eitaa logo
یادداشت‌های یک جوان
110 دنبال‌کننده
319 عکس
96 ویدیو
6 فایل
یادداشت‌های محمد مهدی الوندی کتاب؛ هنر؛ رسانه...🌱 📱ارتباط در ایتا: @mr9014 👈 ویراستی: https://virasty.com/Mahdi9014 🔸یادداشت‌های فقهی-اصولی یک جوان: https://eitaa.com/mahdifeqh 🔸یادداشت‌های فلسفی یک جوان: https://eitaa.com/mahdifalsafe
مشاهده در ایتا
دانلود
خدایا! قلبم را از محبت هر کس غیر خودت خالی بگردان...🍃 خدایا! مرا به یاد خودت مشغول بدار؛ مرا با خودت مأنوس گردان خدایا! عظمتت را به قلبم بنمایان مگر اعمال صالح از من سر زند خدایا! جز تو راه فراری نیست؛ از هر چه غیر از تو، از خودم، به سوی تو فرار می‌کنم خدایا! اکنون که در دنیا نفس می‌کشم؛ آن زمان در تاریکی قبر تنها مانده‌ام، آن زمان که از خاک برخاسته‌ام و به سوی محشر عظیم قیامت می‌آیم، مرا، قلب من را، روح من را مأنوس با خودت بگردان خدایا! ❣تو آرامش من هستی؛ تو أنیس و مونس من هستی؛ تو سکون قلب و روح من هستی... من که غیر از تو کسی را ندارم... یا غیاثی یا حبیبی... 🔹تصویر: قسمتی از دعای ۲۱ صحیفهٔ سجادیه «یادداشت‌های یک جوان»...👇 https://eitaa.com/mahdisokhan
12.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نمی‌دونستم چطور دانلودش کنم ولی قشنگ بود...🌱 «یادداشت‌های یک جوان»...👇 https://eitaa.com/mahdisokhan
«دخترِ ننه» - ننه! ننه! دارن در می‌زنن + ذلیل مرده مگه نمی‌بینی دارم کهنه بچه رو عوض می‌کنم، برو ببین کیه. - خب منم دارم با گربه بازی می‌کنم. اصلا به دخترا بگو برن + ببینم محض رضای خدا می‌تونی یه روز هم که شده اون زبون‌بسته رو اینقدر اذیت نکنی، برو ننه جان، برو درو وا کن عیبه دختر بره پشت در. - ای بابا... + کی بود؟ - هیچ کی بابا، سید روح الله بود + آخ آخ ننه بدو اون برکت خدا رو از دست داداشت بگیر، بچم خسته شد - ننه خب منم خستم + بچه برو اینقدر با من کل کل نکن، تو این چاردیواری، هیچ کدومتون قدّ روح الله خسته نیستید. شب و روز نداره از دست شماها... - ننه! بیا. ننه! + بر شیطون لعنت! دختر اینقدر داد نزن، صدات تا سر کوچه رفت. - ننه بدو بیا + اومدم، اومدم. اینم که ماشاالله هر چقدر از بالا ساکته، از پایین جبران می‌کنه؛ آخه روزی چندبار کهنتو عوض کنم بچه؟! - داداش روح الله، اون نون رو بده من ببرم داخل + نمی‌خواد، خودم می‌برم، تو برو دستات رو بشور. دیگم اینقدر با گربه ور نرو. ببین ننه «مهین» کمک می‌خواد سفره رو بندازید. یهو کجا رفت ننه؟ - هیچی بابا، باز این دخترا گیس و گیس کشی راه انداختن. راستی داداش، سید علی کو؟ + فکر کنم هنوز تو حرم‌، مشغول مباحثه است. زودی میاد. - چی شده دختر؟ آبرومونو تو در و همسایه بردی + به این دخترِ مثلا بزرگت بگو، اینقدر واسه من ادای مامان بزرگا رو در نیاره. - چی شده مگه؟ + ننه من از صبح دارم بهش می‌گم می‌خوام برم خونه دوستم طلاهاشو ببینم. این ورپریده هی در گوش من حلال و حروم می‌کنه. + نه ننه، درست صحبت کن با آبجیت. خونه کدوم دوستت می‌خوای بری مگه؟ - خونشون اون طرف رودخونه است. ننه می‌دونی باباش تو خونشون چی نگه می‌داره؟ + چی ننه؟ - یه عقاب کاکل سفید گنده + به حق چیزای ندیده. بازم جای شکرش باقیه داداشت با گربه بازی می‌کنه. ای وای ننه ساعت چنده؟ - ۵ دقیقه داریم به ۲ + ننه جان، پاشو عزیزم، پاشو بریم سفره رو بندازیم الان سید علی‌ام میاد خونه، گشنست بچم - ننه صبر کن الان می‌ریم. اول تکلیفم رو با این دخترت مشخص کن. مردم خواهر دارن، مام خواهر داریم، والا به خدا...! + ننه ول کن، صلوات بفرست - آخه ننه، همش به من میگه تو دین نداری. حیا نداری و... آخه مگه من چکار کردم؟ + ننه جان، من تورو می‌شناسم، من می‌دونم تو چقدر باحیایی، چقدر خانمی، اهل نمازی بحمدالله. خواهرتم لابد عصبانی بوده اونطور گفته. یه خورده این چارقدت رو سفت تر بچسبی و گول این رفیقای سانتال مانتالت رو نخوری، خدا راضی تره ننه. حالا بیا بریم سر سفره آبجی و داداشات دوسِت دارن. - نه ننه، نمیام. می‌خوام برم خونه رفیقم - ننه! ننه! + چی شده ننه، چرا نفس نفس می‌زنی، نگفتم می‌خوای بیای تو اتاق خواهرت اول در بزن؟! - نَ... ننه. آسدعلی... برام.... ساعت مچی.... خریده + باشه ننه، مبارکت باشه، یه لحظه آروم بگیر ببینم چی می‌گی. - آخه ننه همین دیروز بود تو مدرسه خوندن از رو ساعت رو یاد گرفتیم. ببین الان عقربه کوچیکه روی عدد ۲ و عقربه بزرگه یه خورده از ۱۲ رد شده، یعنی ساعت ۲ و ۲ دقیقه است. - آفرین ننه. حالا بیا بریم پایین سفره رو پهن کنیم، خواهرت فعلا عقاب رو به گربه ترجیح داده... محمد مهدی الوندی🌹 «یادداشت‌های یک جوان»...👇 https://eitaa.com/mahdisokhan
🔹به خدا و رسولش ایمان آورید و از آنچه شما را جانشین و نمایندهٔ (خود) در آن قرار داده انفاق کنید؛ (زیرا) کسانی که از شما ایمان بیاورند و انفاق کنند، اجر بزرگی دارند! 🔻برای چه در راه خدا انفاق نمی‌کنید در حالی که ملک و مال و جسم و جان شما از آن خداست و او وارث تمام آسمان‌ها و زمین است؟! ❗️مومنین، از آنچه خدا به آنها روزی کرده است، انفاق می‌کنند. نه فقط مال؛ بلکه از اموالی که خدا به آنها داده است، از عمری که خدا به آنها بخشیده است، از فرزندانشان، از آبرویشان، از توان جسمی‌شان، از زبان و فکر و مغزشان، و از همهٔ امکاناتی که پروردگار به آن‌ها امانت داده است. خدا مالک همه چیز است. نه تنها اموال ما، بلکه خودِ ما هم دارایی خدا هستیم. «انّا للّه»... همهٔ وجود ما از آن خداست؛ و او دستور داده است که از این امانت‌هایی که به شما داده‌ام، در راه من خرج کنید، انفاق کنید. ⚠️ انفاق، یعنی خرج کردن همهٔ امکانات. اما نه هر خرج کردنی؛ بلکه آن هزینه‌ کردنی که یک خلئی را پر کند، دردی را دوا کند، نیازی را برطرف کند. مومن، باید هوش و دقت به خرج دهد، فکر کند و بسنجد و بیابد که در راه کمال انسان، که همان مسیر حاکمیت الله است، چه خلأ هایی وجود دارد، و با امکانات و ظرفیت‌هایش، سعی در جبران آن کاستی کند؛ باری را از دوش آدمی بردارد؛ زخمی را التیام بخشد. 🌟 کیست که به خدا قرض نیکو دهد (و امکانات و توانایی‌ها و اموالش را، در مسیر حاکمیت الله، خرج کند) تا خداوند آن را برای او چندین برابر کند؟ که برای او پاداش پرارزشی است! «یادداشت‌های یک جوان»...👇 https://eitaa.com/mahdisokhan
رقص و جولان بر سرِ میدان کنند رقص اندر خون خود، مردان کنند چون رهند از دست خود، دستی زنند چون جهند از نقص خود، رقصی کنند...🍂 [مولانا] «یادداشت‌های یک جوان»...👇 https://eitaa.com/mahdisokhan
همه‌ی خانواده‌های ایرانی باید این طوری باشند؛ من توقعم این است...✅ 📚 «من و کتاب» / رهبر انقلاب 💫 «یادداشت‌های یک جوان»...👇 https://eitaa.com/mahdisokhan
⚠️ یکی از کارهایی که در بین اروپایی‌ها معمول است و متاسفانه اینجا هیچ معمول نیست، این است که مثلا مادران یا بزرگتران برای بچه‌هایشان در فرصت‌هایی کتاب می‌خوانند یا دو نفر سه نفر آدم می‌نشینند، یک نفر برایشان کتاب می‌خواند، که اینجا این کارها هیچ معمول نیست. اگر اهل کتاب باشند، می‌نشینند برای خودشان کتاب می‌خوانند، اما اینکه پدر یا مادر بنشینند کتاب را باز کنند و آن را بلند بلند بخوانند و بچه‌ها گوش کنند، این بین آنها معمول است اما اینجا معمول نیست. 📚 «من و کتاب» / رهبر انقلاب 💫 👈 در همین زمینه، یک کتابی می‌خواندم به نام «داستایفسکی»، یک جا از وضعیت خانواده‌های روسی نوشته بود که: اتاق ناهارخوری، محل بازی و مطالعه محسوب می‌شد؛ در اتاق پذیرایی، افراد خانواده، شب‌ها دور هم جمع می‌شدند و پدر به سرگرمی مطلوب خانواده‌های روسی می‌پرداخت و به صدای بلند کتاب می‌خواند...♨️ واقعا خانواده‌های ما چه قدر با کتاب انس دارند؟! چه قدر سعی کردیم اعمال و رفتارمون در همه‌ٔ زمینه‌ها طبق توقعات رهبر باشه؟! «یادداشت‌های یک جوان»...👇 https://eitaa.com/mahdisokhan
13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این کلیپ رو حتما حتما حتما نگاه کنید و برای عزیزانتون بفرستید...👋👋👋 ♨️ یکی از مهم‌ترین کلیپ‌هایی هست که این چند وقت دیدم ♨️ «یادداشت‌های یک جوان»...👇 https://eitaa.com/mahdisokhan
بر این تارم لاجوردی به زر نوشته‌ست روشن‌تر از آفتاب نشانِ رهایی و راهِ خرَد نیابی مگر در سطورِ کتاب [محمدرضا شفیعی‌کدکنی] «یادداشت‌های یک جوان»...👇 https://eitaa.com/mahdisokhan
هر دل پی دل‌سِتان خود می‌گردد هر کس پی هم‌زبان خود می‌گردد روزی که کند پدر فرار از پسرش «زهرا» پی دوستان خود می‌گردد...❤️ 🌱 «صَلّی الله علیکِ یا فاطِمَة الزّهراء» 🌱 «یادداشت‌های یک جوان»...👇 https://eitaa.com/mahdisokhan
🔷 اگه دوست داشتید، یادداشت‌های فقهی و فلسفی من رو تو کانال‌های زیر دنبال کنید: 🔸«یادداشت‌های فقهی-اصولی یک جوان»: https://eitaa.com/mahdifeqh 🔸«یادداشت‌های فلسفی یک جوان»: https://eitaa.com/mahdifalsafe