eitaa logo
محله شهیدمحلاتی
400 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
5.5هزار ویدیو
96 فایل
برای ارتباط برقرار کردن به آیدی زیر پیام بدهید : @STabatabai
مشاهده در ایتا
دانلود
👤 توییت استاد ✍ دستگاه امنیتی‌مان اگر پاسخ قاطع ندهد بی‌تعصب و مدیون خون شهدا! 🔸هفتاد روز ‎ کم سابقه توسط رسانه‌های عبری، غربی، عربی علیه مردم ایران نباید بی‌پاسخ بماند. 🔹هر فرد یا گروهی که با آن‌ها همکاری کرده هرجای دنیا که باشد تروریست است و دیر یا زود باید به سزای عملش برسد. @mahale114
محله شهیدمحلاتی
قم المقدسه / سرای ایرانی نامقدس! در مورد وضعیت نامناسب #حجاب در "سرای ایرانی" قم پیام‌های اعتراضی ز
این پیام رو، ی مخاطب از اصفهان در خصوص تشکیلات بهائیت ورشد و نفوذ آنها، برای یک کانال معتبر فرستاده منم از اون کانال کپی کردم. -------------------- هر جا کار تشکیلاتی و بابرنامه علیه حجاف و عفاف و حیا دیدید، شک نکنید پای بهائیت در میان است! @mahale114
28.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 نماهنگ «کنار تیم» 🎤 با صدای: گروه سرود رسا ✍ شاعر: مهدی استخر 🎵 آهنگساز: احسان جوادی 📹 کارگردان: حسین لشکری (به امید پیروزی تیم ملی فوتبال ایران عزیز مقابل تیم فوتبال امریکا) @mahale114
📌پایان دو ماه گشت ارشاد خنده 🔹پس از ماجرای فوت مهسا امینی جنگ ترکیبی قدرتمندی علیه مردم ایران به راه افتاده است. قرار است این جنگ ترکیبی در بستری از غم و اندوه اجرایی شود و جامعه را به سمت نوعی ناامیدی و افسردگی سوق دهد. 🔹رهبر انقلاب به‌خوبی متوجه این موضوع شده‌اند و بارها در سخنرانی‌های خودشان این نکته را تأکید کرده‌اند که دشمن به دنبال گرفتن امید از مردم ایران است تا بتواند برنامه‌های خود را در ایران اجرایی کند. درواقع می‌توان گفت اپوزیسیون دو ماه است که در ایران گشت ارشاد خنده و شادی راه انداخته است و سعی در القای نوعی سوگواری به مردم را دارد. تنها راه مقابله برای اتمام فضای کنونی کشور، تزریق نوعی شادی و نشاط به جامعه است. دشمن خوب فهمید که حضور ایران در جام جهانی فوتبال و کسب موفقیت می‌تواند جامعه را از افسردگی مصنوعی که به آن تزریق کرده‌اند، نجات دهد. ازاین‌رو، از همان روزهای اول تلاش کردند تا تیم ملی فوتبال ایران را از طریق مکاتبات با فیفا حذف کنند. 🔹وقتی حذف ایران صورت نگرفت، دشمنان ملت ایران بیکار ننشستند و درصدد القای این دروغ برآمدند که تیم کنونی، تیم فوتبال جمهوری اسلامی است و تیم ملی مردم ایران محسوب نمی‌شود! قرار بود جنگ روانی علیه مردم ایران به‌جایی برسد که مردم برای باخت تیم کشور خودشان دعا کنند و از پیروزی آن ناراحت شوند! 🔹پیروزی ایران در مقابل تیم ملی ولز، تمام نقشه‌های معاندین را به باد داد. پس از برد مقابل ولز مردم ایران به شادی در خیابان‌ها پرداختند و فضای غم جامعه شکست. دشمنان خوب فهمیده‌اند که تزریق چنین نشاطی به جامعه می‌تواند کل اغتشاشات را به زباله‌دان تاریخ نزدیک کند. ازاین‌رو، سعی دارند به‌نوعی دوباره انسجام را از مردم ایران بگیرند و دوباره جامعه را با غم عجین کنند. بعید نیست در روزهای آینده حادثه‌ای تروریستی در ایران رقم بزنند و سپس جمهوری اسلامی را به‌عنوان مقصر حادثه معرفی کنند و مجدداً بر آشوب‌ها بدمند. چنین حادثه‌ای می‌تواند در ابعاد هواپیمای اوکراینی باشد! ✍️فردین برای پیروزی تیم فوتبال کشور عزیزمان مقابل تیم ملی آمریکا همه باهم دعا میکنیم.... آمریکارا شکست میدهیم ان شاءالله @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 انصاری‌فرد: همه بازیکنان همراه و همدل هستند/ان‌شاءالله دل مردم ایران شاد شود 👤 بازیکن تیم ملی فوتبال در نشست خبری قبل از بازی: 🔹پس از برد تاریخی مقابل ولز، همدلی را در تیم بیشتر کردیم و آماده بازی با آمریکا شدیم. 🔹بازی با آمریکا قطعا بازی حساسی است زیرا آمریکا هم شانس صعود دارد. 🔹بازی با آمریکا می‌تواند یک روز تاریخی دیگر در ورزش کشور رقم بزند. 🔹همه بچه‌ها آماده و همدل هستند. 🔹با روحیه برد، وارد بازی با آمریکا می‌شویم. 🔹ما بعد از بازی انگلیس بهتر شدیم، برای همین مقابل ولز پیروز شدیم. 🔹️ما مشتاقانه منتظر مرحله بعد هستیم. (به امید پیروزی تیم ملی فوتبال ایران عزیز مقابل تیم فوتبال امریکا) ان ساءالله @mahale114
امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید: ✍️ بالإحْسانِ تُمْلَكُ القُلوبُ 💠 با نيكى كردن، دلها تصرّف مى‌شود. 📚 غرر الحكم : ۴۳۳۹ @mahale114
✍ موهبت‌های الهی در بطن رنج‌ها نهفته‌اند 🔹شغل مردی تمیز کردن ساحل بود. 🔸او هر روز مقدار زیادی از صدف‌های شکسته و بدبو را از کنار دریا جمع‌آوری می‌کرد و مدام به صدف‌ها لعنت می‌فرستاد چون کارش را خیلی زیاد می‌کردند. 🔹او باید هر روز آن‌ها را روی هم انباشته می‌کرد و همیشه این کار را با بداخلاقی انجام می‌داد. 🔸روزی، یکی از دوستانش به او پیشنهاد کرد که خودش را از شر این کوه بزرگی که با صدف‌های بدبو درست کرده بود، خلاص کند. 🔹او با قدرشناسی و اشتیاق فراوان این پیشنهاد را پذیرفت. 🔸یک سال بعد، آن دو مرد یکدیگر را دیدند. آن دوست قدیمی از او دعوت کرد تا به دیدن قصرش برود. 🔹وقتی به آنجا رسیدند، مرد نظافتچی نمی‌توانست آن همه ثروت را باور کند و از او پرسید: چطور توانستی چنین ثروتی را به‌دست بیاوری؟ 🔸مرد ثروتمند پاسخ داد: من هدیه‌ای را پذیرفتم که خداوند هر روز به تو می‌داد و تو قبول نمی‌کردی. در تمام صدف‌های نفرت‌انگیز تو، مرواریدی نهفته بود. 🔹بیشتر وقت‌ها هدیه‌ها و موهبت‌های الهی در بطن خستگی‌ها و رنج‌ها نهفته‌اند. این ما هستیم که موهبت‌هایی را که خدا عاشقانه در اختیار ما قرار می‌دهد، ندانسته رد می‌کنیم. @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شبنامه 1042.mp3
9.33M
جام جهانی یا جنگ جهانی؟ در قطر دنیا شاهد چه چیزی بود؟ علیه ایران چه چیزی رخ داد؟ شبنامه / جام جهانی یا جنگ جهانی؟ / در قطر دقیقا چه چیزی علیه ایران رخ داد؟ / نکاتی که باید از همین حالا ذهن ما درگیر آن شود / خانواده هایی که فرزند کوچک دارند شبنامه امشب را حتما مرور کنند / ناگفته‌هایی از یک جنگ بی‌رحمانه علیه ایرانی‌ها در جنگ جهانی قطر @mahale114
salam_ya_zainab.mp3
13.66M
سرود «سلام یا زینب» ویژه میلاد حضرت زینب سلام الله علیها (با سبک سلام فرمانده) جهت اجرای گروه های سرود دخترانه در مساجد و پایگاه ها و کانون ها @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌مصاحبه اختصاصی واحد سیاسی مصاف (نجوا) 👈با موضوع: تفاوت اغتشاشات در بخش‌های کردنشین 🔹 با حضور: آقای دکتر ثروتی (کارشناس مسائل سیاسی) @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 افشاگری از جلسه‌ی سران عرب به رهبری برای کشاندن جنگ به داخل ایران و ارائه‌ی طرح سلاح جدید علیه ایران 🔻مجری رسانه عربی: بنا بر مستنداتی که به دست ما رسیده، یک طرح از سوی شورای ملی رسانه امارات در تاریخ ۶ ژانویه سال ۲۰۱۶ تهیه شده است. نام این طرح پس از تصویب به “نقشه تضعیف ایران از داخل” تغییر پیدا می‌کند. به صورت خلاصه این طرح شامل اهدافی است که بزرگترین آن، تاثیرگذاری بر وضعیت داخل ایران، مردم، جوانان و جذب مبارزان در داخل و خارج است... @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 گفتید تجزیه توهمه؟! 👤 «عارف کعبی» از سران اپوزیسیون: 🔸تجزیه بشیم بهتر از اینه که زیر سلطه جمهوری اسلامی باشیم! 🔸وی همچنین خلیج‌ فارس را خلیج عربی نامید! @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نخستین ویدئو از اعترافات عوامل دستگیرشده گروهک تروریستی منافقین در روزهای اخیر | حاوی تصاویر دلخراش 🔺همراه با مستندی از رفتارهایی داعش‌گونه در اغتشاشات اخیر که برای نسل جوان عجیب بود، اما برای کسانی که این وحشی‌گری‎ها و جنایات را در دهه شصت توسط ملیشیا و گروهک رجوی دیده بودند، تکراری است! 💢 پ‌ن: اگه تصاویر خشن ناراحتتون می‌کنه، ویدئو رو نبینید، فقط گوش بدید. @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 یک عده‌ای ادعای فهم سیاسی میکنند اما تحلیل‌هایشان در روزنامه و فضای مجازی واقعاً انسان را متأسف میکند. میگویند برای اینکه بتوانید این اغتشاش‌ها را تمام کنید باید مشکلتان را با آمریکا حل کنید؟! آیا با مذاکره و تعهد گرفتن از آمریکا مشکل حل می شود!؟ مگر در الجزایر با آمریکا تفاهم نکردید!؟ آیا به تعهداتش عمل کرد!؟ @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نماهنگ | تشنگان وصل 🌷 رهبر انقلاب: اینکه شما می‌بینید و می‌شنوید بعضی از این شهدای ما عاشقانه میکردند، خدای متعال یک نوری به دل آنها انداخته بود؛ با این نور یک حقیقتی را میدیدند، این بود که عاشق شهادت بودند. 👈 شهید سلیمانی میگفت... تهدیدش کردند که تو را میکشیم، گفت من دارم در بیابانها دنبالش میگردم، بلندی و پستی‌ها را طی میکنم دنبال همین. ۱۴۰۱/۰۸/۰۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دختره مولا اومده، زینب کبری اومده🌹 👤 زیبای «دختر مولا اومده» با مولودی‌خوانی حاج‌محمود تقدیم نگاهتان 🌸 میلاد با سعادت کبری سلام‌الله‌علیها را خدمت شما عزیزان تبریک و تهنیت عرض می‌نماییم. @mahale114
✅ زینب سلام‌الله علیها نمونه عالی حماسه و شجاعت 🌹 سالروز ولادت حضرت زینب کبری(س) مبارک باد! 🔹 از نظر قوّت و قدرت قلب و حماسه داشتن روح و نترسیدن از کشته شدن، حضرت زینب(س) یک نمونه بسیار عالی اسلامی است و در تاریخ اسلام داستان او به عنوان یک نمونه کامل همیشه نقل شده است. 🔸 آن چیزی که برای زن گفته‌اند که نسبت به آن عملش جبانانه و محتاطانه باشد، در مورد ترس از جان یا ترس از مال و ثروت نیست، بلکه در مورد ترس از عفاف است. آدم شجاع نمی‌ترسد، می‌گوید می‌روم حداکثر کشته می‌شوم، کشته هم شدم با افتخار است. زن در مورد کشته شدن همین جور باید باشد. 🔹 ولی در موردی که عفتش در مقام خطر است یعنی خطرِ این است که عفتش لکه‌دار بشود، جای شجاعت نیست، چون شجاعت یعنی فداکاری. [ نباید بگوید] می‌روم، بگذار عفتم از بین برود. نه، عفت یک امر شخصی نیست که به تو بگویند از آن بگذر تا از یک «خودی» گذشته باشی، عفت یک امری است که تو امانتدار آن هستی. 🔸 مثل این است که فردی که امین یک شی‌ء گرانبهایی است و وظیفه‌اش این است که آن شی‌ء گرانبها را به مقصد برساند، در بین راه شجاعتش گل بکند؛ به جای اینکه همه کوشش او صرف این باشد که شی‌ء گرانبها را به مقصد برساند آن را در معرض خطر قرار بدهد. 📒 استاد مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، ص۱۱۶ @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام همراهان گرامی شمابه احتمال زیادکشف این کارگاه رادرفضای مجازی ودرکانال های مختلف دیدید، بنده خداراشاهدمیگیرم ازروزی که این کلیپ را نگاه کردم وصحبتهای مأمور پلیس امنیت راشنیدم که این مکان را به عنوان پایگاه بسیج معرفی میکندصدبار مُردم و زنده شدم، برای بسیجی که چقدر مظلوم است،بارها برای غربت بسیج اشگ ریختم، برای ذبح بسیج در هفته بسیج ناله زدم... بخدای احد و واحد قسم،به خون تک تک شهداقسم اگرپای مظلومیت بسیج در میان نبود،اینقدردلم نمی سوخت اگر یک درصد،فقط یک درصد بسیجیان دراین کارگاه نقش داشتنددلم نمیسوخت. واقعادراین کارکثیف به هیچ عنوان از صفرتاصدآن بسیج و پایگاه بسیج هیچ نقشی نداشته ودخیل نبوده است. اما مأمور.....پلیس امنیت بدونه تحقیق آن مکان را پایگاه بسیج به مخاطب خود معرفی میکند. من نمی دانم، قاضی هم نیستم، اما یک چیزرا خوب میدانم که روزی بایدجواب خون صدها شهید مظلوم بسیجی را بدهند.بنده اصلاراضی نمیشدم که این کلیپ راپخش کنم امادیدم متاسفانه کانال های مثلا انقلابی بصورت گسترده وبدونه توضیح حقیقت آن را پخش کردند بنابراین گفتم بنده ام همراه با کمی توضیح این کلیپ را منتشرکنم تا حقیقت روشن شود. بنده اعلام میکنم به هیچ وجه راضی نیستم که کسی این کلیپ را بدونه توضیحات همراه کلیپ و توضیحات پیوست پخش یا برای کسی نمایش دهد. باعرض معذرت از تک تک شماعزیزان محترم. ان شاءالله خدا عاقبت مارا ختم به خیر کند.یاعلی ✍️سیدنا نام کانالهایی که این کلیپ را پخش کردند.👇 حامیان سپاه قدس قم زیبا مؤسسه مصاف وچندکانال دیگر.. @mahale114 توضیحات تکمیلی درپیوست👇👇
محله شهیدمحلاتی
سلام همراهان گرامی شمابه احتمال زیادکشف این کارگاه رادرفضای مجازی ودرکانال های مختلف دیدید، بنده خد
سلام علیکم: دوستان،همراهان واهالی محترم محل لطفا وخواهشااین مطالب بنده راتاانتها با دقت مطالعه کنیدواگرلازم دونستید برای دیگران هم ارسال کنیدلطفا. در چند روز گذشته یک اتفاق خیلی بد و دور از شأن شما مردم در محل افتادکه شنیدن آن دل هرمؤمن آگاه وبصیر وانقلابی رابدردمیآورد. شمابهترازمن میدانیدکه این اغتشاشات وآشوب هابه قول فرمایشات مقام معظم رهبری از قبل برنامه ریزی شده بود،وکشورهای مختلفی باهمکاری یک دیگرروزوشب در تلاش بودندتایک اتفاقی رابه گستردگی تمام کشوررقم بزنند،این اتفاق بامرگ مشکوک مهسا امینی کلیدخرد. کم کم اعتراض هابه آشوب وبراندازی تبدیل شد ومنافقان ومزدوران وطن فروش داخلی که منتظراشاره برای به انحراف کشاندن اعتراضات مردمی به آشوب واغتشاش بودندباکمک استکبار جهانی وسگ هارمنطقه آسیا(اسرائیل غاصب)وباپول های بادآورده عربستان سعودی وکشورهای دیگرکه باتبلیغات و شبکه های صوتی،تصویری خود سنگ تمام گذاشتند،متاسفانه توانستند روی افکاروفکرجوانان مااعم ازدانشجو و کارگرمنفی ودشمنی کردن بااسلام و انقلاب وشهداراجابیندازندوآنهاراباخود همراه کنند. بعضاًبین اغتشاشگران دستگیرشده افرادی مؤمن،خانواده داروبااصل ونسب هم دیده میشدکه متاسفانه به علت عدم آگاهی وبصیرت،دردام دشمن افتاده ودرزمین آنان بازیکردند.همانطورکه حضرت آقاهم فرمودهرکسی به اندازه جرمش بایدمجازات شود. امابایدافرادی که ناخواسته وارداین بازی کثیف شدن وگول دشمن را خوردند،باآنهاییکه لیدراصلی وهدایت کننده کاربودندراجداکرد.حالابا این دید برگردیم به مسئله محله خودمان: همه شمامیدانیددراین محل ودرکوچه اخلاص حسینیه ای وجودداردبنام چهارده معصوم ع. این حسینیه باهزینه شخصی ساخته شده ومالک شخصی هم دارد. کارکرد این حسینیه زائرسرا بوده ودر سالهای گذشته مسافران شهرستانی حرم حضرت معصومه س ومسجدمقدس جمکران راجهت استراحت وصرف غذا پذیرابوده. امابعدازچندسال مالک ازپذیرفتن مهمان صرف نظرمیکند وحسینیه بلااستفاده وخالی میماند(البته به غیراز طبقه بالای حسینیه که خودمالک درآن زندگی می‌کرده ومنزل شخصیش بحساب میآید) بعدازگذشت مدتی باتوجه به نیازخواهران بسیجی محل جهت انتقال پایگاه به یک جای مناسبتر وباخالی بودن حسینیه بامالک حسینیه صحبت شدتاباتوافق اوپایگاه خواهران ازمسجدامام حسن مجتبی ع به حسینیه چهارده معصوم ع انتقال پیداکند. این اتفاق مبارک رخ میدهدوپایگاه به حسینیه نقل مکان میکندوبیش ازده سال درآنجافعالیت میکند. (دراینجا لازم است وجاداردازمالک محترم جهت دراختیارگذاشتن ملک شخصی خودبه بسیج،(گذشته ازاین اتفاقات اخیر) تشکر کنیم وقدردان کار خیراوباشیم. خلاصه داستان، بعدازگذشت سالها فعالیت بسیج دران حسینیه آخرهای سال قبل۱۴۰۰مالک حسینیه به فرمانده پایگاه فرمودندهمسرشان بیماراست و اعصاب سروصداراندارد. به همین دلیل بارها فعالیت جمعی پایگاه مثل تمرین گروه سرودوگروه نمایش در مکانهای دیگری غیرازحسینیه برگزار میشد. این نارضایتی مالک روزبه روزبیشتر میشدتابعدازچندماه مالک محترم فرمودندبایدکلاپایگاه بسیج راازحسینیه ببریدجای دیگر،چون بنده ملکم رابرای کارشخصی نیازدارم. کاربجایی رسیدکه مدتی پایگاه تعطیل بودوحتی در همان اطراف حسینیه دنبال مکان مناسبی جهت انتقال پایگاه به آنجابودند. باگذشت مدت نسبتاطولانی وتعطیلی پایگاه وپیدانشدن جای مناسب درهمان اطراف حسینیه،بسیج خواهران تصمیم گرفت باهیات امنای مسجدامام حسن مجتبی ع صحبت کندوجلسه بذارد تا بتواندبرگرددبه همان مکان قبلی واولی خودش یعنی مسجدامام حسن مجتبی ع. بلآخره در تاریخ ۲۱/ ۳ /۱۴۰۱ پایگاه بصورت کامل به مسجدامام حسن مجتبی ع انتقال یافت ودیگرهیچ ارتباطی بامکان قبلی خودش نداشت. امامتاسفانه عدم نیروی مناسب جهت اسباب کشی و انتقال لوازمات پایگاه تابلوی پایگاه که درجای بلندی نصب شده بود وبازکردن آن کار هرکسی نبودبردیوار باقی ماندومتاسفانه همان هم بسیج را زیرسوال بردوچماقی شدبرسربسیج مظلوم. عدم نیروی مناسب و مشغله های فکری زیادجهت بازکردن فقط یک تابلوبسیج، باعث شدتا پلیس امنیت محترم در گزارش خودهنگام دستگیری متهم آنجا را پایگاه بسیج معرفی کند.! بنده قصدتخریب ویامتهم کردن کسی ویاهیچ نهادی راندارم،وبه هیچ عنوان قصد حمایت ویاپشتیبانی ازهیچ شخص ویا تاییدو،ردکارهیچ یک از مرتبطین این اتفاق راهم ندارم امااین مطلب راخوب میدانم که اگردوستان عزیزکمی بیشتردقت میکردندویا پلیس امنیت قبل ازتهیه گزارش دررابط با پایگاه بودن ویانبودنش تحقیق میکرد ویا نیروهای سپاه اعم ازحوزه خواهران و برادران کمی بیشتربه وظیفه ذاتی خود که همان حمایت وهمکاری هست را درست اجرامیکردند،بسیج به این راحتی ذبح نمی شد. من فقط مدیون ومدافع بسیجم نه هیچکس دیگر... @mahale114
زنی در متن تاریخ.mp3
6.01M
🎙بشنوید | زینب کبری(س) نشان داد زن در حاشیه‌ی تاریخ نیست؛ زن در متن حوادث مهم تاریخی قرار دارد. 🔸به مناسبت میلاد حضرت زینب سلام‌الله‌علیها @mahale114
shokr 40.mp3
6.55M
40 اگه به مقام شکر درسختیها برسی؛ درنگاه اهل آسمون می درخشی! سجده آخر زیارت عاشورا کار عزیز کرده های خداست! اونایی که دیگه بزرگ شدن و به انتقام فکر نمیکنند. 🎤 @mahale114
محله شهیدمحلاتی
فصل هشتم : صفحه یازدهم : نماز ناتمام #خاطرات_رزمندۀ_جانباز، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
فصل هشتم : صفحه دوازدهم : نماز ناتمام ، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام) .................... گفتم: «الحمدلله هیچ مشکلی وجود نداره و حالم خوبِ خوبه.» بااین‌حال، اصرار داشتند تا مشهد بیایند. بیشتر نگران عمه‌ام بودم. او بیشتر از مادرم در مجروحیت ما بی‌تابی می‌کرد. می‌ترسیدم بخواهم نگرانشان کنم و اذیت شوند. گفتم: «راضی به زحمت نیستم و هرطور شده خودم رو به نهاوند می‌رسونم.» پس از زیارتی دوباره در چهارشنبۀ هفتۀ بعد، مسئولان بنیاد برایم پرواز گرفتند و راهی تهران شدم. این ماجرا مرا برای همیشه شرمندۀ امام‌رضا کرد. حسرتی که همیشه به دل دارم این است که چرا از آن زیارت به‌خوبی استفاده نکردم و این فرصت استثنایی را از دست دادم. سفره‌ای آماده پهن بود و بسیاری برات شهادت خود را از آنجا گرفتند، اما من که هیچگاه دعای شهادت از زبانم نمی‌افتاد، آنجا به کلی شهادت را فراموش کرده بودم و با کاهلی خودم، دست‌خالی برگشتم . آخرشب بود که از فرودگاه مهرآباد خارج شدم و تاکسی گرفتم تا به منزل خواهرم گوهرتاج بروم. راننده پرسید: «کجا می‌ری؟» گفتم: «شیخ بهایی.» از طرف بنیاد لباس خاکی نو به ما داده بودند. وقتی در تاکسی نشستم، راننده خوب براندازم کرد و گفت: «تو با این لباس‌ها چطور جرئت می‌کنی این وقت شب تنها باشی؟» ماجرایم را تعریف کردم و گفتم که مجروح بوده‌ام. «برای اونا مجروحیت مهم نیست؛ می‌زنن و می‌رن.» «چه خبر شده؟ چرا بزنن؟» «می‌دونی چقدر از شماها رو توی همین شهر شهید کردن؟» «کیا شهید کردن؟» «منافقین، برادر من! منافقین. همه‌جا هستن و دنبال شما و امثال شما برای ترور می‌گردن. این ازخدا‌بی‌خبرای وطن‌فروش هرکسی که مسجدی باشه یا به جبهه کمک کنه یا عکس امام در مغازه داشته باشه بیخود و بی‌گناه می‌کشن و به صغیر و کبیر رحم نمی‌کنن. بعد می‌خوای به شما رزمنده‌ها رحم کنن؟ دفعۀ بعد حتماً بگو بیان دنبالت.» تازه دوزاری‌ام افتاد. «چشم»‍ی ‌‌گفتم و اضافه کردم «ان‌شاءالله دفعۀ بعد شهادت باشه.» بنده‌خدا کرایه هم از من نگرفت و مرا تا در منزل خواهرم رساند. گوهرتاج خبر نداشت من مجروح شده‌ام. برای اینکه شوکه نشود، دستم را از دست‌آویز درآوردم و در زدم. سلام و احوالپرسی کرد و پرسید: «شما کجا اینجا کجا؟» «جبهه بودم، گفتم بیایم سری به شما بزنم.» «جبهه که اون‌طرفه؛ چرا به مادر سرنزدی؟» «زیارت مشهد روزی شد، بردنمون زیارت و بعد از اون هم تهران. اومدیم خدمت شما.» «زیارت قبول»‍ی گفت و مرا به داخل راهنمایی کرد. کم‌کم دستم درد گرفت و مجبور شدم دوباره آن را به گردنم بیندازم. برای پذیرایی که به آشپزخانه رفت، دستم را مثل دست‌‌شکسته‌ها به گردنم آویزان کردم و با صدای بلند مقدمه چیدم: «دستم هم کمی درد گرفت توی جبهه.» «بشکنه دست صدام که با شما این کارو می‌کنه. به دکتر نشون ندادی؟» «آره دید، گفت چیز خاصی نیست.» وقتی از آشپزخانه بیرون آمد و دست مرا در این حالت دید، بهتش زد. شروع کرد گریه کردن. «تو مجروح شده بودی و به ما نگفتی؟» «حالا که چیزی نشده. یه زخم ساده‌س و خوب می‌شه.» «مگه خواهر نداشتی که تنها رفتی مشهد؟» در مدت دو روزی که خانۀ خواهرم بودم هیچ کم نگذاشت و حسابی به من رسیدگی کرد. بعد از آن برای نهاوند بلیت گرفتم و نزد مادر رفتم. آنجا نیز داستان همین بود. همه برای این زخم کوچک ماتم گرفته بودند و دوست داشتند در بیمارستان مشهد پای اتاق عمل باشند. @mahale114
محله شهیدمحلاتی
فصل هشتم : صفحه دوازدهم : نماز ناتمام #خاطرات_رزمندۀ_جانباز، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
فصل هشتم : صفحه سیزدهم : نماز ناتمام ، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام) .................... عکسی دارم که مانند جنگاوران قدیم، نوار تیربار را بر سینه حمایل کرده‌ام. مادرم این عکس را خیلی دوست داشت و در هیچ صورتی آن را از خود جدا نمی‌کرد. با چسب، قابی برای این عکس درست کرده بود و آن را به‌عنوان گردن‌بند به سینه می‌انداخت. این‌طور سیمای من همیشه جلوی دیدگانش بود. هروقت دلش برایم تنگ می‌شد به آن نگاه می‌کرد و آن را می‌بوسید. مثل همیشه پذیرای محبتش شدم و مجروحیت را بهانه‌ای برای خانه‌نشینی کردم، اما به‌نظرم این بار، محبتش جنس دیگری داشت و با رنگی از نگرانی همراه بود. ابتدا گمان کردم دغدغۀ دستم را دارد؛ برای همین دست‌آویز را کنار گذاشتم. جنب‌وجوشم را بیشتر کردم. شروع کردم به کمک کردن در کارهای خانه و در کل، نسبت به سلامتی‌ام اطمینان خاطر دادم، اما مادرم می‌گفت: «داغت‌و نبینم... داماد شی پسرم! ان‌شاءالله عروسی‌ت... ان‌شاءالله اون روز رو ببینم.» سروسامان گرفتن فرزندان آرزوی هر پدر و مادری است و برای مادر من که مرا در جبهه و توأم با خطرات آن می‌دید، این آرزو بیشتر تبدیل به نگرانی شده بود. اصرارها از همان‌جا برای ازدواج شروع شد. ابتدا سنم را بهانه کردم، ولی وقتی شمار هم‌سن‌وسالان و دوستانم را که زن گرفته بودند و همان احادیثی را که همه شنیده‌ایم، از خانواده شنیدم متقاعد شدم. با تأیید من، خانواده برای پیدا کردن یک دختر خوب دست‌به‌کار شدند. من از دار دنیا فقط نوزده سال سن داشتم. دیگر نه آورده‌ای بود و نه پس‌اندازی، اما بااین‌حال ممانعتی نداشتم، چراکه اگر پول نبود، توقعی هم نبود و انتظار وسایل این‌چنینی و تالار آن‌چنانی نمی‌رفت. برادرم احمد، در مدتی که در بیمارستان مجروح بود، یک خانواده را دیده و برایم پسندیده بود. پدرشان کارخانه‌دار بود و از خانواده‌های متمول نهاوند محسوب می‌شدند. احمد دوست داشت این وصلت برقرار شود. به احمد گفتم: «من فکر نمی‌کنم از لحاظ فرهنگی این خانواده مناسب ما باشه؛ ولی به‌هرحال یه شرط دارم.» «شرطت چیه؟» «من جبهه می‌رم و اگه شب عروسی مارش عملیات بزنن، من می‌رم. این رو بهشون بگو.» احمد نزد مادر دختر رفته بود و قبل اینکه شرط مرا بگوید برایش شرط گذاشته بود که اولاً داماد ما نباید جبهه برود. به‌محض شنیدن این جمله گفتم: «محاله. پرونده از نظر من مختومه‌س.» گفت: «بذار بقیه‌ش رو بگم. ثانیاً شرط کرده دختر حتماً باید کنار ما باشه و نمی‌آد قم.» گفتم: «مثل اینکه من دارم شوهر می‌کنم. ملت عزیزانشون توی جبهه‌ها پرپر می‌شن، بعد من بیام توی خونه بشینم؟ اصلاً امکان نداره.» حتی بعد از این ماجرا، برای آشنایی بیشتر و دیدن من به خانه‌مان آمدند، اما من که جبهه را خط قرمز خود می‌دیدم تحمل ماندن نداشتم. با آمدن آن‌ها از خانه بیرون زدم و رفتم. از آن‌ها فقط ماشین آخرین سیستمشان را در کوچه دیدم و در انجمن اسلامی ‌خودم را سرگرم کردم. هرچه احمد پیغام فرستاد که «بیا، می‌خوان تو رو ببین. زشته.» گفتم: «می‌ترسم نمک‌گیر شم و اومدن من اصلاً به صلاح نیست.» این روایتی است عاقلانه از آنچه کتاب تاریخ زندگی‌ام به خود دیده است. اما اگر از دل بپرسید، شنوای درد دیگری خواهید بود که سزاست برای آن نه به انجمن، که سر به صحرا گذاشت. دلم پیش دختر حاج‌اسکندر بود و سر ناسازگاری داشت. حاج‌اسکندر را کامل می‌شناختم. خودش جبهه‌ای بود و می‌دانستم با جبهه مشکلی ندارد. فقط مانده بودم با شرم و حیای گفتن این مسئله چه کنم و اگر نگویم، سکوت را چگونه طاقت بیاورم. در زمانۀ ما زشت بود پسر حرف از ازدواج بزند، چه رسد به نشان کردن این و آن. بااینکه خواستگاران زیادی به خانۀ حاج‌اسکندر می‌آمد هرچه با خودم کلنجار رفتم، جرئت نکردم از آن حرفی به زبان بیاورم. @mahale114