مهدي عاملي [کانال]
. مجددا و مجددا فرمایششان را مطالعه کردم. عجالةً به نظرِ فاترم چنین میرسد که اگر دلالت را چیزی
.
دلالة الألفاظ علی تلک المعانی النفسالأمریّة مرهونة بإرادة المتکلّم
*لأنّ باب الدلالة باب الهدایة*، و هدایة المتکلّم المخاطب إنّما تتحقّق إذا أراد المتکلّم معنی اللّفظ، و إلاّ لو صدر منه کلام سهواً أو فی حال النوم، لا یقال إنّه أهدی المخاطبَ إلی واقع ذلک الکلام
جواهر الأصول، تقریرات أبحاث الإمامالخمینی(ره)
حاخام حکیم نور محمود نهورای، مشهور به نور الحکماء، طبیب یهودیِ عصرِ ناصری
[پوشاک دوره قاجار، سهیلا شهشهانی]
چون نقطه اگر ساكنِ يکجایْ شَوی
چون دايرهْ گر محيطپيمای شوی
از قسمتِ خويشْ پایْ بيرون نَنِهی
گر چون سَرِ پرگار همهْ پای شوی
آیةالله بهجت:
«از آقا سیّد محمّدکاظم یزدی –رحمه الله– نقل شده است که فرمود: اجتهاد یعنی این که انسان بتواند مذاق امام –علیهالسّلام– را به دست آورد؛ یعنی بینَه و بین الله حدساش کار کند، نه دلیل».
(در محضر بهجت، ج۲، ص۳۶۷)
أقول:
[عرضی ندارم]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سید مرتضی کشمیری، یکی از دامادها و وکلای آیتالله سیستانی: دربارهی مرجعیت نمیتوان به سادگی قضاوت کرد. شأن مرجعیت خیلی بالا است. مثلا ایشان ۱۳ سال است که قبر امیرالمومنین صلواتاللهعلیه را زیارت نکردهاند. ولی فتوای ایشان عراق را نجات داد.
[کلیپ مربوط به پنجسال پیش است]
تا شوَم یا حسینْ مَحرَمِ تو
مُحرِمام در لباسِ ماتمِ تو
سی و یک روز تا جنونِ من است
سی و یک روز تا مُـحَـرَّمِ تو
سالی یکبار تب و لرز میگیرم.
سهمیهی امسال را دیروز تجربه کردم.
واقعاً دنیا پُر است از عبرتها، و چه اندک است عبرتگرفتنها. دیشب همینموقعها بود، خیلی حالام خوب بود و سرحال و قبراق بودم و هیچ آثاری از ناخوشی نبود، (با اجازهی شما) رفتم توی بالکنِ خانه یکنخ سیگار بکشم، در طرفةالعینای چنان بدنام را لرزه گرفت که با هزار زحمت درِ بالکن را بستم و با جانکَندنی خودم را به اتاق رساندم و گفتم: «او پتونی وئر منه، اؤلدوم».
یک روزِ کاملْ لرزیدم و عرق کردم. چشمتان روزِ بد نبیند. البته الآن به سلامتیِ شما سلامتام و قبراق. لکن خواستم از بابِ تشریکِ اعتبار، عرض کنم که خُلِقَ الإنسانُ ضعیفاً، و برای چنین موجودِ ضعیفی شایسته نیست در مقابلِ خدایی قلدری کند که قادر است در آنی و کمتر از آنی خون را در رگهایاش منجمد کند.
أقررنا لك بالعبودیة یا ألله ♥️
شاید این خبر را در کانالهای خبری ایتا یا تلگرام دیده باشید.
خانوادهی چهارنفرهای که در این تصادف کشته شدهاند، از فامیلهای همسرم بودند. فردا هم برای مراسم سومشان عازم تبریز هستیم. خدا به خیر بگذراند.
امروز با یکی از رفقاء صحبت میکردم، سه خانوادهی دیگر را نام بُرد که آنها هم در همین جادههای مختوم به تبریز تصادف کرده و همگی یا برخیشان کشته شدهاند. دو خانواده از آن سه خانواده را میشناختم؛ از قرهداغیهای ساکن در علیآباد بودند، و خانمِ یکیشان هنگام تصادف حامله بود.
مالمان که ظاهراً بیارزش است و نامحترم. ولی کاش جانمان اینقدر بیبهاء نبود.
من اطلاع ندارم، یعنی قانوناً سقف معیّنی دارد، که تا کشتههای یک جاده به آن تعداد نرسد آنجا را خطرخیز نمیشمرند، یا واقعا گمانِ تلخِ ما درست است که جانهایمان بهای آب دارد؟
ورود تشیّع به داغستان را زمان انعقاد عهدنامه ترکمنچای (۱۲۰۶ش/۱۸۲۸م) دانستهاند که طی آن ۱۷ شهر ایران که بیشتر شیعهنشین بودند تحت تسلّط روسیه قرار گرفتند. بیشتر شیعیان داغستان در شهرهای دربند و ماخاچکالا سکونت داشته و مقلد [آیتالله] محمد فاضل لنکرانی و [آیتالله] سید علی خامنهای از مراجع تقلید ایران هستند
هدایت شده از آدابُ أهلِ العِلم
.
علم بهتر است یا جهل؟
کذا در آیتِ 28 از مبارکهی فاطر میفرماید: إنما یخشی اللهَ من عباده العلماءُ. خوفْ ترس از وصولِ مکروه را گویند و خشیت ترسی را گویند که ناشی از شناختِ عظمتِ مخشیّ است. لذا خشیت از خدا، منحصر در أهل علم است. یعنی انسانها عظمتِ خدا را نمیشناسند و به این خشیت نمیرسند، مگر اینکه أهل علم باشند.
الباقیِ مردمْ صرفاً خوف از خدا دارند؛ یعنی بهخاطرِ أعمالِ زشتشان، از خدا و نزولِ عذابی از سویِ او (در دنیا یا آخرت) ترس دارند.
لذا اینها اگر ترکِ گناه میکنند، از ترسِ عذاب است، ولی أهلِ علم اگر ترکِ گناه میکنند بهخاطرِ درکِ عظمتِ خدا است.
کما اینکه عبادتِ آنها به طمعِ بهشت است و عبادتِ اینها خضوعاً لعظمة الله تعالی
بشر طبعاً با مماثلِ خودش عداوت میکند،
ولی عاقلْ طبیعةً با او رفاقت میکند.
مهدي عاملي [کانال]
تا شوَم یا حسینْ مَحرَمِ تو مُحرِمام در لباسِ ماتمِ تو سی و یک روز تا جنونِ من است سی و یک ر
..
شببهشب فاصله با فصلِ جنونْ کم بشود
گرهِ دل به سرِ زلفِ تو محکم بشود
چشمِ من مانده به تقویم و، دلام در طپش است
بیست و شش روزِ دگر مانده محرّم بشود
دارم دِلَکی غمین، بیامرز و مپرس
صد واقعه در کمین، بیامرز و مپرس
شرمنده شَوَم اگر بپرسی عملام
یا أکرَمِ أکرَمین، بیامرز و مپرس
واقعا بیمحلّی کُشندهترین سلاح است؛ به هر پشهای بیمحلی کردم دمار از روزگارم درآورد.
دوست عزیز،
«لا حول و لا قوّة إلا بالله» یعنی هیچ از حالتی به حالتی تغییر یافتن و هیچ قدرت و نیرویی وجود ندارد مگر به سببِ الله متعال، و به اذن و مشیّتِ او.
لذا اگر اهل ایمان هستی، شک نکن که تا خدا نخواهد هیچ ضرری متوجهات نخواهد شد و لو جمع الناس أمرهم، پس دلْ قوی دار و غم به او راه نده
و اگر اهل نفاق هستی، شک نکن که تا خدا نخواهد نمیتوانی هیچ ضرری متوجهِ دیگران کنی؛ فقط روسیاهیِ دنیا و آخرت برایات میمانَد.
فعلا همین.
امام صادق علیهالسلام فرمود
«هیچ راحتِ حقیقیای برای مؤمن نیست مگر هنگامِ ملاقاتِ خدا [یعنی بعد از مرگ]
اما راحتیِ نِسبی، پس در چهار چیز است:
سکوتای که با آن حالِ قلب و نفْسِ خود را در رابطه با خدایات بشناسی
و خلوتای که با آن از آفاتِ ظاهری و باطنیِ زمانه نجات یابی
و گرسنگیای که با آن شهوتها و وسواس و وسوسهها را بمیرانی
و شبزندهداریای که با آن قلبات را نورانی و طبعات را تمیز و روحات را پاکیزه گردانی.»
آدیوا قوربان اولوم آقا
آدم از بیبصری بندگیِ آدم کرد
گوهری داشت ولی نذرِ قُباد و جَم کرد
یعنی از خویِ غلامی ز سگان خوارتر است
من ندیدم که سگی پیشِ سگی سر خم کرد
(اقبال لاهوری)
أمیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود
«ایمان بر چهار ستون استوار است؛ بر صبر و یقین و دادگری و تلاش
و صبر بر چهار شعبه استوار است:
بر شوق و ترس و زهد [بیمیلی] و انتظار
که هرکس مشتاقِ بهشت باشد از شهوتها دوری کند
و هرکس ترس از آتش داشته باشد از حرامها برگردد
و هرکس بیمیل به دنیا باشد مصیبتها را آسان بشمرد
و هرکس منتظرِ مرگ باشد سرعت کند در [عمل به] خیرات.»
واقعا بهجا است که ساعتها در بحرِ عمیقِ این فقره شنا کرد و متنعم و متذکر شد.
جانلار آدیوا قوربان اولسون آقا
بازار 77.mp3
15.61M
ذيحَجّ آیینین سَگّیزی ایش مُشکله دوشدی
ائوْ صاحبی اَل چَکدی ائویندَن، چوله دوشدی
وقفِ حسینْ قعود و قیام و سکونِ ما
نذرِ حسینْ روح و دل و جان و خونِ ما
قائم شد از قیامِ حسینی سُتونِ ما
بیست و یک روز مانده به ماهِ جنونِ ما
تفاوتِ «گوشتِ با استخوان» با «استخوانِ با گوشت» مثلِ تفاوتِ «خونِ پُرچَرب» است با «یک ظرف روغن، که داخلاش قطرهای خون افتاده».
[هشتگبدیهیات]
مهدي عاملي [کانال]
تفاوتِ «گوشتِ با استخوان» با «استخوانِ با گوشت» مثلِ تفاوتِ «خونِ پُرچَرب» است با «یک ظرف روغن، ک
.
بله، همین دو روزِ قبل در درس سیوطی عند کلام الشارح في خروج ما لا یجهله أحد عن حدّ الکلام عرض کردیم که بله، النار حارّة کلام نیست، مگر اینکه معنای دوم و کناییاش قصد شود (بلکه برخی را اعتقاد بر این است که هر کلامی که معنای دوم -یعنی معنایی غیر از منطوقاش- نداشته باشد، ملحق به أصواتِ حیوانات است). که آتشْ گرم است و میسوزانَد، پس اگر تابِ سوختن نداری، آدم باش.
سؤال:
آیا «کور شدن در اثرِ خوردنِ الکلِ تقلّبی» با «خوردنِ شلاقِ الکلِ تقلبی» در تضادّ است؟
جواب:
شخصاً اطّلاعی ندارم.
گاهی به برخی چیزها که فکر میکنم، عمیقاً آرزو میکنم کاش گاوی بودم در دشتهای هلند، یا گوسفندی در اصطبلاتِ استرالیا، و مطلقاً خبر نمیداشتم که انسان چیست و عقل یعنی چه.
لذا نتیجه میگیریم که به برخی چیزها گاهی، و بلکه هرگز، نباید فکر کرد.
بلکه بعضاً فقط باید شُل کرد و از مسیر لذت بُرد. به همین سهولت و بداهت
.
این دُرّ و گوهرها که میبینید از جنابِ أحقرِ ما ساطع میشوند، خیال نکنید که از علم است و فکر و دانش؛ بلکه محصولِ تجربه است: اینها را کلمه به کلمه از پدرِ زمانه فرا گرفتهام. آن هم به سختی و صعوبت. بولاری زمانه منی ییخیب یئره ماساژ وئرهوئره اورگهدیب.
القصه.
حقِّ تقدمِ استفاده از شارژر در خانهی ما، با کسی است که شارژِ گوشیاش کمتر باشد، و لو یکدرصد. شما را نمیدانم.