☀️ #رمان_دختران_آفتاب ☀️
#قسمت_صد_وپنج
💭نميدانم صحبت از فداكاريهاي مادر بود كه دوباره فاطمه را بر سر نشاط آورد يا حرفي كه ميخواست بزند، اينقدر شيرين بود كه دوباره لبخند زد:
فاطمه- به به! واقعا كه بزرگان دين ما چه زيبا گفتن: "شرافت مادري از شرافت پدري بيشتر است! "☺️
💭براي چند لحظه دلم از شدت غرور و به خاطر اين حرف فاطمه مالش گرفت! "كاش مادرم هم ميشنيد! " 😞تقريبا ميشد گفت كه روي حرف فاطمه بيشتر با راحله بود.
چون اين راحله بود كه در اين چند روز مرتب سعي ميكرد عاطفي بودن زنها را موجب ضعفشان بداند. خودش هم متوجه شد و سعي كرد به گونه اي از خودش دفاع كند.
راحله- درسته منم قبول دارم كه در اين چند روز كمي در مورد احساسات زنها بي انصافي به خرج داديم. ولي حتي وجود اين احساسات هم دليل نميشه كه زن مجبور بشه كلفتي و كنيزي مرد رو بكنه!
فاطمه- خب نكنه!
راحله هم اولش مث ما باورش نشد كه فاطمه چنين حرفي زده باشد. فكر كرديم شايد طعنه ميزند. اما فاطمه كاملا جدي به نظر ميرسيد. راحله پرسيد:
راحله- يعني چه كه "نكنه! " مگه ميتونه چنين كارهايي رو نكنه!😟
فاطمه- كدوم كارها رو؟😊
راحله- اينكه بايد صبح تا شب تو خونه جون بكنه، خونه و زندگي روتميز كنه، به بچهها برسه، به شوهرش رسيدگي كنه، تاشب "آقا" راحت و آسوده بيان تو خونه و تازه ليوان آب رو هم زن بايد به دستش بده.😕
فاطمه- خوب اگه راضي نيست و دلش نميخواد، چنين كاري رو نكنه. هيچ كس هم نميتونه مجبورش كنه، دست كم از جانب دين!😎✌️
💭من هم مثل بقيه باورم نميشد فاطمه چنين نظري داشته باشد. 😳😟😧به همين دليل هم همه با تعجب به همديگر نگاه ميكردند. 😳😳انگار ميخواستند مطمئن شوند كه يا خواب ميبينند يا بيدارند. فاطمه كه اين بهت وحيرت بچهها را ديد، ترجيح داد خودش توضيح بدهد
فاطمه- ببين اگه ما بخواهيم نظر دين رو درباره نقش زن درخانه وخانواده بدونيم، دين هيچ وقت نگفته كه زن وظيفه داره كه توي خونه كار كنه و اگه اين كار رو نكنه گناه كرده.😊 اگر هم حواستون پيشه #قَيّموميت مرد بر زنه كه قبلا هم گفتم، اين قيموميت فقط در موارد محدوديه كه قبلا هم توضيح داديم.
👈نه در ظرف شستن 👈و خونه تميز كردن، 👈يا حتي شير دادن بچه!
💢زن اگه نخواد ميتونه هيچ كدوم از اين كارها رو انجام نده يا در قبالش از شوهرش پول بگيره!💢
البته اشتباه نكنين!، #دين به زنها توصيه نكرده چنين كاري رو بكنن، يعني، در قبال كارهاشون پول بگيرن. اتفاقا مرتب هم سفارش كرده كه در محيط خانواده #محبت و دوستي حاكم باشه و زن اين كارها رو هم از روي همين محبت انجام بده. منتهي اگه قرار شد كه مرد اين محيط محبت رو از بين ببره و از زن #سوءاستفاده كنه، دين اجازه چنين كاري رو به مرد نميده و به زن اجازه ميده تا جلوي اين سوء استفاده رو به اين شكل بگيره.👉
بااينكه به نظر ميآمد بچهها تا حد زيادي قانع شده باشند، ولي انگار فاطمه هنوز نكتههاي بيشتري داشت كه بگويد:
#ادامه_دارد...
نویسندگان: امیرحسین بانکی،بهزاد دانشگر و محمدرضا رضایتمند
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
☀️ #رمان_دختران_آفتاب ☀️
#قسمت_صد_وشش
فاطمه- يه چيز ديگه هم كه الان راجع به اون بحث "قيموميت" يادم اومد اينه كه ما اين همه از اول تا حالا راجع به نقش زن و مقام مادريش صحبت كرديم. ميبينيم طبيعت خيلي به #زن اهميت داده، يعني زن رو #محور حفظ بقاي نسل انسان كرده وتمام لوازم وامكاناتي روهم كه لازم داره در اختيارش گذاشته. مثل #استعدادهاي درونيش. اما هنوز نيازهاي بيرونيش مونده كه يك كسي بايد بياد و اين نيازها و احتياجاتش رو تامين كنه تا زن با خيال راحت به ايفاي نقش خودش در صحنه خانواده بپردازه؟! البته بخشي از اين احتياجات هم #نيازهاي_معنوي_وعاطفي زنه كه شوهرش بايد به خوبي اونها روتامين كنه!
💭بايد اعتراف كنم كه از اين توضيح، كلي كيف كردم. 😌شايد هم به همين علت بود كه فوري يك مثال برايش آوردم:
من- من فكر ميكنم ما اين رابطه رو در تئاتر هم به اين شكل داريم كه هنر پيشه روي صحنه تئاتر بايد به دستورات كارگردان گوش كنه. چون خيلي از مسائل كه روي صحنه است به عهده كارگردانه. اما به هر جهت همه چيز، حتي دستورات مدير صحنه هم در اين جهته كه هنر پيشه نقشش رو به بهترين شكل اجرا كنه.
طبق معمول اعتراض راحله توي ذوقم زد.😕
- اما همين قدرت كارگردان يا مرد باعث شده كه مردها بتونن هر چي خواستن بگن و هيچ كس هم ازشون باز خواست نمي كنه.😐
فاطمه جواب داد:
-اولا چون چند تا كارگردان، هنر پيشهها رو ميذارن سركار و اونها رو اذيت ميكنن، دليل نميشه كه ما منكر نقش كارگردان در اجراي تئاتر بشيم.
ثانيا اشتباه تو ام مثل خيلي از مردها همين جاست كه فكر ميكني كسي از اونها باز خواست نميكنه. در صورتي كه خداوند متعال در قبال هر #قدرت و #استعدادي كه به هر شخص ميده، بعدا گزارش كار ازش ميخواد و او رو #بازخواست ميكنه. مثل مديري كه يه سازمان رو اداره ميكنه، ممكنه كه كارمند زير دستش نتونه ازش باز خواست كنه، ولي وزير كه بالادست اين مديره ميتونه چنين كاري رو بكنه.
ثريا اعتراض كرد:
- اي بابا! ما كه نميتونيم همه چيزو بندازيم به #آخرت و بگيم كه ان شاءالله خدا جزاي اين مرد رو ميده! اين زن امروز داره زجر ميكشه.🙁
فاطمه- اون كه من گفتم جنبه آخرتي اش بود، در #دنيا هم قانون وضع شده براي همين ديگه، قانون به مرد چنين اجازه اي نميده كه هر بلايي خواست سر زنش بياره. البته به اين نكته هم اشاره كنم كه اين ظلمها #درهمه_دنيا وجود داره، يعني هيچ قانوني هنوز نتونسته جلو اين #ظلمها رو بگيره. چون بعضي از اين مسائل به گونه اي هستن كه با قوانين مدني يا حتي اخلاقي حل نمي شه، بلكه بايد بينش فرد از اساس تغيير كنه. در اين زمينه اسلام علاوه بر پيش بيني هاي حقوقي و سفارشات زياد اخلاقي، ميخواد بينش جنس مرد رونسبت به زن اصلاح كنه. در مورد ارتباط زن و شوهر، اسلام با هر گونه ظلمي كه به همسر بشه، از هر دو طرف، چه زن و چه مرد،مخالفه!
راحله با لحني معترضانه گفت:
- به همين دليله كه در قرآن به مردها سفارش شده كه زنها شون رو بزنن
#ادامه_دارد...
نویسندگان: امیرحسین بانکی،بهزاد دانشگر و محمدرضا رضایتمند
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم
🌹🍃سلام و درود به اعضای خوب مهگلی، صبح پاییزیتون بخیر و شادی
💢زيبايى به صورت زيبا داشتن نيست...
زيبايى يعنى :
❣ داشتنِ ذهنِ زيبـا
❣ داشتنِ قلبِ زیبـا
❣ داشتنِ روح زيبـا
✅اگه چشم های زیبابینی داشته باشیم
✅اگه فقط خوبی های دیگران رو ببینیم
✅اگه مهربان باشیم بدونِ هیچ توقعی
✅اونوقت دیگه مهم نیست چهره مون چه شڪلیه..
💯مهربانی و داشتنِ قلبِ زیبا ما رو
💯تبدیل به زیباترین آدمِ دنیا میڪنه
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
#آموزش_ایتا
⁉️چگونه از سیستم خارج شوم؟
💢به یاد داشته باشید که شما ایتا را در هر چند دستگاهی که بخواهید به طور همزمان استفاده میکنید. اگر از سیستم خارج شوید، پیامهای روی ابرتان را از دست نمیدهید و در صورت ورود مجدد میتوانید آنها را دنبال کنید.
✅برای خروج از سیستم در نسخه اندروید، وارد تنظیمات شده و با لمس سه نقطه در بالای صفحه، دکمه خروج را بزنید. در نسخه وب نیز میتوانید در منوی تنظیمات، خروج از سیستم را انتخاب کنید.
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
عزیزان خوب مهگلی🌺🌺🌺
رمان بههمینسادگی
با همه زیبایی و سادگیاش تمام شد.
از امروز رمان زیبا و متفاوت
دمشقشهرعشق
را شروع میکنیم.
سپاس از همراهی شما🍀🍀🍀
✍️ #دمشق_شهر_عشق
#قسمت_اول
💠 ساعت از یک بامداد میگذشت، کمتر از دو ساعت تا تحویل سال ۱۳۹۰ مانده بود و در این نیمهشب رؤیایی، خانه کوچکمان از همیشه دیدنیتر بود.
روی میز شیشهای اتاق پذیرایی #هفت_سین سادهای چیده بودم و برای چندمین بار سَعد را صدا زدم که اگر #ایرانی نبود دلم میخواست حداقل به اینهمه خوشسلیقگیام توجه کند.
💠 باز هم گوشی به دست از اتاق بیرون آمد، سرش به قدری پایین و مشغول موبایلش بود که فقط موهای ژل زده مشکیاش را میدیدم و تنها عطر تند و تلخ پیراهن سپیدش حس میشد.
میدانستم به خاطر من به خودش رسیده و باز از اینهمه سرگرمیاش کلافه شدم که تا کنارم نشست، گوشی را از دستش کشیدم. با چشمان روشن و برّاقش نگاهم کرد و همین روشنی زیر سایه مژگان مشکیاش همیشه خلع سلاحم میکرد که خط اخمم شکست و با خنده توبیخش کردم :«هر چی #خبر خوندی، بسه!»
💠 به مبل تکیه زد، هر دو دستش را پشت سرش قفل کرد و با لبخندی که لبانش را ربوده بود، جواب داد :«شماها که آخر حریف نظام #ایران نشدید، شاید ما حریف نظام #سوریه شدیم!»
لحن محکم #عربیاش وقتی در لطافت کلمات #فارسی مینشست، شنیدنیتر میشد که برای چند لحظه نیمرخ صورت زیبایش را تماشا کردم تا به سمتم چرخید و به رویم چشمک زد.
💠 به صفحه گوشی نگاه کردم، سایت #العربیه باز بود و ردیف اخبار #سوریه که دوباره گوشی را سمتش گرفتم و پرسیدم :«با این میخوای #انقلاب کنی؟» و نقشهای دیگر به سرش افتاده بود که با لبخندی مرموز پاسخ داد :«میخوام با دلستر انقلاب کنم!»
نفهمیدم چه میگوید و سرِ پُرشور او دوباره سودایی شده بود که خندید و بیمقدمه پرسید :«دلستر میخوری؟» میدانستم زبان پُر رمز و رازی دارد و بعد از یک سال زندگی مشترک، هنوز رمزگشایی از جملاتش برایم دشوار بود که به جای جواب، #شیطنت کردم :«اون دلستری که تو بخوای باهاش انقلاب کنی، نمیخوام!»
💠 دستش را از پشت سرش پایین آورد، از جا بلند شد و همانطور که به سمت آشپزخانه میرفت، صدا رساند :«مجبوری بخوری!» اسم انقلاب، هیاهوی سال ۸۸ را دوباره به یادم آورده بود که گوشی را روی میز انداختم و با دلخوری از اینهمه #مبارزه بینتیجه، نجوا کردم :«هر چی ما سال ۸۸ به جایی رسیدیم، شما هم میرسید!»
با دو شیشه دلستر لیمو برگشت، دوباره کنارم نشست و نجوایم را به خوبی شنیده بود که شیشهها را روی میز نشاند و با حالتی منطقی نصیحتم کرد :«نازنین جان! انقلاب با بچهبازی فرق داره!»
💠 خیره نگاهش کردم و او به خوبی میدانست چه میگوید که با لحنی مهربان دلیل آورد :«ما سال ۸۸ بچهبازی میکردیم! فکر میکنی تجمع تو دانشگاه و شعار دادن چقدر اثر داشت؟» و من بابت همان چند ماه، مدال #دانشجوی مبارز را به خودم داده بودم که صدایم سینه سپر کرد :«ما با همون کارها خیلی به #نظام ضربه زدیم!»
در پاسخم به تمسخر سری تکان داد و همه مبارزاتم را در چند جمله به بازی گرفت :«آره خب! کلی شیشه شکستیم! کلی کلاسها رو تعطیل کردیم! کلی با حراست و #بسیجیها درافتادیم!»
💠 سپس با کف دست روی پیشانیاش کوبید و با حالتی هیجانزده ادامه داد :«از همه مهمتر! این پسر سوریهای #عاشق یه دختر شرّ ایرانی شد!» و از خاطرات خیالانگیز آن روزها چشمانش درخشید و به رویم خندید :«نازنین! نمیدونی وقتی میدیدم بین اونهمه پسر میری رو صندلی و شعار میدی، چه حالی میشدم! برا من که عاشق #مبارزه بودم، به دست اوردن یه همچین دختری رؤیا بود!»
در برابر ابراز احساساتش با آن صورت زیبا و لحن گرم عربی، دست و پای دلم را گم کردم و برای فرار از نگاهش به سمت میز خم شدم تا دلستری بردارم که مچم را گرفت. صورتم به سمتش چرخید و دلبرانه زبان ریختم :«خب تشنمه!» و او همانطور که دستم را محکم گرفته بود، قاطعانه حکم کرد :«منم تشنمه! ولی اول باید حرف بزنیم!»
💠 تیزی صدایش خماری #عشق را از سرم بُرد، دستم را رها نمیکرد و با دست دیگر از جیب پیراهنش فندکی بیرون کشید. در برابر چشمانم که خیره به فندک مانده بود، طوری نگاهم کرد که دلم خالی شد و او پُر از حرف بود که شمرده شروع کرد :«نازنین! تو یه بار به خاطر #آرمانت قید خونوادهات رو زدی!» و این منصفانه نبود که بین حرفش پریدم :«من به خاطر تو ترکشون کردم!»
مچم را بین انگشتانش محکم فشار داد و بازخواستم کرد :«زینب خانم! اسمت هم به خاطر من عوض کردی و شدی نازنین؟» از طعنه تلخش دلم گرفت و او بیتوجه به رنجش نگاهم دوباره کنایه زد :«#چادرت هم بهخاطر من گذاشتی کنار؟ اون روزی که لیدر #اغتشاشات دانشکده بودی که اصلاً منو ندیده بودی!»...
#ادامه_دارد
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
یه بار با بابام دعوام شد ، گفتم من دیگه حاضر نیستم ده ثانیه هم توی این خونه بمونم.
بابام گفت : هزارو یک ،هزار و دو ، هزار و سه ..😂
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
☀️ #رمان_دختران_آفتاب ☀️
#قسمت_صد_وهفتم
فاطمه - نه راحله جون! اين شيوه بحث و قضاوت كردن درست نيست.😊
راحله- مگه چه عيبي داره؟
فاطمه- عيبش اينه كه نه خودت به قبل و بعدش توجه ميكني و نه در بحث اجازه ميدي كه بقيه از اونها اطلاع پيدا كنن. اينطوري نميشه جوانب مختلف يه مسئله رو بررسي كرد. و در نتيجه به راحتي هم نميشه به حكمتش پي برد.
راحله- خوب حالا اگه ممكنه شما اين آيه رو بگين تا ببينيم حكمتش چيه!
فاطمه چند لحظه چشمهايش را بست. مكثي كرد و گفت:
- اين مسئله در ✨آيه۳۴ سوره نساء✨آمده: "زنهايي رو كه نگرانيد درمسائل #زناشويي #نافرماني كنند، #نصيحتشان كنيد، و بعد از #خوابگاهشان دوري كنيد و اگر باز هم تمكين نكردند آنها را #بزنيد. پس اگه #اطاعت_كردند ديگه به اين راه ادامه #ندهيد! "
راحله خنديد. خنده اي كه بيشتر عصبي بود تا از روي شادي يا نشاط:
- خب چه فرقي كرد؟ گفته بود اگه زنتون به حرف شما گوش نكرد، اونها رو بزنيد، يا به طور مودبانه ادب كنيد، غير از اينه؟😏
جمله آخر، رو به همه گفت. فاطمه هم گفت:
فاطمه- بله، غير از اينه!😊
❌اولا كه اين اطاعت در هر موردي نيست. فقط در مورد #تمكين زن در امور #زناشويي حكم داده. پس اگه در غير اين امور باشه، و زن از مرد اطاعت نكنه، مرد حق دست درازي به سمت اون #نداره.
فهيمه هم به جبهه راحله پيوست:
- بسيار خوب حالا فرض ميكنيم كه موارد كاربرد اين حكم، محدود بشه. ولي اين چيزي از زشتيه اين حكم كم
نميكنه.😐
فاطمه- ببين بچه ها! قبول دارين كه اسلام در محدوده خانواده براي هر دو طرف حقوقي قرار داده كه هر دو موظفن به اين حقوق عمل كنن. يعني زن بايد در مسائل زناشويي از مرد تمكين كنه و مرد هم بايد خرج و نفقه زن رو بده، درسته؟!👌
فهیمه- درست!
فاطمه- پس اين حقيه كه هر مردي بر گردن زنش داره. حالا اگه يكي از اين دو طرف حق خودش رو ادا نكرد. چه اتفاقي ميفته؟
👈اگر مرد به وظيفه اش عمل نكنه، زن حق داره كه به دادگاه يا حاكم شرع يا هر مرجع ديگه از مرد شكايت كنه و در صورتي كه مرد حاضر نشه حق زن رو بده، اون رو به زور ازش ميگيرن. حتي اگه شده اموال شخصي مرد رو ضبط كنن.
👈اما موقعي كه زن از مرد در مسائل زناشويي تمكين نكنه، مرد #نميتونه براي حل اين مسئله به كسي مراجعه كنه. چون مقوله اي نيست كه مرد پاي كس ديگه اي رو وسط بكشه.👌 در حقيقت هيچ كس ديگه خارج از فضاي خانواده، نميتونه در اين مورد زن رو وادار به اداي حق مرد بكنه و چون مسئله ايه كه به غريزه و طبيعت زن و مرد مربوطه، به طور معمول و در اثر پافشاري دو طرف ميتونه به دعوا كشيده بشه.👉
عاطفه ادامه داد:
-و چون مرد هم از زن قوي تره، طبيعتا زن در اين دعوا از مرد شكست ميخوره!
من پرسيدم:
- پس چه كار بايد كرد؟
راحله شانه هايش را بالا انداخت، فهيمه و سميه هم جوابي نداشتند. ثريا زير لب گفت:
_من فقط اينو ميدونم که بعضي از زنها تا كتك نخورن آدم نميشن.🙁
#ادامه_دارد...
نویسندگان: امیرحسین بانکی،بهزاد دانشگر و محمدرضا رضایتمند
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1