صدای قارقار قراضهای، همه را خبردار میکرد. بمبافکن نداشت و تنها با رگبار مسلسل، همه را زِلّه کرده بود. خط آتشبارش هدف را قیچی میکرد و جلو میرفت. حاجمهدی ظفری با آرپیجی بهسمت آن نشانه میرفت. در جبهه شنیده بودیم با آرپیجی هواپیمای جنگی را منهدم کردهاند، اما این بار حاجمهدی هرچه میزد یا به هدف نمیخورد یا قبل از رسیدن به آن در هوا منفجر میشد. جنگندههای دشمن مثل مگس مزاحم، دمبهدقیقه پیدایشان میشد. امکانات ما اگرچه کفاف دستیابی به آنها را نمیداد اما با ترفند حاجمهدی و تیراندازی بهسمت آنها که شده، دورشان میکردیم و برای دقایقی از شرشان خلاص میشدیم.
سمت پاسگاه، اتاقک کوچکی با دری فلزی قرار داشت که روی آن تیربار گذاشته بودند. این تیربار هر جنبندهای را به رگبار میبست و اجازۀ کار به ما نمیداد. دستآخر، حاجمیرزا از دستش عاصی شد. با صدای بلند آرپیجیزنها را صدا کرد و گفت: «کی میتونه بره جلو و اون تیربار رو بزنه؟»
درخواست سختی بود. من تا آمدم حسابوکتاب بکنم و به قاعدۀ احتمالات بسنجم چقدر امکان حیات دارم، شیخ رحمت موسیوند مثل فنر از جا پرید و به حاجمیرزا گفت: «اگر اجازه میدی من بزنمش.»
با اجازۀ حاجمیرزا، شیخ رحمت از خاکریز گذشت و تا جایی که میشد به تیربار نزدیک شد. آرپیجی را شلیک کرد، اما متأسفانه تیر او خطا رفت و برگشت. تیربارچی بهتلافی، شیخ رحمت را به رگبار بست و حسابی گردوخاک بهپا شد. با دیدن این صحنه قطع امید کردم و بعید دانستم شیخ بتواند جان سالم بهدر ببرد. اما بهیکباره شیخ رحمت خود را اینسوی خاکریز انداخت و از رگبار گلولهها نجات پیدا کرد. شیخ رحمت دوباره آرپیجی را مسلح کرد و دیگربار بهسمت سنگر تیربار دوید. این بار با شلیک موفق خود توانست تیربار را منهدم کند و همۀ نیروها را از شر او خلاص کند. با این اتفاق، حاجمیرزا از خوشحالی تکبیر فتح سرداد و بچهها با مشتهایی گرهکرده از سنگرها بلند شدند.
دشمن تعدادی تانک تی72 روسی داشت که در مواقع حساس، آنها را به صحنه میآورد. بعد از اینکه دشمن نتوانست تانکهای معمولیاش را به خط ما برساند، دستبهدامن همین تی72ها شد. خصوصیت این تانک این بود که گلولۀ آرپیجی را با زرههای واکنشی پس میزد و تانک منهدم نمیشد. میدیدیم گلوله به تانک اصابت میکند، انفجار کوچکی هم روی زره مشاهده میکردیم، اما بدون آسیبی، تانک به راهش ادامه میداد و جلو میآمد. بااینکه میدانستیم برای از کار انداختن آنها یا باید برجک یا شنی تانک را بزنیم، اما این چیزی از سختی کار کم نمیکرد. آرپیجیزنها باید در فاصلۀ تیربرق سوم تا خاکریز کلی آرپیجی میزدند تا بالاخره یک موشک به این دو نقطۀ آسیبپذیر اصابت کند و تانک منهدم شود.
من ده روز و دیگر دوستان سیزده روز جادۀ امالقصر را تجربه کردیم. بااینکه هر روزش برای ما یک سال بود و تماماً به درگیری میگذشت، هیچکدام مانند روز هفتم نشد. دشمن از ابتدای روز، یکپارچه آتش میریخت و به سیم آخر زده بود. از صبح، تلفات ما آغاز شد. تنها مهمان آن روزمان روحانی مبلغی بود که به خط اضافه شد. دیگر نیروی تازهنفسی در کار نبود و باید هرطور شده مقاومت میکردیم.
#بیاد_شهدا
#رهبر_انقلاب
#دفاع_مقدس
#جنگ_تحمیلی
#هفته_دفاع_مقدس
@mahale114
خانواده آسمانی ۴۱.mp3
12.62M
#خانواده_آسمانی ۴۱
❇️ عاشقیها با آسمان، دو دستهاند؛
- دستهی اول، انسان را در نزد خداوند محبوب ساخته و به مقام معصوم میرسانند.
- و دستهدوم، تنها تا سقف دنیا و تعلقات آن انسان را بالا میبرند.
🔅 وقت آن رسیده که فکر کنیم ما جزو کدام دسته ایم؟
و چه کنیم که رفاقتهایمان، از جنس دسته اول باشد؟
#استاد_شجاعی 🎤
#استاد_پناهیان
#سبک_زندگی
#فرهنگ_دینی
#خانواده_سبک_زندگی
@mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🐂🐃🐂🐃 #گاو_شیرده
حملهی سایبری به عربستان توسط هکرهای وابسته به ایران
اولین کلیپ گروه هکری تبر ابراهیم از اسناد و نامههای مهم وزارت داخلی سعودی و دسترسی به دوربینهای مدار بسته آنها و مکانها حساس عربستان
تلفن سران عربستان توسط ایران هک شد
گروه هکری «تبر ابراهیم» با هک تلفن سران آلسعود، محتوای تماسهای آنها با مقامات رژیم صهیونیستی را منتشر کرد.
در فایلهای منتشر شده تلاش برای ایجاد ناامنی و #آشوب در ایران توسط آلسعود و #صهیونیست ها به وضوح مشخص است.
بگو بسم الله!....
#امنیت
#بصیرت
#مولوی_عبدالحمید
#تروریست_تکفیری
@mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 پارمیدا قاسمی، کماندار تیم ملی، در مراسم اهدای مدال لیگ تیر و کمان جام خلیج فارس در تهران، حجاب را از سر برداشت.
پ.ن:
همان روزی که خانم حجاب نورد
(خانم رکابی) حجابش راازسر برداشت و خیلی شیک و مجلسی بااینکه ازمسابقات صخره نوردی هیچ مدالی نگرفته بود،سینه سپر کرد به ایران عزیز برگشت و وزیر ورزش هم بدو بدو رفت وخیلی ریلکس از ایشان تقدیر کرد و عکس یادگاری باهاش گرفت، عرض کردم قدم اول بیحجابی رسمی توسط وزیر محترم برداشته شد!
جناب وزیر محترم ورزش مجوز کار را برای تمام ورزشکاران بی غیرت و خودفروخته صادر کرد و حالا وزیر محترم باید کمی کلاهش را بالاتر بگذارد وخوشحال باشد که کارش نتیجه داده چون هم مسئولین ابله این مراسم و هم یکی پس از دیگری ورزشکاران وطن فروش به این کمپین وزیر پیوستند!
یکی با کشف حجاب و یکی هم با نخواندن سرود ملی و توهین به مقدسات و رهبری و حمایت از آشوبگر از وزیر محترم تقدیر و تشکر میکنند.
جناب دکتر رئیسی فرمودند ما وارد حاشیه نمیشویم و تمام تمرکز دولت را برخدمت به مردم گذاشته ایم.
اما من نمی دانم این تمرکز به خدمت برای مردم شامل وزرا هم میشود یانه!
چون در این چند هفته آشوب ها و اغتشاشات در کشور، بعضی وزرای #دولت_انقلابی در همه کارها دخالت ومیکنند و نظر میدهند و کاملا فعال هستند، بجز خدمت به مردم که وظیفهٔ اولشونه.
در این میان جناب سجادی بین همه سرآمد بوده.
ضمن اینکه سرکار خانم قاسمی هم مثل کشف حجاب وتوهین کننده های قبلی با یک جمله ببخشید حواسم نبود مسئله را تمام میکند.
ازقدیم گفتند
شهر که شلوغ میشه قورباغه هم هفت تیرکش میشه!
✍️سیدنا
#بصیرت
#نفوذ
@mahale114
وظایف مرد در خانه
إنَّ المَرءَ يَحتاجُ في مَنزِلِهِ و عِيالِهِ إلى ثَلاثِ خِلالٍ يَتَكَلَّفُها وإن لَم يَكُن في طَبعِهِ ذلكَ : مُعاشَرَةٍ جَميلَةٍ ، وسَعَةٍ بتَقديرٍ ، وغَيرَةٍ بتَحَصُّنٍ .
امام صادق عليه السلام میفرماید :
💠 مرد براى اداره خانه و خانواده اش بايد سه كار انجام دهد،
هر چند بر خلاف طبع او باشد:
▪️خوشرفتارى،
▪️گشاده دستى اما به اندازه،
▪️غيرت و ناموس دارى.
📚بحار الأنوار : 78/236/63
#حدیث_روز
@mahale114
#سلام_همسایه
#پندانه
از پیله وابستگیهایت جدا شو
تعدادی حشره کوچک در یک برکه، زیر آب زندگی میکردند.
آنها تمام مدت میترسیدند از آب بیرون بروند و بمیرند.
روزی یکی از آنها بر اساس ندای درونی، از ساقه یک علف شروع به بالا رفتن کرد.
همه فریاد میزدند که مرگ و نیستی تنها چیزی است که عاید او میشود، چون هر حشرهای که بیرون رفته بود، بازنگشته بود.
وقتی حشره به سطح آب رسید، نور آفتاب تن خسته او را نوازش داد و او که از فرط خستگی دیگر رمقی نداشت، روی برگ آن گیاه خوابید.
وقتی از خواب بیدار شد به یک سنجاقک تبدیل شده بود.
حس پرواز پاداش بالا آمدنش بود. سنجاقک بر فراز برکه شروع به پرواز کرد و پرواز چنان لذتی به او داد که با زندگی محصور در آب قابل مقایسه نبود.
تصمیم داشت برگردد و به دوستانش هم بگوید که بالای آن ساقهها کسی نمیمیرد ولی نمیتوانست وارد آب شود چون به موجود دیگری بدل شده بود.
شاید بیرونرفتن از حصار دنیای فعلی ترسناک باشد، اما مطمئن باشید خارج از این پیله وابستگیها، جهانیست ورای تصور.
@mahale114
شبنامه 1024.mp3
11.49M
#خبر خیلی مهم!!
ایران به #موشک_هایپرسونیک دست یافته که سالیان سال توانایی مقابله با آن به وجود نخواهد آمد
شبنامه / فرمانده نیروهای هوافضای ایران به صراحت اعلام کرد که ایران موشک هایپرسونیک ساخته است / این صحبتها با واکنش.های مختلفی همراه بوده است / اما یک سوال؛ ایران دقیقا از چه زمانی چنین تسلیحاتی ساخته و چه شد که ایران به این سمت حرکت کرد؟ / اقداماتی در امارات، عربستان و رزِم صهیونیستی انگیزه ایران برای ساخت این سلاح بوده است / این موشک بینظیر به شکلی است که سالها توان مقابله با آن به وجود نخواهد آمد ... /
#آقای_تحلیلگر
@mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تصویر همه شیاطین در ماجراهای اخیر دیده میشود
فرمانده کل سپاه:
🔹اگر به عمق ماجراهای اخیر در ایران نگاه کنید، تصاویر همه شیاطین دیده میشود.
🔹از بایدن تا نتانیاهو، تا بن سلمان، تا لندن نشینان، تا فرانسویها و آلمانیها که ورشکستگان سیاست جهانی هستند به هم گره خوردند.
🔹این عقبه سیاسی این جدال جدید است.
سالگرد شهادت سردار #حسن_تهرانی_مقدم
#ایران_قوی
#پایان_مماشات
#فتنه_های_آخرالزمان
@mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هشدار قاطع استاد امیری به
عبدالحمید اسماعیل زهی در رابط با دامن زدن به اغتشاشات.
مواظب باش در زمین دشمن قسم خورده بازی نکنید!
#نفوذ
#فتنه_گر
#تروریست_تکفیری
#مولوی_عبدالحمید
@mahale114
محله شهیدمحلاتی
🔴 پارمیدا قاسمی، کماندار تیم ملی، در مراسم اهدای مدال لیگ تیر و کمان جام خلیج فارس در تهران، حجاب ر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شاهد از غیب رسید!
گفتم میاد با یک ببخشیدکارش روماس مالی میکنه!
..................
سناریو مشترک
این سومین ورزشکار کاشف حجاب است که ملت را مثل خودش گوسفند فرض کرده!
البته وقتی مدام این سناریو تکرار میشه به این نتیجه میرسیم که اینها عمداً چنین توجیهات ابلهانه و بچه گانه ای را به زبان می اورند، حال با چه هدفی!؟ نمیدانیم...
شما خوب به صحنه دقت کنید.
▪️اولا اصلا بادی نمی وزد که ایشون میگه باد مغنه ام رو برد!
▪️دوما: نفری که کنارش ایستاده دست به موهاش میکشه وبعدهم خودش اینکار را میکند!
▪️سوم: هنگامی که مدال از گردن برمیدارد چرا متوجه مثلا افتادن حجابش نشد؟!
نه خیر! ما مثل تو و امثالهم فکر نمی کنیم.
از نظر ما این یک پروژه از پیش طراحی شده هست که موبه مو در حال اجراست.
خدا جام جهانی را به خیر کنه ان شاءالله.
✍️سیدنا
#نفوذ
#منافق
#بهائیت
#محاکمه_مسئولان_ناکارآمد
@mahale114
محله شهیدمحلاتی
فصل هفتمم : صفحه نهم : نماز ناتمام #خاطرات_رزمندۀ_جانباز، حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
فصل هفتمم : صفحه دهم :
نماز ناتمام
#خاطرات_رزمندۀ_جانباز،
حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
....................
سیدعلیاصغر مسعودی روحانی پرانرژی، نترس و خوشبرخوردی بود. من بههمراه شیخ رحمت موسیوند، شیخ عبدالواحد ملکی و شیخ محسن سنایی در سنگرهای روی خاکریز نشسته بودیم. سید همینکه جمع ما عمامهبهسرها را بر طلیعۀ خاکریز دید، بهسمتمان آمد و سلاموعلیک کرد. ظاهری لاغراندام و بدنی نحیف داشت. بااینحال، پرجنبوجوش بود. برایش در سنگر جا باز کردم و مهمانمان شد. هنوز لحظهای به معاشرت در سنگر ننشسته بودیم که خمپارهای به اطرافمان خورد و ترکش آن رگ دست سید را زد. خون با هر تپش، مثل فواره بیرون جهید. تا آمدیم به خودمان بیاییم و جلوی خونریزیاش را بگیریم، سید زرد شد، سفید شد و بیحال افتاد. دیدم دارد از دست میرود، گفتم: «رحمت، کمک کن ببریمش عقب.»
سید گفت: «بهخاطر یه ترکش برم عقب؟ من که چیزیم نیست.»
گفتم: «پس چرا اینطور افتادی؟»
گفت: «نه، من کمخونم. ضعفم بهخاطر همینه وگرنه مشکلی نیست.»
دستش را که بستیم از من خواست او را با خط آشنا کنم. من هم از سمت چپ خاکریز نونی شروع کردم و معارفه را انجام دادم. سید با همه خوشوبش میکرد و دقیقهای کوتاه به آنها روحیه میداد. بعد سراغ آنهایی که در میدان حاضر بودند رفتیم و پس از آن به سنگرهای کنار جاده سرکشی کردیم. در پایان، او را با بچهها تنها گذاشتم و به سنگر خودمان نزد شیخ رحمت برگشتم. در سنگر میبایست مراقب پاتک تانکها میبودم تا در صورت نیاز آرپیجی بزنم.
آتش خیلی سنگین بود. هر لحظه از ما کم میشد و به نیروهای دشمن اضافه میشد. همینکه کسی مجروح یا شهید میشد جای خالیاش بر شانۀ بازماندگان سنگینی میکرد. سیدعلی مصطفوی دوشکاچی بود. با شهید شدن مسئول خمپاره، مصطفوی دوشکا را رها کرد و پشت خمپارهانداز قرار گرفت. او خمپاره میزد و حاجمیرزا برایش دیدهبانی میکرد. معلوم بود حاجمیرزا از هدفگیریها راضی است. با اصابت هر خمپاره کیف میکرد و برای هدف جدید گرا میداد. میگفت: «بزن که داری خوب میزنی.»
در همین هنگام، خمپارهای از دشمن روی دیوارۀ سنگر ما فرود آمد. به گونی خورد، گونی را با خودش پایین کشید و پای خاکریز منفجر شد. گفتم: «شیخ رحمت، بهگمانم گرای ما رو گرفتن که اینطور دقیق میزنن. بپر یه گونی بیار تا سنگر رو درست کنیم.»
سریع گونی را از خاک پر کردیم و سر جایش گذاشتیم. سنگر را که مثل روز اول کردیم، دیگر خیالم راحت بود. وقتی یک بار خمپاره به جایی اصابت کند، معمولاً دیگر آنجا اصابت نمیکند، ولی دغدغۀ اطرافیان را داشتم. حاجآقا مسعودی دوباره گذرش به سنگر ما افتاد. گفتم: «آقای مسعودی، بیا تو سنگر.»
«نه، هنوز به اون سنگر نرفتم؛ باید برم یه سری به اونها بزنم.»
به سنگر اردشیر اشاره کرد و میخواست پیش آنها برود. گفتم: «سید، الان وقتش نیست. الانه که آتیش بریزن. همین الان سنگر ما رو زدن و یه گونی پر کردیم.»
«نه، برم یه روحیهای بهشون بدم و بیام.»
سیدعلیاصغر این جمله را گفت و از خاکریز پایین رفت. هنوز نگاهم به او بود. از بین سیدمصطفوی و حاجمیرزا رد شد. بیش از مقداری راه نرفته بود که یک خمپاره شصت، بدون سوت و صفیر، بیخبر غافلگیرش کرد. خمپاره دقیقاً کنار پایش سر خورد و منفجر شد. با این انفجار، سید مثل پر کاهی بلند شد و روی زمین افتاد. یک پایش درجا قطع شد و پای دیگرش به پوست آویزان بود. خودم را بهدو به او رساندم و دنبال پای قطعشدهاش گشتم. گاهی شده بود پای مجروحان را چشمی تنظیم میکردیم و میچسباندیم و همین به درد پزشکان میخورد.
هرچه گشتم پا را پیدا نکردم. سید با روحیهای بالا، یاحسین یاحسین میگفت و صدا میزد: «عمامهم رو بیارید میخوام با عمامهم شهید بشم.»
نمیدانستم عمرش به دنیاست. گفتم این دم آخری خواستهاش را اجابت کنم. عمامه را پیدا کردم و روی سینهاش گذاشتم. حال خیلی خوبی داشت؛ دعا میخواند و ذکر میگفت. کمی دلداریاش دادیم. کمی دستوپایش را بستیم و او را به عقب فرستادیم.
با رفتن سید، هرکس به کار خود برگشت و حاجمیرزا و سیدمصطفوی دوباره مشغول خمپارهانداز شدند. معرکه آبستن اتفاق تازهای بود. میدانستم هدف دشمن از این آتشهای نسبتاً دقیق، همین خمپارهانداز است. مقولۀ پیچیدهای نیست، همانطور که منحنی خمپاره از لحظۀ پرتاب تا لحظۀ اصابت، قابل تنظیم و کنترل است و اصطلاحاً با گرا دادن، محل اصابت پیدا میشود؛ همانطور از محل اصابتِ خمپاره با یک نقاله و گونیایِ مختصات و محاسبۀ برد و انحنای خمپاره، محل خمپارهانداز را پیدا میکنند.
#بیاد_شهدا
#رهبر_انقلاب
#دفاع_مقدس
#جنگ_تحمیلی
#هفته_دفاع_مقدس
@mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فوری _ فوری
لطفا_ به_اشتراک_بگذارید
🔴اطلاعیه مهم سازمان اطلاعات سپاه مبنی بر تماسهای مشکوک برای دعوت به اغتشاشات و تخریب اموال عمومی از سمت سازمان تروریستی منافقین
🔹️ در صورت مشاهده موضوع فوق به شماره تماس ستاد خبری سازمان اطلاعات سپاه (۱۱۴) اطلاع رسانی شود.
#لبیک_یا_خامنه_ای
#پایان_مماشات
#سپاه_مقتدر
@mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.🕌 #سخنرانی
#کوتاه_اما_مفید
#منبر
🌐موضوع: مذهبی های طرفدار دبی شدن ایران!
🎙حجة الاسلام هاشمی
@mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔵 این کلیپ را به هیچ وجه از دست ندید!
صحبتهای جالب لیدر اعتراضات سال ۸۸ که بازداشت شد و سپس به فرانسه فرار کرد
حمزه غالبی رئیس ستاد جوانان میرحسین موسوی در انتخابات ۸۸ بود؛ او هم روزی سرسختانه مبارزه میکرد، برای تصوراتی مثل: تقلب انتخاباتی، خفقان و نداشتن آزادی، دیکتاتوری و سرکوبگری لباسشخصیها، کشتن نداآقاسلطان توسط عوامل نظام، احساس فلاکت ایرانی و...وی پس از دستگیری و محکومیت به حبس، هنگام مرخصی از کشور فرار کرده و حالا پس از مدتی زندگی در کشور فرانسه
(مهد بهاصطلاح آزادی غربی)
برای شما از تغییرات تصورات خویش روایت میکند...
🎞برشی از مستند الفالف، پاریس
✍ایکاش این مستند در دانشگاهها و خوابگاههای دانشجویی پخش بشه
حسین دارابی
#نفوذ
#بصیرت
#جنگ_ترکیبی
@mahale114
محله شهیدمحلاتی
♦️ تصویری از نامه ی شهید حسن طهرانی مقدم به محضر مقام معظم رهبری ( مدظله العالی) 🔹 پ ن : منظور ا
⭕️ ٢١ آبان ماه سال ١٣٩٠ بود که تهران و حومه تهران با صدای مهیبی لرزید. لرزش انفجار در بیشتر شهرهای استانهای تهران و البرز احساس شد.
مرکز صدا متعلق به انفجاری در حوالی کرج و ملارد بود. طولی نکشید که در همهجا این خبر پخش شد: سردار حسن طهرانی مقدم رئیس سازمان خودکفایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بههمراه چند تن از پاسداران در پادگان شهید مدرس و بر اثر انفجار زاغه مهمات به شهادت رسیدند.
وقتی خبر شهادتش در رسانهها منتشر شد، نام او برای عموم مردم ناآشنا بود. اما درجه و مسئولیتش نشان از سالها تجربه در سپاه پاسداران را میداد، سرداری که فقط فهرست فعالیتها، سِمتها و افتخاراتش طولانی و شگفتانگیز است. وقتی رسانهها شروع کردند از سوابق درخشان او سخن بگویند، کمکم همه فهمیدند چه شخصیتی در این حادثه درناک به شهادت رسیده است، کسی که اصرار داشت تا در گمنامی و ناآشنایی کار کند و مجموعهای بهنام جهاد خودکفایی سپاه را فرماندهی میکرد، و در واقع بخش عظیمی از افتخارات موشکی جمهوری اسلامی به نام او زنده است.
پدر موشکی ایران ۶ آبان ١٣٣٨ در محله سرچشمه تهران متولد شد. در ٢١ سالگی در اطلاعات سپاه، مشغول به فعالیت شد. بعد از عملیات ثامن الائمه(ع)، متوجه ضعف آتش پشتیبانی خودی مستقر در خطوط مقدم جنگ شد. در پاییز ١٣۶٠ طرح ساماندهی آتش پشتیبانی (خمپارهاندازها) را بهصورت سنجیده و مدون تقدیم حسن باقری کرد.
آبان سال ١٣۶٢ مأموریت راهاندازی و سازماندهی "فرماندهی موشکی زمین به زمین سپاه" به ایشان محول شد و به این ترتیب ٢١ اسفندماه ١٣۶٣ اولین موشک ایران به کرکوک شلیک شد.
پس از صدور فرمان تاریخی امام(ره) مبنی بر تشکیل نیروهای سهگانه سپاه پاسداران، شهید مقدم در سال ١٣۶۴ به سِمت فرماندهی موشکی نیروی هوایی سپاه منصوب شد. عمده کارهای تحقیقاتی ساخت موشک «شهاب3» را شهید مقدم انجام داده بود.
او در اول مهر سال ٨۴ بهعنوان جانشین سردار علی زاهدی در نیروی هوایی سپاه پاسداران منصوب شد و در آذرماه سال ٨۵ بهعنوان مشاور فرماندهکل سپاه در امور موشکی و رئیس سازمان خودکفایی سپاه انتخاب شد.
نثار روح پاکش فاتحه و سه صلوات
#بیاد_شهدا
#ایران_قوی
#اقتدار_ایران
#حسن_تهرانی_مقدم
@mahale114
محله شهیدمحلاتی
🔴 پارمیدا قاسمی، کماندار تیم ملی، در مراسم اهدای مدال لیگ تیر و کمان جام خلیج فارس در تهران، حجاب ر
قبلاً عرض کردیم که:
قدر این وطن و پرچم و آب و خاک و رهبر و... رو کسانی می فهمند که برایش جنگیده اند و جوانی و جان و سلامتی خود را فدا کرده اند نه یک مشت بازیکن که پول یامفت بیت المال را گرفته و خرج الواتی خود کرده اند!
پ ن: سجده شکر ملیپوشان والیبال نشسته ( جانبازان و معلولین ) روی پرچم ایران بعد از قهرمانی در جهان
درد و بلاتون بخوره توی سر هر چی هرزهشکار مفتخوری که زیر پرچم جمهوری اسلامی بزرگ شدند و الان به پرچم لگد میزند.
#ایران_حرم_است
#لبیک_یا_خامنه_ای
#تاپای_جان_برای_ایران
@mahale114
برای اولین بار سوپرمارکت ها در آلمان هیزم می فروشند.😂😂😂😂
ما به عقب برنمیگردیم،
اما آمریکا و اروپا هر روز به زندگی غار نشینی نزدیکتر میشن!
#آمریکا_بدونه_روتوش
#اروپا_بدونه_روتوش
#زمستان_سخت
#ایران_قوی
@mahale114
محله شهیدمحلاتی
فصل هفتمم : صفحه دهم : نماز ناتمام #خاطرات_رزمندۀ_جانباز، حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
فصل هفتمم : صفحه یازدهم :
نماز ناتمام
#خاطرات_رزمندۀ_جانباز،
حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
....................
به سیدمصطفوی گفتم: «با این شلیکها گرا گرفتن و دارند دقیق میزنن. دیگه بسه. چند دقیقهای دست نگه دار و دوباره شروع کن.»
گفت: «بذار آخریش رو بزنم.» داد زد: «یازهرا!»
دیگر دشمن و آنسوی خاکریز را فراموش کرده بودم و نگرانِ اینطرف خاکریز، مصطفوی را خیرهخیره نگاه میکردم. صحنه را با تمام جزئیات دیدم. همانطور که مصطفوی خمپاره را با دو دست گرفته بود و میخواست در لوله بیندازد، خمپارۀ دشمن دقیق روی خمپارۀ او فرود آمد. هر دو خمپاره منفجر شد. پارههای دو خمپاره و خمپارهاندازِ ذوبشده ترکش شد و به بدن مصطفوی نشست. هر دو پایش را قطع کرد و درنهایت، بدن غرق خون او را روی زمین انداخت. از همین میترسیدم. خودم را سریع به او رساندم و با کمک رفقا پایش را از ران، محکم بستیم تا خونریزیاش کم شود. دیگر برای ترکشهای بیشمار دیگرش، نه فرصتی بود و نه کاری از ما برمیآمد. او را به عقب فرستادیم تا مداوا شود. با وضعیتی که از او دیدم زنده ماندنش محال بود. بعد که پیگیری کردم گفتند: «بله؛ در مسیر بهشهادت رسیده است.»
تا این خمپارهانداز بود، کمی شرایط خوب بود. پرتابها آنها را به لاک دفاعی برده بود و هنوز جری نشده بودند. اما بعد از انهدام خمپارهانداز، دشمن، ذوقزده از این صید نابش، جهنمی از آتش برایمان درست کرد. از ظهر گذشته بود و عصر بهرنگ عصر عاشورا درآمده بود. خاکی، خونی و دلگیر. نماز ظهرم را خوانده بودم و نماز عصرم مانده بود. دغدغهاش را داشتم قضا نشود. اول خواستم برای نماز به سنگر مسقف بروم، اما وقتی دیدم در آنجا باید نماز را نشسته بخوانم منصرف شدم. از خاکریز پایین آمدم و همانجا پای خاکریز قامت بستم: «دو رکعت نماز عصر مسافر میخوانم قربةً الی الله؛ الله اکبر.»
خمپاره پشت خمپاره میآمد. حسی توأمان از دو هجمۀ دشمن را تجربه میکردم و در آنِ واحد در دو جبهه میجنگیدم. یک شیطان لشکر کشیده بود و با بمباران منطقه داشت هجوم میآورد و یک شیطان با هر بمب ذهنم را بمباران میکرد تا توجه و حضور قلبم را سلب کند. سعی کردم استوار بایستم. ترسی از انفجارها به دل راه ندهم و با هیچ خمپارهای نمازم را ناتمام نگذارم. از خودِ نماز مدد گرفتم و حمد و سوره را شروع کردم.
در همین حال، فرجالله سلگی از برابر دیدگانم رد شد. او تازهداماد بود و حنظلۀ گردان لقب گرفته بود. ده روز بیشتر از عروسیاش نگذشته بود که خانه را ترک گفته و به جبهه آمده بود. نگاهم به خاک سجدهگاه بود. ناگهان انفجاری در کنار فرجالله، سرم را بالا آورد. پیش چشمم ترکشی به سر فرجالله خورد. انگار برگ زرد پاییزی فرود میآید، به زانو افتاد و خیلی آرام سرش را بر زمین گذاشت. هیچکس نزدیکتر از من به او نبود. بدون اینکه نمازم را بشکنم چند قدمی جلو رفتم و به بالینش رسیدم. دستم را که زیر کمرش زدم، بدنش لَخت و بیحال موج خورد. همزمان با سبحانالله و اللهاکبرِ نمازم، سرش را بستم، اما فایدهای نداشت، همان ابتدا جان داده بود. آنقدر زیبا جان داد که دلم را برد.
در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد حالتی رفت که محراب به فریاد آمد
ای عروس هنر از بخت شکایت منما حجلۀ حسن بیارای که داماد آمد
اگر دوربینی داشتم و از او عکس میگرفتم، زیباییاش مثل شهید حاجامینی ماندگار میشد. بچهها امان ندادند و پیکر او را به عقب بردند.
با رفتن او، سلام دادم و نمازی را که با اشاره به رکوع و سجود، پای پیکر فرجالله ادامه داده بودم، به پایان رساندم. رشتۀ اذکار و رکعات از دستم دررفته بود. خودم هم نفهمیدم چه نمازی خواندم. اصلاً نمازم درست بود؟ شرط کمال را که حتماً نداشت، در شرط قبولش هم شک داشتم. بههرحال به دلم نچسبید. برگشتم و دوباره پای خاکریز قامت بستم: «الله اکبر!»
انگار تمام خمپارههای دنیا در آسمان فاو بود و تمام جاذبۀ زمین در این جاده متمرکز شده بود. همهجا از انفجار، دود و خاک پر بود. هنوز در حمد و سوره بودم که دوباره خمپارهای دو نفر را در برابر دیدگانم روی زمین انداخت. چطور میتوانستم بیخیال باشم؟ دوباره بدون اینکه از قبله منحرف شوم، بهسمتشان دویدم و حمد و سوره را ادامه دادم. چفیهام را باز کردم و ذکر رکوع گفتم. چفیه را پانسمان کردم و ذکر سجود گفتم. چفیه را گره زدم و حمد و سوره را خواندم.
#بیاد_شهدا
#رهبر_انقلاب
#دفاع_مقدس
#جنگ_تحمیلی
#هفته_دفاع_مقدس
@mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 چرا ایران به جبهه مقاومت کمک کرد؟
♨️ دیدن این ۳ دقیقه به اندازه مطالعه چندین کتاب، محتوا دارد!
🔺ماجرای خاورمیانه جدید چه بود؟
🔺میزان خسارت ناشی از جنگ جهانی دوم
🔺بودجه #نظامی ایران چقدر است؟
🔺چه ميزان ایران به کشورهای محور مقاومت کمک کرده؟
حجت_الاسلام_راجی
#قدرت_رسانه
#جنگ_تحمیلی
#جنگ_ترکیبی
#جهاد_تبیین
#ایران_قوی
@mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 گستاخی عضو دفتر مولوی عبدالحمید در مصاحبه با شبکه آل سعود:
🔹جمهوری اسلامی، مثل گرگ وحشی جوانان ما را لت و پار میکند
🔹ظاهرا آقایون برای مزخرف گویی و تهمت زدن به نظام جمهوری اسلامی با شبکه های بیگانه (ایران اینترنشنال) فرصت زیاد دارند
اما گفت وگو با شبکه ولایت به هیچ وجه!...
میبینید گویا بزرگواری شیعیان و گذشت حاکمیت شیعه در ایران، این جریان انحرافی را شدیداً گستاخ کرده است.
به نظر میاد کمترین کار جمهوری اسلامی مهار کردن این گروه نفاق است که هم شیعیان وهم برادران اهلتسنن راحت کنار هم مثل گذشته زندگی کنند.
این گروه انحرافی بعضاً کارهای منافقانه خودشون را زیرکانه و چراغ خاموش انجام میدادند.
اما در این روزهای آشوب و اغتشاش خیلی گستاخانه دارند رو بازی میکنند و هیچ مانع ای جهت پیشبرد اهداف خودشون که دمیدن در آتش اغتشاش ها، جنگ داخلی، نهایت تجزیه میباشد هم نمی بینند!#پایان_مماشات
✍️سیدنا
#نفوذ
#بصیرت
#گاو_شیرده
#مولوی_عبدالحمید
@mahale114
محله شهیدمحلاتی
شاهد از غیب رسید! گفتم میاد با یک ببخشیدکارش روماس مالی میکنه! ..................
نیمه پُر
من هم در این مراسم بودم....
پارمیدا روی سکوی اول و من روی سکوی دوم بودم.
اگر پارمیدا را سوژه میکنند...
کاش پوشش اسلامی رو هم نشان میدادند!
اگر پارمیدا حجاب برداشت... پارمیدایی که تنها دغدغهاش، نشان دادن چند تار مو به مردان و به ادعایِ واهی خودش، آزادی است!
در آن مراسم، یک زن هم بود که با تمام مشغله های زندگیاش، حاضر نیست، یادگار حضرت زهرا را از سر بردارد.
زینب_موحدی
سرپرست تیم تیروکمان باشگاه سپاهان
#حجاب
#حجاب_برتر
#نفوذ
#منافق
#بهائیت
#محاکمه_مسئولان_ناکارآمد
@mahale114