eitaa logo
246 دنبال‌کننده
230 عکس
20 ویدیو
4 فایل
مدرس حوزه و دانشگاه؛ نویسنده، پژوهشگر حوزه دین و فرهنگ ارتباط با نویسنده سید جواد محمدزاده: @seyedjmdz
مشاهده در ایتا
دانلود
✍بنویس هر چه می خواهی بنویس ؛ زن زیبا ، ویلا ، ماشین شاسی بلند ، بینی سر بالا ، پروتز گونه ، وام خرید خانه ، یک عدد بچه پسر تپل مپل ؛ ✍هر چه می خواهی بنویس یک باب منزل دو طبقه در بهشت ، حور العین ، تور مسافرتی عرش الهی ، زیارت امام حسین؛ شب قدر شب نوشتن است. ✍ هر چه می خواهی بنویس ولی کوچک مخواه ، کم مخواه ، برای همه بخواه ، خوب بخواه ؛ ✍بنویس که تنها خواستن نمی تواند انسان را برساند ، تلاش می خواهد ، زهد ، ریاضت ، سکوت ، بخشش ، صداقت ، سلامت ، دستگیری می خواهد. ✍بنویس ، هر چه می خواهی بنویس سید جواد محمدزاده @mahammmadzadeseyedjavad
💠25 سال ، سکوت یا مبارزه ؟ کنکاشی محققانه درباره امام علی (ع) 🔹رنج آورترین کلمه ها بر آستان یگانه ترین مقتدر هستی امیر المومنین علی (ع) فرود آمده است ؛ « سکوت » . تاریخ نوشت ، ویل دورانت منتشر کرد ، سخنرانان تکرار کردند که علی(ع) بیست وپنج سال سکوت کرد ؟! بزرگترین رهبر ، درخشنده ترین چهره اسلام ، با فضیلت ترین انسان بعد از محمد مصطفی (ص) در علم و دانش ، تقوا ، جهاد وکوشش ، شجاعت ، مدیریت ، فداکاری، یک نسل از متن جامعه کنار کشید و به گوشه ای نشست ؟! بیست و پنج سال سکوت کرد ؟!! ظلم ؛ بریدن سر ، تکه تکه کردن دست و پا نیست ! ظلم کامل نگفتن تاریخ است ، درست ننوشتن از امام است ، نمایش کاریکاتوری از مقتدر عالم است ؛ ظلم مبارزه بیست و پنج ساله را سند به نام سکوت زدن است . 🔸مبارزه سلوکانه جامعه ای که در قعر دنیا ، دست و پا می زد تا شمش طلا را با هزران دروغ و نیرنگ به چنگ آورد و باکی نداشت که جان را بگیرد ! شکم مادر بارداری را بدرد !خانه ای را بسوزاند؛ به امید چند کیسه سیم و زر ! رقابت حاکمان در افزدودن شمش طلا برای لذت گرایی بود و حرمسرا برای شهوترانی ! علی(ع) به میدان آمد ؛ شمشیر کشید ، مبارزه کرد ؛ فریاد زد:《یا دنیا غُرّی و غَیری 》، سجاده پهن کرد ، عَلَم نماز به پا کرد ، سیل اشک راه انداخت ، مناجات کرد در مسجد کوفه{ مولی یا مولی انت المولی و انا العبد} ، کمیل را دعا آموخت ، تظاهرات کرد در دلهای مردم ، قیام کرد علیه جاه و جاه طلبی ، پست و مقام ، خوی درندگی مادیات . که زین العابدین سرآمد عبادت کنندگان ، خود را ناچیز در برابر او می دانست . 🔸مبارزه سَلُونِی شالوده تک تک مغز مردم زمانه علی(ع) را می شکافتید ، همه می خواستند بدانند چند عدد تار مو بر سر دارند ! جنگ نامرئی کتاب و قلم ، نوشتن یا ننوشتن ، دانستن یا ندانستن به راه افتاده بود و فرماندهان دستور داشتند تا علم و آگاهی عقیم شود و مردم در جهل و بی سوادی روزگار بگذزانند . علی (ع)به میدان آمد، شمشیر کشید ، مبارزه کرد ؛ جریان {سَلُونِی قَبْلَ‏ أَنْ‏ تَفْقِدُونِی} به راه انداخت ، سنگ خورد ، تیر خورد ، جراحت برداشت ، انتشارات علمی او را مجوز چاپ نداند ، ولی سکوت نکرد ؛مبارزه کرد ،چاه افکار را با عنصر سوال و پاسخ به قنات رساند . بین المللی شد . یهودیان ، مسیحیان از سرتاسر جهان عازم مدینه شدند تا سوال بپرسند . 🔸مبارزه دیندارانه اعجواج در دین اسلام یک استراتژی بود و حاکمان با سپردن قرآن به موزه ؛ هر چه ارداه می کردند از مفاهیم دینی ، به کام مردم سرازیر می ساختند ،حذف و اضافه می کردند ، خط می کشیدند ، می سوزاندند ، منع می کردند ، ملاهای درباری تولید کرده بودند تا نام و نشانی از اسلام ناب باقی نماند . علی(ع) به میدان آمد ، شمشیر کشید ، مبارزه کرد ؛جلسه گذاشت ، منبر رفت سخنرانی آتشین کرد ، گفت ، تکرار کرد ، میانه دو حکم شرعی خود را رساند تا اسلام زنده بماند ، موازین شرعی را از چنگال منحرفین نجات ببخشد ، راه رفت ، نماز خواند ، احکام گفت . 🔸مبارزه انسان سازی دیگر انسانی باقی نمانده بود ، همه غرق در شهوات شده بودند ، هر روز که می گذشت انسانهای قوی هیکل در اثر ویروس نادانی می مردند !علی (ع)به میدان آمد ، شمشیر کشید ، مبارزه کرده ؛ آجر روی آجر گذاشت ، سنگ روی سنگ قرار داد ، خون دل خورد ، انسان ساخت ، مومن تربیت کرد ، رشید هجری ، میثم تمار ، مالک اشتر نخعی ، هاشم بن عتبه ، صعصعه بن صوحان . 🔸مبارزه خاموش تنبلی و کسلی در جامعه ارزش شده بود ، پر خوری و بی کاری فرهنگِ مردم گشته بود ، علی به میدان آمد ، شمشیر کشید ، مبارزه کرد ؛شال همت به کمر بست و راهی تلاش و کوشش شد ، بیل و کنگ را برداشت تا زمین را آباد کند ، چاه حفر کند ، نه از سر خوشگذرانی ، تا دست های خشکیده مردم تنبل را به زمین گرم بزند و پاهای فلج کسلی را به حرکت در بیاورد . 🔸مبارزه مسئولیت سپاری تکنولوژی هنوز پیشرفت نکرده بود ، خانه ها آپارتمانی نشده بودند ، تمدن غربی نیامده بود ولی مدیران و حکمرانان جامه را به سمت بی تفاوتی و فقر هدایت کرده بودند و بر بیلبوردها نوشتند چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است . علی به میدان آمد ، شمشیر کشید ، مبارزه کرد ؛ پرچم بی مسئولیتی را به آتش کشید ، کوله برداشت ، چند عدد خرما ، نان گندم ، قدری گوشت برداشت و شبانه خانه فقرا را می کوبید تا شکمی را سیر کند ، برهنه ای را بپوشاند ، آبرومندی را سربلند سازد ؛فرهنگ بی تفاوتی را بزداید . ✍سید جواد محمدزاده @mahammmadzadeseyedjavad
🙏برای بنده افتخاری است تا این کانال را به دوستان معرفی کنید. 🔰تفکر و اندیشه، کالبد روح را زنده می کند. 📝کانال یادداشت های سید جواد محمدزاده ♻️@mahammmadzadeseyedjavad
🖍لقمه را نچرخانید گاهی راه چنان ساده است که از فرط سادگی آن را می پیچانیم . برای ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی ؛ «معرفی کتاب ، مسابقه کتاب ، چاپ گالینگور ، در دسترس قرار دادن » کافی نیست ! 🖍لقمه را نچرخانید تا سوالی نباشد ؛ پرسشی نجوشد ؛ سیل دانایی راه نیافتد ؛ کتابی خوانده نمی شود ! 🖍لقمه را نچرخانید ✍سید جواد محمدزاده @mahammmadzadeseyedjavad
اُفُقِ نگاهت چیست ؟ اگر سالها سر به سجده بنهی ؛ ولی اُفقِ نگاهت ، یک دست کله و پاچه باشد ؛ چه سود ! اگر سالها سَر در درس و کتاب و علم بنهی؛ ولی اُفقِ نگاهت ،چند جلد کتاب باشد ؛ چه سود ! اگر سالها سکه روی سکه بنهی؛ ولی افق نگاهت ، همان زندگی لاکچری باشد ؛ چه سود ! اگر سالها یا صاحب الزمان بر زبان بنهی؛ ولی افق نگاهت ،تنها دیدن چهره آقا باشد ؛ چه سود ! اگر سالها زنده بمانی ؛ ولی افق نگاهت، همان ویلا ،جنگل و دریا باشد ؛ چه سود ! ماه مبارک رمضان ؛ ماه ساخت و ساز افق نگاهت است. . ✍سید جواد محمدزاده @mahammmadzadeseyedjavad
✍جان حضرت قلم هُل نشو ! 🕪 پاسخ بده . اگر بگویند شما هزار سال زنده می مانی و عمر خواهی کرد ؛ 👈برنامه ای داری ؟ 👈چه پاسخ می دهید؟ ✍سید جواد محمدزاده @mahammmadzadeseyedjavad
🕪 سوت پایان ! 🔔سوت پایان زده شد! و تو هنوز روی نیمکت نشسته ای ! دست زیر چانه ،محو تماشای بازی {رئال مادرید - بارسلونا }گشته ای ! 🔔سوت پایان زده شد ! ماه رفت ! رمضان رفت ! میهمانی تمام شد ! سفره جمع شد ! هلال آمد ! شوال رسید! 🔔سوت پایان زده شد ! و تو هنوز در ضاد والضالین لنگر انداخته ای ! مخارج حروف تو را زمین گیر نکند ! که راه تاریک و دشوار است ! 🔔 سوت پایان زده شد ! و تو هنوز در حال ویرایش موهای خود ایستاده ای ! آیینه را بشکن ؛که تو را محبوس خود ساخته است ! 🔔سوت پایان زده شد ! و تو هنوز چشم انتظارِ قسمت بعدی سریال اِحضار شده ای ! واویلا ! قلب غفلت گرفته را با ترنم قرآن جلا بده ! 🔔سوت پایان زده شد ! و تو هنوز در طبل تک فرزندی می کوبی ! ویروس کرونا ، توحید تو را کشته است ! 🔔سوت پایان زده شد ! و تو هنوز سَحر بیداری ! بخواب ؛که شاید خواب تو از بیداری ؛بیدار تر باشد ! 🔔 سوت پایان زده شد ! و تو هنوز نمی دانی بخشیده شده ای ! یا للعجب ! از این همه نادانی ! 🔔سوت پایان زده شد ! و تو هنوز روزه می گیری ! نمی خوری ، نمی آشامی ! روزه نگیر ؛ بگذار روزه تو را در آغوش بگیرد؛ 🔔سوت پایان زده شد ! و تو هنوز اشکی از چشمانت سرازیر نشده است ! دست بجنبان که فرصت اندک است ! 🔔 سوت پایان زده شد ! و تو هنوز بی حال و بی رمق پای سجاده می نشینی ! ماه رفت ! رمضان رفت ! 🔔 سوت پایان زده شد ! و تو هنوز مَست قصه یوسف و زلیخا مانده ای ! هوشیار باید شد . ✍سید جواد محمدزاده "شاگرد کوتاه قد " @mahammmadzadeseyedjavad
هدایت شده از نویسندگان حوزوی
📌سوت پایان سوت پایان زده شد! و تو هنوز روی نیمکت نشسته ای! دست زیر چانه در حال تماشای مناظر طبیعت هستی! سوت پایان زده شد! و تو هنوز در ضاد والضالین لنگر انداخته ای! مخارج حروف تو را زمینگیر نکند که راه سخت و دشوار است! سوت پایان زده شد! و تو هنوز در حال ویرایش موهای خود نشسته ای ! آیینه را بشکن که تو را محبوس خود ساخته است! سوت پایان زده شد! و تو هنوز منتظر قسمت بعدی سریال احضار ایستاده ای! ماه رفت، هلال رفت، نیمه رفت، پایان نزدیک شده! سوت پایان زده شد! و تو هنوز نمی دانی تک فرزندی ، از هر ویروس کرونایی کشنده تر است! رسالت زندگی را نخوانده ای! سوت پایان زده شد! و تو هنوز سحر بیداری! بیداری که بیدار باشی! بخواب که شاید خواب تو از بیداری بیدار تر باشد! سوت پایان زده شد! تو هنوز نمی دانی بخشیده شده ای یا نه! سنگینی گناه را نمی بینی! فکری بکن! سوت پایان زده شد! و تو هنوز روزه می گیری! نمی خوری، نمی نوشی! روزه نگیر ؛ بگذار روزه تو را بگیرد تا راهی به درون روزه پیدا کنی، ببینی بهشت گمشده انسان را در اعماق ظلمت دنیا. سوت پایان زده شد! و تو هنوز اشکی از چشمانت سرازیر نشده است! دست بجنبان که فرصت اندک است! سوت پایان زده شد! و تو هنوز بی حال و بی رمق پای سجاده می نشینی! ماه رفت، هلال رفت، نیمه رفت، پایان نزدیک شده است! سوت پایان زده شد! و تو هنوز مست قصه یوست و زلیخا هستی! هوشیار باید شد، با هوشیاران عالم هم نشین گردید. ✍️ سیدجواد محمدزاده @HOWZAVIAN
👌گفتگو 🗣خدایا ؛ هر آنچه گفتی گفتم ؛ چشم . گفتی ؛ دست بکش، کشیدم . گفتی ؛ دهان ببند ، بستم . گفتی؛ بیا ، آمدم . 🗣حالا من می گویم ؛ و تو بگو چشم. گفتم ؛ دست بُگشا ، گُشودی . گفتم ؛ چشم ببند ، بستی . گفتم ؛ بیا ، آمدی . 🌺حرفی باقی نمانده است ؛ 🌻 عاقد را بگو صیغه عقد بندگی جاری کند. 👌عید سعید فطر ، عید بندگی مبارک ✍سید جواد محمدزاده @mahammmadzadeseyedjavad
💢 برد و باخت 📌 در میدان فوتبال با پرتاب توپ به طاق دروازه ؛ برنده و بازنده مشخص می شود . در ماه مبارک رمضان؛ 💥 اگر خدا را به وکالت نپذیرید ! 💥 دل به او نسپارید ! 💥 بیل و کلنگ به دوش نگیرید ! 🚫بازنده اصلی شما هستید.شش هیچ باخته اید. ✍سید جواد محمدزاده @mahammmadzadeseyedjavad
💢 فَصلِ دِرُو 🔸انسان بار و بندیل خود را جمع کرده بود ! شیطان همه را در تُور بوم گردی « خود فراموشی » ثبت نام کرده بود ! قابیل کت و شلوار به تن ؛ هلدینگ کینه و نفرت را جهانی ساخته بود ! خدا گوشه ای تنها و مبهوت ؛ نظاره می کرد ! اشک می ریخت ! خون می گریست ! چه بلایی بر سر انسان ؛ انسان آورده است ! کرّات را انسان درنوردیده بود ! اتم را شکافته بود ! نهنگ را یک لقمه چپ کرده بود ! ولی سردر گُم ، گِیج وگُنگ مانده بود ! 🚩 رمضان را آفریدم، ماه مبارک رمضان 🔸دست انسان عجول را گرفتم ، لنگ لنگان سوار کشتی نوح کردم ، بادبانها را کشیدم ، طوفان راه انداختم ، پارو زدم ، همان چند نفر باقی مانده از جنگ با شیطان را به ساحل رساندم . ناگاه دیدم ؛ یونس همه را به چوب نفرین رانده است ! طاقت نیاوردم ، یونس را به دل نهنگ سپردم تا دور از چشم او انسان را نجات ببخشم . دریا را شکافتم ، زمین باز کردم ؛قارون را بلعیدم ،آتش نمرود را به گلستان مبدل ساختم ، عدس و پیاز کاشتم ، کباب بریان طبخ کردم ، کشاورز شدم ، آسیابان گشتم تا گندمی آرد کنم ، درس طبابت خواندم تا انسان مریضی را شفا بخشم ! 🚩رمضان را آفریدم، ماه مبارک رمضان 🔸انسان هنوز دست از لجاجت خود برنداشته بود ، مغرور و خودخواه در برابر چند سنگ تعظیم می کرد . چاره ای نداشتم ؛ عصاره همه وجودم را مهیای رفتن به هستی کردم ؛ همه آنچه منِ خدا می دانستم به او آموختم ، محمد(ص) را فرستادم . 🚩رمضان را آفریدم، ماه مبارک رمضان 🔸سخت بود ولی مقاومت کردم ، ایستادم ، سنگ خوردم ، فحش شنیدم ، پشت به پشت علی (ع) داده بودم تا انسان را ، همان آفریده خودم را "نفخت فیه من روحی ام را" در آغوش بگیرم ، نوازش کنم . ولی چاره ای نداشتم ؛ علی را گفتم را بیا ؛ با چاه درد و دل کنیم ، او می گفت و من می گفتم ، حسین را به مسلخ بردم ، قربانی کردم تا انسان به مقام انسانیت برسد ، پر بگیرد ، پرواز کند ، بیایید در آغوش من . 🚩رمضان را آفریدم ، ماه مبارک رمضان 🔸جلسه گذاشتم ، مشورت کردم ، ماه رمضان را آفریدم، ماه مبارک رمضان را آفریدم . بخشیدم ، گشودم ، پاک کردم ، روزی دادم ، قرآن نازل کردم ، شب قدر را تاسیس کردم ، سفره پهن کردم ، یکی یکی دست انسان را گرفتم و پای سفره ماه رمضان نشاندم ، لقمه در دهان آنان نهادم ، فرشتگانم را مامور کردم تا بالهای خود را زیر پای انسان فرش کنند ، زمین را گهواره ساختم تا دمی بیاسایند . ✔بهشت را چراغانی کردم ، ✔خودم در کنار درب بهشت، ✔ایستاده منتظر تو هستم ، ✔ منتظر انسان هستم ، ✔ منتظر انسانها هستم، ✔ بیایید . 🌺عید سعید فطر ، عید بندگی مبارک ✍سید جواد محمدزاده @mahammmadzadeseyedjavad
♨مجنون تو را خواستم ولی ؛ مجنون نبودم ! 🚩مهدی جان ؛ صبح های جمعه ندبه خواندم ؛ با اشک هم بالین شدم در فراق تو ؛ چشمانم را به مسلخ بردم ، خون گریستم ؛ کتاب انتظار برای کودکان خواندم ؛ زندانی از بند نجات بخشیدم ؛ چهل شب پیاده جمکران را پیمودم ؛ سجاده رنگین کمانی پهن نمودم ؛ دیگ حلیم صبر، بار گذاشتم ؛ مدرسه رفتم ، دانشگاه ، دکتر شدم ؛ ♨تو را خواستم ولی ؛ مجنون نبودم ! ندانستم ؛ شرط اول قدم آنست که مجنون باشی ! 🚩مهدی جان ❤مرا مجنون کن ❤مجنون خودت ❤مجنون خدایت ✍سید جواد محمدزاده @mahammmadzadeseyedjavad
هدایت شده از تربیت و حکمرانی
امروز وقتی این غم‌انگیز را دیدم، ناخودآگاه یاد معروف مرحوم افتادم که در سال‌های کودکی‌مان در می‌خواندیم و کلی خاطره با آن داریم: باز هم آمده بود و معلم آرام اسم ها را می خواند: اصغر پورحسین! پاسخ آمد: حاضر قاسم هاشمیان! پاسخ آمد: حاضر اکبر لیلازاد .... پاسخش را کسی از جمع نداد بار دیگر هم خواند: اکبر لیلازاد! ... پاسخش را کسی از جمع نداد همه ساکت بودیم جای او اینجا بود اینک اما، تنها یک سبد لاله ی سرخ در کنار ما بود لحظه ای بعد، معلم سبد گل را دید شانه هایش لرزید همه ساکت بودیم ناگهان در دل خود زمزمه ای حس کردیم غنچه ای در دل ما می جوشید گل فریاد شکفت! همه پاسخ دادیم: حاضر! ما همه اکبر لیلازادیم! 🆔️ @m_rajaaei
✅ دو کلمه حرف حساب ❌ اشتباه است.خطا است. غلط است. اگر مربی شاگردانش را مُرید "خود کند ؛ 📌یعنی{ سقوط } 📌یعنی [ مرگ ] 📌یعنی | خودکشی | 🕪تربیت اسلامی؛ مُرید پَروَر نیست . ✔انسان ساز است . ✂️اُفتاد... ✍سید جواد محمدزاده @mahammmadzadeseyedjavad
⚽️ اهل فوتبال نیستم ؛ خیلی تلاش کردم ،ولی نتوانستم طرفدار تیم پیروزی یا استقلال باشم . تیم ملی را هم کمی تا قسمتی دنبال می کردم . ولی سالها برنامه را می دیدم. شدم و این قدرت نوشتن را مدیون هستم . همان توپ گرد و چهل تیکه . ✍استادی داشتم که توصیه می کرد ؛ {اگر می خواهید نویسنده زبردستی بشوید حتما فوتبال ببینید . } تنبلی کردم واز فوتبال ،فقط برنامه را می دیدم . ✍استادم می گفت ؛ گزارشگر در زمین فوتبال یک نویسنده قهار و شاهکار واژه سازی است . یک توپ بیشتر در زمین نیست. گزارشگر چنان این توپ قلقلی را برای بیننده توصیف می کند، که ؛ گاهی از جا برمی خیزید ، گاهی حرص می خورد ، گاهی اشک می ریزد ، گاهی فحش می دهد ، گاهی تشویق می کند ، گاهی فریاد می زند ، گاهی سکوت می کند ، گاهی می ایستد ، گاهی می نشیند ، گاهی دندان روی هم می فشارد ، گاهی اخم می کند ، گاهی می خندد ، گاهی ساعت نگاه می کند ، این هنر بارور سازی دو کلمه « توپ و گل » را گزارشگر با هزاران هنرنمایی به نمایش می کشاند. و برنده بازی گزارشگر است . نویسنده هم باید همانند گزارشگر کلمات و واژه ها را چنان بیاراید که خواننده را به احوال مختلف برساند . ✍سید جواد محمدزاده @mahammmadzadeseyedjavad
مرا ببخش ؛ امروز شنبه است و یاد تو هستم ! راستی ؛ چرا فقط جمعه ها دل تان هوای من میکند ؟ ✍سید جواد محمدزاده @mahammmadzadeseyedjavad
♻حال و هوای جنگ احد دارم! 💢 انتخابات 1400 حال و هوای جنگ اُحد دارد ! مسلمانان بعد از یک پیروزی مقتدرانه در جنگ بدر ، امدادهای غیبی ، هفتاد اسیر ، هفتاد کشته از سپاه مشرکان ؛ باد در غبغب خود انداختند و مغرورانه هل من مبارز طلبیند ! خدا را دیگر بنده نبودند ! پیروزی را قطعی می دانستند ! 💢 انتخابات 1400 حال وهوای جنگ احد دارد ! قریشیان زخم خورده در بدر ، شاعران را استخدام کردند ، شعر گفتند ، شعار درست کردن د، ابوعزه جمحی شاعر ،با چند دو بیتی سیل جمعیت راه انداخت ! زنان را با دف و دایره به میدان آوردند ! فرش قرمز پهن کردند ! پست ها تقسیم کردند ! 💢انتخابات 1400 حال و هوای جنگ احد دارد ! تاکتیک پیامبر اکرم (ص) را نپذیرفتند وجنگ را به بیرون مدینه کشاندند ! تنگه احد را به عبدالله بن جبیر سپردند . جنگ در گرفت ؛ پیروزی لشکر اسلام قطعی شد و دشمنان منهدم شده بودند ! ناگاه همه چیز تغییر کرد ! 💢انتخابات 1400حال و هوای جنگ احد دارد ! همه باور داشتند که پیروزی قطعی است !ناگاه همه چیز تغییر کرد ! سپاه اسلام بهم ریخت ! مسلمانان در میانه جنگ به روی هم شمشیر می کشیدند ! سرباز و فرمانده مشخص نبود ! محمد تنها پشت به علی می جنگید ! علی (ع) هفتاد زخم برداشته بود ! محمد (ص) خونین ، زخم بر صورت و دهان ، تنها ایستاده بود ! هفتاد شهید ، مثله کردن حمزه سید الشهداء ، اسارت یاران نتیجه جنگ برده احد شد ! 💢انتخابات 1400 حال و هوای جنگ احد دارد ! 📌غرور پیروزی ، 📌دست کم گرفتن شایعات ؛ 📌بی اثر دانستن جنگ روانی ؛ 📌شلختگی در تعداد کاندیدا ها ؛ 📌گم کردن امام ؛ 📌دل به غنیمت و پست سپردن ؛ 📌فراموشی لطف خدا ؛ 💢همه اینها می تواند پیروزی انتخابات 1400 در جبهه جریان انقلابی را به یک انتخابات بازنده تبدیل سازد . ✍سید جواد محمدزاده @mahammmadzadeseyedjavad
شکست قطعی است ؛ اگر عکس را بزرگ کنید ! مینیاتوری کنید! نقاشی بکشید ! 🔸برنامه ها را بیان کنید ؛ اقدام ها را شرح دهید ؛ بگویید... انتخابات عرصه مردم است . والسلام . ✍سید جواد محمدزاده @mahammmadzadeseyedjavad
💠**بیاموزیم و بیاموزانیم** شما مقصر هستید ! ⭕️ شما هم قتل کرده اید ! ⭕️دزدی کرده اید ! ⭕️آدم کشته اید ! شما مقصر هستید ! 🔹وقتی در کلاس درس به دانش آموز آموختید که خوشبختی ؛ دانشگاه رفتن است ! رتبه تک رقمی در کنکور است ! معدل بیست است !دست به سینه ،روی نیمکت اول نشستن است ! خوشبختی ؛ قدم زدن در دانشگاه امیر کبیر است ! شما مقصر هستید ! 🔹وقتی سه وعده صبح و ظهر و شب در گوش فرزند نو رسیده خواندید ؛ که خوشبختی ؛ داماد پولدار است ! خانه و ویلا است ! دکتر و مهندس شدن است ! یخچال ساید بای ساید است ! سرویس طلا است ! شما مقصر هستید ! وقتی در دانشگاه ازدواج را به نوک قله معرفت رساندید که دست یافتن ، جوان به آن ناممکن شد! دین را به فضا پرتاب کردید که عقل جن هم به آن نرسید ! نردبان خدا را برداشتید و عقل ناقص انسان را جایگزین کردید ! کشتی ساده خداشناسی را شکستید و بلم نا خدا شناسی راه انداختید ! برهان نظم ! برهان وجوب ! برهان علت و معلول ! برهان پشت برهان ! شما مقصر هستید ! 🔹همه شما را می گویم ، بازاری ، کاسب ، دست فروش ، نانوا ، راننده کامیون ، استاد ، معلم ، پدر ، مادر ، همه را می گویم. شما مقصر هستید! که نگفتید ؛ زندگی چرخ و فلک نیست ! زندگی سرسره بازی نیست! زندگی بازی منچ و مارپله نیست! زندگی جمع کردن مال نیست! زندگی ویلا و ماشین نیست! زندگی بازنشستگی نیست! زندگی تک فررزندی نیست! زندگی دریا نیست ! زندگی چیبس و پفک نیست ! زندگی پیک نیک نیست ! شما مقصر هستید! که نگفتید ؛ زندگی رسیدن به قله است ! زندگی یک جنگ تمام عیار است ! زندگی یک مبارزه تن به تن است ! زندگی یک میدان کُشتی با نفس است! زندگی پر از امتحان و ابتلا است ! زندگی ساختن است ! زندگی آجر رو ی آجر نهادن است ! زندگی خوشبختی است ! زندگی پدر است مادر است ! فرزند است برادر است خواهر است! دوست و همسایه است ! زندگی شکست است ! زندگی پیروزی است ! زندگی مرگ است ! زندگی توبه است ! زندگی اشک است ! زندگی عذر خواهی است ! زندگی بوسیدن پای پدر است ! زندگی خاک پای مادر است ! زندگی ترنم باران است! زندگی صداقت است ! زندگی صفا است ! زندگی یکرنگی است! ✍سید جواد محمدزاده @mahammmadzadeseyedjavad
هدایت شده از نویسندگان حوزوی
(2) شما مقصر هستید! وقتی در دانشگاه ازدواج را به نوک قله معرفت رساندید که دسترسی جوان به آن ناممکن شد! دین را به فضا پرتاب کردید که عقل جن هم به آن نرسید! نردبان خدا را برداشتید و عقل ناقص انسان را جایگزین کردید! کشتی ساده خداشناسی را شکستید و بلم ناخداشناسی راه انداختید! برهان نظم! برهان وجوب! برهان علت و معلول! برهان پشت برهان! 🔗 متن کامل ✍️ سیدجواد محمدزاده @HOWZAVIAN
چرا ؟ ظاهری شیک و اتو کشیده ای نداشت ! اهل لباده پوشی هم نبود ! رنگ به رنگ لباس فاستونی سِت نمی کرد ! چین های عمامه او تراز نبود ! عمل زیبایی هم نکرده بود ! سر و زبان دار هم نبود ! 💎 ساده بود ؛ تمیز و مرتب ؛ بی آلایش ؛ عادت داشت یک شال سفید به کمر ببندد ؛ به قول امروزی ها روابط عمومی جنتلمن هم نداشت ! 💎ولی جذاب بود ! دلربا ! هر انسانی با یک برخورد شیفته او می شد ! حتی دوستانم که او را ندیده بودند هم ؛ دلداده او شدند ! بارها بعد از نماز صبح او را در حرم مشغول دعا و توسل دیده بودم ! شاگردان غرق علم و دانش او بودند ! 📕 تحقیق کردم ؛ خواندم ؛ پرسیدم ؛ چرا ؟ به این آیه رسیدم ؛ {إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَٰنُ وُدًّا} ✔《او دل به خدا داد و خدا دل همه را به او شیفته ساخت 》 ✍شرط اول برای روابط عمومی ساخت و ساز در جاده روابط با معبود الهی است . 💐 27 اردیبهشت روز روابط عمومی مبارک . 💠27 اردیبهشت سالروز ارتحال آیت الله العظمی بهجت گرامی باد . ✍سید جواد محمدزاده @mahammmadzadeseyedjavad
👌دو کلمه حرف حساب 1.خواستن را بیاموزید . یاد بدهید . مرکز پاسخگویی زده اید ، که خدا چگونه مستجاب می کند ؟! قاعده این است { ادْعُونِي أَسْتَجِبْ} بخواه ، بخوان ، بگو ، بیا ، بلند شو ؛ استجابت نقدِنقد است . 2- خسته شده ای ؟ دل نگرانید؟ چرتکه «دو دوتا چهارتا » را کنار بگذارید . ماشین حساب خدا را فعال کنید «یک تومن قرض بدهید ، ده تومن پس بگیرید » والسلام ✍سید جواد محمدزاده @mahammmadzadeseyedjavad حرف حساب
هدایت شده از بهتر بنویسیم
🗓آنژیوگرافی لوازم نویسندگی 1- ریسندگی تبدیل الیاف حروف به کلمات و ساختن جمله وپاراگراف؛ همان ریسندگی است . لیف واژگان را باید از مزرعه حافظ و مولانا، سعدی و عطار؛ با ظرافت به یک زنجیره ملکولی مفاهیم برسانید. و دراثر کشش دادن، موازی کردن کلمات، تاب دادن جملات و پیچیدن حروف بهم، تولید نوشتار راه بیاندازید. 2-نقطه جوش بگذارید حرفهای نهفته به نقطه جوش تحلیل برسند. و فشار اتمسفریک موجود در مفاهیم از نقطه انجماد به مایع حلال تبدیل گردد.آن وقت شما نمی توانید ننویسید! با خون خواهید نوشت. 3- مونتاژ قطعات تولید شده از واژگان را در یک سرهم بندی صحیح و اصولی با قطع و وصل کلمات نامتوازن؛ به جملات زیبا، شکیل، دلربا و مشتری پسند؛ تبدیل و وارد بازار کتاب و نوشته جات نمایید. 4-بسته‌بندی بسته بندی؛ جزء لازم و ضروری یک محصول است. که شناساندن و نگهداری محصول را از تولید تا مصرف بر عهده دارد. هنر و فناوری {نام گذاری ، شیوه ویرایش ، پارت بندی، استفاده از ابزار و شکلک ها، علائم ها} در نوشته ها؛ فرصت ایستادن در میدان بار نویسندگان را خواهد داد. 5- سُوز دل بر صفحه افکار خود قدری اَفشرده سُوز دل {التهاب، حرارت، سوزش، اشتیاق، شور، داغ، درد، عشق} بپاشید. ساختمان نوشتار شما بدون سوز دل؛ همان گِل بی روح است که تا در او ندمید، حیات پیدا نخواهد کرد. 6-تجاری سازی تجاری سازی؛ فرآیند تبدیل ایده‌ها و سوژه ها به یک محصول دانش بنیان، راه گشا، و قابل عرضه در نگاه مخاطبان است. که مراحل تجاری سازی «سوژه یابی، حفاظت، طراحی ایده، تامین کلمات و پشتیبانی، صادرات و انتشار متناسب» را باید گام به گام پیش بُرد. 7. شبیه سازی فناوری شبیه سازی را در سیستم هوشمند مغز نصب ننمایید. بهره وری نویسندگی در ایجاد خودِ واقعی انسان است. حافظ حافظ است و هیچ شباهتی با مولانا ندارد. سعدی سعدی است و هیچ شباهتی با عطار ندارد. فرودسی با هیچ کس شبیه نیست. دست به قلم شوید و آنچه هستید، بنویسید. 8-مینیاتوری موشکافانه، عالَم و پدیده های هستی را بشکافید. هسته آن را دور بریزید و مغز جان بخش آن را به دیدگان کاغذ بسپارید. تا انسانهای خسته، مرده، بی حال، بی رمق، مریض؛ شفا یابند. ‌ ✍️سید جواد محمدزاده (عضو هیئت تحریریه کانال بهتر بنویسیم) 💠 بیایید : 🆔 @m_rajaaei
❗️حرفی ندارید ؟! 💥در تعجبم از تو ! از انسان ! از مخلوق الهی ! از خلیفه الله ! از اشرف موجودات ! ❗️حرفی ندارید ؟! 💥در تعجبم از تو ! از انسان ! می آید و می رود ! می میرد ! مرگ گریبان او را می گیرد ! در تابوت او را می گذارند ! خاک بر صورت او می پاشند ! ❗️ولی حرفی برای گفتن ندارد !؟ این چه موجودی است ! این چه زندگی مرگ آوری است ! می خورد، می پوشد،می خوابد،می زاید ! نباتات این چند قلم کار را کنترات از خدا گرفته اند ! 💥 در تعجبم از تو ! از انسان ! چند خانه و سکه به ارث می گذارد ! 🚫 مرده اید ! 🚫خرما خیرات کنید ! 🚫بگویید فاتحه برای شما بخوانند ! 🚫مشتی خاک بر صورت بپاشید ! 🚫نماز لیله الدفن را بجا آورید ! ✔ حیات در تفکر است ؛ ✍در نوشتن است ، ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ ✍سید جواد محمدزاده @mahammmadzadeseyedjavad
هدایت شده از بهتر بنویسیم
توبه کنید اولین قدم در توبه است . 🔸مغز انسان انباری یا سوله نیست، که هر کتابی سر راه دیدیم، برداریم و در گوشه ذهن جاگذاری کنیم! به امید روزی که به کار آید. بذر فکر و اندیشه را نمی شود بصورت دِیم، در زمین کتاب بکاریم و توقع داشته باشیم گیلاس و گلابی میوه دهد! 🔸سنت کتابخوانی هر چند مفید است و راهبر، اما نداشتن سوال و مسئله در مراجعه به کتاب، یعنی مین گذاری با مواد منفجره در تمام سلولهای پرسشگر مغز، که در مدت زمان کوتاهی احساس تنفر و بی‌اشتهایی نسبت به هر موضوع فکری و اندیشه ای را به‌همراه دارد. 🔸 کتاب را زمانی باید خواند که درگیری سوال و پاسخ در طبقات ذهنی به مشاجره و یقه به یقه تبدیل شده باشد. آن وقت کتاب بخوانید و فراوان هم بخوانید. 🔸حفظ عطش در فرایند ، اصل مهم است که سیری کتابخوانی می تواند زهری مهلک باشد. ✍سید جواد محمدزاده 💠 بیایید : 🆔 @behtarbenevisim