تا وقتی که در روزگار غرب زدگی به سر می بریم، باید غرب زدگی آل احمد را خواند.
@mahdavizadegan
چرا حکومت خودکامه پهلوی کتاب غرب زدگی آل احمد را توقیف کرد
هر زمان که به سالروز درگذشت مرحوم سید جلال آل احمد ( ۱۸ شهریور ۴۸ ) می رسم و یادی از کتاب تاثیرگذار " غرب زدگی " او می کنم، این پرسش در ذهنم خلجان می کند که چرا حکومت پهلوی که مدعی فرهنگ دوستی بود این کتاب را سانسور کرد و ناشرش را ورشکسته کرد و اسباب شرمندگی سيد جلال را پیش آورد ( آل احمد سید جلال، 1376،غربزدگی: 17 ).
آل احمد گزارش اولیه غربزدگی را به سفارش "شورای هدف فرهنگ ایران " وابسته به وزارت فرهنگ نوشته بود. او در این کتاب مثل جماعت امروز روشنفکری که از لحظه ای که دهان باز می کنند و قلم به دست می گیرند تا وقتی که لب فرو می بندند و قلم زمین می گذارند و حاکمیت را به باد انتقاد و اعتراض می کشند، نبود. در هیچ کجای از کتاب غرب زدگی بطور آشکار مشاهده نمی شود که نویسنده حتی غیر مستقیم قلم نقدش را متوجه حاکمیت کرده باشد. نه اینکه موافق حاکمیت باشد بلکه عجالتاً نقدش در این کتاب متوجه حکومت خودکامه پهلوی نبود. پس چرا حکومت با وصف این، چاپ غربزدگی را توقیف کرد.
کینه جماعت روشنفکری و دنیای غربی از آل احمد قابل درک است. او در غربزدگی هر دو را خوب تاب داده است. خصوصاً در کتاب " در خدمت و خیانت روشنفکری " که هر چه بخش خدمت روشنفکری کتاب را می خوانم به غیر خدمت به استعمار چیز دیگری دستگیرم نمی شود.
گمان می کنم نقد یکجای آل احمد بر روشنفکری ایران و استعمار غربی در کتاب غربزدگی در همان جمله معروفش گرد آمده است:
" در زمانی که روشنفکران غربزده ما ملکم خان مسیحی بود طالب اف سوسیال دمکرات قفقازی! و به هر صورت، از آن روز بود که نقش غرب زدگی را همچون داغی بر پیشانی ما زدند. و من نعش آن بزرگوار ( شیخ شهید فضل الله نوری ره ) بر سر دار همچون پرچمی می دانم که به علامت استیلای غربزدگی پس از دویست سال کشمکش بر بام این مملکت افراشته شد. " ( همان: 78 ).
آل احمد از بیماری اجتماعی غرب زدگی و از خود بیگانگی و قرتی بازی های دوران جوانی و دنباله روی از غرب و از کمپانی های نفتی و تضادهای اجتماعی و خلاصه از روزگار شوم غربزدگی سخن می گفت ولی این حرف ها چرا باید خواب قبله عالم را آشفته کند و کتاب را در چاپخانه توقیف کند. مگر این حرف ها براندازانه بود که حاکمیت تاب نیاورد و سانسورش کرد.
پاسخ مساله روسن است. حکومت خودکامه پهلوی به درستی نقد آل احمد را به خود گرفته بود. چون این حکومت وابسته به غرب بود و خود را مدیون غرب می دانست تا مدیون ملت. انگلیسی ها در برآمدن رضاخان نقش داشتند و نه ملت. الگوی عمل آنان دولت غربی بود و برای تاریخ و تمدن ایرانی و اسلامی ارزشی قائل نبودند. پهلوی پرچم دار رسمی غرب زدگی بود. به خاطر این بود که حاکمیت با غرب زدگی آل احمد هم ذات پنداری کرد و نقد او را سیاسی تلقی کرد و به خود گرفت.
البته دلیل دیگر سانسور دولتی کتاب آل احمد جنبه ابزاری فرهنگ غرب زدگی است. چنین فرهنگی جامعه را به حکومت استبدادی بیشتر وابسته می کرد و استیلای حاکمیت تشدید می شد. غربزدگی جامعه را از تیزاب منتقد دولت بودن دور می کند و نمی گذارد مردم در صحنه سیاست حضور تاثیر گذاری داشته باشند. این است که غربزدگی آل احمد مهم ترین ابزار سلطه فرهنگی دولت خودکامه را تهدید کرده بود و آن را به چالش کشانده بود.
بنابر این، آل احمد برای نقد سیاسی حاکمیت خودکامه نیاز جدی به خطاب مستقیم نداشت. او با طرح مساله غربزدگی استبداد را به لرزه انداخت. چون به اصطلاح، ضمیر خیلی خوب مرجع خود را می شناخت. بر خلاف نقد امروز روشنفکری که هر قدر هم نقدش مستقیم تر می شود، مرجع ضمیرش به حاکمیت بر نمی گردد.
✍ داود مهدوی زادگان
@mahdavizadegan
چرا حکومت خودکامه پهلوی کتاب غرب زدگی آل احمد را توقیف کرد | خبرگزاری فارس
https://www.farsnews.ir/news/14020618000244/%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D8%AD%DA%A9%D9%88%D9%85%D8%AA-%D8%AE%D9%88%D8%AF%DA%A9%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%BE%D9%87%D9%84%D9%88%DB%8C-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%BA%D8%B1%D8%A8-%D8%B2%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D8%A2%D9%84-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%B1%D8%A7-%D8%AA%D9%88%D9%82%DB%8C%D9%81-%DA%A9%D8%B1%D8%AF
🔰 حق انحصاری بهتان
روایتی از امام صادق علیه السلام از رسول الله صلی الله علیه و آله در کتاب شریف کافی ( الکافی، ج 2،ص 375 ) نقل شده که از اهل شبه افکن و بدعت گزاران برائت بجویید و با آنها مباهته کنید تا طمع فساد در اسلام نکنند ( و باهتوهم کیلا یطمعوا فی الفساد فی الاسلام ).
راغب اصفهانی در کتاب مفردات، بَهْت را به معنای حیرت زده و وحشت زده و بهتان را به مفهوم دروغ معنا کرده است. مرحوم مصطفوی در کتاب التحقیق بهتان به معنای دروغ را به همان حیرت زدگی باز گردانده است. چون شنیدن دروغ هم حیرت آور است.
اما بر اساس قرائن داخلی ( اختصاص روایت به اهل ریب و بدعت ) و قرائن خارجی ( مذمت مطلق بهتان در کتاب و سنت و عقل ) مسلم است که باهتوهم از معنای ظاهری ( دروغ و تهمت زدن به دیگری ) انصراف دارد و به معنای حیرت و دهشت آور بودن است. یعنی اهل ریب و بدعت را با بیان های متین و قاطع چنان به حیرت درآورید که قادر به پاسخ نباشند مانند به حیرت درآوردن حضرت ابراهیم علیه السلام نمرود را. اینچنین استدلال بهت آور می تواند همان جدال احسن باشد.
برخی از اهل نظر در دانش فقه و اخلاق مبتنی بر دقت نظر شان باهتوهم را در همان مفهوم ظاهری معنا کرده اند و آن را تاویل نبرده اند و فتوا به جواز تهمت زدن به اهل بدعت داده اند. با وصف این، از همین دسته از علما سراغ نداریم که به فتوای خود عمل کرده باشند و به نا حق بر اهل ریب و بدعت دروغ و تهمتی ببندند. مگر - از باب استثنا مفرغ - اندک جماعتی که با حکمرانی اسلامی زاویه پیدا کرده اند.
این جماعت، بی هیچ منع شرعی و اخلاقی از هرگونه دروغ و تهمت زنی به جمهوری اسلامی که موضوع روایت نبوی هم نیست، دریغ نمی ورزند. بنگرید به متن مکتوبات و سخنرانی ها و بیانیه های آنها تا بی تقوایی شان معلوم گردد.
بر این جماعت عرفی گرای حوزوی که دروغ و تهمت زنی به نظام اسلامی را جایز می دانند و به آن عمل می کنند، جماعت مخالف و معارض و معاند با انقلاب و نظام اسلامی را هم باید اضافه کرد.
در این چهار دهه و اندی گذشته از عمر نظام اسلامی لحظه ای نبوده است که جبهه معارض و برانداز دروغ و تهمت و افتراء نزده باشد. مثنوی از این همه کذب و تهمت زنی آنان بیش از هفتاد من می شود. این جماعت بدون دروغ و تهمت کارشان پیش نمی رود. پنداری که جبهه معارض عامل ترین افراد به ظاهر روایت نبوی هستند.
ملت سال گذشته ( پائیز 401 ) آشکارا مشاهده کردند که چگونه جبهه معارض و برانداز برای شعله ور نگهداشتن آتش فتنه و اغتشاش به کمک ابزارها و فضاهای رسانه ای شان همه گونه دروغ و تهمت را منتشر کردند. بانویی که به مرگ طبیعی مرده بود، تهمت قتل زدند. چه زنده هایی را که به عنوان کشته جا زدند.
جدیدترین آن، ماجرای کذب اخراجی های دانشگاه است. استاد بازنشسته و پایان مأموریت یافته و خاتمه قرار داد حق التدریسی را به عنوان اخراجی جا زدند تا جامعه را نسبت به کارگزار خدوم و اخلاق گرای آموزش عالی بی اعتماد کنند.
بتازگی این جماعت کذّاب و تهمت زن با انگیزه فتنه گری دیدگاه عالم با تقوایی را که قائل به معنای ظاهری کلمه باهتوهم است بهانه کرده سیل دروغ و تهمت را بر آن مرد خدایی و جریان انقلابی و نظام اسلامی جاری کرده اند. آنچنان که از آن مقیم نیویورکی مدعی رهبری روشنفکری دینی که روزگاری شرح او از اوصاف پارسایان نهج البلاغه را از صدا جمهوری اسلامی می شنفتیم و مبهوت بیانش می شدند، نسبتی کذب و تهمت نقل شده که آن عالم اخلاق که اکنون در بین ما نیست تا از خود دفاع کند، نه فقط تهمت زنی را جایز می دانست بلکه او بر این عقیده بود که باید همه دگر اندیشان را کشت!!
حقیقتاً از این همه بی تقوایی به جز خدا کیست که به او پناه آوریم.
باری، اکنون که اهل قلم و منبر جبهه معارض و مخالف و معاند آشکارا هرگونه دروغ و تهمت زنی را مذموم و غير جایز اعلام کردهاند، باید از آنان خواست که اگر شجاعت دارند، اول دامان قلم و منبر خود را از این عمل زشت و غیر اخلاقی پاک کنند و سپس هم مسلکان و دنبال کنندگان شان را به پرهیز از دروغ و تهمت و افتراء فرا بخوانند. اما اگر چنین شجاعتی را ندارند که قطعاً ندارند، تردیدی باقی نمی ماند که اینان بهتان را حق انحصاری خود می دانند و بس.
✍ داود مهدوی زادگان
@mahdavizadegan
گزیده یادداشت های تحلیلی- تبیینی فتنه 401.pdf
1.21M
گزیده یادداشت های تحلیلی- تبیینی فتنه 401
داود مهدوی زاَدگان
( مهر تا دی1401 )
« گزیده یادداشت های تحلیلی- تبیینی فتنه »401؛ مجموعه ای از یادداشت های نویسنده در ایام فتنه401 است. خوانش این مجموعه که شامل 50 قطعه است و مجموعه هایی مانند آن علاوه بر بازخوانی فتنه 401 مقابله ای با تحریف کنندگان تاریخ است. باید حافظه تاریخی ملت را از گزند تحریف و وارونه گویی بدخواهان محافظت کرد. به همین خاطر، به همه نویسندگان متعهد انقلابی که در ایام فتنه 401 در راستای جهاد تبیین تلاش زاید الوصفی داشته اند، پیشنهاد می شود که آنان نیز به قصد تنویر افکار عمومی به مثل این مجموعه، تلاش شان را منتشر کنند.
فهرست برخی از مطالب:
لایه های مطالعاتی فتنه 401
ما ملت امام حسینیم
بازی سیاسی با مطالبات مردم
قرآن بر نیزه نرفت بلکه آتش زدند
پیآمد خشونت عریان
توقعی که از حقوقدان منصف می رود
جهل نا مقدس و جهان برونویی
قاعده سازی فقه خوارجی برای شعله ور ماندن آتش فتنه
ادبیات استعاری اپوزیسیون دیگر نخ نما شده است
دستآورد سند 2030 در کف خیابان
انکشاف تفسیر غلط از انتخابات 1400
فرق اعتراض مردمی و آشوب خیابانی
مشکله اصلی دشمن، ملت است
چرا اقتدارگرایان با جریان اغتشاش گر مرز بندی نمی کنند؟
اعتراض به اغتشاش
شرف و شرافت
جنبش گفتمان دیوانگی
حجاب اختیاری اسم رمز عملیات بی حجابی اجباری بود
دو انقلاب در یک اقلیم نمی گنجد
سرآغاز فتنه بزرگ 401
طبیعت سیاست استعماری
پذیرش شکست و سناریوی تشدید خشونت
داود مهدوی زادگان
@mahdavizadegan
🏴🏳️ زیارت مختصر امام رضا علیهالسلام*| 🏴🏳️
🔆 *السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَلِيَّ اللّٰهِ وَابْنَ وَلِيِّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللّٰهِ وَابْنَ حُجَّتِهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا إِمامَ الْهُدىٰ وَالْعُرْوَةَ الْوُثْقىٰ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ، أَشْهَدُ أَنَّكَ مَضَيْتَ عَلَىٰ مَا مَضىٰ عَلَيْهِ آباؤُكَ الطَّاهِرُونَ صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَيْهِمْ، لَمْ تُؤْثِرْ عَمىً عَلَىٰ هُدىً، وَلَمْ تَمِلْ مِنْ حَقٍّ إِلىٰ باطِلٍ، وَأَنَّكَ نَصَحْتَ لِلّٰهِ وَ لِرَسُولِهِ، وَأَدَّيْتَ الْأَمانَةَ، فَجَزاكَ اللّٰهُ عَنِ الْإِسْلامِ وَأَهْلِهِ خَيْرَ الْجَزَاءِ، أَتَيْتُكَ بِأَبِي وَأُمِّي زَائِراً عَارِفاً بِحَقِّكَ، مُوالِياً لِأَوْلِيائِكَ، مُعادِياً لِأَعْدائِكَ، فَاشْفَعْ لِي عِنْدَ رَبِّكَ.السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلايَ يَاابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ، أَشْهَدُ أَنَّكَ الْإِمامُ کالْهادِي وَالْوَلِيُّ الْمُرْشِدُ، أَبْرَأُ إِلَى اللّٰهِ مِنْ أَعْدائِكَ، وَأَتَقَرَّبُ إِلَى اللّٰهِ بِوِلايَتِكَ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْكَ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ.
📚 «مفاتیح الجنان»
شکست توهم سقوط و فروپاشی
یک سال از وقوع فتنه ترکیبی گسترده علیه انقلاب و نظام اسلامی می گذرد. شاید بتوان فتنه ۴۰۱ را مادر فتنه های چهار دهه اخیر نامید. بطوری که از حجم گسترده برنامه ریزی عملیات براندازی و تدارک کار از ماه ها و سال ها قبل می توان پی به این مطلب برد.
اگر چه دو نهاد امنیتی در بیانیه مشترک در همان ایام اغتشاشات، گستردگی ابعاد این برنامه شوم را بر ملا کردند، ولی ملت خود نیز در کف خیابان شاهد گستردگی توطئه براندازی بود. مردم آشکارا مشاهده کردند که این فتنه، طرح براندازی نه یک نظام بلکه براندازی یک ملت بود. دشمن ریشه کنی هویت ایرانی به مثابه ملت را نشانه رفته بود.
از این رو، ۲۵ شهریور ۴۰۲ یادآور پایان آغاز حرکتی ضد دینی و ضد ملی است. گرچه چنین روزی سالگرد توطئه ای بزرگ و سنگین است ولی بالاتر از آن، سالگرد پیروزی ملت در شکست توطئه عظیم دشمن هم هست.
به یقین فهم شکست فتنه بزرگ ۴۰۱ از جهات مختلف برای هر دو طرف مخالف و موافق اهمیت دارد. در این میان، مهمترین مساله عبارت از شناسایی عوامل یا دلایل این شکست است. علت و دلیل این شکست بزرگ چه چیزی می تواند باشد؟ قطعا عوامل زیادی در پدید آمدن این شکست نقش داشته است لکن در اینجا به یک عامل مهم بسنده می شود.
به نظر می رسد که مهمترین دلیل شکست فتنه بزرگ ۴۰۱ توهم بزرگی است که جبهه معارض و مخالف و معاند گرفتار آن شده بودند و آن عبارت از توهم نزدیک بودن سقوط و فروپاشی نظام اسلامی است.
سالیان درازی است که جریان غربگرا و معارضین بر طبل فروپاشی نظام می کوبند. کمتر روشنفکر و قلم بدست سکولار و متحجر را شاهد بوده و هستیم که درباره مساله فروپاشی و پایان علائم حیاتی و سقوط نظام اسلامی وا گویه و قلم فرسایی نکرده باشد و آشکار و پنهان امید به آینده ای با بر پایی مجدد حکمرانی سکولار بر نبسته باشد.
شدت توهم فروپاشی حکمرانی دینی به حدی بود که حتی جبهه معارض را به این باور پوچ انداخته بود که فروپاشی حقیقتاً حتمی است و باید در عملیات براندازی تعجیل کرد. چنین توهم بی پایه و اساسی برنامه ریزان فتنه بزرگ را به این گمان باطل سوق داده بود که برای براندازی فقط به یک جرقه نیاز است. مردم با آن جرقه وارد میدان شده کار نظام خاتمه می یابد.
بالاخره جرقه فتنه در ۲۵ شهریور ۴۰۱ زده شد اما فتنه گران به یکباره با پوشالی بودن توهم متراکم شده چند سال اخیر خود مواجه شدند. آنها مشاهده کردند که چگونه توهم سقوط که در نظرشان سخت و استوار می آمد، ولی دود شد و به هوا رفت.
فتنه گران همه موانع براندازی را اندیشیده بودند تا از سر راه بردارند مگر مکر الهی را که حامی ملت و نظام اسلامی است. مکر خدا نه دود می شود و نه به هوا می رود بلکه بر زمین ملت خداجو فرود می آید. نور هیچگاه دود شدنی نیست.
اکنون مخالفین و معارضین بویژه سکولارهای اندیشه ورز که به این مادر فتنه ها امیدها داشتند، باید بیش از گذشته در کار خود درنگ کنند و به این بيانديشند که دلایل این همه کینه و نفرت های کورشان با انقلاب و نظام اسلامی از کجا ناشی می شود و چرا باید به آن دامن زد.
آنها باید بفهمند که جمهوری اسلامی، پدیده ای سهل و ممتنع است که راهی نو در دنیای سراسر دنیوی شده بر جهانیان گشوده است و چاره ای غیر از گفتگو و همزیستی مسالمت آمیز با آن ندارند.
✍ داود مهدوی زادگان
@mahdavizadegan
شکست توهم سقوط و فروپاشی | خبرگزاری فارس
https://www.farsnews.ir/news/14020626000038/%D8%B4%DA%A9%D8%B3%D8%AA-%D8%AA%D9%88%D9%87%D9%85-%D8%B3%D9%82%D9%88%D8%B7-%D9%88-%D9%81%D8%B1%D9%88%D9%BE%D8%A7%D8%B4%DB%8C
به نظر می رسد که مهمترین دلیل شکست فتنه بزرگ ۴۰۱ توهم بزرگی است که جبهه معارض و مخالف و معاند گرفتار آن شده بودند و آن عبارت از توهم نزدیک بودن سقوط نظام اسلامی است. سالیان درازی است که جریان غربگرا و معارضین بر طبل فروپاشی نظام می کوبند. کمتر روشنفکر و قلم بدست سکولار را شاهد بوده و هستیم که درباره مساله فروپاشی و پایان علائم حیاتی و سقوط نظام اسلامی را وا گویه و قلم فرسایی نکرده باشد و آشکار و پنهان امید به آینده ای با حکمرانی سکولار بر نبسته باشد.
@mahdavizadegan
🔰 پاسداشت قداست دانشگاه ایرانی
( ۱ )
در آستانه آغاز سال تحصیلی دانشگاه قرار داریم. بار دیگر دانشجویان قدیم و جدید الورود در کلاس های درس پای صحبت استادان می نشینند و دانش می آموزند و کسب معرفت می کنند تا آنان نیز در روزگاری نه چندان دور در عرصه علم و جامعه تاثیر گذار باشند.
بدون شک، این تجدید شور و شوق علم آموزی و دانش افزایی در دانشگاه های ایران در متن جامعه منتشر می شود و خودبخود جامعه را به شوق می آورد و ایمان و امید اجتماعی دو صد چندان می شود.
مردم از تکاپوی علمی دانشگاهیان حس خوبی پیدا می کنند. این احساس که نهادی خرد ورز در کنار و میان شان وجود دارد که دغدغه حل نظری مسائل مختلف زندگی روزمره شان را دارند و به راه های رسیدن به قله های تعالی و پیشرفت می اندیشند نزد مردم شعف انگیز است.
جامعه از همین ایمان و امید به تکاپوی علمی دانشگاهیان روحیه می گیرد و به نوبه خود او نیز تکاپوی عبور از وضعیت انحطاطی و نا سامانی و اراده پیمودن راه قله های تعالی و ترقی را پیدا می کند. دانشگاه یکی از مهم ترین نهادهای مردمی تاثیر گذار در فرآیند تکوین جامعه متمدن و طیبه است.
( ۲ )
بر این اساس، دانشگاه نزد آحاد جامعه تنها مرجعیت علمی ندارد بلکه حرمت و قداست دارد. کمک خیرین به دانشگاه ها با این ذهنیت است که دانشگاه را منشأ خیر و برکت می دانند. حرمت دانشگاه در نظر مردم به این است که بزرگش بدارند و مدافع حریمش از چشم بدخواهان و علم ستیزان باشند. درک مردم از قداست دانشگاه هم به این است که دانشگاه مکانی برای آمد و شد پاک آموزان و پاک اندیشان است.
خدمت و جهاد علمی جلوه ای از قداست دانشگاه است. بطوری که این معنا از قدسیت دانشگاه حتی برای جوامع سکولار که تلقی ابزاری از دانش دارند، امری پذیرفته شده است. اگرچه نظام سرمایهداری بدان قائل نیست.
( ۳ )
وقتی از حرمت و قداست دانشگاه ایرانی سخن به میان میآید طبیعی است که مسأله حرمت شکنی و قداست زدایی از دانشگاه به مهم ترین مساله جامعه و دانشگاهیان تبدیل می شود. چون نه فقط اهل جهالت و تاریک اندیشان بلکه دشمنان ملت هم دشمن دانشگاه هستند. در نظر آنان دانشگاه پیشرو عامل اصلی عبور جامعه از جهالت و انحطاط و فتح قله های پیشرفت و ترقی است.
از این رو، ملت و جامعه دانشگاهی به همان اندازه که درباره عوامل رشد و شکوفایی دانشگاه می اندیشند، باید مراقب دشمنان دانشگاه باشند. دشمن دانشگاه حرمت و قداست دانشگاه را نشانه رفته است. چون با حرمت شکنی و قداست زدایی است که دانشگاه پیشرو متوقف می شود.
دشمن ملت دریافته است که یکی از عوامل اصلی خنثی شدن توطئه هایش تکاپوی جامعه دانشگاهی ایران است. پس، باید در گام نخست چنین دانشگاهی متوقف شود. باید دانشگاه ایرانی به نهادی فرومایه و خنثی و بی انگیزه تبدیل شود.
( ۴ )
حوادث تاسف بار سال گذشته در نسبت با دانشگاه و جامعه دانشگاهی از این زاویه جای تحلیل و تبیین دارد. فتنه ۴۰۱ دقيقاً مقارن با باز گشایی دانشگاه کلید خورد. و این بیانگر آن است که اخلال در کار دانشگاه ایرانی یکی از اهداف پنهان این فتنه بود.
مردم در کف خیابان شاهد برپایی جنبشی با اهداف فرومایه، جنسی، دین ستیز و هنجار شکن، تجزیه طلبانه و ضد ایرانی، اقتدارگرا و سرکوبگر، غربزده و بیگانه پرست و خشونت طلبانه بودند. اتصاف دانشگاه به هر یک از این اهداف شوم به تنهایی می توانست دانشگاه مترقی را از حرکت باز دارد و آن را بی خاصیت کند.
دشمنان امت و امامت در فتنه ۴۰۱ تلاش گستردهای به راه انداختند تا در دانشگاه ایرانی رخنه کرده استاد و دانشجو را با خود همراه و هم داستان کنند. آنان اگرچه در مواردی جزئی و مقطعی به این هدف شوم نزدیک شده بودند ولی صد البته ناکام ماندند. جامعه و اولیای آگاه و متعهد دانشگاهی کاملا متوجه شده بودند که چگونه جنبشی فرومایه و دست ساز نظام سرمایه داری با شعاری موهوم ( ززآ ) در صدد حرمت شکنی و قداست زدایی از دانشگاه است.
( ۵ )
اکنون در آستانه آغاز سال جدید تحصیلی، باید ملت و جامعه دانشگاهی بیش از گذشته مراقب حرمت و قداست دانشگاه ایرانی که ریشه در فرهنگ اصیل اسلامی و ایرانی دارد، باشند. باید دانشگاه ایرانی پیشرو با روحیه جهاد علمی همچنان ایمان و امید را میان مردم تقویت کند و در فتح قله های پیشرفت و ترقی پیشتاز باشد. طبیعی است که در این تلاش مقدس، کنش حرمت شکنی و قداست زدایی از دانشگاه ایرانی محکوم به طرد و جدایی است.
✍ داود مهدوی زادگان
👉 @mahdavizadegan
زنان ترجیح میدهند، مردانشان پول دربیاورند
✍ جعفرعلیاننژادی
🔸وقتی از خشونت علیه زنان گفته میشود، ناغافل ذهنمان به سمت انواع آزار و اذیتهای تنانه یا درشتگوییهای کلامی علیه آنان، سوق پیدا میکند. این سوگیری غیر ارادی ذهنی، توجه ما را از تمرکز روی اشکال پچیدهتر و سختتر خشونت -که رژیمهای سرمایهداری علیه زنان روا میدارند-، سلب میکند.
🔸 در گفتگوی اخیر خانم دکتر علمالهدی همسر محترم رئیس جمهور، آیت الله رئیسی با رسانه آمریکایی ( نیوزویک) نکتهای توجه نگارنده را جلب کرد که بی ارتباط با موضوع این یادداشت نیست. ایشان به نحوی، رابطهای بین فمینیسم و خشونت برقرار کردند و دلیل رواج جنبشهای فمینیستی در غرب را گرایش به خشونت در میان جامعه زنان این کشورها دانستند.
🔸نگارنده قبلا در دو یادداشت «زن، مرد نیست» و «زن، وجود ندارد»، تا حدودی به آن شکل پیچیده خشونت سیستماتیک علیه زن غربی پرداخته است. اکنون به بهانه مصاحبه اشاره شده، میخواهد زوایای تاریکتر بحث را روشن سازد.
🔸در یک جمله ساده ریشه اصلی خشونت علیه زن غربی، فرهنگ منحط انکار تفاوت بین زن و مرد است. تقریبا از میانه قرن ۱۶ میلادی که فرهنگ سرمایهداری در سراسر اروپای غربی فراگیر شد، همزمان ارزشهای آن نیز در میان مردمان این کشورها مسلط شد.
🔸 به گفته مک کلاسکی اقتصاددان آمریکایی، مردم در کشوری مانند هلند برای اولین بار در اواسط قرن 16، عمل پسانداز و انباشت سرمایه را بر عادتِ روزی خوری و دم غنیمت شماری، ترجیح دادند. دیری نگذشت این اقدام آنها تبدیل به فضیلتی سراسری شد. یعنی تلاش برای تولید ثروت انباشته و فراتر از حد نیاز، تبدیل به عرفی سراسری شد.
🔸کسانی هم موفقتر محسوب میشدند که توانایی تولید ثروت بیشتر داشته باشند. طبیعتا از این نظر مردان قدرت بیشتری داشتند و جالب است که همزمان تغییرات مذهبی (رشد مذهب پروتستان) درون آیین مسیحیت نیز ارزشهای مردانه را بر صدر مینشاند.
🔸این تغییرات، زنان را برای تبدیل شدن به عناصر ارزشمند جامعه سرمایهداری، محکوم به الگوگیری از مردان میکرد. در یک پروسه طولانی آنان سعی کردند، خود را به الگوی مطلوب اقتصادی جامعه غربی نزدیک کرده و شبیه سازند. انکار تفاوت بین زن و مرد مهمترین پیامد چنین فرآیندی بود.
🔸همه مشکل از همین جا شروع شد. یعنی زنان تعریفی مردانه از هویت زنانه خویش داشتند. اولین بارقههای خشونت در چنین نقطهای پدیدار شد. در واقع زنان با انکار هویت زنانه، درگیر نوعی خودآزاری شده بودند. همچنین، استقلال در خودبیانگری را از دست داده بودند.
🔸در واقع اجازه دادند، تعریفی از زن در جامعه جا بیفتد که مردان به آن مایل بودند. انکار تفاوت، زنان را دچار نوعی رنج شیءگشتگی کرده بود. جریانهای فمینیستی در چنین بستری پدید آمده و رشد کردند. آنان به راستی به دنبال احقاق حقوق زنان بودند، اما حقوقی که تفاوتهایشان را با مردان کمتر میکرد نه اینکه متمایز کند.
🔸در امواج بعدی فمینیسم (رادیکال)، مسأله بغرنجتر میشود، چون این آگاهی کاذب پیدا میشود که تلاش برای احقاق حقوق زن، یعنی پذیرش انفعال و زنانگی. در عوض باید بگوییم اصلا زن و مردی وجود ندارد. زن مرد است، همانطور که مرد هم میتواند زن باشد. همه این تفاوتها اعتباری است و قابل تغییر.
🔸بنابراین انواع انحرافات جنسی روابط نظیر «زن با زن» و «مرد با مرد»، «زن مردنما با زن معمولی»، «مرد زن نما با مرد معمولی»، مشروع شد. این وسط اما قربانی زن بود. زن سوژه اصلی خشونت سیستماتیک بود. هویت زن در فرهنگ سرمایه داری انکار شد و در فمینیسم «زن انکار شده»، ناپدید شد. جنسیت اعتباری شد.
🔸 بنابراین رواج فمینیسم، یا تمایل به جریانات فمینیستی، نشانه پنهان وجود خشونت نهادینه و سیستماتیک در یک جامعه است که ریشه در انکار تفاوت بین مرد و زن دارد. در مقابل تایید تفاوت، زمینه هویت یابی زنانه و آزادی و استقلال جامعه زنان را ایجاد میکند.
🔸تایید تفاوت، نقشهای واقعی زن و مرد را تثبیت میکند. زن نیازی نمیبیند که شبیه مردان شود. زنان ترجیح میدهند مردانشان بیرون کار کرده و پول دربیاورند. البته زنان ایرانی بیرون هم کار میکنند، اما نه برای شبیه شدن به مردان، بلکه برای زن ماندن و الگوشدن.
@jafaraliyan
منطق قدسی عمومیسازی دفاع ملی در جنگ تحمیلی
داود مهدوی زادگان: خبرگزاری فارس
https://www.farsnews.ir/news/14020708000962/%D9%85%D9%86%D8%B7%D9%82-%D9%82%D8%AF%D8%B3%DB%8C-%D8%B9%D9%85%D9%88%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D8%B3%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D8%AF%D9%81%D8%A7%D8%B9-%D9%85%D9%84%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AC%D9%86%DA%AF-%D8%AA%D8%AD%D9%85%DB%8C%D9%84%DB%8C
مهمترین بخش از هنر جنگ امام راحل ره معنوی سازی اصل دفاع سرزمینی است. امام خمینی(ره) محتوای ضرورت مقابله با دشمن متجاوز را قدسی کرد و با مفاهیم و اندیشه دینی وارد عرصه جنگ تحمیلی شد. بدین ترتیب، مفهوم دفاع ملی از معنای این جهانی به مفهوم دفاع مقدس ارتقاء یافت. امام خمینی(ره) با چنین نگاه الهیاتی موفق به بسیج عمومی در دفاع از آب و خاک شد. گفتمان اسلام سیاسی به دلیل غنای بالایش در معرفت علمی و عملی از یک سو و روحیه بالای دینداری مردم ایران از سوی دیگر، موجب عمومی سازی قدسی دفاع سرزمینی شده بود. به دنبال چنین تحول بزرگی بود که مفهوم ملی سرباز به رزمنده اسلام تحول یافت. وصیت نامه شهداء تماماً توأمان با ادبیات دینی شکل گرفته است.
👉 @mahdavizadegan
سخنی دوستانه با آقای دکتر شهاب اسفندیاری
ضمن ارج نهادن به آقای دکتر شهاب اسفندیاری، تعریض ایشان ( روزنامه همشهری، ۸ مهر ماه https://newspaper.hamshahrionline.ir/id/204339 ) بر مصاحبه سرکار خانم دکتر علم الهدی با نشریه آمریکایی نیوزویک را نابجا و غیر دقیق و دور از انصاف دیدم. از محتوای سخن ایشان چنین برداشت می شود که ایشان به توصیه ای که کرده سزاوارتر است تا خانم دکتر. چون از تعریض ایشان پیداست که چندان وقوف، اشراف و آگاهی بر پیچیدگی ها و مقتضیات زمانی و مکانی عرصه سیاست ندارد که چنین ایرادهای بنی اسرائیلی را بر زبان جاری کرده است.
بر اهل نظر پوشیده نیست که خرده گیری بر هر متنی آسان است ولی ارزش چندانی بر آن مترتب نیست. نقد متین آنجاست که جان کلام متن را نشانه رفته باشد. ویرایش متن ( مچ گیری متن ) نقد سخن نیست. خانم دکتر در یک مصاحبه مطبوعاتی برداشت کلی خود از ترجیح مردان ایرانی را بیان کرده است و حتما ایشان برای این برداشت دلایلی دارد که بیان آنها در آن مصاحبه نمی گنجد. چنانکه جناب اسفندیاری نیز دلایل برداشت خود را بیان نکرده است. اگر آن جمله مناسب نیست، سخن بدون سند و مدرک ایشان هم مناسب نیست. فراموش نکنیم که عدم بيان منبع و سند در مصاحبه مطبوعاتی لزوماً دلالت بر بی سند بودن سخن نیست.
اما این ایراد که چه لزومی دارد یک زن درباره ترجیحات مردان ایرانی اعلام نظر کند از جناب آقای اسفندیاری خیلی عجیب و غیر منطقی است. ظاهراً ایشان اینگونه مرز بندی موهوم میان زن و مرد را خیلی جدی گرفته است. به زعم آقای اسفندیاری زنان فقط درباره زنان و مردان هم درباره مردان حق سخن گفتن دارند (!)
ایشان که مستدل بودن سخن را لازم و ضروری می داند، این حق موهوم را از کجا آورده اند. در کدام محفل علمی حقوقی چنین حقی اثبات شده است.
فرضاً آن نظر ( تشخیص ترجیح مردان ) را از یک بانو به دلیل زن بودن نمی پذیرید، اما اگر نگارنده هم بر همین عقیده باشدکه هست؛ در آن صورت جناب اسفندیاری چه پاسخی دارند؟ واقعیت آن است که این نظر بر فراز طبقه و گروه و شهری و روستایی حرکت می کند و این نوع تفکیکات جامعه شناختی خدشه ای بر آن نظر وارد نمی کند.
آقای دکتر اسفندیاری به این نکته التفات نداشته است که مقصود خانم دکتر علم الهدی از اینکه زنان ایرانی بر خلاف زنان غربی برای بدست آوردن حقوق خود مبارزه نکردند، وضعیت زن ایرانی بعد انقلاب اسلامی است. زنان ایرانی به پشتوانه شریعت و فقه اسلامی مجبور به مبارزه نیستند. چنانکه زنان ایرانی در اولین انتخابات بعد انقلاب بدون هیچ مبارزه ای پای صندوق رای حاضر شدند. در حالی که زنان غربی بعد دهه ها مبارزه سیاسی و اجتماعی توانستند حق رأی را به دست آورند.
مسلماً فرمایش ولی فقیه که ایشان نقل کرده است با تحلیل فوق هیچ تعارضی ندارد بلکه تایید می کند. زنان ایرانی به دلیل انباشت پاره ای سنت ها و فرهنگ های غلط و خرافی از حقوق زیادی محروم مانده اند. لکن در جمهوری اسلامی زنان ایرانی برای به دست آوردن این حقوق نیاز به مبارزه ندارند.
مصاحبه با مشهورترین نشریه دنیای مدرن از جهت رساندن پیام اسلام به مردمان غربی فرصت بسیار مغتنمی است و نباید آن را از دست داد. چنانکه خانم دکتر علم الهدی با هوشمندی و درک بالای سیاسی به خوبی از این فرصت بهره برده است. ایشان در این مصاحبه دو نقد اساسی بر فرهنگ مدرن وارد کرده است. یکی این است که خاستگاه فمینیسم جامعه مدرن غربی است. یعنی جامعه مدرن غربی به گونه ای است که زنان برای رسیدن به حقوق شان می بایست مبارزه کنند. و فمینیسم از همین مبارزه زنان غربی زاده شده است.
اما نقد دوم خانم دکتر علم الهدی این است که دنیای مدرن برای فروپاشی نهاد خانواده هیچ بدیلی ندارد تا بتواند کارکردهای اجتماعی خانواده را حفظ کند. لذا فروپاشی خانواده غربی مساوی با فروپاشی جامعه غربی است.
تردیدی ندارم که اگر آقای دکتر اسفندیاری به ظرافت و اهمیت این دو نقد توجهی می داشت، آن گونه خرده گیری را طرح نمی کرد بلکه همداستان با خانم دکتر بر غنای آن دو نقد چالش بر انگیز اهتمام می ورزید.
ادامه مطلب
👇👇👇
اما ایراد جناب دکتر اسفندیاری بر برگزاری همایش « زنان تاثیر گذار» از ایرادات قبلی ناموجه تر است. چرا باید برداشت و پیش فرض نادرست موجب حاشیه ساز شدن همایش شود. نادرستی پیش فرض چه ربطی به نادرست بودن همایش خوب دارد. با این حساب، از خوف القای پیش فرض نادرست نباید هیچ همایشی برگزار شود. مضافاً اینکه به گفته اهل نظر، اثبات شئ نفی ماعدا نمی کند. پرداختن به گروهی از زنان تاثیر گذار به معنای آن نیست که مادر و همسر و زن کشاورز و زن معلم تاثیر گذار نیستند. چنین برداشتی بطور قطع باطل است.
به هر روی، حق این است که ما به عنوان نویسنده و دانشگاهی شجاعت بانوی ایرانی را که توانسته بی هیچ مرعوبیتی در مرکز دنیای مدرنِ زر و زور و تزویر از سیمای زن و خانواده اسلامی دفاع کند و تفکر غربی را به چالش کشد، بزرگ بداریم و از آن به نکویی یاد کنیم، نه آنکه بر اساس برداشتی نا صواب و غیر علمی بر آن خرده گرفت و او را توصیه به کناره گیری از عرصه سیاست کرد. بلکه آن کس که چنین توصیه ای را می کند، خود به کناره گیری از سیاست سزاوارتر است. جامعه انقلابی امروز ایران بیش از هر زمان دیگری به معاضدت یکدیگر نیاز دارد نه آنکه به خنثی سازی کار فرهنگی همدیگر مشغول شویم.
✍ داود مهدوی زادگان
۹ مهر ماه ۱۴۰۲
👉 @mahdavizadegan
میلاد با سعادت عقل کل عالم، پیامبر خاتم، حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلّم و شیخ الائمه، امام جعفر صادق علیه السّلام را محضر امام عصر ارواحنا فداه و همه شیعیان و محبّان آن حضرات تبریک عرض مینماییم.
@mahdavizadegan
مکتب شهید سلیمانی مولود فقه جواهری است
به تازگی یکی از حوزویان که گمان کرده عَلم دفاع از دین و حوزه را به دست گرفته است ولی بی از این که گفته هایش کاملا به سود بدخواهان کینه توز دین و حوزه تمام می شود، به دور از فهم و درک علمی، اعتراض نابجایی از نحوه انتخاب موضوع پایان نامه های حوزوی را ابراز کرده است.
ایراد وی این است که چرا در حوزه علمیه پایان نامه های زیادی درباره شهید سلیمانی نوشته می شود. درحالی که باید پایان نامه های طلاب درباره امثال شهید مدرس و شهید بهشتی باشد که حوزوی بودند.
مسلما این اعتراض معطوف به ناچیز بودن توجه پایان نامه های حوزوی به اندیشه علمای حوزه نیست بلکه اعتراض شان به توجه طلاب به شخصیت شهید سلیمانی و مکتب سیاسی رزمندگان اسلام است. چون اگر اینچنین نبود چه لزومی دارد که پای موضوع مکتب شهید سلیمانی به میان کشیده شود و عناوین برخی از پایان نامه های طلاب که به این موضوع پرداخته فهرست شود. این معترض می توانست مشفقانه از اولیا و طلاب حوزههای علمیه بخواهد که درباره شهیدان مدرس و بهشتی بیشتر کار شود.
معترض حوزوی برای توجیه ایراد خود دلیل نابجایی توأم با بهتان ذکر کرده است. به زعم وی اینگونه موضوعات هیچ تناسبی با دروس حوزوی ندارد! مگر هر شهیدی دارای مکتب است! مبادا با خون شهدا تجارت کنیم! ما در این مسیر دچار توهم شده ایم و الگوی دیگری را در حوزه رواج می دهیم!
توجيهات معترض حوزوی فراتر از این است که چرا طلاب درباره شهید مدرس و شهید بهشتی پایان نامه نمی نویسند بلکه اعتراض به این است که چرا طلاب به موضوع مکتب شهید سلیمانی و موضوعات مشابه که جنبه سیاسی و اجتماعی دارد، می پردازند.
طلبه درس آموخته ی مذهب امامیه هر قدر که به مسائل سیاسی و اجتماعی ورود کند و سخن بگوید و یادداشت بنویسد ولی نسبت به شهدا و رابطه شان با حوزه و معارف تشیع چنین دیدگاهی داشته باشد، تردیدی در تحجر فکری او باقی نمی ماند.
مقام همه شهدای انقلاب اسلامی متعالی است اما برخی از آنها تا سرحد مکتب سازی و گفتمان سازی پیش رفته اند. شهید سلیمانی یکی از همان شهدای مکتب ساز است و جز برترین های شهیدان است.
خوب بود ایشان لااقل همان ده پایان نامه ای را که اعتراضاً نام برده است می خواند و بعد اشکالش را بیان می کرد. این اندازه سطحی نگری از یک فرد حوزوی خیلی بعید است.
بی تردید، شهید سلیمانی ها مولود فکر و اندیشه حوزه امامیه است. این شهدا رهروان راه امام خمینی ره و مکتب سید الشهداء سلام الله علیه هستند و اندیشه شان از کتاب و سنت اشراب شده است. هیچ مرزی میان شهید مدرس و شهید سلیمانی نیست.
چگونه است که ایشان بر این عقیده است که حوزه علمیه در حال انحراف از مسیر خود است و به الگوی دیگر می پردازد؟ آیا سرداران مدافع حرم اهل بیت علیهم السلام الگوی دیگر و انحرافی است؟! اگر خاستگاه فکری مکتب شهید سلیمانی متن اندیشه ی حوزة امامیه نیست؛ توضیح دهند که این تفکر از کجا نشأت گرفته است.
حسب تعالیم مرحوم امام خمینی ره، اساساً ویژگی دروس فقه اجتهادی و فقه جواهری در این است که حماسه آفرین و گفتمان ساز و مکتب شهید ساز باشد. فقهی که مدافع حرم و امنیت و رزمنده اسلام و جهادی محور مقاومت نسازد، فقه جواهری نیست. بدخواهان حوزه انقلابی با چنین فقهی مخالف و معاند اند. آنها با دروس فقهی که فقط به مسائل فردی مانند احکام دماء ثلاث می پردازد که مشکل ندارند.
از جناب ایشان سوال می شود که مباحث سیاسی و اجتماعی که تا کنون بدانها پرداخته است، چه ربطی به دروس حوزه دارد. حکمرانی های عرفی و الگوهای غربی چه نسبتی با کتاب و سنت دارد که از آنها دفاع می کند و بر نظریه سیاسی فقه جواهری ( ولایت مطلقه فقیه ) ترجیح می دهد؟ کدام درس حوزوی به وی آموخته است که علمای امامیه ( علامه شعرانی ره و علامه طباطبایی ره ) را عرفی گرا و سکولار معرفی کند؟
اگر قرار بر این است که از دانشگاه غربی مطلب بیاموزیم، گمان نمی کنم که اندیشه غربی موالیدش را از خود دور کند و بگوید آنها از ما نیستند. پرداختن پایان نامه ها حوزوی به موضوعاتی مانند مکتب شهید سلیمانی اهتمام شایسته ای در بیان خاستگاه حوزوی آنها است.
به هر روی، چنین دیدگاهی نسبت به موضوعات پایان نامه های طلاب، جدای از آنکه باطن فکر متحجرانه خود را معلوم می سازد و نشان میدهد هر حوزوی که به مباحث سیاسی و اجتماعی می پردازد لزوماً نو اندیش نیست، خطر دور شدن حوزه از متن جامعه و سیاست را نیز آشکار میکند. تردیدی نیست با ترویج اینگونه نگرش ها مسیر انسداد فکری حوزه و تحجر گرایی حوزویان هموارتر می گردد.
از این رو، حوزه انقلابی نسبت به چنین دیدگاه های متحجرانه ای، آنگونه که در « منشور روحانیت » امام خمینی ره آمده مسئولیت خطیری بر دوش دارد و نباید به سادگی از کنار آن بگذرد. انشالله
✍️ داود مهدوی زادگان
👉 @mahdavizadegan
نعل وارونه حوزه آزاد
برخی از اساتید سطوح عالی و خارج حوزه علمیه پس از برگزاری نشست دوره ای بیانیه ای را امضاء و منتشر کردند ( ۱ ). مفهوم محوری این بیانیه که غایت صدور آن چندان هم روشن نیست، عنوان « حوزه آزاد » است. اما خوب بود امضا کنندگان در مقدمه بیانیه شان مفهوم حوزه آزاد را توضیح می دادند. چون در هر چهار بند بیانیه از مراجع ذیربط نسبت به توسعه حوزه و دروس حوزوی درخواست جلوگیری، ممنوعیت، حذف و محدودیت شده است: ممنوعیت برگزاری دروس سطوح عالی و خارج در مؤسسات و شهرک های اطراف قم، رشد بی رویه و غیر منطقی ( ! ) مؤسسات حوزوی، ممنوعیت برگزاری دروس در محیط های خوابگاهی، حذف طرح هایی که از نظر بسیاری از اساتید سطوح عالی و خارج، غیر کارشناسی بوده ( ! ) و تناسبی با هدف رشد علمی طلاب نداشته ( ! )، پرهیز از تعریف دستوری ( ! ) برخی از کتب در نظام درسی حوزه های علمیه.
نکته:
1. از گفتار و بیانیه این اساتید پیداست که ایشان نیز بر این عقیده هستند که دروس آزاد از منطق و قاعده ای تبعیت می کند و یله و رها نیست.
2. نباید تکثیر و تکثر مراکز تدریس علوم حوزوی نگران کننده باشد. این اتفاق تلاش اساتید سطوح عالیه را برای پربارتر کردن محتوای درسی شان مضاعف می کند.
3. آسمان تدریس حوزه علمیه در همه جا یکی است. کتاب های درسی لمعه و رسایل و مکاسب و کفایه یکی بیشتر نیست و همه اساتید از روی متن واحد تدریس می کنند. بنابر این، معنا ندارد که برخی از اساتید درس و بحث شان را آزاد بنامند و درس دیگران را غیر آزاد ( ! ) مگر آن که محتوای درس آنان چیزی غیر از محتوای کتاب درسی حوزه باشد. در این صورت، ظلم به طلاب حاضر در کلاس درس شده است.
4. تعبیر محیط های خوابگاهی بر مدارس علمیه زیبنده نیست. چنین چیزی در حوزه علمیه مرسوم نبوده و نیست. خوابگاه طلاب همیشه در محل درس و بحث بر پا بوده است. قطعاً بسیاری از امضاء کنندگان بیانیه مدتی را در اینگونه مدارس زندگی کرده اند.
5. البته این دیدگاه انقباضی تازگی ندارد و سابقه آن به دوران سلطه اصحاب منصب غیر رسمی قایم مقامی در دهه شصت بر حوزه های علمیه باز می گردد. خدا می داند که اگر امام خمینی ره قاطعانه با این نعل وارونه حوزه آزاد مخالفت نمی کرد و کنار نمی زد، چه چیزی از حوزه آزاد باقی می ماند.
✍ داود مهدوی زادگان
👉 @mahdavizadegan
________________________________
( ۱ ) نک به:
https://fa.shafaqna.com/news/1662614/%d8%a8%db%8c%d8
جایزه پوشالی صلح نوبل شان دود شد و به هوا رفت.
چی می خواستند و چی شد.
#طوفان_الاقصی
@mahdavizadegan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 درنده خوییِ افسارگسیخته . . .
@Fars_plus