🖌 8. نکته مهم دیگری که در گفتار دکتر غنی نژاد مشهود بود تفسیر ایشان از نظام سرمایهداری امپریالیسم آمریکا است. به زعم ایشان نظام سرمایه داری آمریکا از کف کار تا یکجایی قانونی و موافق با اصول علمی پیش می رود ولی از یکجا به بعد یعنی در سطوح فوقانی قدرت به سرمایه داری رفاقتی و انحصاری تبدیل می شود. اما آیا باید چنین اقتصاد سرمایه داری طبقاتی را ستود یا نکوهش کرد. سرمایه داری قانونی که نردبان سرمایه داری رفاقتی است، اصالت علمی ندارد و فریبی بیش نیست.
🖌 9. باور دکتر غنی نژاد به سراب بودن عدالت اجتماعی هم خیلی عجیب و نا گوار است. بی جهت نیست که مدیران اقتصادی مملکت در سه دهه اخیر دغدغه جدی نسبت به مساله عدالت اجتماعی نداشتند.
🔺 به هر حال، کمترین فایده این مناظره آگاهی عمومی از ریشه های فکری پدید آورندگان وضعیت نابسامان اقتصادی موجود است. همان کسانی که امروز به جای پاسخگو بودن، موضع اپوزیسیون گرفته اند. بطور قطع، کار برای دولت تحول خواه آیت الله رئیسی بسیار سخت و دشوار است. ولی اگر دست به جراحی بزرگ نزند، با این پروپاگاندایی که آنها دارند، وضعیت اقتصادی موجود را نا جوانمردانه به پای این دولت ثبت می کنند.
✍ داود مهدوی زادگان
👇👇👇
@mahdavizadegan
«حمیدرضا الداغی» سازنده واقعیترین قاب زندگی شهیدانه
✍ جعفرعلیاننژادی
🔺گاهی نشانهها بر هر شک و تردیدی، پیشی میگیرند. گاهی تصاویر از واقعیت، گویاتر میشوند. گاهی داستانها از راویان و قصهگویانش، خوشبیانتر میشوند. گاهی یک حرکت از هزار حرف گفته شده و هزار خط نوشته شده، معنادارتر میشود. من امشب میخواهم روایتی از یک نشانه، تصویر، داستان و حرکت ارائه دهم که به چنگ کلمات و معانی در نمیآید. بنابراین تصمیم گرفتم پای درس این نشانه، این تصویر، این داستان و این حرکت بنشینم و برایتان بگویم چه چیزی یاد گرفتهام. بگذارید داستان را از چند روز قبل دنبال کنیم.
🔺همین چند روز پیش بود که ولیفقیه خطاب به جوانان «زندگی شهیدانه» را مهمتر از آرزوی شهادت در جوانی دانستند. این بیان رهبری یک ریشه و بنیان نظری دارد که اندکی به آن میپردازم. بگذارید بپرسیم، آیا شهادت هدف است؟ یا نتیجه و پاداش حرکت در یک مسیر الهی؟ تاریخچه پیدایش این سوألات به نخستین تحلیلهای قیام عاشورا بر میگردد.
🔺 به بیان رهبری، در تفسیر جریان عاشورا و تحلیل قیام امامحسین(ع)، گرایشی وجود دارد که هدف نهضت حسینی را وصول به شهادت فرض کرده است. یعنی عدهای گفتهاند و معتقدند حضرت با توجه به درک شرایط و کمیت همرزمان و یاران خود، میدانست که نمیتواند حکومت تشکیل دهد، بنابراین اساسا به کربلا رفت تا شهید شود. یعنی فهمیده بود، چون با ماندن نمیتوان کاری کرد، باید با رفتن و شهید شدن کاری کرد. درحالی که نه در اسناد شرعی و نه مدارک اسلامی، چنین چیزی به این معنا که انسان خود را به کام کشتهشدن بدهد، وجود ندارد. درمقابل، معنای شهادتی که در شرع مقدس مورد اشاره قرار گرفته آن است که انسان بهدنبال هدف مقدسی برود که یا واجب است یا راجح و در این راه تن به کشتهشدن بدهد. درواقع از این نظر شهادت هدف نیست، نتیجه است. نتیجه پیگیری هدفی مقدس و الهی، نه هر هدف غیرالهی.
🔺تعبیر «زندگی شهیدانه» یک مفهوم سازی نو مبتنی بر برداشت صحیح از معنای شهادت است. رهبری از جوانان خواسته است زندگی شهیدانه داشته باشند، یعنی طوری در مسیر الهی حرکت کنند که ابایی از نثار جان و مال نداشته باشند. یعنی در برخورد با موانع، چالشها، منکرها و آسیبهای جامعه اسلامی و زندگی روزمره، آماده حرکت، تلاش، مانعزدایی و منکرستیزی با تمام توان باشند. با این حساب زندگی شهیدانه مزیتی نسبی برای جوانان ایرانی ایجاد میکند که صخره سخت واقعیت را میشکافد و خود را بر هر مانع و رادعی تحمیل میکند. جوانان با زندگی شهیدانه کار را در میآورند و موجب پیشرفت و تعالی کشور میشوند. فکر میکنم آرزوی شهادت رهبری برای جوانان در پیری، اجر و پاداش همین زندگی شهیدانه باشد.
🔺به قاب بی پایان و ماندگار شهید الداغی برگردیم. این تصاویر عینیترین مصداق «زندگی شهیدانه» در زیست روزمره بود. «مشاهده یک منکر غیر قابل اغماض توسط شهید الداغی»، «حرکت غیرتمندانه به سمت رفع آن منکر» و «مقابله با مصداق منکر»، عینیترین و درسآموزترین شکل زندگی شهیدانه است. «اصابت ضربات چاقو به تن بیدفاع شهید الداغی» و «شهادت ایشان»، نیز عینیترین مصداق شهیدشدن به مثابه اجر، پاداش و نتیجه زندگی شهیدانه است. من از این نشانه، از این تصویر، از این داستان و از این حرکت آموختم، «شرط شهید شدن، شهید بودن است».
آدرس کانال:
@jafaraliyan
روزنامه ایران
ولایت حاکم یا وکالت حاکم ؟
https://www.magiran.com/article/4404310
تاملات فلسفی استاد مطهری در باب حکومت اسلامی در سال 57 می توانست آخرین آنها نباشد و بسیار عمیق تر از گذشته پرداخته شود ولی افسوس که دگماتیسم مدرن تاب حضور فیلسوف سیاسی مسلمان در عصر تجدد را نیاورد. غربزدگان می توانستند به مدارا و خویشتن داری رفتار کرده موجبات شکل گیری گفتکو های علمی سازنده میان اندیشه اسلامی و سکولار را برقرار کنند تا از این رهگذر، محافل علمی و جامعه ایرانی حظً وافری را در مقام نظر و عمل ببرند. وقتی استاد مطهری در دوره استبداد و دیکتاتور توانسته بود از رهگذر تعامل علمی با روشنفکران آثار ارزشمندی را به یادگار گذارد، بطور قطع در عصر انقلاب اسلامی آثار ارزشمندتری را خلق می کرد.
داود مهدوی زادگان
👇👇👇
@mahdavizadegan
🔰 بسیجی یعنی غیرت
🔸 براندازها می گویند شهید حمید رضا الداغی بسیجی نبود. اما مگر بسیجی چیست و کیست که نتوان الداغی را بسیجی نامید؟ او با غیرت بود و همین یک خصلت برای بسیجی بودن کافی است. چون بسیج یعنی غیرت، یعنی ناموس، یعنی جوانمردی و شجاعت، یعنی امنیت. بسیج از دل همین معانی قدسی پدید آمد و بالیدن گرفت.
🔸 روزگاری نه چندان دور، شروری زورگو و متجاوز بر این آب و خاک طمع ورزید و چشمان نا پاکش را بر جان و مال و ناموس میهن عزیزمان ایران باز نمود و یورش برد و تعرض کرد. به خیال اینکه مملکت بی صاحب است و جوانان با غیرت ندارد. ولی خوابش با فرمان عمومی آن عالم ربانی که درود و رحمت خدا بر او باد، پریشان شد. از هر گوشه این مرز و بوم جوانان با غیرت به سوی دشمن متجاوز هجوم آوردند و در این راه چه جان نثاری ها و جان بازی ها که نکردند. جهان از این همه غیرت جوان ایرانی مات و مبهوت مانده بود. اکنون هم مبهوت است.
🔸 شهید الداغی امتداد همان غیرت جوانان بسیجی دفاع مقدس است. هیچ مرز و تمایزی میان آن غیرت و این غیرت نیست. اگرچه یکی در مرزها برابر دشمن متجاوز رخ می نماید و یکی در شهر برابر اشرار خیابانی. غیرت همان نخ تسبیح همه جوانان بسیجی است.
🔸 بنابر این، نام شهید الداغی به عنوان بسیجی با غیرت ایران زمین باقی خواهد ماند. جبهه برانداز هم باید فکری به حال خود کند که خون آن شهید باطن بی غیرت آنان را بیش از پیش آشکار ساخت.
🖌 داود مهدوی زادگان
👇👇👇
@mahdavizadegan
9.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 کلیپ نوشت | روایت رهبر انقلاب از عهد جهاد تا شهادت
👈 حضرت فرمود بیمحابا میرویم تا لحظه شهادت
🗓 ۱۵ شوال سالروز شهادت حضرت حمزه (علیهالسلام)
💻 Farsi.Khamenei.ir
آدم افراطی راه گریزی از افراطی بودن ندارد
🔗 بالاخره مدیر مسئول صبح، دو نقد اساسی جبهه انقلابی را پذیرفت و صراحتاً درستی افراطی بودن گذشته و استحاله سیاسی و فرهنگی خود را اذعان کرد. با این حال، او کوشیده با مغالطه و سفسطه شدت این اعتراف را بکاهد و سرافکندگی را سرافرازی جلوه دهد.
🔗 اکنون سوال این است که آیا ایشان از آن افراطی گری که نوعی خروج از رفتار عادلانه است، عدول کرده است و متعادل عمل می کند یا آنکه همچنان بر همان خصلت افراطی گری باقی است و فقط سویه افراطش تغییر کرده است؛ دیروز با ضدانقلاب به افراط برخورد می کرد و امروز، افراطش علیه جبهه انقلابی است؟ آیا ایشان همچنان در وضع و موضع افراطی گری است یا آنکه تعدیل شده و به عدالت رفتار می کند؟
🔗 متأسفانه مدیر مسئول سابق روزنامه کیهان همچنان به همان وضع و حال گذشته افراطی باقی مانده است و هیچ نشانی از عبرت آموزی و اصلاح در رفتار و موضع گری ایشان دیده نمی شود. هنوز هم با همان دست فرمان گذشته که بر جبهه برانداز یورش می برد، اما این بار بر جبهه انقلابی حمله می برد. با این تفاوت که سوخت افراطی گری وی در گذشته حقایق مکشوفه بود ولی امروز به شیوه مغالطه و سفسطه و دروغ پردازی به رفتار افراطی خود ادامه می دهد. به همین خاطر، دیگر در کارهای وی خبری از افشاگری نیست. بطور قطع، این شکل از افراطی گری بدترین نوع از رفتار نا عادلانه است. چنانکه در همین اعتراف نامه در مواجهه با ولی فقیه نا عادلانه مغالطه کرده است.
🔗 اما افراط و تفریط، هر دو، خروج از عدالت است و لذا راه تعدیل به افراط و تفریط نیست. خون به خون شستن محال است و محال. همچون برخی از تازه مسلمان های صدر اسلام که تا پیش از اسلام آوردن با مسلمانان به افراط رفتار می کردند و بعد مسلمان شدن بر مشرکان افراط می ورزیدند. تاریخ صدر اسلام از این نوع تازه مسلمانی که به ماجرای سقیفه ختم شد به نیکی یاد نمی کند. چنانکه راه تعدیل هم در استحاله سیاسی و فرهنگی نیست.
🔗 بنابر این، اعتراف به خطای در گذشته وقتی ارزشمند است که در اصلاح رفتار حال و آینده تاثیر کند و الا به غیر از گردن فرازی و معربدی جلوه دیگری ندارد. ارزش اینکه می گوید " آری من یک افراطی بودم! " در جایی است که دست از افراط بشوید و به عدالت رفتار کند. حال آنکه افراط امروز وی شدیدتر از افراط دیروز است.
اقرار عقلا علی انفسهم جایز
قاعده فقهی اقرار می گوید اگر کسی به ضرر خود اقرار و اعتراف کند، نافذ است و قاضی مطابق آن می تواند حکم صادر کند ولی اعتراف مقر علیه دیگری مسموع نیست و باید بینه اقامه کند. بر این اساس، مدیر مسئول صبح از آنجا که بر افراطی بودن رفتارش در گذشته اقرار و اعتراف کرده است و چنین اقراری نافذ است، محکوم و مورد مؤاخذه است. ولی این اقرار وی علیه دیگری نافذ و مسموع نیست.
🔗 اما استدلال مقر مبنی بر اینکه در دوران مدیریت روزنامه کیهان مورد حمایت و تایید ولی فقیه بوده است، مردود است. زیرا احتمالات زیادی بر این تایید مترتب است. در نتیجه اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال. بلکه بالاتر از احتمال است. مسلم است که ولی فقیه نفس کنش انقلابی بودن را تایید می کند، نه افراط در انقلابی گری. باید مقر ثابت کند که ولی فقیه از او رفتار افراطی طلب کرده است، نه صرف عمل انقلابی. بلکه مقر اعتراف دارد که ولی فقیه در چند مورد نسبت به عمل افراطی او تذکر داده است. مضافاً اینکه دعوت ولی فقیه به رفتار افراطی غیر عقلایی است و از ایشان به دور است. چنانکه سیره ولی فقیه در سه دهه حکمرانی بر اعتدال و نفی افراطی گری بوده است.
🔗 بلکه به نظر میرسد که سنت حکمرانی ولی فقیه در مواجهه با افراد افراطی بر این امر استوار است که از طریق حمایت های معقول نگذارد آنها از نجابت و حد متعارف خارج شوند. ولی افسوس که مدیر مسئول سابق کیهان مانند دیگر افراطیون، ناسپاسی را از حد گذراند و قدر دان محبت های ولی فقیه نماند.
🔗 باید این نکته را نیز افزود که هر گونه اقدام مدیر مسئول صبح در تطهیر گذشته افراطی خود، بنیان استدلالش در اتهام زنی به ولی فقیه فرو می ریزد.
🔗 به هر حال، شاکر و قدر دان بودن، توفیق بزرگی است که کمتر نصیب افراد افراطی می شود. آدم افراطی ممکن است موضوع و متعلق افراطش را تغییر دهد ولی به سختی می تواند روحیه افراطی گریش را کنار بگذارد. مگر اینکه خدا نجاتش دهد.
✍ داود مهدوی زادگان
👇👇👇
@mahdavizadegan
آدم افراطی راه گریزی از افراطی بودن ندارد| فرهیختگان آنلاین
https://farhikhtegandaily.com/page/237193/
دکتر داود مهدویزادگان رئیس «سازمان مطالعه و تدوین» با دکتر محمدعلی زلفیگل وزیر علوم، تحقیقات و فناوری در محل سیوچهارمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران دیدار کردند.
https://samt.ac.ir/fa/news/557/%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%B1%D8%A6%DB%8C%D8%B3-%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%A8%D8%A7-%D9%88%D8%B2%DB%8C%D8%B1-%D8%B9%D9%84%D9%88%D9%85-%D8%AF%D8%B1-%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4%DA%AF%D8%A7%D9%87-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8
🔰 فرآیند گذار از جامعه استبداد زده به جامعه مسئول
🖌 درباره تفاوت های اساسی میان دو جامعه قبل و بعد انقلاب اسلامی ( بهمن 57 ) مطالب بسیاری است که خیلی از آنها بعد چهار دهه همچنان نا گفته و نا نوشته باقی مانده است. در اینجا به اجمال یکی از آن وجوه اختلافی را توضیح می دهیم و آن عبارت از جامعه استبداد زده است.
🖌 اگر به ادبیات روشنفکری ایران رجوع کنید متوجه می شوید که این جریان همچنان متاثر از اندیشه سکولار غربی، جامعه ایرانی را به استبدادزدگی توصیف می کنند. از این منظر، قبل و بعد انقلاب هیچ فرقی نکرده است بلکه استبداد دینی به آن اضافه شده است. سکولارهای حوزوی با این انگاره همفکر اند و آنان نیز ایده استبداد دینی را زیاد تکرار می کنند. اما آیا واقعیت امروز جامعه ایرانی اینچنین است که سکولارهای ایرانی اعم از حوزوی و غیر حوزوی می پندارند؟
🖌 قطعاً برای فهم حقیقت نیاز به شاخص سنجش و ملاک راستی آزمایی است. در اینجا به یکی از مهم ترین شاخص ها و ملاکات ارزیابی اشاره می شود و بر اساس آن به تحلیل جامعه ایرانی در قبل و بعد انقلاب و نیز ارزیابی دیدگاه سکولارهای ایرانی می پردازیم.
🖌 شاید بتوان گفت که مهم ترین شاخصه جامعه استبدادی، خود تحقیری است. چنین جامعه ای تمام مصائب و خرابی ها و نا سامانی ها را به خود نسبت می دهد و خود را مستحق و مستوجب نکوهش و سرزنش می داند. این جامعه خود را عامل همه خطاها و اشتباهات دانسته حاکمان را از ندانم کاری و اشتباهات در پدید آمدن نا بسامانی های موجود منزه می داند و خوف آن دارد که حاکمان بر جامعه خشم گیرند و تعذیب شان کنند.
🖌 این خود تحقیری توسط دو گروه اصلی در جامعه استبدادی نهادینه می شود. نخست، حاکمان مستبد که از طریق ایجاد رعب و وحشت مردمان شان را خوار و ذلیل می کنند. دیگری، عاملان فرهنگی که از طریق تولید ادبیات سیاسی خود تحقیری جامعه را به پذیرش فرهنگ استبدادی به مثابه سرنوشت محتوم متقاعد می کنند. اینچنین ادبیاتی در ظاهر، ضد استبدادی است ولی در باطن رکن فرهنگی استبداد است. چون استبداد هیچگاه از چنین ادبیاتی احساس خطر نمی کند.
🖌 به هر روی وجه مشترک این دو کنش گر سیاسی در جامعه استبدادی تحقیر و سرزنش ملت است. چنانکه قرآن کریم این عمل را به فرعون نسبت داده که ملتش را تحقیر می کرد تا از او اطاعت کنند: " فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ " ( الزخرف : 54 ).
🖌 البته نباید دو مفهوم خود تحقیری و خود انتقادی را یکی دانست. زیرا خود انتقادی محرکی برای پویایی و شکل گیری نهضت مردمی است. برخلاف خود تحقیری که عامل بی تحرکی و تسلیم جامعه برابر استبداد است. در واقع، خود تحقیری بیماری است که درمان آن در خود انتقادی است. و قوام استبداد در تداوم بیماری است و نه در درمان آن. به همین خاطر، حاکمان مستبد با هر گونه تولید و نشر ادبیات خود انتقادانه مقابله می کنند ولی از ادبیات خود تحقیری حمایت و پشتیبانی می کنند.
📌 اکنون با ملاک یاد شده بهتر می توان درباره واقعیت تمایز میان جامعه ایرانی قبل و بعد انقلاب اسلامی سخن گفت. جامعه ایرانی پیش از انقلاب اسلامی دچار بیماری خود تحقیری بود و روحیه استبداد زدگی را پذیرفته بود. رژیم مستبد پهلوی از یک سو، روشنفکری غرب گرا از سوی دیگر در بسط و تولید روحیه و ادبیات سیاسی خود تحقیری همداستان و همراه بودند. تولید چنین ادبیاتی از سوی روشنفکری در آن زمان آزاد بود و اجازه نشر پیدا می کرد مانند کتاب " خلقیات ایرانی " جمالزاده. اما تولید و نشر ادبیات خود انتقادی مجاز نبود و توقیف می شد. مانند کتاب " غربزدگی " مرحوم سید جلال آل احمد که در همان چاپخانه توقیف شد.
🖌 اما بعد انقلاب اسلامی، روحیه و ادبیات خود تحقیری از جامعه ایرانی رخت بر بسته است. اکنون نشانه های خود تحقیری و سرزنش خود در جامعه دیده نمیشود. مردم نا سامانی ها و نا هنجاری های اجتماعی و اقتصادی را به خودشان نسبت نمی دهند و خود را مستحق سرزنش و نکوهش نمی دانند. بلکه غالباً حاکمان و دولت مردان را مسئول وضعیت بوجود آمده می دانند.
🖌 به اعتباری، دیگر از آن ادبیات سیاسی خود تحقیری سکولارهای ایرانی خبری نیست. بلکه خطابه های روشنفکر مآبانه عموما متوجه حاکمیت است و تمام نابسامانیها را حتی نا سامانی هایی که جماعت روشنفکری نقش مستقیمی در وقوع آنها داشته و دارند، به حاکمیت نسبت داده می شود. این چنین خطابه روشنفکری با حاکمیت اسلامی را در پیش از انقلاب اسلامی سراغ نداریم.
🖌 باری، بر پایه همین یک شاخص می توان گفت که جامعه ایرانی پس از انقلاب اسلامی از روحیه و خصلت استبداد زدگی عبور کرده است. چون این جامعه از خود تحقیری دست بر داشته است و نشانه ای از آن دیده نمی شود. حاکمیت اسلامی نیز در چهار دهه حکمرانی چنین روحیه و فرهنگی را تقبیح و سرزنش کرده است و با آن مخالفت کرده است.
ادامه 👇👇
برای همین است که با ادبیات سیاسی آل احمدی هیچ معارضه ای ندارد بلکه آن را محترم و بزرگ می شمارد.
🖌 بی تردید واقعیت گذار از جامعه استبداد زده به جامعه باز ایرانی که از افتخارات گفتمان اسلام سیاسی است، بدون تفکر ناب و مجاهدت امامین انقلاب و بزرگانی که معتقد و متعهد به این گفتمان بوده و هستند و در این راه به شهادت رسیده اند، شکل نمی گرفت.
🖌 با وصف این، دو خطر اساسی جامعه باز امروز ایرانی را تهدید می کند: نخست، بازگشت فرهنگ استبداد توسط عوامل فرهنگی استبداد که همچنان فعال هستند. دوم، نا تمام ماندن پروژه گذار از جامعه استبداد زده. تمامیت این پروژه در تحقق روحیه خود انتقادی است. جامعه ایرانی از روحیه خود تحقیری گذر کرده است و وارد جامعه باز شده است لکن هنوز وارد جامعه مسئول که مرتبه عالیه جامعه باز است و نشانه آن خود انتقادی است، نشده است. مسلماً اگر این روحیه که در خلقیات شهدا و ایثارگران موج می زند در جامعه ایرانی نهادینه نشود، تاریک اندیشان استبداد فرصت و جولان پیدا خواهند کرد. جامعه باز دانیه یا غیر مسئول جای توقف نیست.
✍ داود مهدوی زادگان
👇👇👇
@mahdavizadegan