eitaa logo
آقا مهدی
3هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
1.3هزار ویدیو
95 فایل
خوشـبـحـال هـر عاشـقـی که اثری از معشوق دارد. شهیدِ حَرَم|شهید مهدی حسینی| کانال رسمی/ بانظارت خانواده شهید ٢٧مرداد١٣٥٩ / ولادت ١٢مهر١٣٩٥ / پرواز مزار:طهران/گلزارشهدا/قطعه٢٦-رديف٩١-شماره٤٤
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از آقا مهدی
هدایت شده از آقا مهدی
هدایت شده از آقا مهدی
هدایت شده از آقا مهدی
هدایت شده از آقا مهدی
هدایت شده از آقا مهدی
هدایت شده از آقا مهدی
هدایت شده از آقا مهدی
هدایت شده از آقا مهدی
هدایت شده از آقا مهدی
هدایت شده از آقا مهدی
هدایت شده از آقا مهدی
هدایت شده از آقا مهدی
هدایت شده از آقا مهدی
هدایت شده از آقا مهدی
هدایت شده از آقا مهدی
هدایت شده از آقا مهدی
هدایت شده از آقا مهدی
هدایت شده از آقا مهدی
. بسم الله🌷 💛 🍃 . ❤️|فرمانده خاکی|❤️ . با اینکه قبل از روب راه افتادیم،اما هوا تاریک شده بود،که به مقرمان در حماه(یکی از شهرهای سوریه) رسیدیم. سرمای هوا یک طرف،قطع برق هم یک طرف،حسابی در ذوقمان خورده بود.موقعیت مناسبی برای معرفی خودمان به فرماندهی هم نبود.تصمیم گرفتیم یک جایی برای خواب پیدا کنیم. یکی از بچه ها چندتا پتو روی یک دستش بود و بین بچه ها تقسیم میکرد. رفتم جلو دیدم خودمان است.گفتم:حاج مهدی شما کجا اینجا کجا. لبخندی زد و گفت: -آمدم برای کمک به بچه ها.پتومیدم،غذا درست میکنم،خلاصه هرکاری داشتی بهم خبر بده. .گفتم: قربونت بشم آقا همین تو خیلی خوبه،اگه یه چایی هم بدی که دیگه خیلی عالی میشه. چایی رو برام آورد. وقتی خواستیم بخوابیم یکی از بچه گفت فردا قراره فرمانده بیاد برای سخنرانی. فردا صبح مهدی امده و با بچه سلام علیک کرد. پیش خودم گفتم شاید مهدی آمده حرف بزند تا بعدش فرمانده بیاد؛اما کـم کـم توضیحات مهدی مهم تر شدو جزء به جزء منطقه و وظیفه اصلی تک تک ما که حفظ جاده بود را توضیح می داد. از حرفهایش فهمیدم فرماندهی مقردست خود آقا مهدی است. به تواضع و حال خوب دلش غبطه خوردم. . 📖قسمتی از کتاب جاده سرخ| |خاطرات پاسدار شهید مدافع حرم 💚 . @SHAHIDMAHDi_hoseini
. •┄══❁💙❞ ❝💙❁══┄• فرستـادن پنج بہ نیتــ سلامتے و ٺعجیـل در «عج» •┄┄═❁💫❞❝💫❁═┄┄• 💛🍃 .
هدایت شده از آقا مهدی
. •┄══❁💙❞ ❝💙❁══┄• فرستـادن پنج بہ نیتــ سلامتے و ٺعجیـل در «عج» •┄┄═❁💫❞❝💫❁═┄┄• 💛🍃 .
. تَفَکُرِ مَهدي2️⃣ . با اینکه قبل از روب راه افتادیم،اما هوا تاریک شده بود،که به مقرمان در حماه(یکی از شهرهای سوریه) رسیدیم. سرمای هوا یک طرف،قطع برق هم یک طرف،حسابی در ذوقمان خورده بود.موقعیت مناسبی برای معرفی خودمان به فرماندهی هم نبود.تصمیم گرفتیم یک جایی برای خواب پیدا کنیم. یکی از بچه ها چندتا پتو روی یک دستش بود و بین بچه ها تقسیم میکرد. رفتم جلو دیدم #آقامهدی خودمان است.گفتم:حاج مهدی شما کجا اینجا کجا. لبخندی زد و گفت: -آمدم برای کمک به بچه ها.پتومیدم،غذا درست میکنم،خلاصه هرکاری داشتی بهم خبر بده. .گفتم: قربونت بشم آقا همین تو خیلی خوبه،اگه یه چایی هم بدی که دیگه خیلی عالی میشه. چایی رو برام آورد. وقتی خواستیم بخوابیم یکی از بچه گفت فردا قراره فرمانده بیاد برای سخنرانی. فردا صبح مهدی امده و با بچه سلام علیک کرد. پیش خودم گفتم شاید مهدی آمده حرف بزند تا بعدش فرمانده بیاد؛اما کـم کـم توضیحات مهدی مهم تر شدو جزء به جزء منطقه و وظیفه اصلی تک تک ما که حفظ جاده بود را توضیح می داد. از حرفهایش فهمیدم فرماندهی مقردست خود آقا مهدی است. به تواضع و حال خوب دلش غبطه خوردم. پ.ن:نباید دنبال خود نمایی باشیم از خدا بخواییم که فقط کار برای رضای خودش انجام بشه. . 📖قسمتی از کتاب جاده سرخ| |خاطرات پاسدار شهید مدافع حرم #آقامهدی_حسینی 🌹 . 📌موسسه راه حُسینی| پایگاه اطلاع رسانی، دفتر حفظ و نشر آثار شهید مهدی حسینی🔻 ◾️ eitaa.com/mahdii_hoseinii ▫️ sapp.ir/mahdii_hoseinii ◾️ instagram.com/mahdii.hoseinii ▫️ facebook.com/mahdii.hoseini ◾️ twitter.com/mahdii_hoseini
﷽ . پست اینستاگرام در رابطه با شهادت 👇👇👇👇👇👇👇👇👇 . سید مهدی هم رفت و من هنوز هم که هنوزه دنبال شهوات و بازی های بی ارزش و فانی دنیام و هر روز این سوال رو از خودم میپرسم که مگر میشود آدمی انقدر بی توفیق و کم سعادت !!! همین سال پیش بود که باهم آشنا شدیم !!! و تمام آشنایی مان هم از مجلس امام حسینی بود ‌که توی خرابه شام برگذار می شد!!! چقدر با هم سینه زدیم و صفا کردیم !!! وقتی عکس شهادتش رو دیدم حسابی دلم گرفت!!! نه برا شهید ! که اینها به فیض اعلا نایل اومدن! برا خودم که رفیقان میروند نوبت به نوبت!!! اما..... چشم هایم هنوز منتظرند . . . س @mahdihoseini_ir
📲پست اینستاگرام در رابطه با شهادت سید مهدی هم رفت و من هنوز هم که هنوزه دنبال شهوات و بازی های بی ارزش و فانی دنیام و هر روز این سوال رو از خودم میپرسم که مگر میشود آدمی انقدر بی توفیق و کم سعادت !!! همین سال پیش بود که باهم آشنا شدیم!!! و تمام آشنایی مان هم از مجلس امام حسینی بود ‌که توی خرابه شام برگذار می شد!!! چقدر با هم سینه زدیم و صفا کردیم!!! وقتی عکس شهادتش رو دیدم حسابی دلم گرفت!!! نه برا شهید! که اینها به فیض اعلا نایل اومدن! برا خودم که رفیقان میروند نوبت به نوبت!!! اما..... چشم هایم هنوز منتظرند... . . . س 🏴 نشر مجدد📌 @mahdihoseini_ir