وقتی چند روز پیش در شرحِسیوطی به یا أبتا أرّقني القذّانُ فالنوم لا تألفه العینانُ رسیدیم، با خودم گفتم چرا باید یکنفر شعر بگوید در این معنیٰ که پدرجان دیشب پشهها بیدار نگهام داشتند و خواب به چشمام نیامد، تا اینکه بالتجربة فهمیدم پـشـه (علیه العذاب و الموت) میتواند کاری با آدم بکند که سزا باشد قصیدهها بهعنوان شکوائیه بسراید و کتابها بنویسد و نالهها بکند.
مدح مولیٰ علیهالسلام.mp3
زمان:
حجم:
3.01M
شعرخوانی در مدح مولانا أمیرالمؤمنین علیهالسلام.
سید حمیدرضا برقعی (حفظهاللهتعالی)
خَـطّ. (مَهدي عامِلي)
شعرخوانی در مدح مولانا أمیرالمؤمنین علیهالسلام. سید حمیدرضا برقعی (حفظهاللهتعالی)
.
علتِ خلقِ زمین، ای پدرِ خاک، توئی
..
بارها گفتهام و بارِ دگر میگویم..
کهکشانها نخی از وَصلهی نعلینِ علی است
خَـطّ. (مَهدي عامِلي)
. علتِ خلقِ زمین، ای پدرِ خاک، توئی
...
يار دل بُرد و پِیِ بُردنِ جانْ وَعده نمود
شـادمـانايم که يک بـارِ دگر میآيد ...
مرا به عمرِ خود امیدِ نیمساعت نیست
به یادِ توست شبی گر به روز میآرَم
حرف هست. ترس هم هست. وظیفه هم هست. نفع و ضرر هم هست. «خدا» هم هست. باید خیلی زیرک بود تا قافیه را نباخت.
چه خوب گفت «خیلی خباثت و دنائت میخواهد که رحمة للعالمین را مجبور کنی شمشیر بردارد».
حفظهاللهتعالی
خَـطّ. (مَهدي عامِلي)
حَـدِّ أعلای ادب را من رعایت کردهام؛ تا نشستی در دلام، از خویشتن بَرخاستم آدیوا جانیم قورب
.
مرا بشارتِ فردوس میدهد زاهد؛
مگر به غیرِ سرِ کوی تو پناهی هست؟