مهدي عاملي [کانال]
[آب را خنک بنوشید]
.
البته من، بهقول دوستام، آب را أخنَک مینوشم. یَخین و جگرحالآور.
و لعنة الله علی قتلة أبیعبدالله
قبض روح شهدای کربلاء، توسط خود خداوند متعال
عَنْ قُدَامَةَ بْنِ زَائِدَةَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ (علیهما السلام) عَنْ عَمَّتِهِ زَیْنَبَ (صلوات الله علیها) عَنْ أُمِّ أَیْمَنَ
عَنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ أَنَّهُ قَالَ:
قَالَ جَبْرَائِیلُ (لرسول الله -صلی الله علیه و آله-)
وَ إِنَّ سِبْطَکَ هَذَا وَ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَی الْحُسَیْنِ (علیه السلام) مَقْتُولٌ فِی عِصَابَةٍ مِنْ ذُرِّیَّتِکَ وَ أَهْلِ بَیْتِکَ وَ أَخْیَارٍ مِنْ أُمَّتِکَ بِضِفَّةِ الْفُرَاتِ بِأَرْضٍ یُقَالُ لَهَا کَرْبَلَاءُ إلى أن قال: فَإِذَا بَرَزَتْ تِلْکَ الْعِصَابَةُ إِلَی مَضَاجِعِهَا تَوَلَّی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ قَبْضَ أَرْوَاحِهَا بِیَدِهِ
از امام سجاد علیهالسلام از عمهی عالمهشان حضرت صدیقهی صغری زینب کبری سلاماللهعلیها، از اُمّاَیمَن، از پیامبرِ خدا صلی الله علیه و آله در حدیثی طولانی نقل کرده که فرمود:
جبرئیل (به ایشان، یعنی به رسول خدا صلی الله علیه و آله) گفت:
و این نَوهی تو (و با دستاش اشاره به حسین علیه السّلام کرد) با جماعتی از فرزندان و اهل بیتات و برگزیدگانای از امّتات، در کنارِ فرات، واقع در سرزمینی که به آن «کربلاء» می گویند، کشته میشود ... و هنگامی که وقتِ آن برسد که آن جماعت [یعنی أنصارِ سیدالشهداء علیهالسلام] به طرفِ آرامگاههایشان راهی شوند (یعنی وقتی که لحظهی شهادتِ هر یک از آنها فرا برسد)، خدای عزیز و بزرگْ شخصاً متولّیِ قبضِ روحِ آنها میشود.
کامل الزیارات، باب 88، حدیث 1
بحار الأنوار، ج 28، ص 58 و 59
نفس المهموم، ص 356
العوالم (بحرانی)، ص 364
نسبتِ «تِز نده» با «زِر نزن»، مثلِ نسبتِ «بفرمایید بنشینید» با «بتمرگ زمین» است.
کلامِ حکماء اگر صحیح باشد درمان است و اگر غلط باشد درد است.
لذا هر حکمت و پندی را یا با أحادیث بسنجیم و سپس قبول یا ردّ کنیم، و یا (بهتر اینکه) در هر باب دنبال پند و حکمت هستیم مستقیماً درِ خانهی أهلالبیت علیهمالسلام بیاییم؛ که حکمائی هستند که هرگز خطا نمیکنند.
ﺳُﺒﺤﻪ ﺑﺮ ﮐﻒ، ﺗﻮﺑﻪ ﺑﺮ ﻟﺐ، ﺩﻝ ﭘﺮ ﺍﺯ شوﻕِ ﮔﻨﺎﻩ
ﻣﻌﺼﻴﺖ ﺭﺍ ﺧﻨﺪﻩ ﻣﯽﺁﻳﺪ ﺯِ ﺍﺳﺘﻐﻔﺎﺭِ ﻣﺎ
مهدي عاملي [کانال]
ﺳُﺒﺤﻪ ﺑﺮ ﮐﻒ، ﺗﻮﺑﻪ ﺑﺮ ﻟﺐ، ﺩﻝ ﭘﺮ ﺍﺯ شوﻕِ ﮔﻨﺎﻩ ﻣﻌﺼﻴﺖ ﺭﺍ ﺧﻨﺪﻩ ﻣﯽﺁﻳﺪ ﺯِ ﺍﺳﺘﻐﻔﺎﺭِ ﻣﺎ
.
سَرلوحه یازیر، مشق وئریر، باشچیلیخ اِیلیر
اوخ علمه، قیلیج معرفته، بالتا شعوره
همسایه آجیندان یاتا بیلمیر گجه تا صبح
تا صبح تلاوت ائلمه آیه و سوره
گولدورمه مناجاتیوه شِمریله سَنانی
مهدي عاملي [کانال]
في وصف مولانا الشهید علیهالسلام
.
صلی الله علیك یا أباعبدالله
سرآغاز و سرمطلعیمسن حسین
طلاییترین مصرعیمسن حسین
نه آشوبدور سالمیسان جانیمه
یاغیر نور حق روحِ عطشانیمه
او گونلَر که یوخ تازه مطلبلَریم
او گونلر که خاموشدور لبلریم
سَسیمتک هارایلار سکوتیم سنی
دعا تک قوجاخلار قنوتیم سنی
خمارم سنون بزم میعادیوه
یازام یازمیام عاشقم آدیوه
اگر لاله گلشندن الهام آلیب
قلم یازماقی سندن الهام آلیب
بو قدرت که وار سن وئرَن خامهده
نه وار مجتهدده، نه علامهده
اگر سوز گئدیب گیزلَنه قافده
اولا یوز نگهبانی اطرافده
اونی تیر طبعیمله صید ایلهرم
محالاتی شعریمده قید ایلهرم
چتینلیخ مصافیمده محکوم اولار
الفبا اَلیمده دونَر موم اولار
دئمهم ماهر و چیرهدست اولموشام
حسینجان گذشت ایله مست اولموشام
بویورسان یئره آسمان اول اولار
بویورسان اوخا مهربان اول اولار
بویورسان طبیعت دگرگون اولار
سنین سویدوگون عین قانون اولار
قوانین خلقت فدادور سنه
سلاطین جنت فدادور سنه
گویون مهر و ماهی فدادور سنه
یئرین پادشاهی فدادور سنه
قیزیل پیرهنلر فدادور سنه
یاشیل یاسمنلر فدادور سنه
بوتون علم و دانش فدادور سنه
ثنا و ستایش فدادور سنه
کنشت و کلیسا فدادور سنه
کلیم و مسیحا فدادور سنه
نه قدری قادان وار یئتیشسین منه
نه قدری گوزل وار فدادور سنه
یازیب یوسف اوچ کلمه پیراهنه
فدادور فدادور فدادور سنه
مجاهدلرین تاجی سنسن حسین
بو طوفانیده ناجی سنسن حسین
اَلیمدن یاپیش حضرتِ ناخدا
خلاص اِیله یئردَن آپار تا خدا
سبو وئر که هر ساقیدن ساقیسن
بو دنیاده هر باقیدن باقیسن
اگر گئچسه مینایلدَه تاریخیدن
درختِ زمان چیخسا گر بیخیدن
اگر کربلا بیرده تکرار اولا
دوباره سئنان سینَهن اوخنان دولا
دوباره سَنی نِیسَوار ائتسهلَر
چکیب کوفهده سنگسار ائتسهلَر
باجین زینبین قلبی یانسا اگر
سوسوز لبلَرین پارچالانسا اگر
توکولسه قانین کوزهکوزه اگر
سَنی داشلاسا مین عجوزه اگر
قسم آیهٔ کهفین آهنگینه
حسینسن حسینسن حسینسن گئنه
او یومِ بلا مَسلخِ عشقیده
قیزیل قانی دوزدون نخِ عشقیده
او تسبیحی سَپدین رَهِ دلبره
چوخور یئرده آچدین عجب منظره
او قدری اوجالدین سُجودینده سن
عروج اِیلهدین اوز وجودینده سن
او گون رَگلَریندن آخیردی خدا
سنه اوز گوزونَن باخیردی خدا
باخاندا سنه خالقِ سَرمَدی
اوزون گوردی الله، سنی گورمهدی
یتیمین حقوقین یئمهز دی حسین
چیخیب تخته مَن مَن دئمهز دی حسین
حسین اولماقین غملی احوالی وار
حسین اولماقین قانلی گودالی وار
حسین اولماقا قلب پاک ایستِیور
سر و سینهی چاکچاک ایستیور
گرک باحیا قیزلاریندان گئچه
گرک نازلی اولدوزلاریندان گئچه
گرک غُنچاسی اوخلانا دیمّیَه
گرک خیمهگاهی یانا دیمّیَه
اوتور مدّعی، قیل و قال إیلهمه
یالان سوزلَر اوسته جیدال إیلهمه
اگر قوخموسان تیغِ اَشراریدن
اگر یوخدو قورخون سرِ داریدن
خمارِ مِیِ نشأتین اول گورَخ
بو میدان بو سن، گَل حسین اول گورَخ
سوزون جوهرین قؤی دِییم بیر کلام
حسینه حسین اوخشِیور والسلام
قسمتی از بیتهای مُشرَب بر قلبِ پاکیزهی: شاعر جوان و خوشروان، جناب وفا منافی اردبیلی أیّدهاللهتعالی
مهدي عاملي [کانال]
هر که کرد اِدراکِ من، دریافت رازِ چرخ را؛ آسمانْ سَربَستهمکتوبی است، مضموناش منام (صائب عل
.
تفصیلِ مُجمَلات و مُجمَلِ مفصّلات.
سبحانَ ربّك ربّ العزّة یا مولیٰ
النوم أخو الموت.
خواب که اینقدر شیرین است، ببین مرگ چه حلاوت و لذّتی دارد.
عیشِ ما غیرِ گرفتاریِ دِلْ چیزی نیست
یا رب، این صید زِ دام و قفسْ آزاد مباد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کانوا لا یَتَناهَونَ عن مُنکَرٍ فَعَلوه
یکدیگر را نهی نمیکردند از کارِ بدی که انجاماش -می-دادند
ترجمهی خطیب معروف کشور:
اونایی که نهیازمنکر نمیکنن، خودشون هم اون منکر رو انجام میدن.
درس فنّی برای اهل منبر:
اگر صحیحاش را نمیدانید، همان غلطاش را با داد و فریاد بگویید؛ تجربه ثابت کرده است صدای بلند جبرانکنندهی نادانی است.
20.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خاطرهای راجع به عنایتِ سیدتنا و مولاتنا الصدیقة الشهیدة صلوات الله و سلامه علیها، به مرحوم رحیم منزوی (رضوان الله علیه) از زبان فرزند ایشان
به ما حرارتِ دوزخ چه میتواند کرد
اگر زِ ما نَسِتانند چشمِ گریان را؟
در زندگی برخی از انسانها اتفاقاتی افتاده و فراز و فرودهایی بوده که قصهی زندگیِ آنها را سزاوارِ نوشتهشدن و شنیدهشدن و عبرتگرفتن کرده است. شاید از آدمهای کوچه و بازار، که شاید در نگاهِ اولْ بهنظر برسد زندگیشان جزوِ معمولیترین زندگیها است و حاویِ اتفاقِ خاصی نیست. که نه چنین است.
و من هم از این «برخی» هستم. زندگیام اتفاقاتی داشته که باورش برای خیلیها سخت است. از إنزوای دهسالهام بهدلیلِ عداوتِ شخصیِ یک ابلیسِ مقدسمآب،
و قصدِ جانام با آتشزدنِ خانهام (در سالِ ۹۶، که نجات از آتشی با آن کیفیت، آن هم نجاتی که در آن حتی یک خراش و یک سوختگی به اندازهی نقطه هم نباشد، سالماً سالماً سالماً، نیست جز از عنایاتِ مولایام صاحبالزمان علیهالسلام. از چنین بلایی) گرفته
تا سعایتهای کیفاً غریبوعجیب و کمّاً کثیر و مستمر (که از بَدوِ جوانیام تا الآن ادامه داشته؛ سعایتهایی که فقط با یکیشان میشود خانهای را ویران کرد و دودمانی را به باد داد. ولی من با عنایتِ سَیّد و آقایام حضرت بقیةالله علیهالسلام تا حالا جان و زندگیِ سالم به در بردهام)
اما
(و همهی این قصه را، که همین مختصرش هم شاید مصدرِ شرّ بشود، برای این گفتم که این مسأله را عرض کنم که) چیزی که در همهی این اتفاقها و واقعهها برای من «مهمترین» بود، «خودم» بودم؛ نه فلاکت و إنزواء و محرومیت و شماتتای که دچارش شده بودم، و حتی نه سکوت و صبر و إبتلای همسر و بچههایام، بلکه «خودم» مهم بودم؛ دو سال تلاش کردم و با خودم کلنجار رفتم تا بالأخره در ماه رمضانِ سال ۹۸ توانستم آن دو نفر را که خانهام را آتش زدند، و حتی آمر را، ببخشم. حلالشان کردم. گفتم خدایا من از صمیمِ قلبام بخشیدمشان. نمیدانستم، و تا الآن هم نمیدانم، چه کسانی بودند، ولی کائناً مَن کان، بخشیدمشان.
سعایتکنندگان که اصلا بحثشان روشن است؛ آنها را حتی پیشاپیش هم حلال کرده و بخشیدهام، هرچه بگویند و هر تلاشی که بکنند. (گرچه جاهلاند، ولی بالأخره شیعهاند و دوستدارِ یک مولیٰ هستیم. لذا میبخشم، به کسی هم مربوط نیست.)
ولی مسأله این است که گاهی کم میآورم. گاهی تلخیها بهقدری زیاد است که سوقام میدهند به شکویٰ و نفرین. وسوسه میشوم. که نکند کاسهی داغتر از آش شدهام و اینها را، که هیچ رجوع و ندامت و إحساس گناهی ندارند، خودِ خدا هم نمیبخشد و پدرشان را در خواهد آورد، من سگِ کی باشم که ببخشم. بالأخره نفرین هم یک سویِ حقیقت است. اما مقاومت میکنم. به این فکر میکنم که «ما» همهمان بی امام و رهنما توی این ظلمت و تاریکیِ آخرالزمان رها شدهایم، تربیتی ندیدهایم، کسی خوب و بد را یادمان نداده، معلّم و مربّی بالای سرمان نبوده، و نتیجتاً این نَفْسهایمان گاهی غلبه میکند و ظلم و عداوت و شیطنت و حسادتی از ما سر میزند، پس بهتر است مدارا کنیم. بهتر است ببخشیم. بهتر است باز هم دعاء کنیم که خدایا فرصتاش بده، خدایا بر او قهر نکن، خدایا من بخشیدماش، تو هم او را ببخش. خدایا به او و به همهی ما رحم کن.
نمیدانم؛ شاید روزی برسد که بالأخره کم بیاورم، و شاید هم تا آخرش بر همین عقیده و رَویّه استوار بمانم.
القصه.
عجل الله تعالی فرج مولانا صاحب الزمان علیهالسلام
زندگی با همهی گند و کثافتهایاش زیبا است.
زندگی واقعا زیبا است.
و من، شخصا، دربارهی آینده و فردا و فرداها، به چیزی جز نور و سعادت و بهبودی و خوشبختی، فکر نمیکنم.
زندگی زیبا است، ای زیبا پسند
زندهاندیشان به زیبایی رسند
آنقدَر زیباست این بیبازگشت
که برایاش میتوان از جان گذشت