جامعه متعادل | مهدی تکلّو
تا دو بشمار 👇👇
تا دو بشمار...
خوش خیالانه تصور میکردیم پس از ابلاغ سیاستهای کلی جمعیت، در اردیبهشت ۹۳ تمام هیکل نظام با تمامی دستگاهها و نهادهایش از صدر تا ذیل، تغییر جهت داده و در این راستا آماده طراحی و عملیات میشود. اما در شرایطی که کشور در سراشیبی پیرسالی قرار گرفته و تا سی سال آینده باید مهدهای کودک را به خانه سالمندان تغییر کاربری بدهیم، گویا در بدنه دولت و سایر نهادهای ذی ربط حوزه جمعیت چندان خواهان ندارد و بوی بهبودی هم ز اوضاع آمارها شنیده نمی شود.
باید بگویم که چالش امروز ما در زمینه #خانواده، فقط خانم #مولاوردی و این که در خواب و بیداری، یاد خانوادهی مدرن میافتد نیست. مسأله اساسی این است که در ناحیه ارتکاز عمومی خانواده عبارت است از : «پدر، مادر، فرزند اول و با ارفاق فرزند دوم». در حالیکه در دهه هفتاد خانوادههای ایرانی به طور متوسط ۵ نفره بودهاند، امروزه این عدد به ۳/۳ نفر رسیده است. ضمن تأیید إن قُلتهای احتمالی در مورد مشکلات اقتصادی، باید یادآور شد که خانوادههای متموّل و دهکهای بالایی جامعه هم، نوعاً تمایلی به فرزند دوم و سوم ندارند!
ارتکازات ذهنی مفاهیمی هستند که بدون توجه، دقت و اراده در اعماق پنهان ذهن جا خوش میکنند. بدون هیچ مطالعه یا استدلالی! و انسان تا زمانی که به ذهن خود مراجعه نکرده، متوجه آنها نمیشود، در حالی که به طور روزمره بر اساس آن کنش کرده و زندگیاش را با استفاده از آنها سامان میدهد.
این ارتکازات چگونه شکل میگیرند؟ بی آن که بخواهیم همه تقصیرات را به گردن یکی بیندازیم، به عنوان یکی از مهمترین مجاری، #صدا_و_سیما ضمن تمام اقداماتی که تا کنون نکرده است، تصویری که از عنصر خانواده بازنمایی میکند، عمدتاً تصویر خانوادهی سه یا چهار نفره است. مخاطب ایرانی روزانه چندین ساعت از روز را به تماشای الگوی #خانواده_کوچک می نشیند و بیآن که بداند و بخواهد تأثیر میپذیرد. گویا #رسانه_ملی اصلاً خانواده پنج یا شش نفره را به رسمیت نمی شناسد و دستی نامرئی تمام ظرفیتها از سریالها و ملودرامها و برنامههای سرگرمکننده گرفته تا آگهیهای بازرگانی را برای ترویج خانوادههای با یک یا دو فرزند به خدمت گرفته است. پستوهای ذهن جامعه ایرانی سالهاست که با این نمادها و نشانهها در حال بمباران است و زوج ایرانی بی آن که نفی کنند، اصلاً به بیش از دو فرزند فکر نمیکنند.
مادامی که مسائل کلان فرهنگی را تک بعدی، در درجه چندم و در عرض سایر عرصهها میبینیم، توقع نتایج مطلوب نابجاست. به عنوان یک پیشنهاد اساسی: عجالتاً شمایل خانوادهی تلویزیونی را تغییر دهید کافی ست.
囧 @Segerme
جامعه متعادل | مهدی تکلّو
ناموس یعنی چی؟ 👇🏻👇🏻
ناموس یعنی چی؟
از دیروز کم قصه لیلی و مجنون نخواندیم و از دیروز کم انسان فرصت طلب ندیدیم.
پدر قاتل را چسباندند به اسلام و مسلمین و فرهنگ و قانون و نظام. حاشا و کلا! اتفاقاً اگر بنا به نسبت دادن باشد، آن پسر 29 ساله بیشتر به شما و تفکراتتان شبیه است که زن را برای تمتع مرد یله و رها و بی قید و بی خانواده می خواهید.
در اردوگاه فمینیست ها و روشنفکرنماهای کاسب، به جای حلوا و خرما دارند شیرینی و شربت پخش میکنند. نشسته اند کنار قبر آن دختر و دارند عوض فاتحه ماهی میگیرند. چرا باید باور کنیم شما عزادار رومینا و نگران رومیناها هستید؟ شما کمین کرده بودید چماقتان را یک چنین روزی بر سر اسلام و مفاهیم مقدس اسلامی و فرهنگ ایرانی بکوبید. نه! اجازه نمیدهیم ناموس و غیرت و حیا و کانون خانواده و ... را لگدمال سیاسی کاری تان کنید.
نوشته رومینا یکی از بی شمار #قتل_ناموسی در ایران است. میگوئیم خب بی شمار یعنی دقیقاً چند؟ چند تا باشد باید گفت فرهنگ ایرانی و اسلامی مؤید #فرزندکشی است؟ چطور می شود این قدر مبتذل یک جنایت را این قدر راحت فرهنگی دید؟ می گوئیم بر اساس کدام پژوهش علمی؟ میگوید این آمارها انتشار پیدا نمیکند! خب اگر منتشر نمی شود تو از کجا خبر داری؟
نوشته قانون تسهیل گر قتل است. معنایش این است که پدر چون می دانسته بعد از قتل قصاص نمی شود با خیال راحت رفته دختر را سر بریده! آن هم با داس! اما اگر محکوم به قصاص می بود می رفت دخترش را نوازش و با او به منطق صحبت میکرد. گویا نمی دانند قتل یعنی چه؟ نمیدانند قتل برای بار اول یعنی چه؟ نمیدانند سر بریدن یعنی چه؟!
نوشته در ایران زن ناموس مرد است. یعنی مایه آبرو پس اگر بی آبرویی کرد و غیرت مرد خدشه دار شد، طبق این فرهنگ ناموسی باید دمار از روزگار او در آورد. نخیر! رفتار این پدر هیچ نسبتی با ناموس پرستی و غیرت ندارد. ناموس مایملک مرد و زن تحت سلطه او نیست. این تفکر سنتی را اسلام خیلی وقت است که مردود اعلام کرده. ناموس هم در ادبیات سنتی ایرانی و هم در سیره اسلامی به معنای زنانی است که مرد حفظ حریم و حرمت و عصمت آنها را به عهده دارد. مراقبت از لطافت و ظرافت طبع و رقت و زنده بودن احساسات در زن به عهده مرد است. استعداد جلالی این هم به مرد داده شده. کما این که مراقبت از جنبه های روحی و عاطفی مرد هم به زن سپرده شده است و ظرفیت های جمالی زن هم به همین جهت به او اعطا شده. نه این کسر شأن و تنزیل جایگاه مرد است و نه آن تبعیض علیه زن. یک تقسیم وظایف خانوادگی که ریشه در طبیعت خلقت زن و مرد دارد.
بحث بسیار است...
囧 @Segerme
جامعه متعادل | مهدی تکلّو
ناموس پرست واقعی
بر این باورم در مرگ دخترها، فرشته ها بیشتر گریه میکنند. به قدر یک تاریخ، جاهلان و فلاسفه در انقیاد زن تبانی کردند و او را به نام #ضعیفه در پستو نشاندند. انسانیت او را به رسمیت نشناختند و حقوقش را پایمال کردند. اما این زن، این دختر، هنوز از سرگیجه ی خاطرات چند قرنی اش بیرون نیامده، به دستان ستمگر تجّار و سیاست مداران افتاد. همانهایی که به ظاهر انسانیتش را به رسمیت شناختند اما برای شرافت او تور پهن کردند. افسوس که زن از شر سنت به ظلم تجدد گرفتار شد. از چاهی به چاله ای..
عجب استعاره عجیبی است. #رومینا نماینده تمام دختران قربانی صد سال اخیر است که برای فرار از دگم های سنتی به آغوش گرگ های مدرن تن دادند و در کشاکش این دوگانه غیرواقعی از دست رفتند.
پدر قاتل، نماینده تفکر عقب مانده در مورد زن است. نگوئید غیرتی شده که غیرتی می شوم! غیرت و آبرو برای مردهای واقعی است، برای کریمان است. عرب های جاهلی هم اگر می شنیدند پدری بعد از اسلام هم بوده که با داس سر از دختر ببرد کف و خون قاطی میکردند. پسر عذب ۲۹ ساله هم که قسر در رفته، نماینده دزدهای کراواتی است که زن را برای هوسرانی و التذاذ از کانون خانواده می ربایند. هیچ کدام بویی از ناموس نبرده اند.
ناموس پرست واقعی خمینی است که به زن جرأت داد و او را حساب کرد. از پستو و نقش های درجه چندم رهایی داد و نقش اصیل و محوری او را به رخ عالم کشید. پدرانی که حق تحصیل را هم از دخترانشان می گرفتند با خمینی فرق دارند. با خامنه ای فرق دارند. ناموس پرست واقعی خمینی بود که زن را از کاباره ها و کازینوها نجات داد و کرامت و شرافت زن را به او یادآور شد.
زن ریحانه است را شما نمی فهمید. ناموس پرست های واقعی می فهمند. خمینی و شاگردان او می فهمند. همانهایی که با روایت "خلخال از پای یهودی" تن و بدنشان می لرزد! ناموس پرست واقعی خامنه ای ست که ۳۰ سال است اجازه نمیدهد زن را در دعوای سنت و مدرنیته به غارت ببرند و به بند هزار کنوانسیون و سند غیر بشری بکشند. ناموس پرست واقعی بچه های مکتب انقلابی خرمشهرند که برای این که جناره عریان دختر ایرانی را از مرعا و منظر بپوشانند خون دادند. ناموس پرست واقعی #قاسم_سلیمانی بود که با همان دستی که گردن داعش را می فشرد گونه های دختران شهدای مدافع حرم را نوازش میکرد. اینها که من می شناسم هر هفته با روضه های غیرتی و ناموسی خون گریه میکنند. شما ناموس نمی فهمید یعنی چه.. شما غیرت نمیدانید چیست.
ما بیزاریم از همه شما. هم شما که در تار عنکبوت تعصب زن را اسیر کرده اید و امکان تجلی او را نمی دهید. هم شما که از زن جز گوشت و مو سراغ ندارید. ما مجبور نیستیم در دوگانه شما بازی کنیم. انقلاب برای خودش دیدگاهی به زن دارد...
囧 @Segerme
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- واقعا وضع روانی کشور ما ریخته بهم
+ حاج آقا این یه مسابقه است
- این چه مسابقه ایه، این چه وضع اسفناکیه
+ بعد اصلا ایران نیست ، روسیه ست
- باشه دلیل نمیشه....
囧 @Segerme
نه آرمان مدیا و نه واقعیت مدیا
من شمقدری را به خاطر تلاش برای جذاب سازی مستندهایش نکوهش نمیکنم. سر رشتهی ذهن مخاطب را با داستان، همراه کردن هم مهارت است و هم برای جامعه ما الزام دارد. هر چند معتقدم او در این جذاب سازی به ویژه در مستند جدیدش، کم از وقار و نجابت و اعتدال نیفتاده است.
به علاوه در مورد این که آیا او تاجر و کاسب است، نفیاً و اثباتاً موضعی نمیگیرم اما اعتقاد دارم او به رغم این که کارگردان و مستندساز خوبی است، به شدت از کم سوادی در حوزه مسائل اجتماعی رنج می برد. دیوار پژوهش ها و مداقه های علمی و نظری او به شدت سست و ادبیاتش به طرز مبتذلی عامیانه است و من #انقلاب_جنسی را در کنار نظرسنجی های اینستاگرامی اش در مورد میزان فحشا در ایران همنشین و همگون می بینم. حتی با ارفاق هم نمیتوان این سبک مواجهه با پدیده های اجتماعی را در عداد برخوردهای علمی مقوله بندی کرد. به نظر، تنها ادبیات #فراستی گونه میتواند برای بیان کاستی ها و ضعف های انقلاب جنسی 4 حق مطلب را ادا کند.
من اما از ساحت نقد عبور کرده و وارد مناقشه می شوم. شمقدری در مستند اخیرش، روی مساله #حجاب_اجباری دست می گذارد. دغدغه اش بی تعارف با #واقعیت روبرو شدن و پرهیز از سانسور است. مرحبا بناصرنا، اما شناخت علمی واقعیت به دور از هیجان زدگی و عرفی گری، آن قدر قبای گشادی است که به تن شمقدری و همکارانش زار می زند. انقلاب جنسی روایت کلانی از موضوع به دست نمی دهد. وجه تاریخی عاملیت ها نیز از قلم افتاده و یک طرفه به قاضی رفته است. شکستن تمام کاسه و کوزه ها بر سر #قانون_حجاب، دم دستی ترین و نخ نماترین مطلع برای آغاز بحث های حوزه حجاب است. انتقاد کردن از قانونی بودن حجاب و قفایی زدن به ایده ی #گشت_ارشاد اصلا کار سختی نیست. چون اساساً کس دیگری برای مساله #حجاب قدم از قدم بر نمی دارد که بخواهیم از کارش ایراد بگیریم و روپوش اپوزوسیون به تن کنیم! من در تمام پنجاه دقیقه ای که مستند را تماشا میکردم، احساس میکردم شمقدری تازه با جمهوری اسلامی آشنا شده و مانند یک تازه وارد خبر از خیلی چیزها ندارد. او سیاست های جمهوری اسلامی در حوزه حجاب را شکست خورده تصویر میکند اما گویا خبر ندارد که جمهوری اسلامی سیاست و برنامه راهبردی واحدی در این باره روی میز نگذاشته است. بعد از 41 سال هنوز مناقشات در رده های بالای حکومتی این است: فرهنگ چقدر مهم است؟!
القصه #آرمان_مدیا نه تنها نسبتی با آرمانگرایی ندارد بلکه در ترسیم واقعیت هم حسابی کمیت اش لنگ است. این ادبیات مغالطه آمیز و عجولانه را #مصی_علینژاد خیلی تندتر به کار می برد، نیاز به هزینه و زحمت سفر به این سو و آن سو نداشت.
囧 @Segerme
جامعه متعادل | مهدی تکلّو
چگونه فمینیست نباشیم؟!
من اعتقاد ندارم هر کس که تابلوی دفاع از #حقوق_زنان را به دست گرفت و در فحوای کلامش نحوی از اعتراض خوابیده بود، به قرائت های فمینیستی متعلق است. فمینیسم، به ویژه در دوران پسامدرنش کم درگیر تکثرات نشده است؛ آن قدر که به راحتی نمیتوان از آن برای برچسب زدن استفاده کرد. به نظر هم می رسد این خط کشی ها و وصله زدن ها بیشتر برای عرصه ی سیاست مناسب باشد تا بستر دانش.
اما برای برائت از سویه های فمینیسم باید ابتدا سنت حکمی معرفتی خود را مشخص کرد. فمینیسم نبودن اگر به معنای هر چیزی بودن و هر چیزی گفتن و التقاط است، که هر یک از ما برای خودمان مکتب های یک نفره هستیم با تعدادی فالوور که کم و بیش قبولمان دارند. نمی شود همان موقع که فاقد تخصص در فقه و اصول هستیم، فقه، فقها و صاحب نظران را عقب مانده تلقی کنیم، چه اگر واقعا هم این چنین باشد این مدعا را باید برای اهلش فروگذاشت. نمی شود گزاره های مدرن را در بسته بندی های گزینشی از روایات تزئین کرد و یا با گزیده خوانی از بیانات امام و رهبری و سایر علما، غسل میت داد. نمی شود رهبران جنبش های فمینیستی و جوادی آملی و مطهری را سر یک سفره نشاند. باید با شناسنامه های اصیل و شفاف وارد بحث های این چنینی شد.
اما مع الاسف حوزه مباحث نظری در این عرصه آلوده است. جای پا در این عرصه به طرز غیرمنصفانه ای شیب دار است و رویکردهای سنت ستیزانه غلبه دارند. در شرایطی که تبیین مواضع اسلامی از هویت و حقوق زن دائماً در معرض اتهامات سنت گرایی و واپسگرایی، محافظه کاری و تحریف است، تبادل نظر به سرعت به دعواهای استادیومی تغییر کاربری میدهد.
یک جنبه اش این است که روشنفکران و پژوهشگران با مواضع گرایشی شخصی وارد میادین بینشی می شوند؛ در حقیقت این گرایش ها و تمایل ها هستند که صحنه ی علم را مدیریت میکنند و در این شرایط مباحث مفصل انسان شناختی، جهان بینی و ایدئولوژیک به مجادلات عوامانه ی اینستاگرامی تقلیل می یابد. و از سوی دیگر بحث ها بدون اجماع در لایه های بنیادین معرفت و از مجادلات کف صحنه و روزمره آغاز می شود که هیچ گاه نتیجه یکسان به دست نمی دهد.
قبل از هر چیز باید معیارها را مشخص کرد. قبل از اعلام موضع در مورد سنت، تفاوت های جنسیتی، حضور اجتماعی، و جزئیات هویتی و حقوقی دیگر باید در بنیادین ترین سطوح بحث بنا را بر مداقه و مباحثه گذاشت. حوزه زنان نیاز به تلاشهای علمی دارد و تنها در این صورت است که کنش علمی کرده ایم و به این ترتیب است که از گزاره های زرد روزنامه نگارانه دور شده ایم.
囧 @Segerme
جامعه متعادل | مهدی تکلّو
به حاج قاسم من دست نزن!
بستر اندیشه ورزی در جامعه ما از سیاست زدگی رنج می برد. پیش از آن که اندیشه ها به موعد مواجهه و تعامل برسند، قشربندی های اجتماعی نسخه یکدیگر را پیچیده و فرصت مباحثه به تهدید مجادله تبدیل می شود. این که اندیشه ها عقیم و محصور باقی می مانند و تضاعف و تزاید شکل نمیگیرد تنها بخشی از آسیب است. آسیب بالاتر آنجاست که همزیستی اجتماعی و امکان اصلاح آن نیز به مخاطره می افتد. «حزب اللهی» و «ضد انقلاب» و دوگانه های از این قبیل بار معنایی سیاست زده تری گرفته و بیش از گذشته مصرف و برچسب می شوند.
برخلاف آنها که تصور میکنند سیاست های جمهوری اسلامی در موضوع حجاب شکست خورده، من معتقدم جمهوری اسلامی از بی سیاستی رنج می برد. و در این شرایط، حجاب به مثابه وجه انضمامی و بیرونیترِ سبک زندگی، به خوبی مستعد آن می شود که معیار قشربندی ها و لشگرکشی های اجتماعی قرار گیرد. بدحجاب و باحجاب میتوانند دوقطب یک تقابل اساسی را ایفای نقش و در فضایی خالی از مفاهمه آتش افروزی کنند؛ شبیه به آنچه که در سال ۸۸، این سو و آن سوی خیابان ها می دیدیم. یک ما و شمای تا اندازه ی خوبی کاذب!
باید برای تجمعات پاسدارانه حجاب و البته سایر ارزش ها و قوانین فکری اساسی کرد. برای محجبه ها، تنها حجاب شرعی از آزمون حجاب سربلند بیرون می آید و در بدنه متکثر خانمهایی که پوشش غیرشرعی دارند، #حجاب_عرفی همان حجابی است که احساس میکنند باید رعایت کرده و میکنند. تجمعات سلحشورانهی این چنینی، این اختلاف ارتکازی در مفهوم حجاب را نادیده می گیرد، طرف مقابل را از انتفاع از ارزش ها و نمادهای ارزشی مسلوب و مخلوع کرده و طیف گسترده ی بدپوشش های خاکستری را به انتهای طیف آسیبهای #جنسی و اخلاقی هل میدهد. ادبیات قبیله ای و تنش زا که شکاف های اجتماعی را پررنگ تر میکند در طرف مقابل میشود همان زبان تند و گزنده #مصی_علینژاد و زبان تند و طنز کوزوکو و غیره که آنها نیز در گل آلود نمودن آب گفتگو، سهیم و یا مأمورند.
#شهید_سلیمانی وقتی که به طرد بدپوششها معترض بود، به خوبی قواعد مدیریت اجتماعی رهبری را فهمیده بود. رهبری چندی بعد از تنگ کردن دایره انقلابی گری هم گلایه کردند. واقعیت این است که مسائل بیشتر از آن چه که باید در جامعه ما تب دار می شود.
در مجموع، من قاطعانه ایده ی #آتش_به_اختیاری را در مدیریت فرهنگ بسیار مؤثر و مفید تصور میکنم، اما به نظر می رسد در شرایطی که دستگاه های مسئول در خواب چهارفصل به سر می برند، ضعف های جدی جریانهای مردمی را هم باید همینگونه آتش به اختیارانه مرتفع نمود.
جامعه متعادل | مهدی تکلّو
کلیشه ی کلیشه زدایی
جنبش های مدرنیستی در غرب با تردید آغاز و با نفی، در مسیر تکوین قرار گرفت. نفی چه؟ نفی هر وضعیتی که تا به آن روز حاکم بوده. دنیای جدید بر مبنای یک ضدیت و ستیز سازمان می یافت و آن چیزی که باید به هر طریق کنار میرفت، نامش «#سنّت» بود.
سنت ستیزی رمز عملیات مشترک خیلی از تحولات آن دوران بوده است. خیلی از علوم جدید هم در این خاک تأسیس شده. روشنفکران ایام مشروطه هم که فرنگ فرنگ از لسانشان نمی افتاد، چهره رادیکال تر این تفکر دوگانه ای بودند. آنها جامعه ایرانی را در تار عنکبوت «سنت» می دیدند و میخواستند ما «از نوک پا تا فرق سر» غربی شویم. این تفکر نیرومندِ صفر و یکی که تا به امروز هم از سپهر اندیشه جامعه ما سایه برنچیده، اجازه تفکر برهانی را از متفکر میگیرد، چرا که سنت، تنها نام برهه ای از تاریخ که دورانش گذشته نیست؛ بلکه سنت، یک ناسزا و بد و بیراه فرهنگی - جامعه شناختی است که دال پنهان خیلی از اندیشه ورزی های امروز است.
اما کلیشه ها! کلیشه ها میراث دوران ماضی بودند که در پاستوریزاسیون مدرنیسم، از بافت فرهنگی جامعه دستشان کوتاه نشد. بنابراین #کلیشه_زدایی در دستور کار قرار گرفت. سنت ستیزی و کلیشه زدایی اما در غرب به نظر موفقیت آمیزتر عملیاتی شد، حال آن که در جامعه پیچیده ی ایرانی، که در دوگانه جامعه شناسب غربی ها، معلوم نیست کجای الاکلنگ نشسته، کلیشه زدایی میتواند بازارش حسابی سکه باشد.
باید درنظر داشت که جامعه ایرانی مفطور و مخلوط با اندیشه های دینی بوده و هست و اگر بنا به مدرنیزاسیون باشد، لاجرم تر و خشکِ باورهای دینی و غیردینی با هم می سوزند. بی آن که جریان سنت ستیز، فارغ از این دوگانه ی تهی از منطق، پرسشگرانه و محققانه مزایای دورانی که «سنتی و قدیمی» صدایش میکنند را بررسی و گزینش کنند.
من معتقدم در #بازیابی_هویت_زن، نان کلیشه زدایی بیشتر در روغن است. اگر بگوئی سیمای زن را ترسیم کنند، میگویند فعلاً برای شروع، زن سنتی نباشد، حالا بقیه اش را یک کاری اش میکنیم. همانطور که #مارکس، مسیحیت ضدعقلانیت را به مفهوم کلی دین تعمیم داد و بی مطالعه نسخه تمام ادیان را پیچید، اندیشه های مدرن نیز در نهاد خود، هر چه که در گذشته جریان داشته را میخواهد بشورد و ببرد. حال چه منبعث از اندیشه های دینی باشد، چه حقیقتاً خرافه های غیرعقلانی! سنت ستیزی ما را رها نمیکند! از تعریف هویت زن تا جزئی ترین مصادیق نظیر خواستگاری سنتی! و بیم آن می رود که کلیشه زدایی، خودش در لباس یک کلیشه ی مدرن، بی رحمانه اجازه تفکر را از اندیشمندان و پژوهشگران مسلمان جامعه ما، سلب کند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میگوید غیرتم اجازه نداد زنان جیغ بکشند و بسوزند و من نگاه کنم.
دستفروشی که #آتش_به_اختیار برای نجات زنان و کودکان از #آتش_سوزی به خط زد، هم مفهوم غیرت را خوب فهمیده و هم خوب تصویر کرده.
#علامه_طباطبایی در المیزان ذیل آیه «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَآءِ» (مردان، کارگزار زنان هستند) میگوید این آیه اختصاص به حوزه خانواده ندارد. مردها در جامعه هم مکلف به مراقبت و محافظت از زنان هستند.
برچه اساس؟ در ادامه ی آیه آمده «بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ». بواسطه نساب بدنی و فیزیکی قوی تر که به مردان داده شده و به جهت وجه ریحانگی و لطافت بنیه و ظرافت طبع که صفت مختصه زنان است. و این هر دو برای هر کدام از دو صنف زن و مرد هم استعداد و فضیلت است و هم ماموریت و کارکردی را طلب میکند.
خبرگزاری مهر در پرونده ای به نام «تمنای شهرت» به حضور اینستاگرام در زندگی جامعه ایرانی و تبعاتش پرداخته.
بنده هم در یادداشتی از ارتباط این موضوع با پدیده #کودک_کالایی نوشتم.
لینک یاداشت :
https://b2n.ir/969912
جامعه متعادل | مهدی تکلّو
لشگر فاطمة الزهرا (س)
پژوهشی در متن و فرامتن حضور زنان در جنگ
به نظر محروم دانستن زنان از جنگ در حقیقت محروم نمودن جنگ از حضور زنان است. زن واجد عنصر حیات بخشی است. حیات معنوی، فرهنگی و تربیتی انسان بواسطه ی آنچه که اوصاف خلقت زن را از مرد متمایز میکند در گرو زنان است. آنجا که زن در مسیر حیات طیبه قرار بگیرد، روح انسانیت و معنویت را دست کم در خانواده خود می دمد و آنجا که این زن برای جامعه انسانی مسأله مند گردید حیات دیگری را به جامعه موهبت میکند. چناچه زن انقلابی بود، انقلابی گری در جامعه سازمانی نو می یابد و آنگاه که زن برای مجاهده برخاست، جهاد به معنای حقیقی اش برپا میشود. آنچه که در تاریخ معجزه آسای این 41ساله دیده ایم گواه محکمی است بر این باور و شکل گیری انقلاب، دفاع مقدس، جبهه مقاومت و مقابله با کرونا و ... این واقعیت را بر ما تحمیل میکند.
حضور زنان در جنگ اما متنی دارد و فرامتنی. من به هر دو می پردازم.
در متن قضیه زن مانند مرد نسبت به سرنوشت جامعه اسلامی مسئول است و به تبع از این جهت مشمول حکم جهاد خواهد شد. تنها مساله محل افتراق میان زن و مرد، صحنه نبرد رودررو و یا قتال است. قتال به واسطه تطابق تشریع با تکوین از زن خواسته نشده است. هر چند از عدم وجوب جنگ برای زنان دلیلی بر عدم جواز هم دریافت نمی شود لیکن باید مشخص گردد که این عدم وجوب، مشتمل بر حکم مباح است یا فضیلت و تعالی زن. از مطالعه در سیره و قرآن و رجوع به عقل، به حکم استحبابی نایل می شویم. یعنی زن چنانچه در جنگ حاضر شود از حد واجب عبور و جنبه تعالی مساله را پیگیری کرده است. مگر آنجا که بواسطه قحط الرجال جهاد دفاعی برای زن هم وجوب تعینی پیدا کند.
اما مهم تر از متن موضوع، فرامتن است. یعنی آن دستگاه فکری که نیاز داریم برای پاسخ دادن به پرسش های حقوقی و هویتی زنان. من این جا قصد دارم کمی نقد روشی کنم.
اول/ این که در مطالعه هویت زنان ما باید دائماً اتصال خود را با طرح کلی نظام هویتی و حقوقی زن برقرار نگاه داریم. نگاه از بالا و درنظرداشت هندسه کلان و منسجم از هویت زن و نقشه جامع در این زمینه ما را از افراط و تفریط مصون میدارد. ما آنگاه که در یک مساله جزئی حکمی صادر میکنیم آیا همزمان حکم دیگری را نادیده نگرفته ایم؟ آیا جزء دیگر را مخدوش نکرده ایم؟ آیا در نهایت از کنار هم قراردادن این اجزاء حقوقی و مسایل متکثر، یک نقشه کلان و منسجم و هماهنگ و بدون خودخوری و تناقض از زن بدست می آوریم؟ من خوش بین نیستم! اندیشه های غربی هم گرفتار این جزئی نگری شدند.
دوم/ در مطالعات زنان باید منشأ انگیزش علمی خود را مشخص کنیم. نحوه ورود و خروج ما از مساله مهم است. چرا از حضور زنان در جنگ صحبت میکنیم؟ آیا در ضمن پژوهش ما، مدعایی برابری خواهانه نهفته است؟ آیا وقتی که از زنان جنگجوی صدر اسلام یا تاریخ دفاع مقدس روایت میکنیم داریم با شبحی از مردسالاری مبارزه میکنیم؟ آیا میخواهیم ثابت کنیم زن دست کمی از مرد ندارد؟ اگر چنین است حتی در فرض صحت محتوا گرفتار سطحی نگری شده ایم.
سوم/ در مورد فعالیت نظامی زن باید اختصاصات و ظرفیت های زنانه را در تقسیم کار ملاحظه کنیم. جنگ و جهاد لزوماً عرصه ای مردانه نیست. همانگونه که می شود در ساختار اجتماعی از تقسیم کار کلان زن و مرد صحبت کرد باید این وضعیت را در جنگ ببینیم. برخی عرصه های نظامی اتفاقاً زنانه است آن گونه که مردها در آن کم توانند. در مقابل نیز واسپاری امور نامتناسب با ترکیب جسمی و روحی زنان به آنها، محل اشکال است. (قابل بحث)
چهارم/ نظام تکالیف الهی، سلب و کلی نیست. متکثر است و تابع ماموریت گرایی تعریف میشود، لذا حکم نهایی ممکن است شخصی باشد. بنابراین در مورد حضور زنان در جنگ با توجه به حکم عدم وجوب نمیتوان حکم همگانی صادر کرد. به این معنا که زن برای ورود به این عرصه باید احراز کند تکلیف بالاتری چه در جنگ، یا جامعه یا عرصه خانواده متوجه او نیست.
جامعه متعادل | مهدی تکلّو
الگوی زن مسلمان، واحد یا متکثر؟ (۱)
آیا ما در حال گذار از سنت به مدرنیته هستیم؟ من با این اعتقاد مخالفم. نه سنت در ایران، آن سنتی است که اروپاییان دیدند و تعریف کردند، و نه مدرنیته ایرانی در محتوایش رج به رج غربی است. به علاوه بیشتر این طور به نظر میرسد که نظام اجتماعی ما مصدری برای کشاکش سه نیروی قدرتمند دین، سنت و تمدن غربی باشد بی آن که بتوان از تفوق یکی بر دو نیروی دیگر به سادگی صحبت کرد.
محصول این مجادلات و مواجهات، تکثر و التقاط ارزش های هویتی است. ارزش های هویتی در هم خلط می شوند و محصولی بدست میدهند که نماینده و قهرمان هیچ تمدنی نیست. بی هنجاری در چنان که میدانیم نمودار ارزشی جامعه بی ارتباط با این موضوع به نظر نمیرسد. سنت تکلیفش را با قد و قواره ی زن مشخص کرده و ای بسا به قرون متمادی آن را زیسته است. تمدن غربی که به دنیای مادی لم داده و چشم انتظار غیب ننشسته، در تدوین الگوی هویتی زن ، سر صحنه عمل -هر چند متکثر- فروگذار نکرده و به طرز کرونا گونه ای به شیوع آن کمر همت بسته است. انقلاب اسلامی اما با شروعی محیرالعقول مسیر هویت سازی اش را در مورد کیفیت هویت زن در ابعاد گوناگون پی گرفته است. این مسیر برای انقلاب اسلامی که متأخر از تمدن های دیگر به میدان رسیدن و قدرت را دستاویز نظام سازی قرار داده با چالش های متعددی را سبب شده. دستگاه معرفتی و جهان بینی انقلاب اسلامی گاه در ترسیم غایت مطلوب، گاه در وارسی وضع موجود و گاه در کشف شیوه حرکت از موجود به مطلوب، امروز در مرحله تکوین و تدوین است و روزهای سخت و جذابی را پیش رو دارد. در برخی عرصه ها به صورت متقنی از اوصاف زن مسلمان صحبت کرده و در برخی موارد نیازمند پژوهش، ایدهپردازی و آزمون است.
به ترتیب با عبور از این مقدمه، پرسش این است که آیا تلاش برای ترسیم الگو در چهارچوب هویت و کیفیت زندگی فردی و اجتماعی زن، تلاشی مذبوحانه و مطالبه ای نامعتبر است؟ به بیان واضح تر آیا انقلاب اسلامی اجازه دارد از الگویی متناظر با زن معاصر صحبت کند؟ آیا نتیجه منطقی ارائه الگو، نفی استعدادها و تکثرات و ایجاد محدودیت نیست؟
رویکرد اسلامی به روشنی موصوف به ترسیم الگو در قالب قاعده و مصداق است. اساسأ اسلام حیات بشری را در حرکت عمودی (ما از آن خداییم و به خدا باز میگردیم) اصیل می بیند و آفرینش انسان را همراه با نظام سعادت و شقاوت و در مسیر کمالی تصویر میکند. آن گونه که نیاز به توضیح ندارد.
اما الگوی هویتی برای زن، واحد است یا متکثر؟ ساز و کار رهیافت به الگوی زن در قبال انقلاب اسلامی چیست؟ در یادداشت بعدی به این موضوع خواهم پرداخت ان شاءالله.
جامعه متعادل | مهدی تکلّو
الگوی زن مسلمان، واحد یا متکثر؟ (2)
حق با تاجگردون بود، با دستمال کثیف شیشه را نمی شود پاک کرد. علامه طباطبایی هم وقتی المیزان را می نوشت، در خلال تفسیرش از سوره نساء یکجایی میزند بغل و یک آهی می کشد که البته برای ما که 60 سال از او متأخریم، این آه حتماً تلخ تر است. «چه بسا برای ما چیزی بسیار بزرگ باشد که نزد خدا ارزنی نمی ارزد و از چیزی کراهت داشته باشیم که نفع ما در آن است، اما افسوس ما مسلمانانی هستیم که در فضای غرب زده تربیت یافته ایم». بی تعارف، در اتمسفری که ما استنشاق میکنیم رویکرد مدرن به قوت حضور دارد و ما با دستمالی آلوده میخواهیم هویت حقیقی زن را شالوده ریزی کنیم! (این بحث را در جایی دیگر ادامه میدهم)
چرا در اسلام از الگو صحبت میکنیم؟ چون نگاه اسلامی انسان (در بحث ما زن) را غایت مند تصویر کرده. انسان در مسیری تصویر شده که یک قطب آن سعادت -که منظور از آفرینش انسان بوده -و در مقابلش شقاوت قرار دارد. انسانی که دلش نمیخواهد به سعادت برسد، اگر چه صاحب اختیار است اما در حقیقت با نظام خلقت مخالفت کرده است. از طرفی دیگر کمال جویی در فطرت انسان نهادینه شده است. از این دو حد وسط معلوم میشود بیراه نیست اگر ادعا کنیم ادبیات بحث اسلام در مورد انسان (زن) الگومحورانه، هنجاری و ارزشی است. کما این که زن فرعون در قرآن به رخ کشیده می شود و رسول اکرم(ص) اسوه حسنه خطاب میگردد. اساساً هم یکی از فلسفه های وجودی اهل بیت (ع) نشان دادن وضع مطلوب به انسانهای موجود است.
انقلاب اسلامی نیز ناگزیر از ترسیم و توصیه الگوست که در کشاکش جریان های متعدد هویت ساز و هویت زدا، این مهم ضرورتی بیش از پیش می یابد. اما این الگو دقیقاً چه شکلی و شمایلی دارد؟ آیا معرفی الگو به معنای شابلون گذاری و کارخانه ای کردن زن هاست؟ آیا قرار است «دلم میخواهد» و «استعداد دارم» ها را ذبح کنیم؟
به نظر در ترسیم الگو متاثر از سه عنصر هستیم. نظام خلقت، اولویت جبهه حق (حکومت اسلامی) و استعدادها و تفاوتی فردی. سعی میکنم به اجمال کارکرد این سه را شرح بدهم.
1-نظام خلقت که متضمن ویژگی های اختصاصی و اشتراکی زن و مرد است به جد در اسلام مورد توجه واقع شده. در اصل احکام فردی و اجتماعی از نوع خلقت انسان أخذ می شود. بر این منوال، برخی کارکردهای انسانی در ساختار خانواده-جامعه به زن و برخی دیگر به مرد سپرده شده که هیچ کدام لزوماً فضیلتی بر دیگری ندارد «وَلَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ» (نساء-۳۲). نوع خلقت زن، مجموعه ی کلانِ مسیرهایی که زن را به تعالی انسانی می رساند، نشان میدهد. تاکید میکنم مجموعه مسیرها و نه مسیر! چه خوششان بیاید چه نه، مادری (نه زایمان) و در امتدادش مساله تربیتِ فرزند و جامعه، یکی از اصلی ترین توصیه هاست.
2-اولویت های خدا روی زمین (جبهه حق)، مسیرهای فوری تر که تعالی انسان در گروه همین هاست را متمایز میکند. اساساً شهید به این علت مقامش بالاست که خودش را فدای اولویت ها و نیازهای حکومت حق کرده است. همان ماجرای «وقتی حسین در کربلاست فرقی نمیکند به نماز ایستاده ای یا به شراب نشسته..»
3-از سویی دیگر، همه افراد قرار نیست به همه اولویت ها بپردازند. تکلیف متناسب با استعداد مقرر می شود. هر کس متناسب با استعدادی که دارد، از بین فوریت های موجود، فوریت متناظر با خودش را کشف و در راستای آن تلاش میکند.
برای جمع بندی:
تناسب با نظام خلقت، حتماً برخی گزینه ها را از روی میز حذف میکند. نیازهای جبهه حق (آن طور که در کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی می خوانیم) گزینه های اساسی تر را برجسته میکند و استعدادها، هر فرد را به هدف متناظرش سوق میدهد. تکثرات و تفاوتهای افراد محترم واقع می شود، اما تکثرات بیهوده، بی فایده و بیربط به تعالی زن یا توصیه نشده و یا ممنوع اعلام میشود. بنابراین آیا الگوی زن مسلمان یک جور واحد است؟ خیر . پس چگونه میتوان الگو معرفی کرد؟ (در یادداشت های بعدی ان شاءالله)
یک تذکر:
ما در این بحث در مقام تبیین نظری هستیم. این که چگونه این مباحث نظری را به سیاست عملیاتی و راهبردی تبدیل کنیم بحث و تخصص دیگری است.
005.pdf
173.5K
الگوی زن مسلمان، واحد یا متکثر(۲)
برای خوانایی بهتر👆
ماه ها با ترس و لرز، با امید، با دلهره و توکل، هر جا نشستم و ایستادم گفتم «الهی عاملنا بفضلک، ولا تعاملنا بعدلک». خدا هم روی سیاه ما را زمین نینداخت و از فضلش نصیبی به ما داد نصیب دادنی و از سفره موسی بن جعفرش، فرشته ای به خانواده کوچک ما هدیه کرد. معصومه صدایش میزنیم و می سپاریمش به بانوی قم، معصومه ی موسای اهل بیت (ع)...
#الحمدلله