فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هشدار قاطع استاد امیری به
عبدالحمید اسماعیل زهی در رابط با دامن زدن به اغتشاشات.
مواظب باش در زمین دشمن قسم خورده بازی نکنید!
#نفوذ
#فتنه_گر
#تروریست_تکفیری
#مولوی_عبدالحمید
@mahale114
محله شهیدمحلاتی
🔴 پارمیدا قاسمی، کماندار تیم ملی، در مراسم اهدای مدال لیگ تیر و کمان جام خلیج فارس در تهران، حجاب ر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شاهد از غیب رسید!
گفتم میاد با یک ببخشیدکارش روماس مالی میکنه!
..................
سناریو مشترک
این سومین ورزشکار کاشف حجاب است که ملت را مثل خودش گوسفند فرض کرده!
البته وقتی مدام این سناریو تکرار میشه به این نتیجه میرسیم که اینها عمداً چنین توجیهات ابلهانه و بچه گانه ای را به زبان می اورند، حال با چه هدفی!؟ نمیدانیم...
شما خوب به صحنه دقت کنید.
▪️اولا اصلا بادی نمی وزد که ایشون میگه باد مغنه ام رو برد!
▪️دوما: نفری که کنارش ایستاده دست به موهاش میکشه وبعدهم خودش اینکار را میکند!
▪️سوم: هنگامی که مدال از گردن برمیدارد چرا متوجه مثلا افتادن حجابش نشد؟!
نه خیر! ما مثل تو و امثالهم فکر نمی کنیم.
از نظر ما این یک پروژه از پیش طراحی شده هست که موبه مو در حال اجراست.
خدا جام جهانی را به خیر کنه ان شاءالله.
✍️سیدنا
#نفوذ
#منافق
#بهائیت
#محاکمه_مسئولان_ناکارآمد
@mahale114
محله شهیدمحلاتی
فصل هفتمم : صفحه نهم : نماز ناتمام #خاطرات_رزمندۀ_جانباز، حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
فصل هفتمم : صفحه دهم :
نماز ناتمام
#خاطرات_رزمندۀ_جانباز،
حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
....................
سیدعلیاصغر مسعودی روحانی پرانرژی، نترس و خوشبرخوردی بود. من بههمراه شیخ رحمت موسیوند، شیخ عبدالواحد ملکی و شیخ محسن سنایی در سنگرهای روی خاکریز نشسته بودیم. سید همینکه جمع ما عمامهبهسرها را بر طلیعۀ خاکریز دید، بهسمتمان آمد و سلاموعلیک کرد. ظاهری لاغراندام و بدنی نحیف داشت. بااینحال، پرجنبوجوش بود. برایش در سنگر جا باز کردم و مهمانمان شد. هنوز لحظهای به معاشرت در سنگر ننشسته بودیم که خمپارهای به اطرافمان خورد و ترکش آن رگ دست سید را زد. خون با هر تپش، مثل فواره بیرون جهید. تا آمدیم به خودمان بیاییم و جلوی خونریزیاش را بگیریم، سید زرد شد، سفید شد و بیحال افتاد. دیدم دارد از دست میرود، گفتم: «رحمت، کمک کن ببریمش عقب.»
سید گفت: «بهخاطر یه ترکش برم عقب؟ من که چیزیم نیست.»
گفتم: «پس چرا اینطور افتادی؟»
گفت: «نه، من کمخونم. ضعفم بهخاطر همینه وگرنه مشکلی نیست.»
دستش را که بستیم از من خواست او را با خط آشنا کنم. من هم از سمت چپ خاکریز نونی شروع کردم و معارفه را انجام دادم. سید با همه خوشوبش میکرد و دقیقهای کوتاه به آنها روحیه میداد. بعد سراغ آنهایی که در میدان حاضر بودند رفتیم و پس از آن به سنگرهای کنار جاده سرکشی کردیم. در پایان، او را با بچهها تنها گذاشتم و به سنگر خودمان نزد شیخ رحمت برگشتم. در سنگر میبایست مراقب پاتک تانکها میبودم تا در صورت نیاز آرپیجی بزنم.
آتش خیلی سنگین بود. هر لحظه از ما کم میشد و به نیروهای دشمن اضافه میشد. همینکه کسی مجروح یا شهید میشد جای خالیاش بر شانۀ بازماندگان سنگینی میکرد. سیدعلی مصطفوی دوشکاچی بود. با شهید شدن مسئول خمپاره، مصطفوی دوشکا را رها کرد و پشت خمپارهانداز قرار گرفت. او خمپاره میزد و حاجمیرزا برایش دیدهبانی میکرد. معلوم بود حاجمیرزا از هدفگیریها راضی است. با اصابت هر خمپاره کیف میکرد و برای هدف جدید گرا میداد. میگفت: «بزن که داری خوب میزنی.»
در همین هنگام، خمپارهای از دشمن روی دیوارۀ سنگر ما فرود آمد. به گونی خورد، گونی را با خودش پایین کشید و پای خاکریز منفجر شد. گفتم: «شیخ رحمت، بهگمانم گرای ما رو گرفتن که اینطور دقیق میزنن. بپر یه گونی بیار تا سنگر رو درست کنیم.»
سریع گونی را از خاک پر کردیم و سر جایش گذاشتیم. سنگر را که مثل روز اول کردیم، دیگر خیالم راحت بود. وقتی یک بار خمپاره به جایی اصابت کند، معمولاً دیگر آنجا اصابت نمیکند، ولی دغدغۀ اطرافیان را داشتم. حاجآقا مسعودی دوباره گذرش به سنگر ما افتاد. گفتم: «آقای مسعودی، بیا تو سنگر.»
«نه، هنوز به اون سنگر نرفتم؛ باید برم یه سری به اونها بزنم.»
به سنگر اردشیر اشاره کرد و میخواست پیش آنها برود. گفتم: «سید، الان وقتش نیست. الانه که آتیش بریزن. همین الان سنگر ما رو زدن و یه گونی پر کردیم.»
«نه، برم یه روحیهای بهشون بدم و بیام.»
سیدعلیاصغر این جمله را گفت و از خاکریز پایین رفت. هنوز نگاهم به او بود. از بین سیدمصطفوی و حاجمیرزا رد شد. بیش از مقداری راه نرفته بود که یک خمپاره شصت، بدون سوت و صفیر، بیخبر غافلگیرش کرد. خمپاره دقیقاً کنار پایش سر خورد و منفجر شد. با این انفجار، سید مثل پر کاهی بلند شد و روی زمین افتاد. یک پایش درجا قطع شد و پای دیگرش به پوست آویزان بود. خودم را بهدو به او رساندم و دنبال پای قطعشدهاش گشتم. گاهی شده بود پای مجروحان را چشمی تنظیم میکردیم و میچسباندیم و همین به درد پزشکان میخورد.
هرچه گشتم پا را پیدا نکردم. سید با روحیهای بالا، یاحسین یاحسین میگفت و صدا میزد: «عمامهم رو بیارید میخوام با عمامهم شهید بشم.»
نمیدانستم عمرش به دنیاست. گفتم این دم آخری خواستهاش را اجابت کنم. عمامه را پیدا کردم و روی سینهاش گذاشتم. حال خیلی خوبی داشت؛ دعا میخواند و ذکر میگفت. کمی دلداریاش دادیم. کمی دستوپایش را بستیم و او را به عقب فرستادیم.
با رفتن سید، هرکس به کار خود برگشت و حاجمیرزا و سیدمصطفوی دوباره مشغول خمپارهانداز شدند. معرکه آبستن اتفاق تازهای بود. میدانستم هدف دشمن از این آتشهای نسبتاً دقیق، همین خمپارهانداز است. مقولۀ پیچیدهای نیست، همانطور که منحنی خمپاره از لحظۀ پرتاب تا لحظۀ اصابت، قابل تنظیم و کنترل است و اصطلاحاً با گرا دادن، محل اصابت پیدا میشود؛ همانطور از محل اصابتِ خمپاره با یک نقاله و گونیایِ مختصات و محاسبۀ برد و انحنای خمپاره، محل خمپارهانداز را پیدا میکنند.
#بیاد_شهدا
#رهبر_انقلاب
#دفاع_مقدس
#جنگ_تحمیلی
#هفته_دفاع_مقدس
@mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فوری _ فوری
لطفا_ به_اشتراک_بگذارید
🔴اطلاعیه مهم سازمان اطلاعات سپاه مبنی بر تماسهای مشکوک برای دعوت به اغتشاشات و تخریب اموال عمومی از سمت سازمان تروریستی منافقین
🔹️ در صورت مشاهده موضوع فوق به شماره تماس ستاد خبری سازمان اطلاعات سپاه (۱۱۴) اطلاع رسانی شود.
#لبیک_یا_خامنه_ای
#پایان_مماشات
#سپاه_مقتدر
@mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.🕌 #سخنرانی
#کوتاه_اما_مفید
#منبر
🌐موضوع: مذهبی های طرفدار دبی شدن ایران!
🎙حجة الاسلام هاشمی
@mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔵 این کلیپ را به هیچ وجه از دست ندید!
صحبتهای جالب لیدر اعتراضات سال ۸۸ که بازداشت شد و سپس به فرانسه فرار کرد
حمزه غالبی رئیس ستاد جوانان میرحسین موسوی در انتخابات ۸۸ بود؛ او هم روزی سرسختانه مبارزه میکرد، برای تصوراتی مثل: تقلب انتخاباتی، خفقان و نداشتن آزادی، دیکتاتوری و سرکوبگری لباسشخصیها، کشتن نداآقاسلطان توسط عوامل نظام، احساس فلاکت ایرانی و...وی پس از دستگیری و محکومیت به حبس، هنگام مرخصی از کشور فرار کرده و حالا پس از مدتی زندگی در کشور فرانسه
(مهد بهاصطلاح آزادی غربی)
برای شما از تغییرات تصورات خویش روایت میکند...
🎞برشی از مستند الفالف، پاریس
✍ایکاش این مستند در دانشگاهها و خوابگاههای دانشجویی پخش بشه
حسین دارابی
#نفوذ
#بصیرت
#جنگ_ترکیبی
@mahale114
محله شهیدمحلاتی
♦️ تصویری از نامه ی شهید حسن طهرانی مقدم به محضر مقام معظم رهبری ( مدظله العالی) 🔹 پ ن : منظور ا
⭕️ ٢١ آبان ماه سال ١٣٩٠ بود که تهران و حومه تهران با صدای مهیبی لرزید. لرزش انفجار در بیشتر شهرهای استانهای تهران و البرز احساس شد.
مرکز صدا متعلق به انفجاری در حوالی کرج و ملارد بود. طولی نکشید که در همهجا این خبر پخش شد: سردار حسن طهرانی مقدم رئیس سازمان خودکفایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بههمراه چند تن از پاسداران در پادگان شهید مدرس و بر اثر انفجار زاغه مهمات به شهادت رسیدند.
وقتی خبر شهادتش در رسانهها منتشر شد، نام او برای عموم مردم ناآشنا بود. اما درجه و مسئولیتش نشان از سالها تجربه در سپاه پاسداران را میداد، سرداری که فقط فهرست فعالیتها، سِمتها و افتخاراتش طولانی و شگفتانگیز است. وقتی رسانهها شروع کردند از سوابق درخشان او سخن بگویند، کمکم همه فهمیدند چه شخصیتی در این حادثه درناک به شهادت رسیده است، کسی که اصرار داشت تا در گمنامی و ناآشنایی کار کند و مجموعهای بهنام جهاد خودکفایی سپاه را فرماندهی میکرد، و در واقع بخش عظیمی از افتخارات موشکی جمهوری اسلامی به نام او زنده است.
پدر موشکی ایران ۶ آبان ١٣٣٨ در محله سرچشمه تهران متولد شد. در ٢١ سالگی در اطلاعات سپاه، مشغول به فعالیت شد. بعد از عملیات ثامن الائمه(ع)، متوجه ضعف آتش پشتیبانی خودی مستقر در خطوط مقدم جنگ شد. در پاییز ١٣۶٠ طرح ساماندهی آتش پشتیبانی (خمپارهاندازها) را بهصورت سنجیده و مدون تقدیم حسن باقری کرد.
آبان سال ١٣۶٢ مأموریت راهاندازی و سازماندهی "فرماندهی موشکی زمین به زمین سپاه" به ایشان محول شد و به این ترتیب ٢١ اسفندماه ١٣۶٣ اولین موشک ایران به کرکوک شلیک شد.
پس از صدور فرمان تاریخی امام(ره) مبنی بر تشکیل نیروهای سهگانه سپاه پاسداران، شهید مقدم در سال ١٣۶۴ به سِمت فرماندهی موشکی نیروی هوایی سپاه منصوب شد. عمده کارهای تحقیقاتی ساخت موشک «شهاب3» را شهید مقدم انجام داده بود.
او در اول مهر سال ٨۴ بهعنوان جانشین سردار علی زاهدی در نیروی هوایی سپاه پاسداران منصوب شد و در آذرماه سال ٨۵ بهعنوان مشاور فرماندهکل سپاه در امور موشکی و رئیس سازمان خودکفایی سپاه انتخاب شد.
نثار روح پاکش فاتحه و سه صلوات
#بیاد_شهدا
#ایران_قوی
#اقتدار_ایران
#حسن_تهرانی_مقدم
@mahale114
محله شهیدمحلاتی
🔴 پارمیدا قاسمی، کماندار تیم ملی، در مراسم اهدای مدال لیگ تیر و کمان جام خلیج فارس در تهران، حجاب ر
قبلاً عرض کردیم که:
قدر این وطن و پرچم و آب و خاک و رهبر و... رو کسانی می فهمند که برایش جنگیده اند و جوانی و جان و سلامتی خود را فدا کرده اند نه یک مشت بازیکن که پول یامفت بیت المال را گرفته و خرج الواتی خود کرده اند!
پ ن: سجده شکر ملیپوشان والیبال نشسته ( جانبازان و معلولین ) روی پرچم ایران بعد از قهرمانی در جهان
درد و بلاتون بخوره توی سر هر چی هرزهشکار مفتخوری که زیر پرچم جمهوری اسلامی بزرگ شدند و الان به پرچم لگد میزند.
#ایران_حرم_است
#لبیک_یا_خامنه_ای
#تاپای_جان_برای_ایران
@mahale114
برای اولین بار سوپرمارکت ها در آلمان هیزم می فروشند.😂😂😂😂
ما به عقب برنمیگردیم،
اما آمریکا و اروپا هر روز به زندگی غار نشینی نزدیکتر میشن!
#آمریکا_بدونه_روتوش
#اروپا_بدونه_روتوش
#زمستان_سخت
#ایران_قوی
@mahale114
محله شهیدمحلاتی
فصل هفتمم : صفحه دهم : نماز ناتمام #خاطرات_رزمندۀ_جانباز، حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
فصل هفتمم : صفحه یازدهم :
نماز ناتمام
#خاطرات_رزمندۀ_جانباز،
حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
....................
به سیدمصطفوی گفتم: «با این شلیکها گرا گرفتن و دارند دقیق میزنن. دیگه بسه. چند دقیقهای دست نگه دار و دوباره شروع کن.»
گفت: «بذار آخریش رو بزنم.» داد زد: «یازهرا!»
دیگر دشمن و آنسوی خاکریز را فراموش کرده بودم و نگرانِ اینطرف خاکریز، مصطفوی را خیرهخیره نگاه میکردم. صحنه را با تمام جزئیات دیدم. همانطور که مصطفوی خمپاره را با دو دست گرفته بود و میخواست در لوله بیندازد، خمپارۀ دشمن دقیق روی خمپارۀ او فرود آمد. هر دو خمپاره منفجر شد. پارههای دو خمپاره و خمپارهاندازِ ذوبشده ترکش شد و به بدن مصطفوی نشست. هر دو پایش را قطع کرد و درنهایت، بدن غرق خون او را روی زمین انداخت. از همین میترسیدم. خودم را سریع به او رساندم و با کمک رفقا پایش را از ران، محکم بستیم تا خونریزیاش کم شود. دیگر برای ترکشهای بیشمار دیگرش، نه فرصتی بود و نه کاری از ما برمیآمد. او را به عقب فرستادیم تا مداوا شود. با وضعیتی که از او دیدم زنده ماندنش محال بود. بعد که پیگیری کردم گفتند: «بله؛ در مسیر بهشهادت رسیده است.»
تا این خمپارهانداز بود، کمی شرایط خوب بود. پرتابها آنها را به لاک دفاعی برده بود و هنوز جری نشده بودند. اما بعد از انهدام خمپارهانداز، دشمن، ذوقزده از این صید نابش، جهنمی از آتش برایمان درست کرد. از ظهر گذشته بود و عصر بهرنگ عصر عاشورا درآمده بود. خاکی، خونی و دلگیر. نماز ظهرم را خوانده بودم و نماز عصرم مانده بود. دغدغهاش را داشتم قضا نشود. اول خواستم برای نماز به سنگر مسقف بروم، اما وقتی دیدم در آنجا باید نماز را نشسته بخوانم منصرف شدم. از خاکریز پایین آمدم و همانجا پای خاکریز قامت بستم: «دو رکعت نماز عصر مسافر میخوانم قربةً الی الله؛ الله اکبر.»
خمپاره پشت خمپاره میآمد. حسی توأمان از دو هجمۀ دشمن را تجربه میکردم و در آنِ واحد در دو جبهه میجنگیدم. یک شیطان لشکر کشیده بود و با بمباران منطقه داشت هجوم میآورد و یک شیطان با هر بمب ذهنم را بمباران میکرد تا توجه و حضور قلبم را سلب کند. سعی کردم استوار بایستم. ترسی از انفجارها به دل راه ندهم و با هیچ خمپارهای نمازم را ناتمام نگذارم. از خودِ نماز مدد گرفتم و حمد و سوره را شروع کردم.
در همین حال، فرجالله سلگی از برابر دیدگانم رد شد. او تازهداماد بود و حنظلۀ گردان لقب گرفته بود. ده روز بیشتر از عروسیاش نگذشته بود که خانه را ترک گفته و به جبهه آمده بود. نگاهم به خاک سجدهگاه بود. ناگهان انفجاری در کنار فرجالله، سرم را بالا آورد. پیش چشمم ترکشی به سر فرجالله خورد. انگار برگ زرد پاییزی فرود میآید، به زانو افتاد و خیلی آرام سرش را بر زمین گذاشت. هیچکس نزدیکتر از من به او نبود. بدون اینکه نمازم را بشکنم چند قدمی جلو رفتم و به بالینش رسیدم. دستم را که زیر کمرش زدم، بدنش لَخت و بیحال موج خورد. همزمان با سبحانالله و اللهاکبرِ نمازم، سرش را بستم، اما فایدهای نداشت، همان ابتدا جان داده بود. آنقدر زیبا جان داد که دلم را برد.
در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد حالتی رفت که محراب به فریاد آمد
ای عروس هنر از بخت شکایت منما حجلۀ حسن بیارای که داماد آمد
اگر دوربینی داشتم و از او عکس میگرفتم، زیباییاش مثل شهید حاجامینی ماندگار میشد. بچهها امان ندادند و پیکر او را به عقب بردند.
با رفتن او، سلام دادم و نمازی را که با اشاره به رکوع و سجود، پای پیکر فرجالله ادامه داده بودم، به پایان رساندم. رشتۀ اذکار و رکعات از دستم دررفته بود. خودم هم نفهمیدم چه نمازی خواندم. اصلاً نمازم درست بود؟ شرط کمال را که حتماً نداشت، در شرط قبولش هم شک داشتم. بههرحال به دلم نچسبید. برگشتم و دوباره پای خاکریز قامت بستم: «الله اکبر!»
انگار تمام خمپارههای دنیا در آسمان فاو بود و تمام جاذبۀ زمین در این جاده متمرکز شده بود. همهجا از انفجار، دود و خاک پر بود. هنوز در حمد و سوره بودم که دوباره خمپارهای دو نفر را در برابر دیدگانم روی زمین انداخت. چطور میتوانستم بیخیال باشم؟ دوباره بدون اینکه از قبله منحرف شوم، بهسمتشان دویدم و حمد و سوره را ادامه دادم. چفیهام را باز کردم و ذکر رکوع گفتم. چفیه را پانسمان کردم و ذکر سجود گفتم. چفیه را گره زدم و حمد و سوره را خواندم.
#بیاد_شهدا
#رهبر_انقلاب
#دفاع_مقدس
#جنگ_تحمیلی
#هفته_دفاع_مقدس
@mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 چرا ایران به جبهه مقاومت کمک کرد؟
♨️ دیدن این ۳ دقیقه به اندازه مطالعه چندین کتاب، محتوا دارد!
🔺ماجرای خاورمیانه جدید چه بود؟
🔺میزان خسارت ناشی از جنگ جهانی دوم
🔺بودجه #نظامی ایران چقدر است؟
🔺چه ميزان ایران به کشورهای محور مقاومت کمک کرده؟
حجت_الاسلام_راجی
#قدرت_رسانه
#جنگ_تحمیلی
#جنگ_ترکیبی
#جهاد_تبیین
#ایران_قوی
@mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 گستاخی عضو دفتر مولوی عبدالحمید در مصاحبه با شبکه آل سعود:
🔹جمهوری اسلامی، مثل گرگ وحشی جوانان ما را لت و پار میکند
🔹ظاهرا آقایون برای مزخرف گویی و تهمت زدن به نظام جمهوری اسلامی با شبکه های بیگانه (ایران اینترنشنال) فرصت زیاد دارند
اما گفت وگو با شبکه ولایت به هیچ وجه!...
میبینید گویا بزرگواری شیعیان و گذشت حاکمیت شیعه در ایران، این جریان انحرافی را شدیداً گستاخ کرده است.
به نظر میاد کمترین کار جمهوری اسلامی مهار کردن این گروه نفاق است که هم شیعیان وهم برادران اهلتسنن راحت کنار هم مثل گذشته زندگی کنند.
این گروه انحرافی بعضاً کارهای منافقانه خودشون را زیرکانه و چراغ خاموش انجام میدادند.
اما در این روزهای آشوب و اغتشاش خیلی گستاخانه دارند رو بازی میکنند و هیچ مانع ای جهت پیشبرد اهداف خودشون که دمیدن در آتش اغتشاش ها، جنگ داخلی، نهایت تجزیه میباشد هم نمی بینند!#پایان_مماشات
✍️سیدنا
#نفوذ
#بصیرت
#گاو_شیرده
#مولوی_عبدالحمید
@mahale114
محله شهیدمحلاتی
شاهد از غیب رسید! گفتم میاد با یک ببخشیدکارش روماس مالی میکنه! ..................
نیمه پُر
من هم در این مراسم بودم....
پارمیدا روی سکوی اول و من روی سکوی دوم بودم.
اگر پارمیدا را سوژه میکنند...
کاش پوشش اسلامی رو هم نشان میدادند!
اگر پارمیدا حجاب برداشت... پارمیدایی که تنها دغدغهاش، نشان دادن چند تار مو به مردان و به ادعایِ واهی خودش، آزادی است!
در آن مراسم، یک زن هم بود که با تمام مشغله های زندگیاش، حاضر نیست، یادگار حضرت زهرا را از سر بردارد.
زینب_موحدی
سرپرست تیم تیروکمان باشگاه سپاهان
#حجاب
#حجاب_برتر
#نفوذ
#منافق
#بهائیت
#محاکمه_مسئولان_ناکارآمد
@mahale114
4_6030470173364849041.mp3
12.33M
#خانواده_آسمانی ۴۲
▫️ در انتخاب معشوقهای زمینی، دل تصمیم گیرنده است و عقل دخالتی ندارد.
▫️اما در انتخاب معشوق حقیقی، دل به پشتوانه عقل تصمیم میگیرد.
※ تفاوت این دو عشق در چیست؟
#استاد_شجاعی 🎤
#استاد_رائفی_پور
#سبک_زندگی
#فرهنگ_دینی
#خانواده_سبک_زندگی
@mahale114
#حدیث_روز
امام صادق علیه السلام:
إنَّما هَلَكَ النّاسُ مِنِ استِعجالِهِم لِهذَا الأَمرِ، إنَّ اللَّهَ لا يَعجَلُ لِعَجَلَةِ العِبادِ، إنَّ لِهذَا الأَمرِ غايَةً يَنتَهي إلَيها ، فَلَو قَد بَلَغوها لَم يَستَقدِموا ساعَةً ولَم يَستَأخِروا؛
آنچه مردم را هلاك میكند، عجلهشان به اين امر است. خداوند به خاطر عجله بندگانش، عجله نمیكند. اين امر، نهايتى دارد كه بايد به آن برسد و اگر به آن برسند، يك لحظه پس و پيش نمیشود.
📚دانشنامه امام مهدی (عج): ج۵، ص۳۶۶
@mahale114
#سلام_همسایه
#پندانه
✍ دست خدا را بگیر تا دنیا را فتح کنی
🔹وقتی ردپای خدا را در زندگی پيدا كردم، فهميدم میتوانم پاهايم را از گليمم درازتر كنم و خواستههايم از قد خودم بزرگتر باشند.
🔸وقتی لبخند خدا را ميان دعاهايم ديدم، «ترس» برايم معنايش را از دست داد و جايش را «ايمان» پر كرد.
🔹هنوز از ياد نبردهام چه گلههايی كردم برای سختی راه، و خدا چگونه مرا به بالای كوه هدايت كرد.
🔸و فراموش نكردهام كه چه نااميدانه در پی جرعهای آب بودم و خداوند چگونه سيرابم كرد.
🔹وعده خدا اين است:
«دستانت را به من بده تا فتح كنی دنيا را و ممكن كنی ناممكنها را و بهدست بیاوری دستنيافتنیها را.»
🔻 پس خود را به خدا بسپار تا:
▫️بيداریات آرام شود چون خواب؛
▫️و خوابت شيرين شود چون رويا؛
▫️و روياهايت قابللمس شوند چون واقعيت؛
▫️و واقعیتهای زندگیات زيبا شوند چون آرامش؛
▫️و آرامشت از جنس عشق شود چون خدا؛
▫️و خدا همراهت شود مثل همیشه.
@mahale114
شبنامه 1025.mp3
10.63M
#خبر
ایران قرار بود هفته گذشته سعودی را بزند/ تمنا از ایران برای عدم حمله/ آیا ساعت صفر نزدیک است؟!
شبنامه / اخبار منتشر شده حکایت از آن دارد که در اردوگاه سعودی و آمریکا همه بر این باورند که ایران برای حمله به سعودی مصمم است / برخی جلسات را با ایران گذاشتهاند بلکه از این انتقام مهم منصرف شود / آمریکا هم اقداماتی انجام داده و ابراز نگرانیها جدی شده است / ظاهرا ایران هفته قبل قصد چنین حمله ای را داشته، که به تعویق افتاده است... / #آقای_تحلیلگر
@mahale114
محله شهیدمحلاتی
فصل هفتمم : صفحه یازدهم : نماز ناتمام #خاطرات_رزمندۀ_جانباز، حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
فصل هفتمم : صفحه دوازدهم :
نماز ناتمام
#خاطرات_رزمندۀ_جانباز،
حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
....................
بچهها خودشان را رساندند. همه در تکاپو بودند و به قاعدۀ لحظات حساس اتاق عمل، حرف ردوبدل میشد. من ساکت بودم و فقط زیرلب ذکر میگفتم. بیچارهها فکر کردند از ترس لال شدهام. این دو نفر را که بردند، باز سلام دادم و باز شک به دلم افتاد. آیا دو رکعت را تمام کردهام یا چیزی از آن جا مانده است؟ با خودم گفتم: این هم نماز نشد.
غروب داشت کمکم رنگش را به رخ میکشید و نماز عصرم داشت قضا میشد. دیگربار ایستادم و تکبیر گفتم. این بار چند نفر از رزمندگان که قصد دیدن حاجمیرزا را داشتند از کنارم عبور کردند و با ترکش خمپاره، همگی زخمی بر زمین افتادند. دیدم اینطور فایده ندارد. انگار این دو رکعت هزار رکعت شده است و قرار نیست به پایان برسد. دیگر نماز را نیمهکاره رها کردم و برای رسیدگی به حالوروز آنان بالای سرشان حاضر شدم. هرچه از امدادگریهای اولیه بلد بودیم برایشان انجام دادیم. اگر بود با برانکارد و اگر نبود دستوپای آنان را میگرفتیم تا به آمبولانس برسانیم. دیگر آمبولانس کم آوردیم و با لودر میخواستند آنها را به عقب ببرند. در گودی بیل، شهدا را خواباندیم و مجروحان را روی آن گذاشتیم.
خدایا، یعنی میشود این نماز ما تمام شود؟ سرم سنگین شده بود و زمین مثل گهواره زیر پایم میچرخید. برگشتم همان جای همیشگی تا پای خاکریز نمازم را بخوانم. دیدم آنقدر آتش زیاد شده که نمیتوان لحظهای در آنجا ایستاد. مستأصل برگشتم بهسمت سنگر مسقف. دیدم آنجا هم هدف قرار گرفته و سنگر آوار شده. بدون چاره، برگشتم بهسمت سنگرِ روی خاکریز تا نمازم را نشسته در آنجا بخوانم.
نمیدانم؛ در آن شلوغی و انفجار یادم نمیآید نمازم را خواندم یا نه، که یکدفعه در سنگر کناری انفجار رخ داد. شیخ عبدالواحد ملکی و شیخ محسن سنایی در آن سنگر بودند. شیخ عبدالواحد داماد سناییها بود و هر دو باهم مجروح شدند. من و شیخ رحمت دویدیم روی خاکریز و خودمان را به سنگر آنان رساندیم. شیخ محسن پایش بهشدت آسیب دیده بود و شیخ عبدالواحد هم زخمی، چشمانش بهرنگ خون بود. با کمک بچهها، آنها را شکستهبسته از معرکه خارج کردیم و برای درمان به عقب فرستادیم.
تا شب کارمان همین بود. پشتسرهم مجروح میافتاد و ما پس از رسیدگی به آنان، مجروح و شهید عقب میبردیم. گردان ما اگرچه قبلاً شهید و مجروح داده بود، اما سرپا بود. در آن روز سخت و فراموشنشدنی، ظرف چند ساعت، از یک گردان سرپا به تنها سی نفر رزمنده رسیدیم. در این بین، سیل ترکش بود که به شیشۀ عمر ماهیها مینشست. اگر میشد شهید میکرد و اگر نمیشد، زخمی و رنجور به دست سرنوشت میسپرد.
اذان مغرب را که گفتند، کمی از حجم آتش دشمن کاسته شد. برای نماز مغرب به گوشهای رفتم و علاوهبر مغربوعشا، نماز عصر ناتمامم را نیز قضا کردم. تاکنون بارها آن نماز را قضا کردهام و هنوز باور نمیکنم آن دو رکعت تمام شده باشد.
فردای آن روز، حاجمیرزا وقتی دید از جمع گردان، سی نفر بیشتر نمانده است و همین افراد باقیمانده خستهاند، خواست تا با عقب رفتنش شرایط را برای فرماندهان شرح دهد و از آنها کمک بگیرد. مطلب قیصری روی موتور نشسته و منتظر بود تا حاجمیرزا را ترک خود سوار کند. حاجمیرزا چند متری مانده به موتور برسد، با خمپارهای به زمین افتاد و ترکشی به سینهاش اصابت کرد. عجیب اخلاصی داشت این مرد! هیچوقت یادم نمیرود، وقتی سنگر مهماتمان در همین جاده هدف قرار گرفت، حاجی بههمراه حاجرضا زرگری و حاجمهدی ظفری چطور خودش را رساند و با اورکتش آتش را خاموش کرد. همین فرمانده که عادت داشتیم همیشه او را استوار ببینیم، همین فرمانده که در برابر هیچ چیز کمر خم نمیکرد، حالا جلوی چشممان افتاده بود. افتادن ستون خیمه را به چشم دیدیم.
#بیاد_شهدا
#رهبر_انقلاب
#دفاع_مقدس
#جنگ_تحمیلی
#هفته_دفاع_مقدس
@mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
طرف عکس کودک فقیر رو گذاشته و میگه : گریه نکن دلبندم بجاش تا دلت بخواد مسجد داریم تا برات دعا کنیم....⚠️
⭕ قسمت ششم از سری کلیپ های پاسخ به شبهات تحت عنوان #VS
سعی ما اینه در کلیپ های V.S ، که هم پاسخ به شبهه رو بدیم هم تکنیک پاسخ به این حملات رو بهت بگیم تا دستت پر باشه خودت یه تنه حریف باشی😎
#بصیرت
#جنگ_ترکیبی
#مکتب_حاج_قاسم
#جهادگران_مسأله_محور
@mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سرلشکر موسوی:
باید خواهران و برادرانمان را که در جنگ شناختی به اسارت دشمنان درآمدهاند، به خانه برگردانیم
👤 فرمانده کل ارتش در اجلاسیه ۵۶۵ شهید ارتش استان قم:
🔸اینکه دشمنان توانستهاند با جنگ شناختی روی افکار و ادراک برخی از ما تاثیر بگذارند یعنی خرمشهری از ما گرفتهاند. باید تلاش کنیم خرمشهرهایمان را پس بگیریم.
🔸باید پارههای تنمان را از دشمن پس بگیریم.
#بصیرت
#ارتش_مقتدر
#جنگ_ترکیبی
#فضای_مجازی
@mahale114
سخنرانی-حجت-الاسلام-میرباقری_شرح-اشفعی-لنا-فی-الجنّه-در-زیارت-حضرت-معصومه-سلام-الله-علیها.mp3
7.91M
#منبر کوتاه
#حضرت_فاطمه_معصومه سلام الله علیها
#استاد_میرباقری
‼️موضوع👇
شرح اشفعی لنا فی الجنّه در زیارت
#حضرت_معصومه سلام الله علیها
#سخنرانی تاثیرگذار
#من_غلام_اهلبیتم
@mahale114
اهلِ سبقت.mp3
8.64M
#منبر
#کوتاه_اما_مفید
شما هم اینجوری فکر میکنید؟
من اهل بیت علیهمالسلام رو دوست دارم و اهل روضه و هیئت و زیارتم،
پس اون دنیا هم همنشین اهل بیت علیهمالسلام خواهم بود!
👈شما سخت در اشتباهید
دو تا رذیله هست که در بسیاری از محبان اهل بیت علیهمالسلام وجود داره، که مانع رسیدن به این مقام میشه!
شاید در من و شما هم باشه❗️
🔰 #استاد_شجاعی
#سخنرانی تاثیرگذار
#من_غلام_اهلبیتم
@mahale114
محله شهیدمحلاتی
. انتقاد صریح حمید رسایی از رییس جمهور؛ آقای رییسی، شمخانی ( دبیر شورای عالی امنیت ملی) را به دلیل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مصاحبه آقای یامین پور و ژنرال شمخانی حتما وقت بگذارید و گوش کنید تا متوجه اتفاقات اخیر در کشور بشید ایشون الان دبیر شورای عالی امنیت ملی هستند...
مماشات فراگیرنسبت به آشوب گر و تروریست های داخلی خیلی هم بی دلیل نیست چون لازمه برخورد با #اغتشاشگر و #برانداز قبول وجود #لیدرهای #فتنه_گر با حمایت بیگانگان در کشور است.
قضاوت نهایی با شما...
#بصیرت
#اغتشاشگر
#جهاد_تبیین
#محاکمه_مسئولان_ناکارآمد
@mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر بهعقب برگردیم و حکومتهای مختلف ایران را بررسی کنیم، متوجه میشویم این دشمنی حتی وقتی آخوندها سر کار نبودند هم وجود داشت. بیایید به چند نقطهی تاریخ سفر کنیم:
🔺برمیگردیم 70 سال پیش؛
وقتی دکتر مصدق میخواست نفت ایران را از چنگال خارجیها دربیاورد، آمریکاییها سرنگونش کردند. دکتر مصدق روحانی و آخوند نبود، مگر نه؟
🔺بیایید برویم به 80 سال پیش؛
روزی که «انگلیسیها و روسها» در جریان جنگ جهانی به ایران حمله کردند و هزار مصیبت بر سرمان آوردند. رضاشاه حکومت میکرد. او نیز یک آیتالله نبود!
🔺نظرتان چیست که برویم به 85 سال پیش؟
وقتی آمریکاییها خاک تخت جمشید را زیرورو کردند و بیش از سی هزار قطعه عتیقهی باستانیمان را بهراحتی آبخوردن به کشورشان بردند. آن روز هم رضاشاه حکومت میکرد، نه یک عالم دینی.
🔺با ماشین زمان برویم به 100 سال پیش؛
آن روزی که انگلیسیها قحطی بزرگی در ایران به راه انداختند و چند میلیون نفر را به سینهی قبرستان فرستادند. آن روزها از تلخترین روزهای تاریخ مردم مظلوم ایران است که در فیلم یتیمخانۀ ایران به تصویر کشیده شده. آن موقع احمدشاه از سلسلۀ قاجار بر ایران حکومت میکرد. احمدشاه که روحانی نبود، بود؟
🔺160 سال پیش چطور است؟
برویم ببینیم آن موقع چه خبر بوده. انگلیسیها «پاکستان و افغانستان» را از ایران جدا کردند. مملکت را ناصرالدینشاه قاجار اداره میکرد. آخوندها هم سر کار نبودند.
اگر بخواهیم همینطور عقب برویم، باز هم حوادث دیگری هست که نشان میدهد نوع حکومت ایران مهم نیست، آنها هرگاه بتوانند به ما ضربه بزنند، میزنند.
#استقلال
#حفظ_اسلام
@mahale114