eitaa logo
جامعه متعادل | مهدی تکلّو
1.6هزار دنبال‌کننده
932 عکس
101 ویدیو
19 فایل
دانشجوی دکتری جامعه‌شناسی سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی پژوهشگر مطالعات جنسیت و جامعه کانال‌ها و صفحات من⬇️ https://zil.ink/mimte
مشاهده در ایتا
دانلود
ناموس پرست واقعی 👆 囧 @Segerme
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏- واقعا وضع روانی کشور ما ریخته بهم + حاج آقا این یه مسابقه است - این چه مسابقه ایه، این چه وضع اسفناکیه + بعد اصلا ایران نیست ، روسیه ست - باشه دلیل نمیشه.... 囧 @Segerme
نه آرمان مدیا و نه واقعیت مدیا من شمقدری را به خاطر تلاش برای جذاب سازی مستندهایش نکوهش نمی‌کنم. سر رشته‌ی ذهن مخاطب را با داستان، همراه کردن هم مهارت است و هم برای جامعه ما الزام دارد. هر چند معتقدم او در این جذاب سازی به ویژه در مستند جدیدش، کم از وقار و نجابت و اعتدال نیفتاده است. به علاوه در مورد این که آیا او تاجر و کاسب است، نفیاً و اثباتاً موضعی نمیگیرم اما اعتقاد دارم او به رغم این که کارگردان و مستندساز خوبی است، به شدت از کم سوادی در حوزه مسائل اجتماعی رنج می برد. دیوار پژوهش ها و مداقه های علمی و نظری او به شدت سست و ادبیاتش به طرز مبتذلی عامیانه است و من را در کنار نظرسنجی های اینستاگرامی اش در مورد میزان فحشا در ایران همنشین و همگون می بینم. حتی با ارفاق هم نمیتوان این سبک مواجهه با پدیده های اجتماعی را در عداد برخوردهای علمی مقوله بندی کرد. به نظر، تنها ادبیات گونه می‌تواند برای بیان کاستی ها و ضعف های انقلاب جنسی 4 حق مطلب را ادا کند. من اما از ساحت نقد عبور کرده و وارد مناقشه می شوم. شمقدری در مستند اخیرش، روی مساله دست می گذارد. دغدغه اش بی تعارف با روبرو شدن و پرهیز از سانسور است. مرحبا بناصرنا، اما شناخت علمی واقعیت به دور از هیجان زدگی و عرفی گری، آن قدر قبای گشادی است که به تن شمقدری و همکارانش زار می زند. انقلاب جنسی روایت کلانی از موضوع به دست نمی دهد. وجه تاریخی عاملیت ها نیز از قلم افتاده و یک طرفه به قاضی رفته است. شکستن تمام کاسه و کوزه ها بر سر ، دم دستی ترین و نخ نماترین مطلع برای آغاز بحث های حوزه حجاب است. انتقاد کردن از قانونی بودن حجاب و قفایی زدن به ایده ی اصلا کار سختی نیست. چون اساساً کس دیگری برای مساله قدم از قدم بر نمی دارد که بخواهیم از کارش ایراد بگیریم و روپوش اپوزوسیون به تن کنیم! من در تمام پنجاه دقیقه ای که مستند را تماشا میکردم، احساس میکردم شمقدری تازه با جمهوری اسلامی آشنا شده و مانند یک تازه وارد خبر از خیلی چیزها ندارد. او سیاست های جمهوری اسلامی در حوزه حجاب را شکست خورده تصویر میکند اما گویا خبر ندارد که جمهوری اسلامی سیاست و برنامه راهبردی واحدی در این باره روی میز نگذاشته است. بعد از 41 سال هنوز مناقشات در رده های بالای حکومتی این است: فرهنگ چقدر مهم است؟! القصه نه تنها نسبتی با آرمانگرایی ندارد بلکه در ترسیم واقعیت هم حسابی کمیت اش لنگ است. این ادبیات مغالطه آمیز و عجولانه را خیلی تندتر به کار می برد، نیاز به هزینه و زحمت سفر به این سو و آن سو نداشت. 囧 @Segerme
جامعه متعادل | مهدی تکلّو
چگونه فمینیست نباشیم؟! من اعتقاد ندارم هر کس که تابلوی دفاع از را به دست گرفت و در فحوای کلامش نحوی از اعتراض خوابیده بود، به قرائت های فمینیستی متعلق است. فمینیسم، به ویژه در دوران پسامدرنش کم درگیر تکثرات نشده است؛ آن قدر که به راحتی نمیتوان از آن برای برچسب زدن استفاده کرد. به نظر هم می رسد این خط کشی ها و وصله زدن ها بیشتر برای عرصه ی سیاست مناسب باشد تا بستر دانش. اما برای برائت از سویه های فمینیسم باید ابتدا سنت حکمی معرفتی خود را مشخص کرد. فمینیسم نبودن اگر به معنای هر چیزی بودن و هر چیزی گفتن و التقاط است، که هر یک از ما برای خودمان مکتب های یک نفره هستیم با تعدادی فالوور که کم و بیش قبولمان دارند. نمی شود همان موقع که فاقد تخصص در فقه و اصول هستیم، فقه، فقها و صاحب نظران را عقب مانده تلقی کنیم، چه اگر واقعا هم این چنین باشد این مدعا را باید برای اهلش فروگذاشت. نمی شود گزاره های مدرن را در بسته بندی های گزینشی از روایات تزئین کرد و یا با گزیده خوانی از بیانات امام و رهبری و سایر علما، غسل میت داد. نمی شود رهبران جنبش های فمینیستی و جوادی آملی و مطهری را سر یک سفره نشاند. باید با شناسنامه های اصیل و شفاف وارد بحث های این چنینی شد. اما مع الاسف حوزه مباحث نظری در این عرصه آلوده است. جای پا در این عرصه به طرز غیرمنصفانه ای شیب دار است و رویکردهای سنت ستیزانه غلبه دارند. در شرایطی که تبیین مواضع اسلامی از هویت و حقوق زن دائماً در معرض اتهامات سنت گرایی و واپسگرایی، محافظه کاری و تحریف است، تبادل نظر به سرعت به دعواهای استادیومی تغییر کاربری میدهد. یک جنبه اش این است که روشنفکران و پژوهشگران با مواضع گرایشی شخصی وارد میادین بینشی می شوند؛ در حقیقت این گرایش ها و تمایل ها هستند که صحنه ی علم را مدیریت میکنند و در این شرایط مباحث مفصل انسان شناختی، جهان بینی و ایدئولوژیک به مجادلات عوامانه ی اینستاگرامی تقلیل می یابد. و از سوی دیگر بحث ها بدون اجماع در لایه های بنیادین معرفت و از مجادلات کف صحنه و روزمره آغاز می شود که هیچ گاه نتیجه یکسان به دست نمی دهد. قبل از هر چیز باید معیارها را مشخص کرد. قبل از اعلام موضع در مورد سنت، تفاوت های جنسیتی، حضور اجتماعی، و جزئیات هویتی و حقوقی دیگر باید در بنیادین ترین سطوح بحث بنا را بر مداقه و مباحثه گذاشت. حوزه زنان نیاز به تلاشهای علمی دارد و تنها در این صورت است که کنش علمی کرده ایم و به این ترتیب است که از گزاره های زرد روزنامه نگارانه دور شده ایم. 囧 @Segerme
جامعه متعادل | مهدی تکلّو
به حاج قاسم من دست نزن! بستر اندیشه ورزی در جامعه ما از سیاست زدگی رنج می برد. پیش از آن که اندیشه ها به موعد مواجهه و تعامل برسند، قشربندی های اجتماعی نسخه یکدیگر را پیچیده و فرصت مباحثه به تهدید مجادله تبدیل می شود. این که اندیشه ها عقیم و محصور باقی می مانند و تضاعف و تزاید شکل نمیگیرد تنها بخشی از آسیب است. آسیب بالاتر آنجاست که همزیستی اجتماعی و امکان اصلاح آن نیز به مخاطره می افتد. «حزب اللهی» و «ضد انقلاب» و دوگانه های از این قبیل بار معنایی سیاست زده تری گرفته و بیش از گذشته مصرف و برچسب می شوند. برخلاف آنها که تصور میکنند سیاست های جمهوری اسلامی در موضوع حجاب شکست خورده، من معتقدم جمهوری اسلامی از بی سیاستی رنج می برد. و در این شرایط، حجاب به مثابه وجه انضمامی و بیرونی‌ترِ سبک زندگی، به خوبی مستعد آن می شود که معیار قشربندی ها و لشگرکشی های اجتماعی قرار گیرد. بدحجاب و باحجاب میتوانند دوقطب یک تقابل اساسی را ایفای نقش و در فضایی خالی از مفاهمه آتش افروزی کنند؛ شبیه به آنچه که در سال ۸۸، این سو و آن سوی خیابان ها می دیدیم. یک ما و شمای تا اندازه ی خوبی کاذب! باید برای تجمعات پاسدارانه حجاب و البته سایر ارزش ها و قوانین فکری اساسی کرد. برای محجبه ها، تنها حجاب شرعی از آزمون حجاب سربلند بیرون می آید و در بدنه متکثر خانمهایی که پوشش غیرشرعی دارند، همان حجابی است که احساس میکنند باید رعایت کرده و می‌کنند. تجمعات سلحشورانه‌ی این چنینی، این اختلاف ارتکازی در مفهوم حجاب را نادیده می گیرد، طرف مقابل را از انتفاع از ارزش ها و نمادهای ارزشی مسلوب و مخلوع کرده و طیف گسترده ی بدپوشش های خاکستری را به انتهای طیف آسیبهای و اخلاقی هل میدهد. ادبیات قبیله ای و تنش زا که شکاف های اجتماعی را پررنگ تر میکند در طرف مقابل میشود همان زبان تند و گزنده و زبان تند و طنز کوزوکو و غیره که آنها نیز در گل آلود نمودن آب گفتگو، سهیم و یا مأمورند. وقتی که به طرد بدپوششها معترض بود، به خوبی قواعد مدیریت اجتماعی رهبری را فهمیده بود. رهبری چندی بعد از تنگ کردن دایره انقلابی گری هم گلایه کردند. واقعیت این است که مسائل بیشتر از آن چه که باید در جامعه ما تب دار می شود. در مجموع، من قاطعانه ایده ی را در مدیریت فرهنگ بسیار مؤثر و مفید تصور میکنم، اما به نظر می رسد در شرایطی که دستگاه های مسئول در خواب چهارفصل به سر می برند، ضعف های جدی جریانهای مردمی را هم باید همینگونه آتش به اختیارانه مرتفع نمود.
جامعه متعادل | مهدی تکلّو
کلیشه ی کلیشه زدایی جنبش های مدرنیستی در غرب با تردید آغاز و با نفی، در مسیر تکوین قرار گرفت. نفی چه؟ نفی هر وضعیتی که تا به آن روز حاکم بوده. دنیای جدید بر مبنای یک ضدیت و ستیز سازمان می یافت و آن چیزی که باید به هر طریق کنار میرفت، نامش «» بود. سنت ستیزی رمز عملیات مشترک خیلی از تحولات آن دوران بوده است. خیلی از علوم جدید هم در این خاک تأسیس شده. روشنفکران ایام مشروطه هم که فرنگ فرنگ از لسانشان نمی افتاد، چهره رادیکال تر این تفکر دوگانه ای بودند. آنها جامعه ایرانی را در تار عنکبوت «سنت» می دیدند و میخواستند ما «از نوک پا تا فرق سر» غربی شویم. این تفکر نیرومندِ صفر و یکی که تا به امروز هم از سپهر اندیشه جامعه ما سایه برنچیده، اجازه تفکر برهانی را از متفکر میگیرد، چرا که سنت، تنها نام برهه ای از تاریخ که دورانش گذشته نیست؛ بلکه سنت، یک ناسزا و بد و بیراه فرهنگی - جامعه شناختی است که دال پنهان خیلی از اندیشه ورزی های امروز است. اما کلیشه ها! کلیشه ها میراث دوران ماضی بودند که در پاستوریزاسیون مدرنیسم، از بافت فرهنگی جامعه دستشان کوتاه نشد. بنابراین در دستور کار قرار گرفت. سنت ستیزی و کلیشه زدایی اما در غرب به نظر موفقیت آمیزتر عملیاتی شد، حال آن که در جامعه پیچیده ی ایرانی، که در دوگانه جامعه شناسب غربی ها، معلوم نیست کجای الاکلنگ نشسته، کلیشه زدایی میتواند بازارش حسابی سکه باشد. باید درنظر داشت که جامعه ایرانی مفطور و مخلوط با اندیشه های دینی بوده و هست و اگر بنا به مدرنیزاسیون باشد، لاجرم تر و خشکِ باورهای دینی و غیردینی با هم می سوزند. بی آن که جریان سنت ستیز، فارغ از این دوگانه ی تهی از منطق، پرسشگرانه و محققانه مزایای دورانی که «سنتی و قدیمی» صدایش میکنند را بررسی و گزینش کنند. من معتقدم در ، نان کلیشه زدایی بیشتر در روغن است. اگر بگوئی سیمای زن را ترسیم کنند، میگویند فعلاً برای شروع، زن سنتی نباشد، حالا بقیه اش را یک کاری اش میکنیم. همانطور که ، مسیحیت ضدعقلانیت را به مفهوم کلی دین تعمیم داد و بی مطالعه نسخه تمام ادیان را پیچید، اندیشه های مدرن نیز در نهاد خود، هر چه که در گذشته جریان داشته را میخواهد بشورد و ببرد. حال چه منبعث از اندیشه های دینی باشد، چه حقیقتاً خرافه های غیرعقلانی! سنت ستیزی ما را رها نمیکند! از تعریف هویت زن تا جزئی ترین مصادیق نظیر خواستگاری سنتی! و بیم آن می رود که کلیشه زدایی، خودش در لباس یک کلیشه ی مدرن، بی رحمانه اجازه تفکر را از اندیشمندان و پژوهشگران مسلمان جامعه ما، سلب کند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میگوید غیرتم اجازه نداد زنان جیغ بکشند و بسوزند و من نگاه کنم. دستفروشی که برای نجات زنان و کودکان از به خط زد، هم مفهوم غیرت را خوب فهمیده و هم خوب تصویر کرده. در المیزان ذیل آیه «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَآءِ» (مردان، کارگزار زنان هستند) می‌گوید این آیه اختصاص به حوزه خانواده ندارد. مردها در جامعه هم مکلف به مراقبت و محافظت از زنان هستند. برچه اساس؟ در ادامه ی آیه آمده «بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ». بواسطه نساب بدنی و فیزیکی‌ قوی تر که به مردان داده شده و به جهت وجه ریحانگی و لطافت بنیه و ظرافت طبع که صفت مختصه زنان است. و این هر دو برای هر کدام از دو صنف زن و مرد هم استعداد و فضیلت است و هم ماموریت و کارکردی را طلب میکند.
خبرگزاری مهر در پرونده ای به نام «تمنای شهرت» به حضور اینستاگرام در زندگی جامعه ایرانی و‌ تبعاتش پرداخته. بنده هم در یادداشتی از ارتباط این موضوع با پدیده نوشتم. لینک یاداشت : https://b2n.ir/969912