بیر سوسوزدان قورویان لبلری سو یاد ایلر
گئجهنی صبحهکیمی سو اودو فریاد ایلر
گزر آواره، وورار باشینی داشدان داشه
ناله ایلر دالیدان ذبح اولونان بیر باشه
بلی لازمدی گرک شیعه اولان آغلاشه
گرچه آغلاشماقا بیگانهلر ایراد ایلر
عارف الشعراء مرحوم بیضاء اردبیلی
یا أباعبدالله،
واقعیت بودی سن زندهترین واقعهسن
دفتر عشقیده زیبا غزلون معجزهدی
علقم اوستونده غروبِ قمرین معجزهدی
زینبوندن نه دییم؟ معجزه در معجزهدی
رسمدور معجزهیه هامّی باخار حیرتیلن
سنه هر ثانیه حیرتله باخان معجزهدی
عاشقه عشقْ ضرر وورسا اگر، سود ایلیر
«بینهایت» لقبی، وصفوی محدود ایلیر
هر جهتدن که تماشا ایدورم معجزهسن
سنی بیر کلمهده معنا ایدورم: «معجزه»سن
کیپریگون آیهدی، قرآندی گؤزون، معجزهسن
انبیا معجزه ایلیر، سن اوزون معجزهسن
لعنت اولسون سنون اعجازیوه شک ایلیهنه
احسن اولسون آدیوی سینهده حک ایلیهنه
سنیدون روزِ بلا زندگیه روزی وئرن
سنیدون جبههلره معنیِ پیروزی وئرن
نیّتیم درگهِ پاکینده قوجالماخدی آقا
بو قوجالماق منه واللهی اوجالماخدی آقا
ساری بر خامهی پُرمایهی: شاعر معاصر و جوان، وفا منافی اردبیلی (حفظهاللهتعالی)
گئتدی بیر گونده که دورد اوغلی اَلیندن ننهنین
یثرب اهلی، اونا بیرده دئمهیون أمّ بنین
منی غم دورهلِییب، دولتِ غمدن غَنيیَم
آخی یوخدی منیم اوغلوم؛ من اوغولسوز ننهیَم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میرسد خشکلب از شط فرات اکبر من
نوجوان اکبر من
سیلانی بکن ای چشمه چشم تر من
نوجوان اکبر من
کسوت عمر تو تا این خم فیروزه نمون
لعلی آورد به خون
گیتی از نیل عزا ساخت سیه معجر من
نوجوان اکبر من
تا ابد داغ تو ای زاده آزاده نهاد
نتوان برد ز یاد
از ازل کاش نمیزاد مرا مادر من
نوجوان اکبر من
کرد تا لطمه باد اجل ای نخل جوان
باغ عمر تو خزان
ریخت از شاخ طراوات همه برگ و بر من
نوجوان اکبر من
دولت سوگ توام ای شه اقلیم بها
خسروی کرد عطا
سینه طبل است و علم آه و الم لشکر من
نوجوان اکبر من
چرخ کز داغ غمات سوخت بر آتش چو خسام
تا به دامانت رسم
کاش بر باد دهد توده خاکستر من
نوجوان اکبر من
قسمتی از سرودهی مرحوم یغمای جندقی (رضوان الله تعالی علیه)
با صدای: مرحوم استاد محمدتقی جعفری (أعلی الله تعالی مقامه الشریف)
#السلام_علیک_یا_أباعبدالله
تکلیفِ عشقه وِئردی او گون که رضا #حسین
مردانه سَسلَنوبدی «قَبِلتُ بَلیٰ» #حسین
تا پیرِ عشق اولدی بَلیّاته مشتری
حیرتده قویدی سر به سرِ انبیالَری
خالق که گوردی ایستور اولا جانفدا حسین
امر ائتدی عرشه یازدیلا نوریله «یا حسین»
تشریح اولوب قضیّهی «قالوا بلی» اونا
مولای عشق اِیلَمهدی اعتنا اونا
گورسَتدیلَر مُحیطِ بلانون مَرارتین
اوز سینهسینده حدّیدَن آرتیخ جراحتین
صبرون فریضهدور دئدیلَر، ظلم ائوین ییخا
اوخ سینهوه اوتورسا کورَکدَن گَرَک چیخا
میقاتِ غمده اکبر عباپوش اولا گَرَک
قاسمده طوی گونونده قدحنوش اولا گَرَک
یانسین گَرَکدی سوزِ عطشده ستارهلَر
اوز سینهن اوسته آت چاپاجاخلار سوارهلَر
ای سوز و آهِ درده اولان خِبره مشتری
لازمدی بو قیامده عباسون اَللَری
میقاتیوون هزار فرود و فرازی وار
بو اهلِ عشقون اصغره حتی نیازی وار
بیز عاشقی صبورِ غم و ماتم ایستیروخ
بو امتحاندا زینبی قَدّیخَم ایستیروخ
آیا وارون بو محنته روحیّهی ثُبوت؟
بو امرده حسین ائلهدی مختصر سکوت!
فکره گئدوب، تفکر ائدوب انقلابینه
عرض ائتدی دل سوزون گئنه مالکْرِقابینه
من عاشقم سنه دئدی ای حَیِّ سَرمَدی
عشقون جهانه وئرمهگه قارداش باجی نَدی؟!
مرد عاشقم، خزان و بهاریم سَنونکیدی
دارِ فناده دار و نداریم سَنونکیدی
من پایبند محنت میثاقم ای خدا
یا رب دِیوب سورونمَگه مشتاقم ای خدا
من جانفدای حضرت باری اولام گَرَک
مستانه نوک نیزهده قاری اولام گرک
انگشتر حقارتی من تاخمارام اَلَه
قاتلده چیخسا سینهمه حاشا ائدهم گِلَه
عشقونده دِلدَن اولموشام آمادهی خطر
زهرانون اوغلی خولی تنورین جنان گورَر
ائتدی قبول درد و غمِ عشقی تا #حسین
الله دا، انبیاده دئدی: مرحبا #حسین
#صلی_الله_علیک_یا_سید_الشهداء
تو آبروی ما هستی مولاجان،
ما آبروی خویش به گوهر نمیدهیم
بخلِ بهجا به همّتِ حاتمْ برابر است
20230725_042049.jpg
2.82M
روي أن قالها هاتفٌ حین حمل رأسه علی القناة
گریه بر أباعبدالله علیهالسلام، در سیرهی شیعیان عصر امام صادق علیهالسلام
حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عُقْبَةَ، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ:
قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِنَّ لَنَا خَادِماً لاَ تَعْرِفُ مَا نَحْنُ عَلَيْهِ، فَإِذَا أَذْنَبَتْ ذَنْباً وَ أَرَادَتْ أَنْ تَحْلِفَ بِيَمِينٍ قَالَتْ: لاَ وَ حَقِّ اَلَّذِي إِذَا ذَكَرْتُمُوهُ بَكَيْتُمْ.
قَالَ، فَقَالَ: رَحِمَكُمُ اللَّهُ مِنْ أَهْلِ اَلْبَيْتِ.
رجال کشی ج۱ ص ۳۴۴
عقبه گوید: به امام صادق علیهالسلام گفتم: ما خادمهای در منزلمان داریم که چیزی از تشیع نمیداند. هروقت کار اشتباهی میکند و میخواهد قَسَم بخورد، میگوید: نه (من این کار را نکردهام) قَسَم به حقِّ کسی که هر وقت او را یاد میکنید به گریه میافتید.
امام صادق علیهالسلام فرمود:
خداوند رحمتاش را بر خانوادهی شما نازل کند.
جز تو ای کشتۀ بیسر که سراپا همه جانی
کیست کز دادن جانی بخرد جان جهانی
ما تو را کشته نخوانیم که در صورت و معنی
زنده اندر تن عشّاق چو ماهیّت جانی
عجبی نیست که عرش دل ما جای تو باشد
دوست را جز دل عاشق به جهان نیست مکانی
ما تو را در دِل و بیگانه تو را یافته در گِل
هر کسی را به تو از رتبۀ خویش است گمانی
خلق در کوی تو جویند نشان از تو ولیکن
بینشان تا نشوند از تو نجویند نشانی
وه که گر چشم حقیقت بگشاییم به رویت
همهجا وَز همهسو در دل و در دیده عیانی
جایی از نور تو خالی نَبُوَد در همه عالم
چون تو در قالب امکان مَثَل روح روانی
پیش عشّاق تو چون ذکر خدا ذکر تو باشد
بِه که از ذکر تو غافل ننشینند زمانی
عاشقان را نَبُوَد ایمنی از قهر الهی
مگر از لطف تو آرند به کف، خطّ امانی
سخن آن بِه که نگوییم در اوصاف کمالت
زآنکه ما را نَبُوَد در خور مدح تو لسانی
جاری بر قریحهی: مرحوم فؤاد كرمانی (رضوان الله تعالی علیه)، از شعرای عهد قاجار
قالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ صلوات الله علیه:
مَا جَفَّتِ الدُّمُوعُ إِلَّا لِقَسْوَةِ الْقُلُوبِ وَ مَا قَسَتِ الْقُلُوبُ إِلَّا لِكَثْرَةِ الذُّنُوبِ
امیرالمومنین صلوات الله علیه فرمود:
اشکها نخُشكيدند مگر بر اثرِ سختدلى، و دلها سخت نشدند مگر بهدلیلِ گناهِ زياد.
علل الشرائع جلد 1 صفحه 81 باب 74
كَتَبَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ (عليه السلام) إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ مِنْ كَرْبَلَاءَ:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
مِنَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ مَنْ قِبَلَهُ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ
أَمَّا بَعْدُ فَكَأَنَّ الدُّنْيَا لَمْ تَكُنْ وَ كَأنَّ الْآخِرَةَ لَمْ تَزَلْ وَ السَّلَامُ.
(کامل الزیارات، باب ٢٣ حدیث ١۶)
حضرت سیدالشهداء علیهالسلام وقتی به کربلاء رسیدند، در نامهای خطاب به برادرشان محمدحنفیه چنین نوشتند:
از حسین بن علی، به محمد بن علی و سائر فرزندان هاشم،
أما بعد، پس [بدانید که] دنیا [به اندازهای فانی و ناچیز است که] گویا هرگز وجود نداشته است، و گویا [این] آخرت [است که از وضوحِ جاودانگی و اهمیتاش] از ازل وجود داشته است.
والسلام.
هدایت شده از الـجَبَلیّات
فلطمت النساءُ وجوهَهنّ و علا الصراخ مِن وراء الستر و بکی الرضا علیهالسّلام حتّی أُغمِي علیه مرّتین
مهدي عاملي [کانال]
فلطمت النساءُ وجوهَهنّ و علا الصراخ مِن وراء الستر و بکی الرضا علیهالسّلام حتّی أُغمِي علیه مرّتی
(بعد از آنکه شاعرِ اهلبیت چند بیت در رثای أبيعبدالله علیهالسلام خواند) زنان به صورتهایشان لطمه زدند، و از پشتِ پرده (از سوی جمعِ بانوانِ منزل) فریاد بلند شد، و حضرت رضا علیهالسلام بهقدری گریه کرد که دو بار از هوش رفت.
مهدي عاملي [کانال]
من وحدتِوجودی انکار ائدردیم هر آن قان تک دامارلاریمدا جریانین اولماسایدی
.
در قيامت كه سر از خاک به در خواهم كرد
باز هم در طلبات خاک به سر خواهم كرد ..
صلی الله علیك یا أباعبدالله
شه گرفت آن جانِ شیرین در کنار
دیدهها هر سو به سویاش اشکبار
خواست بوسد شاهْ خشکیدهلباش
تا نِشانَد آتشِ تاب و تباش
یا به خاموشی کند قفلاش دهان
تا نگوید فاشْ اسرارِ نهان
ناگهان پیکانِ خصماش آب داد
جای شیر آن طفل را خوناب داد
دیده برهم زد که خوش آبام رسید
خستهجان بودم چه خوش خوابام رسید
قاتلا، چون عاقبت تیرَم زدی
تشنهلب بودم، چرا دیرم زدی؟
شاهْ نظّارهکنان بر حالِ او
چشمِ مادر خیره بر احوالِ او
دست و پا میزد به روی دستِ شاه
دامنِ شَه بود او را قـتـلـگـاه
طفلْ چون ماهی که افتد روی خاک
دست و پا زد رفتش از تنْ جانِ پاک
خونِ او پاشید شه سویِ فَلَک
کرد آغشته به خون خیلِ مَلَک
خونِ ثار الله رَوَد سوی سَما
زان که خونخواهاش نباشد جز خدا
جاری بر قلم: مرحوم میرزا علیاکبر نوقانی (غفره الله تعالی)
صلی الله علیك یا مظلوم
قالوب نماز آتاسیز، قوپدی بانگِ یا الله
اوز عرشین ایلهدی بیر آیری کربلا الله
بویوردی روح الأمینه: گتور فرشتهلری
که ایستیور اوجالا عرشدن نوا الله
بو یدّیمینجی سَمانی ائدون حسینیّه
افقلرینده یازون «صاحبِ عزا: الله»
قویون حسینیمون اوّل اوزوم دوتوم یاسینی
دئسونله: تعزیه بزمین ائدوب بنا الله
بو اوخ یاران اورَگه قرضدارم ای جبریل
باخ ایندی گور نه ائدیر قرضینی ادا الله
قیامتی بونا وئردیم، بونوندی مُلک و مَلَک
اوگون نه فرقی حسین ائتسون امر یا الله
حجاب حکمتی آچما، مواظب اول «شاهی»
قییت بلا چولونه، سویله: الصلا، الله
جاری بر صفحهی دلِ نورانیِ: استاد عسکر شاهی اردبیلی، شاه الشعرای اردبیل (حفظه الله تعالی من الآفات)
سبحان الله ثم سبحان الله
یا مولای، أشهد أنّك لسان الله و حجّته علی خلقه
چقدر این فرمایش حضرت سیدالشهداء أبيعبدالله علیهالسلام زیبا و عالی و واقعبینانه و حکمتبار و لُبّالکلام و واضح و مشهود و حاقِّ حقیقت است:
و بدانید که دنیا -شیرین و تلخاش- خواب است، و بیداری در آخرت است، و پیروز آنکسی است که آنجا پیروز باشد.
مهدي عاملي [کانال]
سبحان الله ثم سبحان الله یا مولای، أشهد أنّك لسان الله و حجّته علی خلقه چقدر این فرمایش حضرت سی
.
اگر محرّمِ امسال، هیچ تحفهای از طرف سیدنا و مولانا أباعبدالله علیهالسلام دریافت نمیکردم جـز این فرمایششان، که مشیّتِ همایونیشان بر این قرار یافت که چشم و دلِ این کلبِ مقصّر و عبد آبِق را امـشـب به آن روشن فرمایند، قطعاً من را تا آخرِ زندگیام، و برای همهی شئوناتِ زندگیام، کافی و وافی میبود. (اگر عقل داشته باشم)
و الحمد لله و لحبیبه و آل حبیبه
«ای فرزندِ رسولالله، به خدا قسم، اگر زندگیْ بیپایان بود، باز هم تو را رها نمیکردم (که از مرگ نجات یابم و به زندگیِ جاودانه برسم)، اکنون چگونه تنهایات بگذارم درحالیکه بعد از تو جز سالهای اندکی نخواهم زیست؟»
سبحانَ ربّك یا مولیٰ
مهدي عاملي [کانال]
بِصَبیّاتي بَناتُك یا سَیّدي
.
«ایکی قیز»
(عصر تاسوعاء)
استاد نجّارباشی (صانه الله تعالی من الحدثان)
اَلسَّلامُ على اَسیرِ الْکرُباتِ وَ قَتیلِ الْعَبَرات
پيكرِ قرآنْ نشانِ تيرهاست
آيـهآيـه، طعمهی شمشيرهاست
جسمِ پاکِ یوسُفی در خون و خاک
مثلِ قلبِ پيرِ كنعانْ چـاکچـاک
برگهای خُشکاش از خونْ تَـر شده
غنچهْ روی سينهاش پَرپَر شده
كاش صدها عون و جعفر داشتم
قاسم و عباس و اكبر داشتم
كاش میدادی مَرا صَـد طفلِ شير
تا سپر میشُد گلوشانْ پيشِ تـيـر
اين من و اين شعلهی تاب و تَبام
اين بيابانگردِ كویات زينبام
عهد بستم با تو تا پای سرم
رخ كند تقديمِ سيلیْ دخترم
حكم كن؛ فرمانِ تو نور است، نور
تا گذارم چهره بر خاکِ تَـنـور
دوست دارم پيشِ چشمِ زينبام
چوبِ دشمن بوسه گيرد از لَبام
ای ملائک، رو در این هامون کنید
شمر را از قتلگهْ بیرون کنید
ای عزیزِ فاطمه، دادی بزن
آخر ای مظلوم، فریادی بزن
چارهی خَصمِ بَدآیین کن حسین
لبْ گشا؛ یکلحظه نفرین کن حسین
ای یَمِ رحمت نَـمـی از اَبرِ تو
ای دو صَد ایّوبْ ماتِ صبرِ تو
چشمِ هستی بر تو خون بارَد حسین
صبر هم اندازهای دارد حسین
گِردِ باغ لالهات خار و خس است
عترتات در بینِ دشمنْ بیکس است
قلبِ دریا سوخته، چون حنجرت
از صدایِ «آب ... آب» ِ دخترت
پیکرت آغشته با خونِ دل است
طُرّهات در پنجههای قاتل است
یا زِ دستِ قاتلات خنجر بگیر
یا رَهِ گودالْ بر مادر بگیر
کربلا، این رسمِ مهمانداری است؟
از گلوی ميهمانْ خونْ جاری است
دیدی آخر فتنهها انگیختند
بر زمینْ خونِ خدا را ریختند
تیغِ قاتل ز این جنایت خون گریست
من نمیدانم که زهرا چون گریست
مانده در نای گلو آوای من
وایِ من، ای وایِ من، ای وایِ من
کربلا دریایی از خون آمده
شمر از گودالْ بیرون آمده
قرصِ خورشید است در پیراهناش
میچکد خونِ خدا از دامناش
آن سَـرِ بُبْریدهْ گویی دَم به دَم
میخورَد لبهای عطشاناش به هم
ریزَد از چشمانِ خونریزَش گلاب
زیرِ لب آهسته گوید: آب آب
اثر: استاد حاج غلامرضا سازگار أیّدهاللهتعالی