eitaa logo
مَه گُل
663 دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
1.7هزار ویدیو
103 فایل
❤پاتوق دختران فرهیخته❤👧حرفهای نگفتنی نوجوانی و جوانی😄💅هنر و خلاقیت💇 📑اخبار دخترونه و...🎀 📣گل دخترا😍کانال رو به دوستانتون معرفی کنید @Mahgol31 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🍃سلام و درود به اعضای خوب مه‌گلی، صبح پاییزی‌تون بخیر و شادی 💢زيبايى به صورت زيبا داشتن نيست... زيبايى يعنى : ❣ داشتنِ ذهنِ زيبـا ❣ داشتنِ قلبِ زیبـا ❣ داشتنِ روح زيبـا ✅اگه چشم های زیبابینی داشته باشیم ✅اگه فقط خوبی های دیگران رو ببینیم ✅اگه مهربان باشیم بدونِ هیچ توقعی ✅اونوقت دیگه مهم نیست چهره مون چه شڪلیه.. 💯مهربانی و داشتنِ قلبِ زیبا ما رو 💯تبدیل به زیباترین آدمِ دنیا میڪنه ⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
⁉️چگونه از سیستم خارج شوم؟ 💢به یاد داشته باشید که شما ایتا را در هر چند دستگاهی که بخواهید به طور همزمان استفاده می‌کنید. اگر از سیستم خارج شوید، پیام‌های روی ابرتان را از دست نمی‌دهید و در صورت ورود مجدد می‌توانید آن‌ها را دنبال کنید. ✅برای خروج از سیستم در نسخه اندروید، وارد تنظیمات شده و با لمس سه نقطه در بالای صفحه، دکمه خروج را بزنید. در نسخه وب نیز می‌توانید در منوی تنظیمات، خروج از سیستم را انتخاب کنید. ⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عزیزان خوب مه‌گلی🌺🌺🌺 رمان به‌همین‌سادگی با همه زیبایی و سادگی‌اش تمام شد. از امروز رمان زیبا و متفاوت دمشق‌شهرعشق را شروع می‌کنیم. سپاس از همراهی شما🍀🍀🍀
✍️ 💠 ساعت از یک بامداد می‌گذشت، کمتر از دو ساعت تا تحویل سال ۱۳۹۰ مانده بود و در این نیمه‌شب رؤیایی، خانه کوچک‌مان از همیشه دیدنی‌تر بود. روی میز شیشه‌ای اتاق پذیرایی ساده‌ای چیده بودم و برای چندمین بار سَعد را صدا زدم که اگر نبود دلم می‌خواست حداقل به اینهمه خوش‌سلیقگی‌ام توجه کند. 💠 باز هم گوشی به دست از اتاق بیرون آمد، سرش به قدری پایین و مشغول موبایلش بود که فقط موهای ژل زده مشکی‌اش را می‌دیدم و تنها عطر تند و تلخ پیراهن سپیدش حس می‌شد. می‌دانستم به خاطر من به خودش رسیده و باز از اینهمه سرگرمی‌اش کلافه شدم که تا کنارم نشست، گوشی را از دستش کشیدم. با چشمان روشن و برّاقش نگاهم کرد و همین روشنی زیر سایه مژگان مشکی‌اش همیشه خلع سلاحم می‌کرد که خط اخمم شکست و با خنده توبیخش کردم :«هر چی خوندی، بسه!» 💠 به مبل تکیه زد، هر دو دستش را پشت سرش قفل کرد و با لبخندی که لبانش را ربوده بود، جواب داد :«شماها که آخر حریف نظام نشدید، شاید ما حریف نظام شدیم!» لحن محکم وقتی در لطافت کلمات می‌نشست، شنیدنی‌تر می‌شد که برای چند لحظه نیم‌رخ صورت زیبایش را تماشا کردم تا به سمتم چرخید و به رویم چشمک زد. 💠 به صفحه گوشی نگاه کردم، سایت باز بود و ردیف اخبار که دوباره گوشی را سمتش گرفتم و پرسیدم :«با این می‌خوای کنی؟» و نقشه‌ای دیگر به سرش افتاده بود که با لبخندی مرموز پاسخ داد :«می‌خوام با دلستر انقلاب کنم!» نفهمیدم چه می‌گوید و سرِ پُرشور او دوباره سودایی شده بود که خندید و بی‌مقدمه پرسید :«دلستر می‌خوری؟» می‌دانستم زبان پُر رمز و رازی دارد و بعد از یک سال زندگی مشترک، هنوز رمزگشایی از جملاتش برایم دشوار بود که به جای جواب، کردم :«اون دلستری که تو بخوای باهاش انقلاب کنی، نمی‌خوام!» 💠 دستش را از پشت سرش پایین آورد، از جا بلند شد و همانطور که به سمت آشپزخانه می‌رفت، صدا رساند :«مجبوری بخوری!» اسم انقلاب، هیاهوی سال ۸۸ را دوباره به یادم آورده بود که گوشی را روی میز انداختم و با دلخوری از اینهمه بی‌نتیجه، نجوا کردم :«هر چی ما سال ۸۸ به جایی رسیدیم، شما هم می‌رسید!» با دو شیشه دلستر لیمو برگشت، دوباره کنارم نشست و نجوایم را به خوبی شنیده بود که شیشه‌ها را روی میز نشاند و با حالتی منطقی نصیحتم کرد :«نازنین جان! انقلاب با بچه‌بازی فرق داره!» 💠 خیره نگاهش کردم و او به خوبی می‌دانست چه می‌گوید که با لحنی مهربان دلیل آورد :«ما سال ۸۸ بچه‌بازی می‌کردیم! فکر می‌کنی تجمع تو دانشگاه و شعار دادن چقدر اثر داشت؟» و من بابت همان چند ماه، مدال مبارز را به خودم داده بودم که صدایم سینه سپر کرد :«ما با همون کارها خیلی به ضربه زدیم!» در پاسخم به تمسخر سری تکان داد و همه مبارزاتم را در چند جمله به بازی گرفت :«آره خب! کلی شیشه شکستیم! کلی کلاس‌ها رو تعطیل کردیم! کلی با حراست و درافتادیم!» 💠 سپس با کف دست روی پیشانی‌اش کوبید و با حالتی هیجان‌زده ادامه داد :«از همه مهمتر! این پسر سوریه‌ای یه دختر شرّ ایرانی شد!» و از خاطرات خیال‌انگیز آن روز‌ها چشمانش درخشید و به رویم خندید :«نازنین! نمی‌دونی وقتی می‌دیدم بین اونهمه پسر میری رو صندلی و شعار میدی، چه حالی می‌شدم! برا من که عاشق بودم، به دست اوردن یه همچین دختری رؤیا بود!» در برابر ابراز احساساتش با آن صورت زیبا و لحن گرم عربی، دست و پای دلم را گم کردم و برای فرار از نگاهش به سمت میز خم شدم تا دلستری بردارم که مچم را گرفت. صورتم به سمتش چرخید و دلبرانه زبان ریختم :«خب تشنمه!» و او همانطور که دستم را محکم گرفته بود، قاطعانه حکم کرد :«منم تشنمه! ولی اول باید حرف بزنیم!» 💠 تیزی صدایش خماری را از سرم بُرد، دستم را رها نمی‌کرد و با دست دیگر از جیب پیراهنش فندکی بیرون کشید. در برابر چشمانم که خیره به فندک مانده بود، طوری نگاهم کرد که دلم خالی شد و او پُر از حرف بود که شمرده شروع کرد :«نازنین! تو یه بار به خاطر قید خونواده‌ات رو زدی!» و این منصفانه نبود که بین حرفش پریدم :«من به خاطر تو ترک‌شون کردم!» مچم را بین انگشتانش محکم فشار داد و بازخواستم کرد :«زینب خانم! اسمت هم به خاطر من عوض کردی و شدی نازنین؟» از طعنه تلخش دلم گرفت و او بی‌توجه به رنجش نگاهم دوباره کنایه زد :« هم به‌خاطر من گذاشتی کنار؟ اون روزی که لیدر دانشکده بودی که اصلاً منو ندیده بودی!»... ⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یه بار با بابام دعوام شد ، گفتم من دیگه حاضر نیستم ده ثانیه هم توی این خونه بمونم. بابام گفت : هزارو یک ،هزار و دو ، هزار و سه ..😂 ‌⁦⁦‌⁦⁦ ‌ ‌⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
☀️ ☀️ فاطمه - نه راحله جون! اين شيوه بحث و قضاوت كردن درست نيست.😊 راحله- مگه چه عيبي داره؟ فاطمه- عيبش اينه كه نه خودت به قبل و بعدش توجه ميكني و نه در بحث اجازه ميدي كه بقيه از اونها اطلاع پيدا كنن. اينطوري نميشه جوانب مختلف يه مسئله رو بررسي كرد. و در نتيجه به راحتي هم نميشه به حكمتش پي برد. راحله- خوب حالا اگه ممكنه شما اين آيه رو بگين تا ببينيم حكمتش چيه! فاطمه چند لحظه چشمهايش را بست. مكثي كرد و گفت: - اين مسئله در ✨آيه۳۴ سوره نساء✨آمده: "زن‌هايي رو كه نگرانيد درمسائل كنند، كنيد، و بعد از دوري كنيد و اگر باز هم تمكين نكردند آن‌ها را . پس اگه ديگه به اين راه ادامه ! " راحله خنديد. خنده اي كه بيشتر عصبي بود تا از روي شادي يا نشاط: - خب چه فرقي كرد؟ گفته بود اگه زنتون به حرف شما گوش نكرد، اونها رو بزنيد، يا به طور مودبانه ادب كنيد، غير از اينه؟😏 جمله آخر، رو به همه گفت. فاطمه هم گفت: فاطمه- بله، غير از اينه!😊 ❌اولا كه اين اطاعت در هر موردي نيست. فقط در مورد زن در امور حكم داده. پس اگه در غير اين امور باشه، و زن از مرد اطاعت نكنه، مرد حق دست درازي به سمت اون . فهيمه هم به جبهه راحله پيوست: - بسيار خوب حالا فرض ميكنيم كه موارد كاربرد اين حكم، محدود بشه. ولي اين چيزي از زشتيه اين حكم كم نميكنه.😐 فاطمه- ببين بچه ها! قبول دارين كه اسلام در محدوده خانواده براي هر دو طرف حقوقي قرار داده كه هر دو موظفن به اين حقوق عمل كنن. يعني زن بايد در مسائل زناشويي از مرد تمكين كنه و مرد هم بايد خرج و نفقه زن رو بده، درسته؟!👌 فهیمه- درست! فاطمه- پس اين حقيه كه هر مردي بر گردن زنش داره. حالا اگه يكي از اين دو طرف حق خودش رو ادا نكرد. چه اتفاقي ميفته؟ 👈اگر مرد به وظيفه اش عمل نكنه، زن حق داره كه به دادگاه يا حاكم شرع يا هر مرجع ديگه از مرد شكايت كنه و در صورتي كه مرد حاضر نشه حق زن رو بده، اون رو به زور ازش ميگيرن. حتي اگه شده اموال شخصي مرد رو ضبط كنن. 👈اما موقعي كه زن از مرد در مسائل زناشويي تمكين نكنه، مرد براي حل اين مسئله به كسي مراجعه كنه. چون مقوله اي نيست كه مرد پاي كس ديگه اي رو وسط بكشه.👌 در حقيقت هيچ كس ديگه خارج از فضاي خانواده، نميتونه در اين مورد زن رو وادار به اداي حق مرد بكنه و چون مسئله ايه كه به غريزه و طبيعت زن و مرد مربوطه، به طور معمول و در اثر پافشاري دو طرف ميتونه به دعوا كشيده بشه.👉 عاطفه ادامه داد: -و چون مرد هم از زن قوي تره، طبيعتا زن در اين دعوا از مرد شكست ميخوره! من پرسيدم: - پس چه كار بايد كرد؟ راحله شانه هايش را بالا انداخت، فهيمه و سميه هم جوابي نداشتند. ثريا زير لب گفت: _من فقط اينو ميدونم که بعضي از زن‌ها تا كتك نخورن آدم نميشن.🙁 ... نویسندگان: امیرحسین بانکی،بهزاد دانشگر و محمدرضا رضایتمند ⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
☀️ ☀️ چشم‌هاي راحله از تعجب گرد شد.😳 - ثريا! ثريا اما جواب نداد، حتي نيم نگاهي هم به راحله نكرد. باز هم گفت: ثریا- كتك هميشه هم بد نيست بعضي وقت‌ها مي‌تونه به عنوان آخرين راه حل، مناسب باشه، دست كم عقده‌هاي آدم خالي ميشه. فهيمه متعجب با خودش زمزمه كرد: - خداي من اين دختر چقدر از زن‌ها متنفره!😟 ثريا باز هم چيزي نگفت. اما فاطمه در مورد ثريا هم موضع گرفت: فاطمه- نخير اسلام با اين شدت و با اين نيت كه به باشه، . بلكه يه راه حل تربيتي سه قسمتي تعيين كرده كه حتي المقدور، وضع، پيچيده تر نشه. 👈1⃣يعني اول از مرد خواسته كه با زن به شكل با اندرز و نصيحت طرف بشه و سعي كنه تا جايي كه امكان داره، قضيه رو با خيرو خوشي برطرف كنه. حالا اگه اين راه نتيجه نداد، 👈2⃣اون وقت به مرد سفارش كرده كه چند وقتي از زن كنه نه اينكه خانه و زندگيش رو رهاكنه وبره، بلكه در روايت تصريح شده كه مرد با پشت كردن به زن در بستر، به او بي اعتنايي كنه. حتي اين به روانشناسي زن مربوط ميشه كه معمولا در چنين حالتي، يعني بعد از اينكه به زن محبت شده و او ناز كرد اگه اين محبت از او دريغ بشه، زن زودتر آشتي ميكنه. 👈3⃣در آخر اگه اين راه هم نتيجه نداد، اسلام به مرد اجازه داده كه با زن كنه. منتها به خاطر اينكه اين مسئله به خشونت و گستاخي ‌هاي زياد كشيده نشه، به مردها سفارش شده اين زدن به شكل كاملا و اي باشه. يعني به شكلي كه هيچ اثري از خودش به جا نذاره و به حد نرسه. البته اين نحوه زدن در روايات تصريح شده و حتي بيان شده كه اين❌ "زدن" با چوب نازك مسواك❌ باشه! و اين مسئله نبايد زدو خوردهاي خشن خانوادگيرو در ذهن تداعي كنه. و اگه بعد از چنين برخوردي، زن تمكين كرد، مرد ديگر حق ادامه دادن به برخوردش رو نداره. و الا اين خيلي سادگي و بي انصافيه كه ما فكر كنيم قران به مرد اجازه داده كه هر ظلمي رو به زن انجام بده. - راحله خواست باز هم ادامه دهد: "آخه...! " انگار هنوز هم به حرف فاطمه اعتراض داشت. اما فاطمه گفت: - اگه حرف منو قبول ندارين، به آيه‌هاي ديگر قران مراجعه كنين. در قرآن اومده ✨"و من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنو اليها و جعل بينكم موده ورحمه".✨ ديگه صريح تر از اين ميخواين؟! مي‌گه كه ما براي شما همسراني قرار داديم تا در كنار انها آرامش پيدا كنين و بين شما دوستي و رحمت قرار داديم. توجه كنين! اين آيه اشاره به همون بحثي داره كه گفتيم خداوند در وجود زن و مرد، استعدادهاي مختلف ولي تكميل كنندهایي رو قرار داده كه بدون همديگه احساس آرامش و راحتي! ولي توجه كنين كه محور اصلي تحقق اين سه مورد در خانواده بر دوش زنه. يعني وظيفه اصلي زن همينه كه اين ، مودت و رحمت رو در خانه و خانواده ايجاد كنه. ... نویسندگان: امیرحسین بانکی،بهزاد دانشگر و محمدرضا رضایتمند ⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨ پنجشنبه ها، 🥀دلتنگی جور دیگری است ✨دلتنگ کسانی می شوی؛ 🥀که نبودنشان عمیق تر ✨از بودن خیلی هاست... ✨باید بنشبنی گوشه ای 🥀و با نداشته هایت خلوت کنی، ✨و بین اشک و لبخندهایت 🥀جای خالی آنها را ✨به آغوش بکشی... ✨به یاد عزیزان آسمانیمان 🥀بخوانیم فاتحه و صلوات‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌ ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌ ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎ 🦋|↬❥ شب به خیر جمعه خوبی داشته باشید