#خلاصه_نوشت
✍یگانه گلستانی
نون و القلم...!♡
بـَهارِ سالِ 1402!
ایران!
شـَرقِ کـــِشوَر!
چـهارشنبه!
کوچه ی نـَمَکینِ شهر!
حـَوالیِ ساعتِ پـَنج!
قابِ لبخندِ ما ثَبت شد در آغـوشِ عکسِ یادگاریِ دوربینِ مـاهد، و نوشته شدیم مهمانِ حسینیه ی شـهدا...
و طـَعم و خنکایِ نوشیدنی بود که نخست به جـانِ ما خـوش آمد...
انگار، امروزِ مـنبرِ مـاهد، پذیرایِ ذهن های پاک و قـَلب های شلوغ شده بود،
ذهن های صـَبور و قلب های عجول...
رسـمِ سـَلام به فرزندِ آخرِ حضرت زهرا را به جا آوردیم و رخصت گرفتیم به نامِ حضرتِ مـَهدی...
آغـاز شد مـَراسمِ امروز دَر پیِ شـناختِ تـَمایلات...
طـِبقِ گفته ی آقای طـباطبایی، علایقِ مـَعمولِ انسان بر دو نـوع دوخت شده اند و ذِهن به تن کرده است...
#نـوعِ_نخست
جذاب است و دِلـفریب، از جنسِ مُحَرمات و مـَنع شده ها
از حـکایتِ افکـار و افـعالِ مـوزون گرفته تا موزیک و فیلم های ترک...
اما زودگذر است و بی وَفا، کسی که دِل بندشان شود، به قـَعرِ شکست رفته و درمانده می شود از نماندن شان...
#نـوعِ_دوم
مـواردِ حـلال و مـَحرم به انسان نوشته شدند اما به ظـاهر کـَم طرفدار هستند و دِلِ جـامانده در دنیا را دَرگیر نمی کنند و لایک نمی خـورد کـَپشن هایشان
اما صـاحبِ قـدمت هستند و از آغاز تا انتهـا، هـَمه را در آغوش می گیرند و ماندنی هستند برای آدمیزاد، پـَس راهِ درستی است دِل را در پـَستویِ روشنِ آنها جـا گذاشتن...
حـالا مـا ماندیم و دِل های مـَنطق گریز و بی پـروایِ خـویش که نیازمندِ تـَرمیم هستند و باید از نو عـاشق شوند،
عـاشقِ مـَراتبی که مـجوزِ مثبت دارند،و توصیه شده ی حضرت خدا هستند...
اما از دیرزمان، خـبری پیچیده است که برگِ برنده ای وجود دارد برای انسان، برگی از جنس نور و لطافت
که حـلال و ماندنی سرشته شده است برای انسان...
آری، اَهلِ بیت را این گونه تـَعریف کرده است برای ما خـدا...
که عـشق، به جـنابِ حسین (ع♡) و اهلِ قرآن
جـاذبه دارد و به راهِ هـدایت می کشاند دل های غالب و مـَغلوب را و تا انتهایِ اَبَد، ماندنی است برای انسانِ مُـجرم...
پـَس از خـانه تکانیِ دِل با ذِهن و روحـی آرام و بـا خـُنَکایِ طـَعمِ پـّذیراییِ دلچسبِ امروز، به مـاجرای لـَبخند برگردانده شدیم و هـَوای حسینیه پر از عـطر شـادی شد
سروری از جـنسِ توپ و والیبال و گـُل وَسَطی و دَویدن های بی طـَرَف...
# پـارازیت انداخته بود مـَعنویتِ بـازی را، شیطنت های سیدِ طـباطباییِ کوچک...
به پـایان رسید داستانِ شاعـرانه ی سـَوا کردن عـشق هـای مُجـاز و مــَـــجاز به نامِ شَـانِ نماز...
و مـِنَ الله تـوفیق...
#خلاصه_نوشت
✍فاطمه عبدلی
سلام علیکم
حال شما؟!
بیاین فکر کنیم هدف از گذاشتن صدای مرشد تو حسینیه اینکه یکم فاز پهلوونی برداریم بالاخره تو مرام پهلوونا نیست سرد بودن با جمع...
خب حالا مگه تو مرام پهلوونا هست که به صاحبِ زمانشون سلام ندن؟!..
برویم سراغ بحث داغ امروز 😁
ما دو نوع علاقه داریم:
نوع اول: جذاااابه ولی ماندگار نیست 💔
نوع دوم: جذاب نیست ولییی ماندگار هست 😊
نوع اول مثل اهنگ، البته اهنگ هم حلال و حرام داره همونطور که میدونید اهنگی که مارو از خدا دور کنه، از زندگی ناامید کنه و مارو گمراه کنه 🤒
حرام اعلام میشه
یا رقص رقص هم حلال و حرام داره، بله، رقصی که مارو از یاد خدا غافل کنه حرامه، رقص مسخره بازی هم که دیگه مشکلی نداره 😎مدرکی که دال بر اثبات حرفم دارم اینکه حتی خود حاج اقا هم تو دوران طلبگی مسخره بازی در میاورده
راستی رقص برای همه مشکل داره بجز خانم و اقای همسر
حالا راجب لذتش: در نوع اول فقط وقتی درگیر اون کاریم لذت میبریم و وقتی تموم بشه دیگه لذت نابشم همراه خودش میره 😁💔
نوع دوم: برای نوع دوم نمونه زیاد هست ولی ما میریم سراغ نماااز
شما فکر کن نماز صبح دقیقا زمانیه که ما تو اوج خوابیم یا نماز ظهر سر ظهره خسته ایم و گرسنه ایم
ولی خدا میگه بلند شو یالا نمازت مهمه
رسماً خدا با این کار میخواد حال ما رو بگیره ولی دلیلش چیه؟! 🥱اصلا چرا خدا میاد انقدر با دقت حال گیری میکنه؟ 😕مثلا میاد میگه همون لحظه بخون، روتو از قبله برنگردون، مهر رو نگاه کن...
ولی ولی دلیلش، قطعا کسی که تو طول شبانه روز حالش گرفته بشه دیگه نمیره حال بقیه رو بگیره...
تازه میاد میگه هر روز 17 رکعت تقریبا شبیه به هم بخون و هعی اتیش حال گیری رو تند تر میکنه..
مثال بعدی روزه گرفتن
چرا ما روزه میگیریم؟
1 _درک کردن حال فقرا: وقتی روزه میگیریم با یه غار و غور شکم حال اون بیچاره ای که شبا گرسنه میخوابه رو درک میکنیم
2_سلامتی:طبق سخنان دانشمندی ژاپنی ما تقریبا باید در سال 30 روز غذا نخوریم تا از علائم سرطان به دور باشیم
3_روانشناسی: کسی که در طول روز نتونه چیزی بخوره و قدرت انتخاب بین تصمیمات رو نداره اضطرابش کمتر میشه
اما دلیل برا پیچوندن اینا هم هست 🙄
دلیل اول: من خودم پولدارم روزه نمیگیرم از پولم به فقیرا میدم
دلیل دوم: تو روز کمتر غذا میخورم واجب نیس روزه بگیرم
دلیل سوم: من روزه نمیگیرم ولی تنوع های زندگیم رو کم میکنم تا ارامش داشته باشم
پسسسس اینا رو نمیشه دلیل محکمی اعلام کرد یه دلیل منطقی: اقاااا ما با روزه گرفتن ناز میکنیم برای معشوقمون خسته میشیم و این خستگی برای خدا جذابه
حتی بوی بد دهان ما هم تو ماه رمضون برای خدا جذابه
پس ما ناز میکنیم که نازمون خریدار داشته باشه.. 😁😌
حالا شما کدوم علاقه رو انتخاب میکنید؟! اول؟ دوم؟
حاج اقا که فکر کنم باید اسمشون رو تغییر بدن جناب اقای از راه به در کن میگن اولی رو انتخاب کنید (شوخی)
خـــــــــب بگویید یه علاقه که هم جذاب باشه و هم موندگار؟! 🥴
اهل بیت
اقا مورد داشتیم طرف از عشق به امام حسین خونشو فروخته تا به زوار امام خدمت کنه
گاهی اوقات ادم عاشق امام حسین هست ولی پوشش مناسب نداره
بچه ها پوشش یه بخشی از دینه و کسی که پوشش کامل نداره بی دین نیست
ولی باحجبا خیلی باکلاسنا 😁😌
مثلا میان زیبایی خودشون رو برای لذت خودشون نگه میدارن میگن اقا من برای خودم خوشگل کردم چرا نشون بقیه بدم؟..
چندتا نکته: امروز بحث عشق و دوست داشتن هم شد و قول دادن یه روز راجبش صحبت کنن
اگر صوت های جلسه توی کانال بارگزاری شد اکتفا نکنید و تشریف بیارید حضوری همو ببینیم در واقع شنیدن کِی بوَد مانند دیدن
امروز هم بازی کردیم بازی پر تحرک (والیبال) اما حیف تو حسینیه دستمون بسته بود نشسته بازی کردیم 😊
و خداست که برای حال گیری مارو میطلبه 😁
بفرمایید نماز...
#خلاصه_نوشت
✍یگانهگلستانی
به نـامِ آفریدگـارِ کـِـرِشمه ی گلبرگ های صـورتی...♡!
اما چـــَند صـَباحی بود که زیرِ آسـمانِ رَحمانیتِ خداوند، بی انصاف و در جنگ نشانده شده بودند مردمیانِ زمان، که نـاگاه و از روی مبالات قلم خورد از کـَلامِ حضرتِ حـَق واژه ی دلبرانه ی دختر، و گنجانده شد طــول و عـَرضِ عـِشقِ پروردگار در لـَفافه ی سـَرنوشتِ او...
انگار، بـِهِشت را برای او آفـَرید، بـِهِشت را دَر او آفــَرید، بـِهِشت را خـویشتنِ او آفـَرید...
و دیر زَمانی است که بـِاالْـفِعلِ زندگانیِ آدمیان شده است تبرک نگه داشتنِ سالروزِ شـاهکارِ حضرت دادار و تبریک گفتن به گلبرگِ چکانده شده از آغـوشِ خـداوند...
پس به رَسم عـاشقی، تـَبّرک باد دلرباییِ نگاشته شدنت #حـَضرتِ_کـوثر...
#سکانسِ_نـخست
آذین بسته بودند زمین را به نـامِ صـورتی ترین اَحـوالاتِ تاریخ!
آیه آیه تـَکمیل می شد حسینیه به نامـِ شـَانِ لبخند...
حـَضرتِ کـوثر میزبان بود و حـضور داشت خـِـیرِ مقدمِ رایحه ی کلامِ مـادَر سادات و دردانه ی امام حسین و عـمه جـانِ تشیع...
#سکانسِ_دوم
سفره دار بود حـَضرتِ رِضا(ع♡) و تدارکات به عـهده ی شـانه ی بـرادرانه ی او نوشته شده بود....
آغاز شد مـیلادِ بـَرگِ گـلِ خـانه ی حضرت کاظم(ع♡) با کـَلامِ بانـو عبدالله پور...
کـَمی بعد دخترکی از دِل جـَماعـَتِ مـاهد، اجیر شده ی عشق اهل بیت خـوانده شد و چند کـَلامی دَست و پا شکسته از کـِرامَتِ چـهارده مـَعصوم خـواند...
#سکانسِ_سومــ
پـایِ سلوکِ کـَلامِ جنابِ سید نشستیم که لحظه لحظه ی آن، توصیفِ منزلتِ مقامِ خانواده بود و بــَس
حجت الاسلام نقیب پور تعریف کرد شکوهِ پدر و عصمت مادر و ماموریتِ فرزند را...
و در آخـَر عـَلَنی و عـَیان رو به دخترِ شهید نظری کرد و گفت آرامش و تسکینِ آشفته حـالی من از حضورِ طراوتِ توست
باید اینگونه نوشت که، مـاهـَم همینطور آقای سید، مـاهـَم همینطور...
#سکانسِ_چهارم
میزبانِ عروجِ صدایِ آقای ترقی خـواه شدیم و تـَماشاگـَرِ مـَستیِ شـاعران، که عـَجیب به جـانشان خـوش آمده بود مـِصراع های منطق پذیرِ شعرِ آقای مـَداح
#سکانسِ_پنجم
مفتخر شدیم از مرتبه ی رفیعِ ماهـد و به خـاطر سپردیم آینده ی او را از زَبانِ جناب آقای دهـقـان رحیمی
#سکانسِ_ششم
به پا خـواستنِ رقابت و سبقت و هـَیجان، به دستِ کـَلامِ طنزآلودِ آقای قربانی گره خورده بود و هـَمهـَمه گرفته بود گـَلویِ حسینه را از بازیِ هـِدفون و تـَخمینِ کلمات
دستِ آخـَر هم سنگ تمام گذاشت جیبِ پر برکتِ جنابِ قربانی در اهدای جوایز...
#کـَمی_بــَعد_تـــَر
کـَسی گـمان هم نمی کرد که صـَندلیِ بی وَفای زیر پایش خـوش خـَبَر باشد و از قـَرارِ مـَعلوم حـاویِ رتبه و اهمیت...
اما هـَمین صـَندلی های به ظـاهر بی آبرو، فـَتحِ باب کردند برای آدَمیان در قرعه کشی...
#سکانسِ_آخــــَر
عـمومِ مـَراسم طـَرفی است و طـَبَقِ نـَمَکین نمازِ جـَماعت طرفی دیگر...
بـَراَساسِ حکمِ عـاشقی کردن، به پایان رساندیم دفترچه ی دورهـَمی هفتم را با عــــطر نماز...! ♡
#خلاصه_نوشت
خانم فاطمه عبدلی
سلام علیکم
حالتون؟ احوالتون؟
امتحانا چحوری میگذره؟!
راستی عذر خواهی پیشاپیش بابت طولانی بودن خلاصه...
بعد از چند وقت بالاخره جلسات ماهد شروع شده موضوع امروز هم شناخت خدا بود
به رسم هر جلسه دعای سلامتی اقا امام زمان رو خوندیم...
خب به نظر شما ادما چه زمانی حس میکنن که باید یه تغییری تو خودشون به وجود بیارن؟!
زمانی که زندگیش تو یکنواختی باشه
شکست خورده باشه
اینا هست اما ادما زمانی دست به تغییر خودشوم میزنن که یک وضعیت مطلوب رو برای خودشون تصور کنن
این تغییرات هم زمانی اتفاق میوفته که انسان فکر کنه یه کمبود داره
برای اینکه این کمبود برطرف بشه میایم وضع فعلی رو به حالت مطلوب تغییر میدیم
حالا وضع مطلوب های ما چی هستن؟!
زیبایی
مقام
شهرت
ثروت
و ارامش
حالا ما برای این تغییر حالت چیکار میکنیم؟
مثلا برای مشهور شدن
بعضیا از فضای مجازی استفاده میکنن
نمونه اش هم جناب طباطبایی🙄😬
ایشون با کوشش خود پیجشون رو به 6000 نفر میرسونن که پیج میپره 💔🤧
و این یعنی قانع نبودن ما ، وقتی که فالور ها میرسه به 2 هزار میگیم کاش بیشتر وقتی بیشتر میشه خوشحال میشم و بازم میخوایم که این شهرت ادامه پیدا کنه
حتی در زمینه ثروت هم قانع نیستیم و همیشه دوست داریم به مالمون افزوده بشه
چرا تو بحث عمل بینی ایران باید رتبه اول رو داشته باشه؟ 🙄😑
و حتی مقام و زیبایی هم قانع بودنی درشون وجود نداره و تو همهٔ اینا ما هیچ وقت به ارامش نرسیدیم
ما کِی به ارامش میرسیم؟ چجوری برسیم به ارامش؟
این ارامش هم باید جوری باشه که تمام این مطلوبات باشن در کنار ارامش
یه پرانتز باز بشه بعد برگردیم سر مبحث اصلی
(شما تو ذهنتون چجور خدایی رو میشناسید؟
یعنی اگه بگن خدا چه میاد تو ذهنتون؟
بخشنده
نعمت دهنده
نجات دهنده
[یه عده هم هستن تا مریض میشن میگن خدایاااا یه عده دیگه هم که شب امتحان محتاج خدا میشن]
قادر
ولی چرا یه بار نخواستیم خدا رو برا خودش بخوایم؟
ما اگه بتونیم خدارو فقط برای خودش بخوایم خیلی راحت تر این رابطه برقرار میشه
و خدا هم خیلی در خواست میده به ما یعنی همون ریکوئست
حاج اقا هم فارسی رو پاس نمیدارن توقع دارن بچه ها بدونن ریکوئست یعنی چی 😒
طبق تحقیقات قران هر صد ایه تقریبا 300 تا کلمه {الله} داره
خدا سعی میکنه که خودشو اثبات کنه و ارتباط رو ایجاد کنه
مثلا در داستان حضرت مریم میگه من اون بچه رو اوردم
یا تو داستان حضرت موسی میگه ما دریا رو شکافتیم
اولین کاری که خدا میکنه تا ارتباط ایجاد بشه
فرستادن نعمته
یه جور سرنخ
و حتی خداوند از حضرت داوود هم خواسته که نزد ادم ها نعمت های منو یاد کن...
این نعمت ها برای اینه که ما بگیم این کار خداست...
وقتی هم که از طریق نعمت به سمت خدا نمیریم و شاکر نیستیم خدا میگه عه خب پس یکمم عذاب بفرستم ببینم چیکار میکنه
مثلا پاس نشدن چک باباهامون
که وقتی میبینه چکش پاس نشده میگه واای خداا
اهاا دیگه گفت خداا این الان رسیده به خدا
پرانتز رو ببندیم)
حالا بگید برای اثبات خدا دلیل دارید؟
از لحاظ عقلی خدا رو ثابت کنید
یه مثال ساده:
کامپیوتر رو باز میکنید میبینید توی ورد یه نوشته هس (پخذلمپذ) میگی لابد بچه بوده
فردا میای (سلام! پخنبپ)
فرداش میای (سلام! خوبی؟ پخپدمپ)
فرداش دوباره میای (سلام! خوبی؟ چه خبر؟)
دیگه میگی اینو یه نفر نوشته
و این یعنی اگه ما یه نظم میدیدم تو دنیا میگفتیم لابد دست بچه خورده ولیییی این نظم خیلی جزئی تر از اونیه که ما فکرش رو میکنیم
یه دلیل دیگه برای اثبات خدا
خودمون!!!
خدا گفته من از خودتون بهتون نزدیک ترم
حالا چیکار کنیم که یکم صدای خدارو بشنویم؟
باید مقداری صدای دنیا رو کم کنیم
کار سختیه اما شدنی
مثلا کمتر فیلم ببینید
راستی طبق تحقیقات انجام شده دیگه فیلم ترکی کسی نمیبینه؟!
زوم کردین رو فیلم امریکایی و کمد مدارسشون 🥴
و هرچه جذابیت دنیا رو کم کنید
جذابیت خدا بیشتر میشه
خب کلیات بحث
ما برای رفع کمبود
میایم وضع فعلی رو به مطلوب تغییر میدیم
حالا باید جوری باشه که در کنار این وضع مطلوب ما قانع باشیم
پس باید با خود خدا ببندیم
خدا هم خیلی جذاب تر از اینه که ما فقط به چشم بخشنده و دکتر و... بهش نگاه کنیم
بحث امروز هم تموم شد
بازی هم کردیم 😌
و بعد دو مرحله بازی موندیم در وضع بلاتکلیفی
بلاتکلیفی جالبی که با حرف زدن با دوستامون گذشت...
بعدم که با نماز جماعت و یاد خدا مراسم امروز تمام شد...
#خلاصه_نوشت
خانم یگانه گلستانی
به نــامِ جــان آفــَرین و جـــان سـِتان!
به نــامِ مفرد ترین ذاتِ نیرومند در ســَراسـرِ کـیهان!
| از زبانِ راوی
سوم شخصِ حــَــک شده در هــَمین حــَوالی |
پرده ی چوبیِ آویخته شده که در بطن دیوار حک شده بود،
خسیس مــزاج و با حــوصله، مشغولِ سـتاندنِ آفتابِ پهن شده ی در آغوشِ قالـیچه بود و روشنایِ مـَـکان نـَم نـَـمَـک رو به مغرب می رفت...
نـَبض زَمین کـُــند می نـَـواخت و تنها این زَمان بود که کمر بسته بود به پــیشرانی!
غــوغای آسمان بر سر زبان ها افتاده بود و امواجِ پر تلاطمش به واسطه ی پنجره ی صلح جو، پایِ پرچمِ حسینیه رکود می کرد...
نــگاهِ مِحــراب و منـبر و قالیچه ی پا خــورده ی سـَـرِ راه، به چهار چـوبِ دَر دوخته شده بود و دلتنگ نوشته شد لحظه لحظه ی احـوالِ حسینیه...
دلتنگِ هـَـمهَمه و برونگراییِ دورهـَـمنشینی های عده ای
تا کنون که پس از چند هفته ای،
آهسته از راه رسیدند اَهــالیِ مـــاهد!
و بارِ دگر ثبت شد لبخندِ چند صـَف خـاتون،
درکنارِ چــالِ گونه ی عــمیقِ ماهد
و طبق نـــوبت قلم خورد خــاطره ی روزنگارشان به نامِ دورهـَمی هشتم و به یادِ امامِ هشتم،
و طبق رسمِ عـاشقی آغــــاز شد سلسله ی سلوکِ دل هایشان با نــام حضرت حجت...
#شــروعِ_مبحثِ_الله_شناسی
واحِـــدِ بـَـرادرانِ حسینیه به نمایندگیِ حاجآقا طباطبایی،
سخن از کـلامی غــَریب و بعید اما آشنا و کهنه به میان آوردند.
به عـنوانِ مقدمه،
نقل قـــول کردند حــاجآقا، سخنانِ عـــارفان و مومنانِ حقیقی را که به دنبال آرامش و ارتحالِ روح مانده بودند.
و دانستند که هرآنچه زیبا منظر و لذت بخش و مطبوع و ظریف است به اندازه ی وسعِ خویش از کمالِ خــداوند بهره برده است و بی تردید تنها نیروی دارنده ی حـالاتِ خــوب، اوست...
و هنگامه ی دوست داشتنِ ثروت و پیشرفت و زیبارویی و همزمان شامل آرامش ذهنی و روحی بودن، با خــودِ حضرت دوست ممکن است و جدای از او از محالات است....
اگر چنین را ندانستی و خداوند را از لذت های خویش جدا خواندی و رسم عــاشق را به جا نیاوردی، او تو را به خود می خواند و نورِ حقانیت را در راهِ تو مستقر می کند...
نخست با فرستادن نعمت و دلربایی از تو...
پس از ندانستنِ قدر نعمت و بروز انانیت و منیت در داشتن نعمات،
بلایی رشته به رشته به سوی تو خـواهد فرستاده شد و اگر همان بندِ اول و پایِ کلمه به کلمه ی اندوهِ نخستِ فرستاده شده از عبودیت او، ظرفِ وجودت را به سویِ رحمت خدا گرداندی و صدایش کردی، تمام خواهد شد و تو می مانی و پروردگارِ بسیار بخشاینده...
اما اگر باز هم سبکسر و دیر فهم شدی و خود را در احاطه ی خدا نیافتی،
ابتدا صبر و تحمل بیشتر در رنج
و سپس رنج و بلا بیشتری خواهی یافت،
تا بدانی که او محیطِ بر توست و تو جدای از او نیستی...
تا صدایش کنی و آسمان را از دلتنگ بودن رها سازی...
و حــالا که در یقین به درجه ی #انسانِ_موَحـِـد رسانده شدیم، بایست در پی وقوف و شناختِ آن خـــدای احــد باشیم...
اما قبل از آن
کـــه می گوید که خــدایی هست؟
برای اثباتِ حضرت حــق همین بــَــس که می یابی او را در بطن و فطرت خویشتن و دوستـــدارِ او هستی از بدو ورود به عالم ماده...
اما جوابی دندان شکن هم می شود یافت برای منطقِ بی رحمِ درونِ آدمیزاد...
برهان و دلیلی وجود دارد که بی نقص است
به نامِ #برهـــانِ_نظم
این که بدانند و بدانیم که ترتیب سیاره ها و زاویه ی ستاره ها و لطافتِ گلبرگ و شعورِ زمین و ارتفاعِ آسمان و عنبیه ی خوشرنگِ انسان و روندِ زندگیِ موجودات و مثال های فراوانِ دیگر...
وجودشان، بدون وجودِ خــالقی ناممکن است و غیرمنطقی
و از ترتیب و نظم و ظرافتِ موجودات و مخلوقات، پی به باشعور و درک بودن خــالق می بریم
این که خـــالق و آفریدگاری محیط بر هــَــستی است که از سرِ حــساب و کتاب و منطق و علمی بی پایان خلق می کند
و ما در احاطه ی پروردگاری عـــاشق و لطیف و عــالـِم هستیم و کسی غیرِ این چنین خــداوندی برای اداره ی محسوسات و فــراتر از آن ممکن نیست...
و حــالا مــا ماندیم و پروردگار
البته
باید این گونه نوشت
خــدا بود و ما نبودیم
خــدا ما را آفرید و ما هــنوز هم نیستیم
ما منعکس کننده ی صفاتِ او هستیم و او حبل الورید است بر ما
حــالا که مخـــاطبِ ما چنین معبودِ بی نظیری است
پس خرم است احــوالِ عــبد، که احاطه شده است با خــداوندِ ارحم الراحمینی که اوجِ صفاتِ خوب است و چه نیک است که او را دریابیم و با او باشیم
که بود و نبودِ ما، تنها اوست...
و حـالا که پایان یافت مــَــنِ درونِ ما
چه عـــاشقانه است سخن گفتن با معشوقِ بزرگِ آسمان...
و چه زیباست تواضع و خشوعِ رکـــوعِ نمازِ دورهمی هشتم...
و من الله توفیق
سلام علکیم
خوب هستید آیا؟!
تا زینب هست برای صبر ایوب را مثال زدن غلط است
| و ثابت قدم بدار مرا در راه حسین و خاندانش که جانشان را در راه حسین ﴿ع﴾ فدا کردند |
تو یکی از جلسات رفتار شناسی به عوامل دوری از [ولی] پرداختیم، اما حالا وقتش رسیده که از تبعیت از [ولی] بگیم!!...
داریم مرام امام حسین رو یاد میگیریم که از این حالت خراب در بیایم.
حالاااا یکی از کارایی که قراره یاد بگیریم #تبعیت کردنه
حالا کاری نداریم تبعیت از چه سنی و میزان سوادی باشه
تبعیت از بالا دستمون مهمه
این همه امام بودن که با کمترین سن از اونا تبعیت شده و میشه...
نمونه اش امام جواد {ع}، امام هادی {ع}
یااااا حتی امام زمان ﴿عج﴾ که در پنج سالگی به امامت رسیدن😶
بخوایم سراغ یه نوع تبعیت بریم تو این زمان
میشه گفت تبعیت از پدر و مادر رو خدا برای ما قرار داده...
تبعیت از پدر و مادر در هر صورتی لازمه..
یسری ها هستن دیگه خیلی بخواد احترام نگه داره روشو برمیگردونه از والدینش..
ولی امان از کسایی که بی احترامی هم میکنن
دخترااانِ سرزمینمممم دختراااانِ ماهدیییی خداوند در قران فرماییدن:
گفتنِ یک اوف به یکی از حرفای والدین همه ی گریه های تو روضه همه ی هیئت اومدنات رو میشوره میبره 😑💔👋🏻
حتی اگر به زبون نیاری و چهرت رو در هم بکشی
دیگه اینجاس که کار سخت میشه!!
پس نکن...
این تبعیت نکردن حتی در زمانی که از اعتقادات ما چیزی میگن هم درست نیس، الان که چی بخاطر نجات دین میخوای تو روی پدر مادرت وایسی؟
یسری دیگه هم میخوان با هزار تا حرف و مدرک و کارشناس ثابت کنن که مادر جان، بابا جان تو داری اشتباه میکنی 😶
باباااا بشین سر جاات تو رو چه به این کارا؟
قبول دارم یکم سخته تبعیت بالاخره ماها ادمایی نیستیم که هر چیزی رو بپذیریم
اما با خوشمزه کردن حرفاشون حتی نفرین هاشون برامون آسون میشه
مثلا بعضی وقتا که نفرین میکنن یه شوخی از توش دربیاریم بدی نیس کههه
یه وقتایی هم پدر مادر با همینکه ما میگیم چشم حال میکنن
حالا بگیم چشم یکم حرفی که زدن رو تحلیل کنیم بعدش اگه نخواستیم انجام ندیم (این گزینه در حد حرف است💔🤧)
راستی این همه از احترام و تبعیت گفتیم تو این وضعیت اقتصادی یادمون نره هوای باباهامون رو داشته باشیم
خیلی وقتا شده سر یه حرف ما دلشون شکسته...
هرچند این دلشکستن و خجالت کجا و دل شکسته ی امام حسین وقتی نمیتونست اب جور کنه برای کاروان
وقتی نمیدونست چجوری علی اصغر رو برگردونه پیش رباب کجا 🖤🥲
نکته اخرررر و اصل مطلب امروز
دلیل اینکه خدا تبعیت از پدر و مادر رو برامون رو قرار داد این بود که تبعیت از والدین یک مقدمه یک پیش زمینه است برای تبعیت از یه معصوم
اقا جان تا وقتی که ما نتونیم از یه غیر معصوم تبعیت کنیم وقتی یه معصوم بیاد دیگه دست به سینه میشینیم که ببینیم چی میگه تا بهش عمل کنیم؟
معلومه که نه
پس با تبعیت از پدر و مادر کار رو برا خودمون اسون تر کنیم 🙂💚
و در اخر کلامم اللهم اللهم اللهم ارزقنی شفاعة الحسین یوم الورود.. 🖤🥀
از زینب و فداییانش برای حسین گفت
دمش گرم که سینه مان را به یاد حسین گرم میکند...
#خلاصه_نوشت
@mahed_ir
یا حق ✋🏻
سلام
احوالتان خوش است؟..
در شش ماهگی باب الحوائج شده است!
وای اگر او هم سن عمو بود...
| و اتقرب و الی الله ثم الیکم بموالاتکم و موالاة ولیکم |
خوش امدید به بحث بند هایی که مارو به دنیا وصل کردن!!
دل و قلب ما جایی هستش که هم خدا و هم شیطان روش حساب باز کردن
ولی باید بگیم دل ما حریم خداست
و جایی برای غیر خدا نداره...
حالا اگه این دل ما تحت کنترل خودمون نباشه ما به رهایی نمیرسیم...
یعنی همون:
گر مقصد پرواز است _ قفس ویران بهتر
پرستویی که مقصد را در کوچ میبیند
از ویرانی لانه نمی هراسد...
یه باور غلطی که ما داریم اینه که فک میکنیم این دنیا برای شادی کردنه، در صورتی که خدا میگه من شما رو در سختی افریدم..
یعنی دیگه هر لحظه یه سختی هس با ما
اما چون ما دلای کوچیکی داریم قدرت تحمل این سختی رو از دست میدیم، اون موقع است که خودمون رو بر علیه خدا میشورانیم..
میگیم خدایا چرا من؟
چرا این اتفاق اصلا؟
همون قدری که ذات یه شهربازی شادی کردنه
ذات این دنیا هم سختی کشیدنه...
اما بریم سراغ راه حلی برای رهایی از این مشکلات:
شما فک کنید یکی میره دریا بدون اینکه شنا بلد باشه میزنه به دل دریا و غرق میشه
یکی دیگه میره میگه خب من میرم شنا یاد میگیرم بعد میزنه به دل دریا که این گزینه سختی خودشو داره..
نفر دیگه راحت ترین راه رو انتخاب میکنه و موج سواری میکنه و این میشه ته عشق و حال
اینا سه نوع مواجه با مشکلاته 👆🏻
[ مواجه اول با مشکلات (غرق شدن) ]
تقریبا 70% ما راهمون اینه
که به دل مشکلات میزنیم
مثلا یکی حسادت زیادی میکنه، وقتی یکی بهتر از خودش میبینه نمیتونه تحمل کنه
ما مشکلای زیادی داریم
مثلا ترس، افراد زیادی بخاطر ترس نرفتن یاری امام حسین﴿ع﴾.گاهی بخاطر ترس از دست دادن موقیعت اجتماعی بیخیال حرف حق میشیم.
[ مواجه دوم با مشکلات (شنا کردن) ]
قبول کنیم این سختی باید به ما وارد بشه..
مقدمه چینی کنیم
معمولا وقتی میخوایم تو برف رانندگی کنیم قبلش یه زنجیر چرخ برمیداریم چون میگیم هر لحظه ممکنه تو برف گیر کنیم..
میخوایم بریم بیرون میگیم الان هوا گرمه و انتظار داریم که با گرما مواجه بشیم و این مارو اروم میکنه
توکل کردن!!
همینکه بدونیم این درد و سختی از طرف خدا اومده باعث میشه اروم بشیم..
[ مواجه سوم با مشکلات (موج سواری) ]
تو اوج سختی، هیچ سختی ندارن و همش دارن لذت میبرن
این افراد انقدر دیگه لذت میبرن به خدا میگن خدایا سختی نمیفرستی؟ یعنی دیگه دوسم نداری؟
و حرفه ای ترین موج سوار ها معصومین هستن
به خصوص امام حسین ﴿ع﴾
شما فک کن چقدرر سختی ها زیاد بود تو کربلا...
وجود خانواده تو جنگ
گرما
بی ابی
ولییی تهش امام گفت الهی راضی ام به رضای تو...
دیگه داریم از این بالاتر؟...
طفلش را بر سر دست گرفت و آبی طلب کرد
چیزی نگذشت که
حیران شد!...
و چه سخت است فهمیدن حال دل رباب.. 🥲🥀
یا حق✋🏻
#خلاصه_نوشت:سرکار خانم عبدلی
@mahed_ir