eitaa logo
مهدي عاملي [کانال]
108 دنبال‌کننده
224 عکس
74 ویدیو
3 فایل
الـ‌ج‌َبَلیّات ٱلوُسعیٰ ـــــ آتي هناکم بشیئ مما فیه شیئ. أرومیة‌ القلوب . آی‌دی بنده: @ameli_urmia . کانال دروس در تلگرام: https://t.me/urmia_arabi/566 . ضيقاها: https://eitaa.com/joinchat/4107206835Cc896182a4c
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ نقل است که روزی أمیرالمؤمنین علیه‌السلام بر گروه‌ای از مسلمانان گذشت، که حلقه زده بوده و مشغولِ ذکر و سخن و عبادت بودند. از آنها پرسید: شما چه کسانی هستید؟ گفتند: ما زاهد هستیم. امام پرسید: گواه و نشانه‌ی زهدِ شما چیست؟ گفتند: این است که هرگاه طعام‌ای بیابیم، بخوریم و خدا را شکر کنیم، و هرگاه چیزی نیافتیمْ صبر پیشه کنیم تا زمان‌ای که چیزی برسد. امام فرمود: سگ‌های کوفه نیز همین‌چنین‌اند که شما می‌گویید (هرگاه استخوان‌ای بیابند بخورند و هرگاه چیزی نیابند صبر کنند). گفتند: پس علامتِ زهد چیست؟ فرمود: این است که هرگاه یافتی، با دیگرانْ قسمت کنی و هرگاه نیافتیْ شاکر و صابر باشی. حقیقت این است که «خسته‌شدن در مقابلِ ناگواری‌ها» را همه بلد هستند. تسلیم‌شدنْ هنر نیست. انسانِ بالغ باید این را بداند که «چاره‌ای جز امید و تلاش و استقامت وجود ندارد». باید با این حقیقت کنار بیاید که قرار نیست بدون تحملِ مشکلات و سختی‌ها به جایی برسد. سفیدکردنِ ریشْ کارِ «گذرِ زمان» است، نه هنرِ «ما». بزرگ‌شدن، به این است که بدانیم عمْر کوتاه است و قیامت حق است و چاره‌ای جز «حرکت» و «رشد» و «تحصیلِ زاد المعاد» نیست. ‌ اللهمّ أصلِح نیّاتِنا و قَوّ‌ِ علیٰ خِدمتِك جوارحَنا. آمین. ‌
سخنان حضرت إمام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) در أواخر عمر شریف‌شان: «اینجانب از روی جِدّ، نه تعارفِ معمولی، می‌گویم كه: از عمرِ به باد رفته‌ی خود تأسف می‌خورم. شما ای فرزندانِ برومندِ اسلام، حوزه‌ها و دانشگاه‌ها را به شئوناتِ قرآن و أبعادِ بسیار مختلفِ آن توجه دهید؛ تدریس‌ِ قرآن را در هر رشته‌ای مقصدِ أعلیٰ، نه در حاشیه، قرار دهید. مبادا خدای ناخواسته در آخرِ عمر كه ضعف و پیری بر شما هجوم آورد، از كرده‌ها پشیمان و تأسف بر أیام‌ِ جوانی بخورید. همچون نویسنده». ‌ صحیفه‌ی إمام خمینی (ره)، جلد ۲۰، صفحه‌ی ۹۳ ------------------- حاشیه: سـابـقـاً نیز أشعاری از حضرت إمام در همین معنیٰ به اشتراک گذاشته‌ام. ‌نمی‌گویم تبعیّت از رهبرِ کبیرِ انقلاب در چنین مسائل‌ای (که به حکومت و فقاهت ربطی ندارند، بلکه مسائلِ صِرفاً علمی هستند) که هرکس ممکن است نظرِ خودش را داشته باشد، لازم و واجب است، یا مثلا از نشانه‌های ولایت‌مداری است؛ نـه. ولی آیا سخنِ ایشان به‌عنوانِ یک فیلسوف و عارفِ دانا و خِبره‌ای که بعد از غور در فلسفه و عرفان (که کسی نتواند بگوید: او که فیلسوف یا عارفِ قَدَر و متبحری نبود که بفهمد فلسفه و عرفان چه جایگاه بلندی دارند. و او که خیلی بیشتر از أمثال و أقران و معاصرین‌اش در فقه و قرآنْ تحقیق کرده بود، وقتی چنین انسان‌ای) این حرف را می‌زند و صَرفِ عمر در فلسفه و عرفان، و نه در قرآن و علومِ قرآن را، بر باد دادنِ عمر و موجبِ تأسف می‌داند، از حیثِ «شهادتِ خبیرِ عادل» نیز إعتبار و حجیّت ندارد؟ چرا، بالبداهة إعتبار دارد؛ أهلُ البیتِ أدریٰ بما فی البیت. ‌
مهدي عاملي [کانال]
. وجودِ خاکیِ من گرچه از تو رفت بر باد خوش‌ام از اینکه غبارش به دامن‌ات نَنِشَست ‌
.. شادم به مرگِ خود که هلاکِ تو می‌شوم با زندگی خوش‌ام که بمیرم برای تو ‌
‌ «وَ أنْ یَرزُقَني طَلَبَ ثاري [ثارکم] مَعَ إمامٍ هُدیً» طلبْ مفعول، ثار مضاف‌إلیه، مع حال از یاء در یرزقني، و هُدیً صفتِ إمام است؛ این کلمه، یا مصدرِ هَدیٰ یَهدي هدایةً است، پس إمامٍ هدیً مثلِ «رجلٌ عَدلٌ» است، یعنی إمام‌ای که از غایتِ هدایت‌گری‌اش انگار که خودِ هدایت است. و یا اینکه اسمِ ذات است به‌معنای «طریق» و صراط، یعنی إمام‌ای که همان طریقِ معهودِ سعادت، و همان صراطِ مستقیم است. در برخی از نسخه‌ها «ثارِکُم» آمده؛ یعنی: از خدا می‌خواهم که روزی‌ام کند [این را که] به خون‌خواهیِ شما قیام کنم درحالی‌که همراه با إمام‌ای هستم که نَفْسِ هدایت است. و در برخی از نسخه‌ها، «ثاري» آمده؛ یعنی: و از خدا می‌خواهم که روزی‌ام کند که به خون‌خواهیِ خودم قیام کنم، در حالیکه همراهِ إمام‌ای هستم که نَفْسِ هدایت است. خون‌خواهیِ خود را، دو جور می‌شود معنیٰ کرد: یک: آنها با کُشتنِ شما و محروم‌کردنِ ما از وجود و حضورِ شما به‌عنوانِ حاکمِ جامعه، ما را بدبخت و گرفتارِ جهالت‌ها و مصیبت‌ها کرده‌اند، پس گویا که خونِ ما را ریخته و ما را کُشته‌اند. دو: از آنجا که شیعتُنا خُلِقوا مِن فاضلِ طینَتِنا: شیعیانِ ما از باقیمانده‌ی خاک و گِلِ ما آفریده شده‌اند، و إمامانْ حُکمِ پدرانِ أمّت را دارند، پس آنها با ریختنِ خونِ إمام، انگار که خونِ ما را ریخته‌اند و خودِ ما را به‌ قتل رسانده‌اند. چرا که ما در أصل و ریشه و معدن و جوهره‌ی وجودِمان بیگانه و جُدا از ایشان نیستیم، بلکه همه از یک اصل و شجره‌ایم. ‌ و الله أعلم ‌
‌ و لا لغوٌ و لا تأثیمَ فیها .. ‌
‌ سینه اقیانوسینه جمع اِیله‌دی دریا غمین ‌
مهدي عاملي [کانال]
‌ سینه اقیانوسینه جمع اِیله‌دی دریا غمین ‌
مرحوم_استاد_تقایی_شعر_حضرت_زینب_کانال_بیضای_اردبیلی.mp3
6.78M
‌ شعر و صدا: مرحوم استاد تقائی اردبیلی صلوات‌الله‌تعالی‌علیه در وصف و ثنای سیدتنا الصدیقة الصغری، عقیلة بني‌هاشم، مولاتنا زینب الکبری علیها السلام و الصلاة ‌
Haj Mahmood Karimi - In Che Balaei Bood (320).mp3
9.08M
رفتی، برادرت تنهاتَر شد رفتی، مُجیبِ عالَمْ مُضطَر شد . رفتی و تشنه‌تر از همه بودی تشنه‌ی دیدنِ فاطمه بودی فاطمه هم آمد.. آمد، امّا خیلی دیر دیده‌ات را بسته تیر... ‌ صلّی الله علیك أیّها العبد الصالح ‌
قال رسول الله صلی الله علیه و آله: مَنْ طَلَبَ الْعِلْمَ فَهُوَ كَالصَّائِمِ نَهَارَهُ الْقَائِمِ لَيْلَهُ. وَ إِنَّ بَاباً مِنَ الْعِلْمِ يَتَعَلَّمُهُ الرَّجُلُ خَيْرٌ لَهُ مِنْ أَنْ يَكُونَ لَهُ أَبُو قُبَيْسٍ ذَهَباً فَأَنْفَقَهُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ‌ هرکس طلب کند دانش را، مانندِ کسی باشد که روز را روزه می‌گیرد و شب را به عبادت می‌ایستد. و همانا یک باب از علم که فرد آن را می‌آموزد، برای‌اش بهتر است از اینکه او را [به‌اندازه‌ی کوهِ] أبو قبیسْ طلا باشد و آن را در راهِ خدا إنفاق کند. ‌‌. علت‌اش ظاهرا روشن است: ثمره‌ی پولْ، آبادیِ دنیا است و ثمره‌ی علمْ آبادانیِ آخرت. ‌
‌ «تعجّب از عدّه‌ای است که به کارهایی که پدران‌شان با حسین بن علی علیه‌السلام انجام دادند، شاد شدند و آن‌ها را به واسطه‌ی کار و أثری که در قتلِ آن حضرت داشتند، بزرگ داشتند و به آن إفتخار کردند، و به همین جهت در سرزمینِ شام به آن لقب‌ها مشهور و شناخته شدند از آنها هستند بنو السَّرج، بنو السَّرج (فرزندانِ زینِ اسب) أولادِ آن أفرادی هستند که اسب‌های‌شان را زين کردند (و آماده شدند) تا جسدِ حسين بن علی علیه‌السلام را لگدمال کنند. بعضی از اين اسب‌ها به مصر رسید، پس نعلِ آن اسب‌ها را جدا کردند و از جهتِ تبرّک بر سرِ خانه‌های‌شان آويختند، و اين کار نزدشان رسم و سنّت گشت.» التعجّب من أغلاط العامّة في مسألة الإمامة (مرحوم کراجکی أعلی‌الله‌مقامه)، صفحه‌ی 116-117 ‌
تو مُرادِ من، تو نجاتِ من به حیاتِ من به مماتِ من چه زیان کنی، چه ضرر بَری، چو برآوری، چو عطا کنی؟ ‌