eitaa logo
244 دنبال‌کننده
229 عکس
20 ویدیو
4 فایل
مدرس حوزه و دانشگاه؛ نویسنده، پژوهشگر حوزه دین و فرهنگ ارتباط با نویسنده سید جواد محمدزاده: @seyedjmdz
مشاهده در ایتا
دانلود
هات چاکلت خورشید این روزها از شرق دیگر طلوع نمی کند! ماه نیز شب را به صبح نرسانده، کت و شلوار را به تن می کند و یک لنگه پا منتظر عروس خانم می ایستند! تخته و گچ نیست! معرکه گیر ها؛ مار از درون جعبه بیرون نمی کشند! زنجیر پاره نمی کنند! ذائقه ها تغییر کرده است. هات چاکلت، اسپرسو،کاپوچینو از پرفروشترین سفارش های کافی شاپ های ایران به حساب می آید. شکلات داغ در سرزمین اسپانیا و ایتالیا مشهور است که این روزها جوانان ما با تغییر ذائقه خود روی هات چاکلت خامه یا مارشمالو استفاده می کنند. و ما همچنان نسل جوان را به یک استکان چای دعوت می کنیم. ذائقه ها تغییر کرده است. خانواده ایرانی اسلامی، آبگوشت را کنار گذاشته و پیتزای پپرونی را در صدر علائق خود نگه داشته است. وقتی ذائقه افراد و نسل نو و پرهیجان امروزی ما تغییر کرده و بهم ریخته است، چرا در برخی روشها ما در یک قندیل زمستانی سخت؛ با مقاومت بالا، توقف کرده ایم؟! پیشنهاد می کنم یک فنجان هات چاکلت را میل نمایید و بعد کمی قدم بزنید و دمی بیاسایید. سید جواد محمدزاده https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
سلام بر قهرمانان! آنهایی که؛ یک فیلم، یک رمان، یک کتاب، یک جشن بزرگ، یک نمایشگاه فوق العاده، یک خانه ... می سازند. اما سلام من به پهلوانان!!! آنهایی که هر هفته دارند. آنهایی که می سازند. والسلام سید جواد محمدزاده https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
🔹کلین و هزار نکته روزی در روستای کلین شیخ ابوجعفر محمّد بن یعقوب بن اسحاق رازی معروف به کُلِینی، شیخ کلینی، ثقةالاسلام کلینی صاحب کتاب الکافی- یکی از کتب اربعه- و معروف ترین فقیه و محدث شیعه به دنیا آمد. چند نکته؛ 🔸نکته اول؛ طلاب دهه نودی، وارد حوزه های علمیه ای می شوند که اتاق اندیشه ورز و سلف غذاخوری و کتابخانه و سالن ورزشی و اساتید فاضل و عالم دارند.در گوشه ای دیگر از همان بنر تبلیغاتی؛ امتیازاتی از قبیل بیمه و پرداخت شهریه و امثال آن چشم نوازی نیز می کند. آموخته ایم که این ترقی در تکنولوژی و بهره مندی از امکانات جدید، بسیار لازم و درست است. هفته و ماه و ترم و سال نیز به طرفه العینی؛ پایه طلبه را از یک با همان منچ و نردبان معروف به پایه ده و درس خارج می رساند و طلبه با یک مراسم پرطمطراق عمامه گذاری به مقام لحیه و تسبیح و انگشتر نائل می شود که سعادتی بالاتر از این در حوزه های علمیه وجود ندارد. 🔸نکته دوم مرحوم کلینی ها با رنج و سختی فراوان کتابی را تالیف می کنند که هزاران سال از آن می گذرد و همچنان قامت برافراشته، هر عالم و دانشمندی را سر سفره خود میهمان می کند. طلبه های نو و هیبریدی این روزها، در کمترین سختی به استاد و حجره و کتاب و منابع؛ کدامین کتاب موثر حقیقی و گره گشای مردم را تالیف می کنند؟! 🔸نکته سوم سفر در قاموس طلبه کجاست؟ اگر کلینی و شیخ طوسی و فضل بن شاذان و علامه حسن زاده و عسکری ها درخشیدند و از شمع به مقام خورشید رسیدند؛ سفر کردند. رفتند. دیدند. شنیدند. گرما و سوزان را چشیدند. عرق ریختند. خجالت کشیدند. گشتند و گشتند و گشتند. خامی را به چهارده روایت صرف کردند و با پختگی راهی شدند. طلبه را هشت میخه در مدارس علمیه شهرستان چهار قبضه کرده ایم! مبادا سفری را تجربه کند! این روش هر چند برکاتی دارد اما طلبه را از نعمت سفر با دنیایی از اندوخته ها؛ غریب نگه می دارد. 🔸نکته چهارم شیخ کلینی ها با منابع اصیل از قرآن و روایات، هم آغوش بودند. نظام آموزشی طلاب، آنان را با اولیات قرآن کریم و روایات شریف دور می سازد. 🔸نکته پنجم نا امیدی در طلاب اینیستاگرامی و تلگرامی است. شیخ کلینی ها در همان عهد بوق؛ که نه مجازی بود و نه بازی کلش و نه استوری موشن ها؛ با کوهی از امید؛ درس خواندند و نوشتند و تحقیق کردند و موی سفید کردند. طلبه پایه چندم با کاسه چه کنم چه کنم در حال جنگیدن است و نا امیدی را در وجود خودش نهادینه می کند. 🔸نکته ششم شغل کلینی ها مشخص بود. آنان یک طلبه بودند. یک آخوند. یک روحانی. یک معمم. یک عبا بپوش. یک قرآن خوان. یک روایت دان. یک معلم. طلبه های شیک پوش و کفش واکس زده این سالهای نزدیک ما، پی در پی منتظرند تا سطح یک و دو را تکمیل کنند تا وارد دستگاه و اداره ای شوند و جذبی صورت پذیرد و تکلیف خود را ادا شده فرض می کنند. «19اردیبهشت سالروز بزرگداشت شیخ کلینی است» ▪️سید جواد محمدزاده https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
درس اخلاق کجاست؟! حوزه علمیه، درس اخلاق را در یک بسته آموزشی مهر و موم کردند!!! دانشگاه چ؛ خبری از درس اخلاق نیست!! در مساجد و هیات، سخنرانی و تفسیر هست؛ ولی درس اخلاق کجاست؟!! پیامبر برای اخلاق مبعوث شد. فطرت انسان ها به اخلاق نزدیکتر است. والسلام سید جواد محمدزاده https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
📌جمجمه صورت زیبا و شیک و مجلسی ما؛ چهارچوب جمجمه باقی می ماند. اگر چیزی بماند! از چشم و لنز و قرنیه؛ همین جمجمه برای شکستن، چشم نوازی می نماید! اگر چیزی بماند! از موهای افشان و ژل زده و ساعت ها شانه کرده؛ همین طاسی جمجمه، برق می زند و می ماند! اگر چیزی بماند! از دندان های ارتودنسی شده، ایمپلنت کرده؛ جمجمه ای دهان باز؛ می خندند و می ماند! اگر چیزی بماند! از گوش های نخراشیده و گوش به زنگ برای انتقال حرف های این و آن؛ جمجمه ای با هزار سخن می ماند! اگر چیزی بماند! از زبان سخن گو؛ زبان تیز، زبان تند، زبان خشم؛ جمجمه می ماند و بس ! اگر چیزی بماند! از مغز متراکم، مغز حسرت گرفته، مغز خسته، مغز نا امید؛ تنها چهارستون جمجمه باقی می ماند! اگر چیزی بماند! 💠 سید جواد محمدزاده https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad رواندا/ یکی از رهبران روستا، پس از کشف اجساد بیشتر در یک گور دسته جمعی، جمجمه های متعلق به قربانیان نسل کشی رواندا در سال 1994 را روی هم قرار می دهد.
‼️در شگفتم! در شگفتم!! انسانی که از کابوس ترس می بیند و هر روز از فردای نیامده می ترسد؟! در آغوش خدا پناه نمی گیرد؟!« حسبنا الله و نعم الوکیل» درشگفتم!! مخلوقی که کوه غم و انده او را به زانو درآورده، و تمام رگهای امید او بسته شده است؛ به یونس نبی اقتدا نمی کند و ذکر یونسیه را به زبان نمی چرخاند؟! «لااله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین» در شگفتم!! بیچاره ای که در کوی و برزن، کلاه سر او گذاشتند و طعم حیله را چشیده است؛ خاطره مکر فرعون را سرمشق نمی نویسد؟! «افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد» در شگفتم!! چشمی که رنگارنگی درختان و موی افشان کرده طبیعت زیبا، خیره کرده است و دنیا در چشم او می درخشد؛ زیر سایه حول و قوه الهی دمی نمی ساید؟! «ماشا الله و لا قوه الا بالله» 💠سید جواد محمدزاده https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad اَلصَّادِقِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ: عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ کَیْفَ لاَ یَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ: عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ کَیْفَ لاَ یَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ « حَسْبُنَا اَللّٰهُ وَ نِعْمَ اَلْوَکِیلُ » فَإِنِّی سَمِعْتُ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ بِعَقَبِهَا « فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اَللّٰهِ وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ » وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اِغْتَمَّ کَیْفَ لاَ یَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ - « لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ أَنْتَ سُبْحٰانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ اَلظّٰالِمِینَ» » فَإِنِّی سَمِعْتُ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ بِعَقَبِهَا - « وَ نَجَّیْنٰاهُ مِنَ اَلْغَمِّ وَ کَذٰلِکَ نُنْجِی اَلْمُؤْمِنِینَ وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُکِرَ بِهِ کَیْفَ لاَ یَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ - « وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اَللّٰهِ إِنَّ اَللّٰهَ بَصِیرٌ بِالْعِبٰادِ» فَإِنِّی سَمِعْتُ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ بِعَقَبِهَا - « فَوَقٰاهُ اَللّٰهُ سَیِّئٰاتِ مٰا مَکَرُوا وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ اَلدُّنْیَا وَ زِینَتَهَا کَیْفَ لاَ یَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ - « مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ لاٰ قُوَّةَ إِلاّٰ بِاللّٰهِ » فَإِنِّی سَمِعْتُ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ بِعَقَبِهَا -
🔸فتح اندلس و پل تمدن اسلامی «22 اردیبهشت سالرز فتح اندلس به دست مسلمانان» اندلس را عده ای به کنج تحلیل های سیاه خود برده اند و قلم و دوات برداشته و سیاه مشق می کنند! و مکرر از اندلس به یک تمدن باخته و از بین رفته و منهدم شده از طریق فساد و برهنگی و استعمار نام می برندو فریاد می زنند. 🔻ولی واقعیت چیست؟ 🔻حقیقت کجاست؟ 🔻اندلس؛ تمدن ساخت؟ موسی بن نضیر که تاج فرمانروایی شمال آفریقا را داشت با لشکری هفت هزار نفری به فرماندهی طارق بن زیاد در سال 92 هجری قمری، شبه جزیره ایبری(اندلس) را فتح کرد.و در مدت کوتاهی تمام شبه جزیزه ایبری ( اسپانیا و پرتقال) به دست مسلمانان فتح گردید و از سلسله جبال پیرنه گذشتند و به خاک فرانسه رسیدند و حکومت اسلامی اندلس را تا سال 897 بیش از هشت قرن به اهتزاز در آوردند. و بعد از آن نقطه اتصال جهان اسلام با اروپا و پل تمدنی همان اندلس گشت. اسلام از همان طلوع خود در غار حراء ندای اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ را سر داد و تفکر و تعقل را تا سرحداد چین یک فریضه واجب برشمرد. اندلس نیز یکی از کشورهای اسلامی بود که با تابیدن نور اسلام بر دلهای مردم، اندیشمندان بزرگی از میان آنان برخاستند و تمدن اسلامی را ساختند و شگفتی ها آفریدند.« لاین پل‏» مستشرق انگلیسى مى ‏نویسد: (اسپانیا هشت قرن در دست مسلمانان بود و نور تمدن آن، اروپا را نورانى ساخته بود) ابن‌حزم اندلسی،ابن باجه،ابن رشد اندلسی،محمد بن طُفیل،محیی الدین بن عربی،هراوی (از پزشکان بنام سرزمین اندلس)، ابن بیطار (داروساز و گیاه شناس مسلمان در اندلس)، ابن عبد ربه (مولف کتاب مشهور العِقد الفرید در تاریخ)، محمد بن احمد انصاری قرطبی (صاحب تفسیر مشهور به «الجامع لأحکام القرآن» معروف به تفسیر قُرطُبی)، ابن عبد البر (صاحب کتاب مشهور الاستیعاب فی معرفة الأصحاب) همه حاصل تمدن اندلس هستند که رشد کردند و بالیدند و منتشر شدند. این تحول و پیشرفت در اندلس زمانى بود که اروپا گرفتار دوره رکود علمى قرون وسطى بود! دکتر «مارتینز مونتابث‏» مستشرق اسپانیایى می گوید: (اگر حاکمیت هشت قرنه اسلام بر اسپانیا نبود، هرگز این کشور وارد گردونه تاریخ تمدن نمى ‏شد، این دوره در حالى که اروپاى همسایه، اسیر تیرگى جهل و عقب ماندگى بود، روشنایى خرد و فرهنگ را به آنجا منتقل کرد) با ایجاد مدارس رایگان، همگانى کردن آموزش و ترویج فرهنگ علم دوستى و دانش پژوهى در اندلس، بزرگانى در میدان علم و اختراع قدم نهادند و تازه‏ هایى را به بشریت و جهان علم عرضه کردند. در پزشکى با ظهور افرادى چون على بن عباس، زهراوى، باهلى، ابن زهر و . . . بدان پایه از تخصص علمى رسیدند که جراحى‏هاى دقیق چشم را انجام مى ‏دادند . مسلمانان اندلس در سایه دانش پژوهى و علم دوستى در اسلام، بدان پایه از پیشرفت در رشته‏ هاى مختلف علمى، صنعت، کشاورزى، شهرسازى و زیباسازى شهرها رسیدند که «جان دراپر» در «تاریخ پیشرفت فکر در اروپا» پس از توصیف شهر سازى و زیبا سازى شهر قرطبه (پایتخت اندلس) مى ‏نویسد: (هفتصد سال بعد از این تاریخ (زمانى که قرطبه چنین شکوهى داشت) هم حتى یک چراغ در راه هاى عمومى لندن و پاریس وجود نداشت و قرن‏ها پس از این تاریخ، افراد پیاده در شهر لندن و پاریس در روزهاى بارانى تا قوزک پا در گل فرو مى‏رفتند) مهندسان مسلمان در معمارى به قله‏ هاى رفیع این دانش دست‏یافتند و چنان آثار ماندگارى را از خود به جاى گذاشتند که امروزه بیش از 45 میلیون نفر جهانگرد سالانه از این آثار بازدید مى ‏کنند. یکى از این آثار که مسجد جامع شهر قرطبه است، از شاهکارهاى معمارى است، مسجدى با 4868 متر مربع فضاى سرپوشیده و باز، 1293 ستون که گاه ارتفاع آن به 9 متر مى ‏رسد، ولى قطر آن 25 سانتیمتر است، در حالى که در همان زمان ماهرترین مهندسان براى پیشگیرى از سقوط احتمالى چنین سقفهاى بلندى، قطر پایه‏ هاى سنگى ساختمان را کمتر از چهار متر قرار نمى ‏دادند. 💠سید جواد محمدزاده https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
🔹کتاب را بخورید! نمایشگاه کتاب در مصلای تهران؛ فرصتی مناسب است تا محکی برای من و شما باشد تا ذائقه سنجی کنیم. 🔸کتاب را بعضی ها می خرند و می خوانند و از آن لذت می برند. 🔸چندین جلد گالینگور کتاب را برخی ها برای زیبایی و دکور در بوفه و کتابخانه منزل می خرند و می گذارند. 🔸کتاب های رنگارنگ و خوش نقش، اطلس ها، دائرة المعارف ها را گاهی می خرند و از زیبایی آن سرمست می شوند. 🔸گروهی از خردمندان؛ کتاب را می خرند که خریده باشند. 🔸و انگشت شمار هستند که کتاب را می خرند و می خوانند. نمایشگاه کتاب یک بازار برای عرضه محصولات نوشتاری است که همه قوانین بازار را دارد. از ویترین و راه های فروش و تخفیف و بازاریابی و مشتری مداری، وتفاوت آن با قابلمه و لباسشویی؛ کتاب است. 📌کتاب را باید خورد. ریز ریز کرد. لقمه لقمه کرد. سرسفره باید گذاشت تا خانواده با سس خردل میل نمایند. وقتی کتاب خورده شود، تبدیل به ویتامین و پروتئین می گردد و وارد افکار و اندیشه می شود و حالا رفتار تغییر می کند و جامعه را متحول می سازد. ‼️کتاب خوردنی است. 🌾البته همه کتاب ها خودرنی نیستند. سید جواد محمدزاده https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
با خودم هستم! با شما هستم! ساختن را چقدر یاد گرفتیم؟! بلد هستیم؟! امام صادق (ع) ساخت! مکتب سازی راه انداخت. والسلام سید جواد محمدزاده https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
تلگراف اختراع نشده بود! تلفن نبود! از تلگرام و ایتا و اینیستاگرام خبری نبود! ماهواره امواج نداشت! اینترنت آنتن نداشت! امام پیامبر اعظم تمدن اسلامی را شکل داد!!! چگونه؟! با {} با {} با رابطه با{} والسلام سید جواد محمدزاده https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
یک مرد یکی سبیل کلفت می کند و روز و شب آن را می تاباند و جار می زند که من یک مرد هستم! آن یکی دمبل و هالتر می زند تا بازو و هیکل بسازد، همچون رونی کولمن که من یک مرد هستم! آن جوانک مغرر؛ یک سیگار به لب می زند و دودی راه می اندازد تا همه بدانند که مرد شده است! آن شوهر ذوزنقه که هنوز امضای قواله ازداج او خشک نشده؛ با داد و بیداد در خانه؛ می گوید، من یک مرد هستم! آن برادر قلچماق، دست برادر خود را می شکند و پدر را به کنج زندان می برد و می گوید من یک مرد هستم! بهجت یک مرد بود. یک مرد تمام عیار. یک مرد واقعی. محمد تقی بهجت فومنی در مقابل شیطان یک مرد بود و ایستاد و مبارزه کرد. هر روز خودش را در آیینه می دید و موهای خود را شانه می کرد. لباس خود را اتو می زد و مرتب می پوشید. با مردم و شاگردان سخن می گفت وحرف می زد و می خندید. پول زیر دست و بال محمد تقی رفت و آمد می کرد. حرف ها را می شنید. قصه ها را می دید. بازی دعوای همسایه و زن و شوهر را جورچین زندگی می ساخت. بهجت یک مرد بود. یک مرد تمام عیار. یک مرد واقعی. محمد تقی بهجت فومنی: «آمده‌ایم با زندگی‌کردن قیمت پیدا کنیم نه با هر قیمتی زندگی کنیم» «27 اردیبهشت سالروز رحلت مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی محمد تقی بهجت فومنی» سید جواد محمد زاده https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
خصم روزی دندان های تیز و برنده گرگ را می بینید که می خروشد و زوزه می کشد؛ چوپان با صدای بلند فریاد می زند؛ دشمن! دشمن! فرار کنید! گوسفندان دو پا قرض می کنند و به کوه پناه می برند! روزی موش ناقلا از دشمنی دیرینه با جناب گربه؛ در یک سوراخی پنهان می شود! آدمی نمی داند که اگر پا به مدرسه بگذارد و الفبا بیاموزد؛ بر قله موفقیت می ایستد. آدمی نمی داند که اگر پدر را بر چشم و و مادر را بر سر ننهد؛ زندگی نکرده است! همان مرده متحرک است. آدمی نمی داند که اگر در جوانی بیل بر زمین دانش نکوبد و کلنگ بر کجی های اخلاقی خود نزند؛ در بزرگسالی ثمری و باری نخواهد داشت! آدمی نمی داند که اگر مهر و محبت در دل فرزند خود نکارد؛ باید در پیری و شکستگی، خانه سالمندان را هر روز قدم بزندو با کهنسالان چای بنوشد. آدمی نمی داند که اگر دست بر سجاده نرساند و قامت برای نماز راست نکند، در قیامت بوی بهشت را استشمام نخواهد کرد. نمی داند که نمی داند! نا آگاهی دشمن است. «اَلْجَهْلُ خَصْمٌ» امام حسن عکسری علیه السلام .[الدرّة الباهرة : 44 .] ✍️ https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
علیک گل که در میان خاک خانه می کند؛ نهال درخت که روزهای کودکی را در دل تاریک خاک می گذراند تا درخت گردو و درخت انجیر و سیب و انار شود؛ جنین که در رحم مادر، از نطفه به علقه و مضغه و عظام می رسد؛ طفل گریز پا و پر چنب و جوش که وارد مدرسه می شود؛ الف، ب، پ، ت، ث، ج، چ، ... را می آموزد؛ مادر صبح قابلمه را بر اجاق می گذارد؛ نخود و لوبیا و پیاز و گوشت را برای یک آبگوشت بار می گذارد؛ پسرک و دخترک نو رسیده؛ تا سی و دو دندان خود را در بیاورد؛ گل وو نهال و جنین و طفل و مادر و همه رشدها و موفقیت ها در میانه روی است. تند و کند ندارد. کم و زیاد؛ همان آبگوشت را شور یا بی نمک می کند. طفل زودرس یا نمی ماند یا ناقص می ماند. پر خوری؛ هزار مرض بر بدن می نشاند. کم خوری؛ چند هزار مرض را بر جسم می نشاند. میانه روی باید کرد. امام حسن عسکری علیه السلام : «عَلَيْكَ بِالإقْتِصادِ» «نه زیاده روی و نه کوتاهی» [احقاق الحق 12 ص 467] ✍️ https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
ادب دست بر سینه کناری نشست. قلم برداشت و مشق ها را مو به مو نوشت. سفره را چین و واچین و خوش رنگ پهن کرد. سلام به پدر و مادر را ترک نکرد. جلوتر از معلم راه نرفت. شنیده بود که خنده و شادی از نشانه های یک انسان مومن است. می خندید و لبخند بر لب داشت. اول هر غذایی بسم الله را بر زبان می آورد. مغرور و خودشیفته شد که همه آداب را می دانم. روزی هر چه گندم از ادب انبار کرده بود در آتش یک خنده و قهقهه سوخت و خاکستر شد. شنیده بود که باید خندید و مسرور و خوشحال بود تا ادب را معنی کند. وردی را بدست آورده بود ولی سوراخ دعا گم کرده بود! در کنار آدم غمگین؛ شادی کردن دور از ادب است. همدلی با او که در دل غم دارد و چهره برافروخته بر سیما دارد؛ از هر خنده ای لازم تر است. امام حسن عسکری علیه السلام : «لَيسَ مِنَ الأدَبِ إظهارُ الفَرَحِ عِندَ المَحزونِ» شادی کردن در نزد آدم غمگین، دور از ادب است. [تحف العقول : 489] ✍️ https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
کشت و کار گندم را کسی کاشت؛ خربزه نمی تواند درو کند. درخت گردو؛ هندوانه به عمل نمی آورد. جناب شیر؛ خرگوش نمی زاید. کوه در گوشه ای نشسته و صدای پژواک ما را تکرار می کند. جهان فعل است و کارهای ما یک فریاد که گوش همانی را می شنود که گفته شده است. زندگی؛ کاشتن است. بذر نشاندن در دل این و آن! سنگ زدن به کینه و خشم ها! داس برداشتن برای درو کردن حسادت ها! کاشتن و درو کردن است. تو اگر گفتی؛ سلام؛ سلام خواهی شنید. تو اگر گفتی؛ خفه، خفه خواهی شنید. تو اگر رفتی به عیادت؛ عیادت خواهند آمد. تو اگر نشستی بر عیب ها؛ عیب تو بر کوه خواهند گفت. من اگر کفش مهمان را جفت کردم؛ سفره پهن ساختم؛ ایزد در بیابان سفره بهشتی پهن می کند. من اگر دست بلند کردم بر گوش برادر زدم؛ برادری دیگر در گوش من نوازش نخواهد کرد. هر چه بکاری همان خواهد رویید. امام حسن عسکری علیه السلام : «مَن يَزرَع خَيرا يَحصُد غِبطَةً» هر کس خوبی بکارد، خوبی برداشت می کند. [بحار الأنوار ، ج 78 ، ص 373 ] ✍️ https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
پشیمانی شیر را اگر دیگ بتکانی؛ یا ماست می دهد یا کره می دهد. اسب؛ گاو نمی زاید. گاو؛ هیچگاه یک کره خر بدنیا نمی آورد. گندم را کسی کاشت؛ هندونه قاچ نمی کند. هر چه در زمین دنیا بکارید، همان را روزی خواهید دریافت کرد. مهر و محبت! قهر و کینه! دوستی و عاشقی! خشم و نفرت! صدای؛ ای وای، ای کاش، چرا، نه، اینطوری چرا شد، نمی دانستم، نمی خواستم، همه این کلمات آوای یک پشیمانی است که روزی که بدی را کاشتیم ندانستیم که آینده پشیمان خواهی شد و انگشت به دهان خواهید گرفت. خورشید روز طلوع می کند تا سیاهی بدی ها را بسوزاند و آب کند. ماه با تیرگی و ظلمت شب برمی خیزد تا هر آنچه از بدی ها است را پنهان کند. باران ریز ریز می بارد که هر چه بدی کاشتید؛ بشوید و ببرد. امام حسن عسکری علیه السلام : «مَن يَزرَع شَرّا يَحصُد نَدامَةً» هرکس بدی بکارد، پشیمانی درو می کند. ✍️ https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
تولد روز اول خرداد، بدنیا آمدم. از پیامک های بانک ها که از اول صبح مدام در حال آمدن است که سید جواد محمدزاده عزیز زادروزتان مبارک و فرخنده؛ فهمیدم امروز روز تولدم است. سید جواد محمدزاده
🔹چراغ خامش! (( تحلیلی بر نامگذاری آپارتمان ها)) خانه های ویلایی به نام صاحب خانه معروف بودند« حسن آقا، منزل دکتر، حسین بنا، منزل حاج آقا،خانه جناب سرهنگ » اگر پست چی می خواست نامه ای را برساند، پلاک ها را در کوچه ها فرد و یا زوج دنبال می کرد تا به آدرس خانه برسد. خانه های ویلایی به آپارتمان و برج ها تغییر کردند. قد کشیدند. سر در آغوش فلک گذاشتند و طبقه روی طبقه، واحد کنار واحد، آپارتمان در آپارتمان ساختند و در هر کدام از ساختمان ها از یک خانواده به هشت، ده، شانزده، بیست و چهار، هشتاد و هزاره ها رسیدند و نام های مختلفی برای هر کدام از آپارتمان ها و برج ها انتخاب شدند . نام های«رزیدنس یسنا، آنیتا،نکیسا، ایلدا،گیسیا، هونام،رزیدنس هور، هژیر ناک، برج آریا مهر، دیپلمات آراه منش،عمارت گل پونه،قصر ایلدا،برج آسمانا،رزیدنس هور آسا،رزیدنس هلما، سایدا، عمارت ئابرا ،قصر گیسیا،عمارت هونام، ساختمان لومانا،برج نورهان رو، بارمان،بروای مانا، چاوکال» بخشی از تغییر نامگذاری آپارتمان های جدید می باشد. 🔸برداشت اول؛ تغییر برای تغییر فرهنگ یک روستا، یک محله، یک شهر، یک جامعه؛ نمی توان آن را به چشم برهم زدنی گل و بلبل کرد! آهستگی و تدریج در ساختن یک باور و ایجاد یک رفتار فردی و اجتماعی، اصل مهم می باشد. سیصدو نه سال طول کشید تا خواب چند جوانمرد اصحاب کهف، تعبیر شود و جامعه مشرک و بت پرست به خداباوری برسند. 🔸برداشت دوم؛ دومینو فرهنگ در یک دومینوی پیوسته حرکت می کند. نامگذاری فرزندان به آپارتمان می رسد و برخی سازنده ها نام فرزند خود را بر آن می گذارند. نامگذاری رستوران ها، کافی شاپ ها، پارک ها، سوپر مارکت ها، ساندویچی ها، لوازم یدکی ها، آپاراتی ها در همان حرکت مهره اول تغییر می کند. 🔸برداشت سوم؛ اندیشه سازی راس هرم رفتار سازی،برای فرهنگ جامعه در پازل نخست، اندیشه سازی است. نامگذاری در بافت سلولی رفتار جامعه از شاهرگ اسامی و الفاظ می گذرد. 🔸برداشت چهارم؛ تقدس زدایی در جبهه ها، رزمندگان وقتی می خواستند عملیاتی را شروع کنند؛ نام عملیات را محرم، بیت المقدس، والفجر، نصر، ثامن الائمه می گذاشتند. موشک که می سازند نام آن را زلزال، شهاب، ذوالفقار معرفی می کنند. برای اینکه جامعه دینی از تقدس خارج شود و به برهوت پا بگذارد، سریع ترین مسیر همان تغییر نامگذاری ها است. ✍️سید جواد محمدزاده https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
خمینی بت شکن تقدیم آقا روح الله خمینی «ره» «گفت بخور و سخن بگو» این تیتر خبر رسانه های امپراطوری جناب نمرود بود. کسی باور نمی کرد که ابراهیم غذایی چرب و چیل آماده کرده و محضر عالیجنابان و بتان نهاده است و هر کدام را سه مرتبه قسم داده که بخو ر وسخن بگو؛ پاسخی نمی شنید تا اینکه تیشه برداشت و دست و پای بت های قوی هیکل و خدایان خود ساخته نمرودیان را تکه تکه کرد و تیشه را بر گردن بُت بزرگ که در بالای بُت خانه قرار داشت، آویزان کرد. نمرود خواست تا لاف خداوندی زند و برج و باروی خدا را بشکند ولی پشه ای برخاست و دیده خودبین او را خاک کرد . «گفت آماده باش و حرکت کن» شبی رسول خدا به علی علیه السلام فرمود: آماده باش و از پی من حرکت کن تا به درون خانه خدا کعبه برسیم و گفت؛ علی از دوش من بالا برو. خم شد و بالای کتف نبی اعظم قرار گرفت تا بت ها را بشکند و فرو بریزد. آقا روح الله خمینی برخاست. و عبا بر دوش کشید. ایستاد. قیام کرد. سخن گفت. کتاب نوشت. شاگرد تربیت کرد. بت شکست. خمینی بت شکن شد. انقلاب برپا شد. بت منم! من! آقا روح الله بت های من من شده را کنار هم گذاشت و همه را به آتش کشید. زندگی من! دختر من! شغل من! تفریج من! فرزند من ! روستای من! شهر من! باغ و کاشانه من ! معلم من! مدرسه من! دانشگاه من! طایفه و قبیله و نام و نسب من! آقا روح الله همه من ها را کشت و نابود کرد. انقلاب خمینی عزیز همین بود. ما شدیم. همه کنار هم به توحید رسیدند. بت بزرگ برای انسان و جامعه « من و منیت ها» است. سید جواد محمدزاده https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
هدایت شده از نویسندگان حوزوی
💠 خمینی بت‌شکن 🔻تقدیم به آقا روح الله خمینی(ره) ✍️ حجت الاسلام سید جواد محمدزاده، استاد دانشگاه «گفت بخور و سخن بگو» این تیتر خبر رسانه های امپراطوری جناب نمرود بود. کسی باور نمی کرد که ابراهیم غذایی چرب و چیل آماده کرده و محضر عالیجنابان و بتان نهاده است و هر کدام را سه مرتبه قسم داده که بخو ر وسخن بگو؛ پاسخی نمی شنید تا اینکه تیشه برداشت و دست و پای بت های قوی هیکل و خدایان خود ساخته نمرودیان را تکه تکه کرد و تیشه را بر گردن بُت بزرگ که در بالای بُت خانه قرار داشت، آویزان کرد. نمرود خواست تا لاف خداوندی زند و برج و باروی خدا را بشکند ولی پشه ای برخاست و دیده خودبین او را خاک کرد . «گفت آماده باش و حرکت کن» شبی رسول خدا به علی علیه السلام فرمود: آماده باش و از پی من حرکت کن تا به درون خانه خدا کعبه برسیم و گفت؛ علی از دوش من بالا برو. خم شد و بالای کتف نبی اعظم قرار گرفت تا بت ها را بشکند و فرو بریزد. آقا روح الله خمینی برخاست. و عبا بر دوش کشید. ایستاد. قیام کرد. سخن گفت. کتاب نوشت. شاگرد تربیت کرد. بت شکست. خمینی بت شکن شد. انقلاب برپا شد. بت منم! من! آقا روح الله بت های من من شده را کنار هم گذاشت و همه را به آتش کشید. زندگی من! دختر من! شغل من! تفریج من! فرزند من ! روستای من! شهر من! باغ و کاشانه من ! معلم من! مدرسه من! دانشگاه من! طایفه و قبیله و نام و نسب من! آقا روح الله همه من ها را کشت و نابود کرد. انقلاب خمینی عزیز همین بود. ما شدیم. همه کنار هم به توحید رسیدند. بت بزرگ برای انسان و جامعه « من و منیت ها» است. @HOWZAVIAN
هدایت شده از نویسندگان حوزوی
🔹کتاب را بخورید! ✍️ حجت الاسلام سیدجواد محمدزاده 🔸کتاب را بعضی ها می خرند و می خوانند و از آن لذت می برند. 🔸چندین جلد گالینگور کتاب را برخی ها برای زیبایی و دکور در بوفه و کتابخانه منزل می خرند و می گذارند. 🔸کتاب های رنگارنگ و خوش نقش، اطلس ها، دائره المعارف ها را گاهی می خرند و از زیبایی آن سرمست می شوند. 🔸گروهی از خردمندان؛ کتاب را می خرند که خریده باشند. 🔸و انگشت شمار هستند که کتاب را می خرند و می خوانند. 📌کتاب را باید خورد. ریز ریز کرد. لقمه لقمه کرد. سرسفره باید گذاشت تا خانواده با سس خردل میل کنند. 🔻وقتی کتاب خورده شود، تبدیل به ویتامین و پروتئین می‌شود، وارد افکار و اندیشه می‌شود، رفتارها تغییر می‌کند و جامعه متحول. ‼️کتاب خوردنی است. 🌾همه کتاب ها خوردنی نیستند. @HOWZAVIAN
تنها یک « واو» فرق است! برخواستن یا برخاستن؟! ایستادن، به پا خاستن، بلندشدن، شوریدن، قیام کردن، یعنی « برخاستن» و برخواست یعنی: هیچ زاهد به خرابات مغان آمد می، خواست انسان در طراز تمدن اسلامی باید « برخاستن» را بر برخواستن پیروز گرداند. والسلام سید جواد محمدزاده https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
♦️اوقات فراغت یا طناب پوسیده؟!! تابستان با فریاد هندوانه شیرین به شرط چاقو، فرا می رسد و فرهنگی کاران و فرهنگ دوستان؛‌ در اندیشه اوقات فراغت نوجوان و جوان ساعت‌ها به فکر و برنامه ریزی می‌ پردازند که فراغت تابستانه را به یک فستیوال مهارت‌های هزارگانه برای جوانان تبدیل کنند! 🔹زهی طناب پوسیده! شبکه های فضای مجازی از بدو تولد تا لب گور همه لحظات نوجوان و جوان و میانسال و کهنسال را به اوقات فراغت رسانده است! کنار بالشت وقت خواب، سر سفره ناهار و شام، مترو و قطار و اتوبوس، صف نانوایی و واکسن، اتاق انتظار زایمان و رستوران، کتابخانه و مسجد و کلیسا، همه اوقات فراغت است. دیگر فصل اوقات فراغت، تابستان نیست.بهار و پاییز و زمستان و تابستان فرقی ندارد! 🔻جنگ است برادر! 🔻صدای خمپاره و موشک بلند است برادر! 🔻دست و پا و قلب و جان‌ها تکه تکه شده برادر! فراغت جوانان از تابستان به همه فصل‌ها و مکان‌ها، کوچ کرده است برادر عزیزم و خواهر ارجمندم! و ما هنوز در زمهریر اوقات فراغت تابستان قندیل زده‌ایم! وقت کوچ است برادر! وقت برخواستن! وقت دیدن! وقت شنیدن! اینجا برف بر افکار نوجوان باریده است! اینجا شکوفه مصنوعی رشد کرده است! اینجا برگ ریزان جوانان است! اینجا خواهر و برادر در صفحه مجازی متولد شده است! 🔺اینجا جنگ است برادر و خواهر! 🔺اینجا اوقات فراغت است! ✍️سید جواد محمدزاده https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
با دانشجویان نشستم و شنیدم و گفتم! با طلبه ها و حوزویان چند قدم راه رفتم و کشکول حرفهای آنان را به جان خریدم! در زندان با عزیزانم در بندهای بهم پیوسته، یک چای نوشیدم و پای درد و دل آنان گریستم! در کنار زوج های جوان با شاخه گل و نبات؛ خندیدم و از خوشبختی گپ و گفت کردم! مدرسه؛ پاتوق من بود. رفتم و آمدم و از تمام سوالات و شبهات جوانان یک خانه ساختم! صف نانوایی از هیتلر و جنگ جهانی شنیدم تا یک دوره تاریخ پهلوی را مرور کردم! پای روضه مداحان، چند قطره اشک شنیدن ریختم! در میان دسته های عزاداری هیات ها؛ آهسته راه رفتم تا سخن آن پیرمرد عصا بدست را با گوشت و پوست و استخوانم عجین کنم! شنیدم! و گفتم! این روزها که چشم ها خیره به دریچه دوربین موبایل شده است و پاها؛ ناتوان از حرکت و دست ها عاجز از نوشتن و قلم در باتلاق تکرار معلق، باید شنید و گفت! در تعامل بین انسان ها رشد می یابد و جان می گیرد و به پرواز در می آید. سید جواد محمدزاده https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad