eitaa logo
محله شهیدمحلاتی
416 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
5.7هزار ویدیو
98 فایل
برای ارتباط برقرار کردن به آیدی زیر پیام بدهید : @STabatabai
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖥 کلیپ استاد 📁 «آقایانی که کم‌کاری کردید، شما هم در خون‌های ریخته‌شده شریکید» 📥 لینک دانلود سخنرانی کلیپ 👇 🌐 t.me/Masafbox/3943 @mahale114
4_6034894359046917025.mp3
13.37M
۴۳ 🔑مهم‌ترین ابزار برای رسانیدن انسان به مقصد نهایی (الله) "عشق" است؛ نه علم و دانش! این واقعیت، در ماجرای دانشمندان و عالِمان بسیاری که روز به روز بر علمشان افزوده شد، اما از آغوش خدا دورتر شدند؛ پیداتر از آفتاب است. این اتفاقِ مرموز از کجا شروع می‌شود و به کجا می‌انجامد؟ 🎤 @mahale114
🌷امام صادق علیه السلام میفرماید: سنگین ترین عملی که روز قیامت در ترازوی [اعمال] گذاشته می شود، صلوات بر «محمد و اهل بیت» ایشان است. 📗وسائل الشیعة ج۷ ص۱۹۷ @mahale114
✍ آشکارکردنٍ کار نیک دست خداست 🔹مردی نزد نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و گفت: یا رسول‌الله! من عمل نیک خود را پنهان می‌کنم و دوست ندارم کسی بداند. اما این عمل نیک من گاهی آشکار می‌شود و من شاد می‌شوم. آیا ریاکارم؟! 🔸حضرت فرمودند: هرگز ریاکار نیستی. انسان را دو پاداش است؛ یکی پاداش مخفی‌کردن عمل نیک، و دوم پاداش علنی‌شدن آن. 🔹بدان! مخفی‌شدن کار نیک در دست توست، و آشکارکردن آن دست خدا. 🔸کار نیک مانند بذر نیکی است که در هر خاکی اگر پنهان کنی، به لطف خدا از رحمتش، از زیر خاک جوانه می‌زند. @mahale114
شبنامه 1026.mp3
10.56M
سلاح جدید ایران تمام قرارداده‌های کشورهای عربی در حوزه پدافندی را باطل کرد... شبنامه / ایران رسماً با خط خطی بر تمام سامانه‌های پدافندی موجود در منطقه کشیده است / موشک هاپرسونیک ایران چگونه عمل می‌کند؟ / این موشک دقیقا چیست و قرار است چه کارایی‌هایی داشته باشد؟ / چند نکته به بهانه‌ی یک شاهکار مهم/ @mahale114
🔻تجربه تاریخی در عمامه‌پرانی ✍ سید عبدالله هاشمی 🔸 تجربه عمامه‌پرانی در ایران، به صد و اندی سال پیش برمی گردد. روز سیزدهم رجب 1327 قمری یک ساعت و نیم به غروب، میدان توپخانه تهران، جمعیت سوت و کف می زدند و یک ریز فحش و دشنام می دادند. فاتحان تهران درحال رسیدن به فتح الفتوح خود بودند. نادر ترین حادثه سیاسی اجتماعی ایران در حال شکل گرفتن بود. علامه شیخ فضل الله نوری با راهنمایی یکی از فاتحان و با پای مجروح خود با صلابت و پرهیبت، راهی چوبه دار شد. کنار چهارپایه که رسید با خدا و مردم و روحانیت خواب آلوده، سخن گفت: «خدايا تو شاهد باش که من آنچه را که بايد بگويم به اين مردم گفتم... خدايا تو خودت شاهد باش که من برای اين مردم به قرآن تو قسم ياد کردم. گفتند: قوطی سيگارش! بود... در ادامه به خدا گفت که مردم بشنوند: «خدايا تو خودت شاهد باش که در اين دم آخر هم باز به اين مردم مي‌گويم که مؤسسين اين اساس، لامذهبين هستند که مردم را فريب داده‌اند... اين اساس مخالف اسلام است... محاکمه من و شما مردم بماند نزد پيغمبرخدا، محمدبن عبدالله...» 🔹هنوز صحبت شیخ شهید، تمام نشده بود که يوسف‌خان ارمنی به طرز خفت باری عمامه از سر شيخ برداشت و به طرف جمعيت پرتاب کرد. این اولین تجربه عمامه پرانی در ایران بود. طولی نکشید که همه فهمیدند مشکل مشروطه، عمامه شیخ فضل الله نبود و عمامه پرانی شیخ، مقدمه ای برای کلاه پهلوی بود که با خون دل بر سر شاهدان اهانت به شیخ فضل‌الله و ملت ایران گذاشتند. 🔹حاج شيخ با همان صدای بلند و پر طنين خطاب به روحانیت کنار آمده با مشروطه و خواب آلود، گفت: «اين عمامه را از سر من برداشتند از سر همه برخواهند داشت». درست یک سال بعد از شهادت شیخ، سید عبدالله بهبهانی در خانه ترور شد[توسط همانانی که سنگشان را به سینه میزد!]، سه سال بعد ثقة الاسلام تبریزی به همراه هفت تن دیگر در روز عاشورای سال ۱۳۳۰ قمری برابر با ۹ دی‌ماه ۱۲۹۰ خورشیدی توسط روس ها[ی تزاری] به‌دار کشیده شدند. 🔶 این داستان به جایی رسید که نحوست روحانی بخشی از ادبیات عمومی و فرهنگ عامه شد. (فاعتبروا یا اولی الابصار) 🔶 آخرين جمله شيخ که حکايت از بی‌وفایی و در عين حال جهالت مردم زمانه خود داشت و در حقيقت گونه‌ای پيش‌بينی تکرار حوادث صدر اسلام در مشروطه و آينده آن بود عبارت « هذه کوفه الصغيره» بود. پس از آن يپرم ارمنی، طناب دار را در پایتخت جامعه شیعه و در مقابل چشمان مردم بر گردن مرجع اول تهران افکند. شیخ فضل‌الله مرجع اول تهران و محبوب مردم بود. یک شخصیت عادی نبود. این مسأله از نگاه بیگانگان نیز دور نمانده است. ادوارد براون انگلیسی [مأمور سرویس جاسوسی انگلیس در ایران] نیز شیخ فضل‌الله را در اجتهاد «برتر از دیگران» می‌داند و در مورد مقام علمی وی می‌نویسد: «شیخ فضل‌الله از لحاظ علم و آراستگی به کمال معروف بود ... مجتهد سرشناس و عالمی متبحر که از لحاظ اجتهاد برتر از دیگران بود». [زنده یاد جلال] آل احمد درباره شهادت شیخ می نویسد: «من نعش آن بزرگوار را بر سر دار، همچون پرچمى مى دانم که به علامت استیلاى غرب‌زدگى، پس از دویست سال کشمکش بر بام سراى این مملکت افراشته شد و اکنون در لواى این پرچم، ما شبیه به قومى از خود بیگانه‌ایم» ❇️ اکنون نیز عمامه پرانی با آموزش بیگانگان برای گذاشتن کلاهی دیگر بر سر مردم است و مقدمه ای برای حذف موانع غربی سازی جامعه ایران است. همه آنچه شیخ پای دار گفت را امروز باید شنید تا دوباره، گرفتار تلخی های آن روز نشویم. @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 چقدر زیبا، عاقلانه و منطقی پاسخ این شبهه را می‌دهد که: باشه، دیگه نیازی به حجاب نداری!! 👈 برای باز نشر در گروه‌های خانم‌ها خیلی مفیده. حتی اگر یک نفر با دیدن این فیلم حجاب خودشو اصلاح کنه، در اجر آن شریکیم. یافاطمةالزهرا سلام الله علیها @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥⚠️عملیات بزرگ و شوک نهایی! 📍کد های مختلفی وجود دارد که احتمالا در چند روز آینده و مخصوصا در آستانه جام جهانی اتفاقات فوق سنگینی رخ خواهد داد... 🎞لطفاً با دقت ببینید و منتشر کنید. @mahale114
محله شهیدمحلاتی
فصل هفتمم : صفحه دوازدهم : نماز ناتمام #خاطرات_رزمندۀ_جانباز، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
فصل هفتمم : صفحه سیزدهم : نماز ناتمام ، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام) .................... وقتی خون از دهانش بیرون زد، فهمیدیم قضیه جدی است و خودمان را برای هر خبری، حتی شهادتش آماده کردیم. بعد از حاج‌میرزا، حاج‌رضا زرگری فرماندهی را به‌دست گرفت و حاج‌مهدی ظفری و مطلب قیصری کمک‌کارش شدند. شرایط روحی نیروها بعد از حاج‌میرزا بدتر شد. با دیدن شهادت و جراحت هم‌رزمانشان، خسته، دلزده و حتی مأیوس بودند. سؤال رایج این بود: «ما تا کی قرار است بمانیم و این شرایط تا کی ادامه پیدا می‌کند؟» حاج‌مهدی ظفری با تمام کم‌حرفی‌اش، در آن لحظات واکنش دقیق و به‌موقعی داشت. برای بچه‌ها رجز می‌خواند و نفربه‌نفر، «خداقوت» می‌گفت. از طرفی، اسلحه را بی‌محابا‌تر از همیشه، دست گرفت و روی خاکریز جولان می‌داد. در این بین، من و شیخ رحمت موسیوند که تنها بازماندگان روحانیون بودیم، بر خود وظیفه دانستیم این جو را بشکنیم. سنگر‌ها را به‌نوبت سرمی‌زدیم و از ضرورت مقاومت می‌گفتیم و دل آنان را با عاشوراییان کربلا گره می‌زدیم. می‌گفتیم: «عاشورای ما همین‌جاست. فعلاً هیچ نیرویی نیست تا جایگزین ما بشه. باید پای کار دین خدا بمونیم. اگرچه راه برگشت بازه و سیاهی شب مثل مرکبی راهوار برای پشت کردن آماده است، اما فکر ‹هل من ناصر› فردای حسین و پایمال شدن خون برادران شهیدمون، ما رو از شرمندگی آب می‌کنه.» نتیجۀ رجزهای حاج‌مهدی و حاج‌رضا و جنگیدنِ دلاورانۀ آن‌ها و روحیه دادن‌ها، این شد که کمتر از سی نفرِ باقی‌مانده، هم‌پیمان شدیم و باهم عهد بستیم که تا آخرین نفر و تا آخرین قطرۀ خون، در جاده بمانیم و تحت هیچ شرایطی نگذاریم جاده سقوط کند. بعد از آن تجدیدعهد، احساس کردم بچه‌ها دوباره زنده شدند. از سنگرها بیرون آمدند و دوباره خاکریز پر از نیرو شد. دیده‌بان دشمن گمان کرد نیروی تازه رسیده است و حملات خمپاره‌ای را به اوج رساند. در این حملات خمپاره‌ا‌ی، اردشیر مجروح شد و ترکشی به استخوان لگنش اصابت کرد. با عقب رفتن او تنهاتر شدم. گاهی روی خاکریز بودم و گاهی همراه برادران سنگرهایی که با انفجارات دیگر قابل استفاده نبود را بازسازی می‌کردم. دفتر تقدیر جادۀ ام‌القصر با حماسه‌های تکرارنشدنی آن ورق ‌خورد. پای هر صفحه مرا میخ‌کوب کرد و در سرانجامی تلخ به صفحات پایانی رسید. روزهای آخر بدین صورت گذشت و در پایان، خبر از تعویض و جایگزینی با گردان 159 دادند. ابتدا حسن ابروزن، معاون گردان 159 برای دیدن خط آمد. همین‌که مرا دید گفت: «سیچه ایقه خرّی بیته؟» (چرا این‌قدر گِلی شدی؟) گفتم: «تو هم کمی بمونی با خمپاره‌های اینجا این‌شکلی می‌شی.» سپس جلال فتوت، به‌عنوان فرمانده همراه نیروها آمد. چون پسردایی‌ام بود با او راحت بودم. پیش او رفتم و گفتم: «اگه می‌ذاری در خط بمونم.» جلال که می‌دانست چه سختی‌ای را تحمل کرده‌ایم، ماندنمان را به صلاح ندانست. تشکر کرد و گفت به عقب بروید. سخت‌تر از همه برای من، خداحافظی با رضا و برگشتن بدون او بود. به‌ناچار، پیکر او را همان‌جا رها کردیم و به جدایی محکوم شدیم. سال‌های فراق برای ما دوستان و خانواده‌اش تلخ و جانکاه بود. این جدایی دوازده سال به طول انجامید و بالاخره پیکر رضا بعد از جنگ به آغوش خانواده بازگشت. آتش‌تهیۀ دشمن به‌مناسبت تعویض نیروها شدید شد. به‌محض رسیدن نیروهای تازه‌نفس، عطاءالله کردی از پاسداران برزول مجروح شد و همراه ما به عقب برگشت. تا سه‌راه شهادت پیاده آمدیم و از آنجا با تویوتا به مقرمان در خور عبدالله برگشتیم. در سه‌راه شهادت، ماشین‌های جهاد را دیدم که مشغول کار بودند. دیگر شرطی شده بودم و با دیدن ماشین‌های سنگین، یادی از برادرم احمد کردم. پیش یکی از راننده‌ها رفتم و گفتم: «شما از جهاد کجا هستید؟» «جهاد گیلان.» «حاج‌احمد شیراوند رو می‌شناسی؟» «بله، اینجا بود... همین الان برای کاری رفت.» «من برادرش هستم؛ اگه دیدی‌ش سلام من‌و برسون و بگو سالم از خط برگشتم.» @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕ براندازان پنهان 💥 سخنرانی استاد :مهدی_طائب 🔥 ردپای یهود در ماجرای فوت مهسا_امینی @mahale114
29.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌ گفت: شما چطور ادعای امام حسینی تون میشه ولی از حکومتی که به دختر مظلوم کف خیابون سیلی میزنه حمایت می کنین؟؟!! با احترام به همه، پاسخ این سوال رو فقط کسانی ببینند که تعصب ندارن🙏 @mahale114
🚨 مناطق مرزی شهرستان پیرانشهر در استان آذربایجان غربی زیر آتش سنگین توپخانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قرار دارد 🛑 سخنگوی این حزب شب گذشته در شبکه اینترنشنال علیه جمهوری اسلامی ایران و سپاه پاسداران مصاحبه کرده بود. 🛑 در این حمله، مقر کومله با 4 فروند پهپاد انتحاری در سلیمانیه هدف قرار گرفته است. 🚨کوی سنجق محل لانه تروریست های تجزیه طلب گروهگ حزب دموکرات کردستان هم زیر آتش پهپادی قرار دارد @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨تصاویری از استحکامات گروهک‌ تروریستی کوموله در سلیمانیه عراق در زیر آتش سنگین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی. ♦️‌ ضمنا دفتر شبکه تروریستی اینترنشنال در اربیل هم هدف پهباد قرار گرفت... @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨توضیحات سردار اوصانلو درمورد حمله صبح امروز به مقر تروریست های اقلیم شمال عراق فرمانده قرارگاه حمزه سیدالشهدای سپاه پاسداران: 🔸تا عمق 80 کیلومتری در اقلیم شمال عراق را هدف قرار دادیم. 🔸افراد این گروهک ها حضور در اغتشاشات اخیر، حمله به بانک ها، پروژه کشته سازی و ورود سلاح های جنگی به کشور در کارنامه خود داشتند. @mahale114