eitaa logo
محله شهیدمحلاتی
401 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
6.1هزار ویدیو
100 فایل
برای ارتباط برقرار کردن به آیدی زیر پیام بدهید : @STabatabai
مشاهده در ایتا
دانلود
RISMAN1.mp3
9.26M
آموزش امربه معروف ونهی ازمنکر امر واجبی که فراموش شده است... توسط استادعلی تقوی مرکز تخصصی جلسه اول @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پیش‌بینی سیدالعارفین آیت‌الله سید علی قاضی از آینده انقلاب اسلامی ایران: پس از سید روح‌الله خمینی و در زمان نائب (جانشین) ایشان، امام زمان(عج) قیام می‌کنند. إنهم یَرَونَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً آنها ظهور را دور می‌بینند و ما آن را نزدیک می‌بینیم. @mahale114
4_6026323489814741220.mp3
4.87M
11 اهلِ شکر ازحوادث آینده نمی ترسند! به وعده خدا ایمان دارند؛ انّ معَ العُسرِ یُسرا حتماً همراه هرسختی، آسانی است! فقط کافیه: خیری که پشت هر سختی هست، رو ببینی. 🎤 @mahale114
خانواده آسمانی ۱۵.mp3
11.31M
۱۵ 💥وابستگی‌ها، کمبودها، عقده ها، گدای عاطفه دیگران بودن... محصول ماندن در حصاری‌ست که به دور خود کشیده ایم! ☜حفظ عزت نفس انسان مهمترین قدم در طی طریق جاده انسانیت است، - چطور باید عزت نفس‌مان را حفظ کنیم؟ 🎤 @mahale114
امیرالمؤمنین علیه‌السلام میفرماید: ✍️ لا تَكُن مِمَّن . . . يَعجِزُ عَن شُكرِ ما اُوتِيَ ويَبتَغِي الزِّيادَةَ فی ما بَقِيَ 🔴 از كسانى نباش كه... از آنچه به او رسيد شكرگزار نيست، و از آنچه مانده زياده‌طلب است. 📚 نهج‌البلاغه، حکمت ۱۵۰ @mahale114
✍️ مراقب باش حرف‌هایت فتنه و درگیری ایجاد نکند 🔹ملامهرعلی خویی در مسجد نشسته بود که نادانی از او به عمد سؤال کرد: چرا ریش خود بلند کرده‌ای و مردم را با ریش خود گمراه می‌کنی؟! 🔸ملا سکوت کرد. سکوت ملا، یکی از شاگردان را سنگین آمد و خواست جواب او بدهد که ملا بر او خشم گرفت و او را امر به سکوت کرد. 🔹ملا گفت: بیایید شما را موعظه‌ای کنم. هر حرفی یک نر است و پاسخ آن یک ماده. چون به‌هم آیند، از آنان فرزندی زاده شود که یا شیطانی است یا رحمانی! 🔸اگر سؤالی رحمانی بود نری آمده که پاسخ آن ماده‌ای بر آن می‌فرستد که مولودش علم و حکمت می‌شود؛ ولی اگر سؤالی شیطانی بود هرگز ماده‌ای بر او نفرست و سکوت کن که شیطان قصدش آبستن‌کردن آن مجلس از کلام و پاسخ تو برای ایجاد فتنه و کینه و درگیری است. @mahale114
شبنامه 983.mp3
11.29M
آمریکاییِ کشته شده توسط ایران در کمپ کومله کیست؟ ضربه دردناک ایران به آمریکا! شبنامه / آمریکا حاضر نشده هویت آمریکایی کشته شده در کمپ کومله را افشا کند / این سوال برای خیلی‌ها مطرح شده که آیا یک شهروند عادی توان سفر به کمپ کومله را دارد؟ / ایران در روزهای گذشته ضربات دردناکی را به آمریکا در مرزهای غربی کشور زده که تازه دارد ابعاد آن روشن میشود../ @mahale114
محله شهیدمحلاتی
فصل دوم صفحه چهاردهم #خاطرات_رزمندۀ_جانباز حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام) ........
فصل دوم صفحه پانزدهم حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام) ...................... محمود خزایی آنجا کاری کرد کارستان. او سابقۀ خدمت در ارتش داشت و رزم را به‌خوبی می‌فهمید. بچه‌ها را جمع‌‌وجور کرد و با راهنمایی خودش، صخره‌به‌صخره جلو برد. به موقعیت خوبی که رسیدیم، همراه با دیگر آرپی‌جی‌زن‌ها، آرپی‌جی را برداشتیم و تا جایی که توانستنیم کمین‌ها را زدیم. تعدادی از آرپی‌جی‌زن‌ها در این مصاف به شهادت رسیدند، اما ثمرۀ آن مجاهدت باز شدن راه بود تا جلوتر برویم. ما که باور نمی‌کردیم بتوانیم قدم از قدم برداریم، به‌لطف خدا و مجاهدت رزمندگان، حالا تا وسط تپه بالا آمده بودیم شوهرخالۀ من، خدامراد سلگی بااینکه شصت سال سن داشت، اما پابه‌پای ما بالا آمد و شجاعانه می‌جنگید. هوای من را هم خیلی داشت و نگاه محبت‌آمیزش در همۀ لحظات همراهم بود. ولی همان‌جا مجروح شد و دیگر نفهمیدم بر او چه گذشت. از میانۀ تپه، سنگر دوشکا با آرپی‌جی منهدم شد، اما ضدّهوایی کماکان بی‌امان کار می‌کرد و نفس همه را بریده بود. به امید اینکه ضدّهوایی هم همان سرنوشت را داشته باشد، چند بار بلند شدم و سعی کردم آن را بزنم؛ اما نشد. جلوی چنین ارابه‌ای که صدایش مغز آدم را می‌جوید، نورش تاریکی شب را می‌شکست و قدرتش هواپیما را به زمین می‌انداخت، جز با توکل به خدا نمی‌شد قد علم کرد. آن ضدهوایی تا آخر کار کرد و از ما شهید گرفت و متأسفانه زدن آن حسرتی بر دل من ماند. در بالای تپه، تانک‌ها نیز بودند. به‌خاطر اینکه در شیب تپه بودیم، تانک‌ها برای زدن ما باید در سرازیری تپه قرار می‌گرفتند و شلیک می‌کردند. همین باعث می‌شد وقتی تانک را می‌زنیم به‌صورت هولناکی به‌سمت پایین سر بخورد و سروصدایی عجیب ایجاد کند. ساعاتی را به همین منوال جنگیدیم. دشمن تمام توان ما را دیده بود و هر لحظه جسورتر می‌شد. نماز صبح را در همان شرایط به‌صورت جنگی خواندیم. بعد از نماز، مرحوم خزایی به این نتیجه رسید که باید برگشت. کسی زیر بار حرف او نمی‌رفت. محمود خزایی داشت توضیح می‌داد که در معرض محاصره هستیم. اگر اینجا بمانیم یا اسیر می‌شویم یا شهید. هنوز داشت حرف می‌زد که دیدم بعثی‌ها از کنارۀ تپه دارند می‌آیند. رضا علی‌بخشی جلوتر از ما داشت بالا می‌رفت و خود را به نوک تپه نزدیک می‌کرد. همان‌طور که نگاهش به بالا بود و تیراندازی می‌کرد از کنار آمدند او را اسیر کردند و بردند. من داد زدم: «بچه‌ها، بعثی‌ها اومدن. از کنار دارن می‌آن.» دیگر هیچ راهی جز تن دادن به نظر مرحوم خزایی نبود. دشمن از بالای تپه ما را به تیراندازی مشغول کرده بود و نیروهایش را از دو طرف برای قیچی کردن ما فرستاده بود. برای فرار از محاصره، آرام‌آرام عقب‌نشینی کردیم. در راه برگشت، دیدم مجروحان هرکدام به حال و وضعی خراب گوشه‌ای افتاده‌اند و منتظر برگشت به عقب هستند. هرکسی توان داشت، در این راه به امدادگرها کمک می‌کرد. معمولاً سبک‌وزن‌ها باتوجه‌به زور بازوی امدادگرها، شانس بیشتری برای عقب رفتن داشتند. با گام‌هایی خسته به پیرمردی رسیدم که به پا و پهلویش تیر خورده بود. وقتی نگاهمان به هم گره خورد با یک حالت جان‌سوزی گفت: «من‌و نمی‌برید؟ من عیالوارم.» بااینکه از فرط خستگی نا نداشتم، به‌قدری دلم سوخت که گفتم هرطور شده باید او را ببرم. سه امدادگر با یک برانکارد پیداکردم. هرکدام یک طرف برانکارد را گرفتیم و چهارنفری او را بلند کردیم. سنگرهای پشتیبانی و بهداری تا خط مقدم هفتصد متری فاصله داشت. به هر سختی‌ای بود، پیرمرد سنگین‌وزن را بلند کردیم و تا سنگر بهداری رساندیم. امدادگرها دوباره برگشتند. من هم همراهشان شدم و چند سری دیگر مجروح آوردیم. وقتی کار مجروح‌ها تمام شد دیگر هوا روشن شده بود. گوشه‌ای نشسته بودم که یکی از فرماندهان آمد و گفت: «تانک‌ها حمله کردن؛ چند تا آرپی‌جی‌زن می‌خوایم.» ادامه دارد... @mahale114
محله شهیدمحلاتی
فصل دوم صفحه پانزدهم #خاطرات_رزمندۀ_جانباز حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام) ........
فصل دوم صفحه شانزدهم ، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام) من و چند نفر از دوستان اعلام آمادگی کردیم. دوباره مسیر را برگشتیم، اما وقتی به خط رسیدیم گفتند بعثی‌ها تمام منطقۀ عملیاتی را پس گرفته‌اند و موضعشان را تثبیت کرده‌اند. دست‌خالی مجبور به برگشت شدیم. تلخی این عملیات که از خیانت و وطن‌فروشی منافقین نشئت می‌گیرد، هنوز در کام من است. بعداً خبردار شدم آن منافقی که در بین ما رخنه کرده بود، با حکم قانون به سزای عملش رسید و اعدام شد. هرچند که دیگر در نتیجۀ عملیات تأثیری نداشت. در برگشت از قصرشیرین، شبی در اردوگاه شهید صدوقی اتراق کردیم و پس از آن، برای تحویل سلاح به پادگان الله‌اکبر رفتیم. آنجا عمو خدامراد سلگی را دیدم که با سرووضعی مجروح وارد پادگان شد. با تعجب جلو رفتم و گفتم: «عمو خدامراد، خیر باشه. اینجا چه می‌کنی؟ مگه نباید بیمارستان باشی؟» گفت: «دنبال اسلحه‌م می‌گردم. بیمارستان اسلام‌آباد بودم، می‌خواستن اعزامم کنن کرمانشاه، اما من گفتم اسلحه ناموس انسانه؛ تا سلاحم رو تحویل ندم هیچ‌کجا نمی‌رم. اسلحۀ من کجاست؟ با خودتون آوردید؟» فرمانده آمد. وقتی دید عمو از بیمارستان آمده گفت: «آقای سلگی، اصلاً نیازی نبود شما بیاید اینجا. مگر کسی از شما تفنگ خواست؟ من به‌عنوان فرمانده می‌گم هیچ مسئولیتی متوجه شما نیست. برو و به درمانت برس.» عمو قبول نکرد. درنهایت، فرمانده اسلحه‌ای آورد و گفت: «این اسلحۀ شماست. شما همین رو تحویل بده.» یک رسید هم برایش نوشت و امضا کرد تا خیالش راحت شود. عمو خدامراد واقعاً خدایی بود. او در راهپیمایی 22بهمن نهاوند، درحالی‌که داشت رژه می‌رفت به‌شهادت رسید و بعدتر پسرش کیومرث در بمباران موشکی سپاه نهاوند به این مقام نائل شد.... پایان ....................... پایان فصل دوم خاطرات رزمنده جانباز برادر گرامیم جناب حجت الاسلام حاج حسین شیراوند برگرفته از کتاب نماز ناتمام. منتظرچاپ این کتاب ارزشمند در آینده نزدیک هستیم. ادامه دارد. @mahale114
13.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سه شوخی معترضان! ♨️ پاسخ به ۳شبهه اصلی معترضین 🔸 شنیدن این ۵دقیقه برای همه واجب است 💢 ظلم به زن در جمهوری اسلامی ⁉️ رتبه یک دنیا در برابری حق تحصیل دختر و پسر کدام کشور است؟ ⁉️ رشد ۱۲ برابری در زمینه پزشکی! ♨️ چه کسانی در کشور آزادی ندارند؟ ⁉️ چه کسی صنعت هسته‌ای ایران را لو داد؟ ⁉️ کدام استاد دانشگاه هم از دانشگاه آزاد حقوق می‌گرفت و هم سراسری؟ ⁉️ برخورد زیبای کشورهای آزاد با معترضان خود! ⁉️ در کدام کشور پوشش اجباری وجود ندارد‌؟ ⁉️ یکبار برای همیشه؛ آیا در ایران اجباری وجود دارد؟ _____________ 🔹برشی از سخنرانی حجت‌‌_الاسلام_راجی بعد از تجمع اعتراضی در دانشگاه فردوسی مشهد پ.ن: پاسخ زیبای این سید عزیز به شعارها و ادعاهای معترضین بسیار عالی بود تا جایی که در مورد شوخی اول باید بگوییم اتفاقاً جمهوری اسلامی به زنان انقدر بها داد که الان دیگر نمی تواند جمعشان کند!! الان هر چه می کشیم از همین بیش از اندازه بها دادن به زنان است! @mahale114