eitaa logo
مهدي عاملي [کانال]
84 دنبال‌کننده
210 عکس
69 ویدیو
3 فایل
الـ‌ج‌َبَلیّات ٱلوُسعیٰ ـــــ آتي هناکم بشیئ مما فیه شیئ . آی‌دی بنده: @ameli_urmia . کانال دروس در تلگرام: https://t.me/urmia_arabi/566 . ضيقاها: https://eitaa.com/joinchat/4107206835Cc896182a4c
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ پیس‌لره اَه‌اَه دیَنمه‌سن‌ده، یاخجی‌لارا به‌به دئگیلن باری ‌ «و تواصوا بالحق» ‌
سبحان الله، ثم سبحان الله قال رسول الله صلى الله عليه و آله:  لا تَتَّبِعوا عَوراتِ المُؤمِنينَ؛ فإنَّهُ مَن تَتَبَّعَ عَوراتِ المُؤمِنينَ تَتَبَّعَ اللهُ عَورَتَهُ، و مَن تَتَبَّعَ اللهُ عَورَتَهُ فَضَحَهُ و لَو في جَوفِ بَيتِهِ. ثواب الأعمال ج1 ص 288 در پیِ عیب‌های مؤمنین نباشید، که هرکس در پی عیوبِ مؤمنین باشد خدا در پِیِ عیب‌های او می‌گردد. و کسی را که خدا در جستجوی عیب‌های او باشد، رسوا و بی‌آبرویش می‌کند، هرچند که [آن عیب‌اش] در درونِ خانه‌اش باشد. ‌
‌ ... که انسان از کارش به اندازه‌ی بصیرت‌اش بهره می‌بَرَد. (عین‌صاد) ‌
حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی لَأُکْرِمَنَّ مَثْوَی جَعْفَرٍ وَ لَأَسُرَّنَّهُ فِی أَشْیَاعِهِ وَ أَنْصَارِهِ وَ أَوْلِیَائِهِ و خداوند در حدیث لوح فرمود: ثابت و قطعی است این سخن از سوی من، که یقینا گرامی خواهم داشت مقامِ جعفر را، و قطعاً او را شاد خواهم کرد درباره‌ی پیروان و یاران و دوست‌داران‌اش صلی الله علیك یا صادق آل محمد علیهم‌السلام ‌
‌ ما کاروان‌ایم و جهانْ کاروان‌سرا   در کاروان‌سرا نکند کاروان سرا ‌‌
‌ ﺧﻮﺵ ﺑﺎﺵ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺩَﻡ ﮐﻪ ﻏﻤﯽ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺁﺭَﺩ ﺑﮕﺬﺍﺭ ﮐـﻪ ﻏــﻢ ﻧــیــﺰ ﺭَﻭَﺩ ﺷـﺎﺩ ﺯِ ﺩسـت‌ات صابر همدانی
مِن فوائد الشیخ فی الصمدیّة.mp3
609.1K
عداوت، حتی در تدوین قواعد ادبیات عرب
مهدي عاملي [کانال]
بله، منّت خدای را، که مرا در پناهِ تو آسیبِ حادثه به دل و جان نمی‌رسد ‌
. گر مُشَبّـَـهْ تو باشی و، یوسف باشد ای نازنین مشبّهٌ‌به حکم کلی است کَاندَر این جزئی از مشبّهٌ‌بهْ مشبّهْ بـِـه ‌
مهدي عاملي [کانال]
بله، منّت خدای را، که مرا در پناهِ تو آسیبِ حادثه به دل و جان نمی‌رسد ‌
.. ‌ شیخ و من، هر دو طلبکارِ بهشت‌ایم، ولی من به تو، او به نمازِ خودش ایمان دارد من از آن روز که در بندِ توئَم فهمیدم زندگی دردِ قشنگی است که جریان دارد ‌‌
مهدي عاملي [کانال]
.. ‌ شیخ و من، هر دو طلبکارِ بهشت‌ایم، ولی من به تو، او به نمازِ خودش ایمان دارد من از آن روز که
. امّا خب، ﺩﺭﺩِ ﻏﻢِ ﻫِﺠﺮِ ﺗﻮ ﺑﻪ ﻫﺮﮐﺲ ﮐﻪ ﺑﮕﻔﺘﻢ ﺍﺯ ﺑَـﻬـﺮِ ﻫـﻼﮎِ ﻣَـﻦِ ﺑﻴـﭽـﺎﺭﻩ ﺩﻋـﺎ ﮐﺮد ‌
... یادش بخیر، گاهی بعد از وضوء و قبل از تکبیرِ نماز، در همان حال که داشتم آستین‌های بالازده‌ام را مرتب می‌کردم و سجاده را پهن می‌کردم، چیزهای موزونی زیر لب زمزمه می‌کردم. یک‌بار مادرم (زادها الله عافیة) فرمود: بالا، اولار دا اذان اقامه‌ن دی؟ (عزیزم، این چیزها که زمزمه می‌کنی، اذان و اقامه‌ات هستند؟) حالا بعد از گذشتِ حدودِ دو دهه، اذان و اقامه‌ام نه، ولی تعقیبات‌ام‌ شده است همین‌چیزها؛ که اینجا زمزمه‌شان می‌کنم. چَتین‌دی منیم آدام اولماقیم 😕 ‌
‌ عدالت‌خواهی گزینشی وقتی در زمانِ شیخین به اهل‌البیت (علیهم‌السلام) ظلم شد، مسلمان‌ها چیزی نگفتند و از کسی هیچ اعتراضی شنیده نشد، ولی وقتی عثمان روی کار آمد و بیت‌المالِ همان مسلمان‌ها را حیف‌ومیل کرد، ناله‌ی عدالت‌جویی سر دادند و نهایتاً هم او را در کنج خانه‌اش کشتند. ‌(کما فی الحدیث)
‌‌ خدا حفظ کند استاد بزرگوار و عزیزم شیخ جعفر حسینی نقده‌ای زیدعزه را. وقتی بناب بودیم، در محضرش منطق می‌خواندیم. مکرّر می‌فرمود: هرکس صغری و کبری را بپذیرد ولی ملتزم به نتیجه نباشد، احمق است؛ نمی‌شود مقدمات را پذیرفت ولی نتیجه‌ای را که حاصلِ آن مقدمات است انکار کرد؛ در تاریخ ثبت است که وقتی حکومت به امیرالمؤمنین علیه‌السلام رسید، هنگامِ تقسیمِ بیت‌المال، به طلحه و زبیر همان‌قدر پرداخت کرد که به نوکران‌ِ آن دو و هکذا به همه‌ی مسلمین پرداخت کرده بود (سه دینار) گفتند: به ما همان سه دیناری را می‌دهی که به غلامانِ ما می‌دهی؟ عمَر به ما پانزده‌هزار دینار، و عثمان هجده‌هزار دینار می‌داد. آقا فرمود: پیامبر چقدر می‌داد؟ هر دو ساکت شدند. مجدداً فرمود: سنّتِ پیامبر برای پیروی‌شدنْ سزاوارتر است یا سنّت عمر و عثمان؟ به‌ناچار گفتند: سنّت پیامبر. فرمود: و پیامبر بالسَّـویّـة تقسیم می‌کرد. گفتند: آری، ولی ما از بزرگان هستیم و مسأله‌ی ما فرق می‌کند و... . یعنی با اینکه صغریٰ و کبریٰ را پذیرفتند، با اینکه قبول کردند که سنت پیامبر را باید تبعیت کرد و ایشان هم مساوی تقسیم می‌کرد، ولی نتیجه را، که پس من هم باید به مساوات تقسیم کنم و شما حق اعتراض ندارید، قبول نکردند و به آخه و امّا و ولی پرداختند. ‌‌
‌‌ ای نسیمِ عصر، خوشبو می‌رسی از کدامین منزل و کو می‌رسی؟ می‌فزاید از تو جان‌ها را طرَب تو مگر می‌آیی از مُلکِ عرب؟ تازه گردید از تو جانِ مبتلا تو مگر کردی گذر از کربلا؟ می‌رسد از تو نَویدِ لا تَخَف می‌رسی گویا ز درگاهِ نجف بارگاهِ مرقدِ سلطانِ دین حیدرِ صفدر، أمیر المؤمنین حوضِ کوثر، جرعه‌ای از جام او عالَم و آدمْ فدای نام او یا رب، اُمّیدِ «بهائی» را برآر تا کند پیشِ سَگان‌اش جان نثار ‌
‌ باید از ایران‌خودرو و سایپا شکایت کنیم، اما نه بخاطر افتضاح‌بودن کیفیت خودروهایشان، بلکه به این دلیل که پا در کفشِ ما آخوندها کرده‌اند؛ یادِ خدا و مرگ را قرار بود ما در دل‌های مردم زنده نگه داریم، نه شرکت‌های خودروسازی. (تصاویر مربوط به امروز، روستای میلکی شهرستان پارسیان هرمزگان)
مهدي عاملي [کانال]
‌ حَـدّ‌ِ أعلای ادب را من رعایت کرده‌ام؛ تا نشستی در دل‌ام، از خویشتن بَرخاستم ‌ آدیوا جانیم قورب
. خیال‌ات را شبی در خواب دیدم گمان بردم مگر روزِ وصال است خیال‌ات گفت با من: ای خردمند، خیال است این، خیال است و خیال است ‌
‌ با هر ملاکی حساب کنیم و از هر حیث بنگریم، بیچاره‌ترین و ترحم‌انگیزترین و بی‌نواترین موجودی که خدا خلق کرده است بشری است که از صاحب و مولیٰ و مالک خودش محروم است. عمری به درازای عمر نوح می‌خواهد که فقط بنشینیم و صبح و شام بر غربت خودمان گریه کنیم. ‌‌
مهدي عاملي [کانال]
‌ با هر ملاکی حساب کنیم و از هر حیث بنگریم، بیچاره‌ترین و ترحم‌انگیزترین و بی‌نواترین موجودی که خدا
. این را عرض کردم تا بگویم ما باید یکدیگر را زیاد مراعات کنیم. رواداری و حلم‌مان را زیادتر کنیم. در سلوک با دیگران مدارات‌مان را بیشتر کنیم. ما تربیت نشده‌ایم. ما یاد نگرفته‌ایم. ما پر از نقص و عیب‌ایم. پر از ضعف‌ها و ناتوانی‌هاییم. کسی به ما زندگی‌کردن نیاموخته. کسی در حل مشکلات‌مان یاری‌مان‌ نکرده. با آزمون و خطا جلو رفته‌ایم و پدرِ بابای‌مان درآمده. پر از محرومیت‌ها و جهالت‌هاییم. از همدیگر انتظار پیامبربودن نداشته باشیم. به‌خاطر خدا، برادران و خواهران و هم‌نوعان‌مان را بیشتر مراعات کنیم. خطاهای‌شان را بپوشانیم و به‌جای مچ‌شان دست‌شان را بگیریم. ‌
‌ خدایا قسمت‌ و حکمت‌ات را شکر، نمردیم و جفتک‌پراکنیِ جنبش اصیل منطقه را هم دیدیم. شاید باورش سخت باشد که همین یک‌سال‌پیش سرِ همین‌ها از سوی هم‌لباسان‌مان چه توهین‌ها و شماتت‌ها و توجیه‌ها که نشنیدم؛ این طالبان همان طالبان نیست، این‌ها خیلی فرق کرده‌اند، خیلی گل و بلبل و ناز و به‌به شده‌اند. تحویل بگیر آقای تحلیل‌گر برتر. این هم طالبانِ تغییرکرده. چه خوب گفته‌اند پدران‌مان: *ـُخ *ـُخ‌ دی، یاش یا قوروسو یوخدی. طالبان همان طالبان هستند. یک‌عده وحشیِ شپشوی زبان‌نفهمِ جلّاد. که اگر الآن مثلا به امریکا لشکر نمی‌کشد یا بر فرانسه اعلان جنگ نمی‌کند، صرفا به این دلیل است که قدرت‌اش را ندارد. پس هر روزی که بتواند با هر کشوری بجنگد و تصرف کند، قطعا به فردا موکول‌اش نمی‌کند ‌ ‌
‌ قَالَ رَسُولُ الله صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله: أَنَا النَّبِيُّ الْمُصْطَفیٰ، مَا أَنْطِقُ بِفَضْلِ‏ عَلِيّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ سلام‌الله‌علیه عَنِ الْهَوَى‏؛ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحىٰ.‏ واخ‌ واخ واخ دانیشین دا به باشی‌یئکه‌لر ‌
‌ صحیح است که قَلَندَرانِ حقیقت، به نیم جو نخرند قبای اطلسِ آن‌کس که از هنر عاری است ولی مرد را گر صد هنر باشد، توکل بایدش ‌ بله؛ اوز گوجونه گووَنَن، قانماز آدام‌دی ‌ ‌‌
‌ اگر نقد یا حاشیه‌ای راجع به نوشته‌ها و مطالبِ این کانال دارید، دست‌بوس‌تان هستم اگر به آی‌دی بنده @ameli_urmia ارسال کنید، تا (به صلاح‌دیدِ خودتان: با نام یا بی نامِ شما) همین‌جا به اشتراک بگذارم.🌹 ‌ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ و کانال تلگرام ما (مخصوص بارگذاری صوت دروس ادبیات) https://t.me/urmia_arabi/278
‌ آدمِ نمک‌نشناس و بی‌مقدار، یعنی کسی که به او یا به اهل و فرزندان‌ یا رعیّت و زیردَستانِ او لطف‌ها و خدمت‌ها بکنی، و او با بُریدن نان و دفنِ نام‌ات تو را عوض بدهد. نمک‌نشناس نباشیم‌. ‌
‌ إحسانِ مشروط، پشیزی نمی‌ارزد: فلان نیکی را در حق‌ِ تو خواهم کرد، به‌شرطی که به من رأی بدهی. از تو حمایت خواهم کرد، به‌شرطی که در فلان‌مسأله‌ی نحوی با من هم‌نظر باشی. خنده‌دار نیست؟ کسی را می‌شناسم که از آقای الف تعریف‌ها می‌کرد و به او إرجاع‌ها می‌داد، ولی از وقتی که فهمید الف در فلان‌مسأله‌ی کاملاً و صرفاً علمی با او اختلافِ‌نظر دارد، سلامِ الف را هم به‌زور جواب داد. البته خب به. اما مضحک‌تر و ترحم‌انگیزتر، این است که من نه لطفِ خودم در قبال شما را، بلکه انجامِ وظیفه‌‌ی شرعی‌ام در قبال شما را مشروط کنم به اینکه از همان سوپرمارکتی خرید کنید که من خرید می‌کنم. انسان واقعاً خیلی عجیب و ضعیف و عنود و جهول است. ‌
‌ سکوت و کلام، في نفسهما، نه خوب‌اند نه بد؛ [گرچه امام‌صادق علیه‌السلام فرمود: کلام از سکوت بهتر است، که خدا پیامبران‌اش را فرستاد که سخن بگویند، نه اینکه سکوت کنند]، بلکه هر دو‌ تابعِ وظیفه‌اند: جایی که وظیفهْ سخن‌گفتن است، باید سخن گفت، حتی به قیمتِ تبعید به ترکیه و عراق و روستایی در فرانسه. و آنجا که وظیفه سکوت و تسلیم است، باید پذیرفت و سکوت کرد و تسلیم شد و صبر نمود، هرچند به قیمتِ بنی‌صدر و جام زهر. اما رَویّه و مسلکِ منافقین و رفاه‌جویان و دنیاطلبان‌ این است که سکوت و سخن‌شان را با دنیای‌شان تنظیم می‌کنند، موافقِ وظیفه باشد یا خلافِ وظیفه. امروز فلانی رئیس‌ است، پس اصلاح‌طلب‌ها را مفسدین فی الأرض می‌نامَد، و فردا که همان‌ها سرِ کار آمدند، آنها را فرقه‌ی ناجیه‌ی سعیده‌ای می‌خوانَد که نجاتِ کشور منحصراً در دستان باکفایتِ این رجال برگزیده‌ی خدا است. به‌نحوی که گویا اصلاً او نبود که همین دیروز آن‌ها را فاسد و مفسد می‌نامید. (البته این صرفاً یک مثال است، برای انحراف از مصداق منظور.) گرچه، إن مع العسر یسرا، و روی خوبِ سکه‌ی این‌جماعت، این است که هرگاه خودشان و شأنیت و شخصیت و عنوان‌شان را از سوی مؤمنین در خطر ببینند، نه که از ترس خدا، بلکه برای حفاظت از موضع‌ و جایگاه‌شان هم که شده، هرچند به‌صورتِ موقّت، کوتاه می‌آیند و إفساد و نفع‌طلبی و رفاه‌محوری‌شان را یا کنار می‌گذارند، یا لاأقل از مقدارش می‌کاهند. القصه، مؤمن اگر زخم‌ای بخورد یا بزند، هر دو باید برای خدا و در راهِ خدا باشد. ‌ ‌
‌ فقط أحمق‌ها تغافلِ کریمان را عبارت از حماقت‌شان می‌بینند. ‌
. و قال عليه السلام: لَا يُزْهِدَنَّكَ فِي الْمَعْرُوفِ مَنْ لَا يَشْكُرُ لَكَ، فَقَدْ يَشْكُرُكَ عَلَيْهِ مَنْ لَا يَسْتَمْتِعُ بِشَیْئٍ مِنْهُ ... و أمیرِ بیان (که بر او سلام باد) فرمود: هرگز بی‌میل‌ات نکند تو را در انجامِ کارِ خوب، [نادانی و ناشُکریِ] کسی که تشکر نمی‌کند از تو، چرا که سپاس خواهد گفت تو را برای آن کارِ خیر، خدایی که هیچ نفعی از آن نمی‌بَرَد ...
‌ باید قدرِ رفیقی را که ریز و درشتِ عیب‌های‌مان را گوشزد می‌کند بدانیم. انسان‌ به‌قدری حبّ‌نفس دارد که داشته‌ها و محاسن‌اش را چندین‌برابر بزرگ‌تر از آنچه که هست ببیند، اما عیب‌ها و نقائص‌اش را گاهی هرچند هم که بزرگ و نمایان باشند نمی‌بیند، و از سوی دیگرانی که غریبه هستند نیز تذکری دریافت نمی‌کند، و چه‌بسا خوشحال‌اند از اینکه او چنین عیوبی دارد. و این فقط رفیقِ شفیق است (کسی که رشد و صلاح و فلاحِ ما برای‌اش اهمیت دارد، همان کسی است) که حاضر نیست به‌آسانی از ریز و درشتِ هر عیبی که داریم بگذرد، و کم‌ترین زشتی‌ها را هم برای‌مان نمی‌پسندد. و تذکر می‌دهد. تذکر می‌دهد، حتی به‌ قیمتِ اینکه (به هر دلیلی، مثل ناشی‌گری در انتخابِ فُرمِ مناسب) ما را از خودش آزرده‌‌ کند. چون جمال و کمالِ ما برای‌اش مهم‌تر از تعارفاتِ مرسومه است قدر چنین رفیق‌هایی را بدانیم. ‌