♻️دعای روز سه شنبه
💠بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ💠
✨الْحَمْدُ لِلّٰهِ وَالْحَمْدُ حَقُّهُ كَمَا يَسْتَحِقُّهُ حَمْداً كَثِيراً، وَأَعُوذُ بِهِ مِنْ شَرِّ نَفْسِى إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلّا مَا رَحِمَ رَبِّى،
✨ وَأَعُوذُ بِهِ مِنْ شَرِّ الشَّيْطَانِ الَّذِى يَزِيدُنِى ذَنْباً إِلَىٰ ذَنْبِى، وَأَحْتَرِزُ بِهِ مِنْ كُلِّ جَبَّارٍ فَاجِرٍ، وَسُلْطَانٍ جَائِرٍ، وَعَدُوٍّ قَاهِرٍ .
✨اللّٰهُمَّ اجْعَلْنِى مِنْ جُنْدِكَ فَإِنَّ جُنْدَكَ هُمُ الْغَالِبُونَ، وَاجْعَلْنِى مِنْ حِزْبِكَ فَإِنَّ حِزْبَكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛
✨وَاجْعَلْنِى مِنْ أَوْلِيَائِكَ فَإِنَّ أَوْلِياءَكَ لَاخَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ،
✨ اللّٰهُمَّ أَصْلِحْ لِى دِينِى فَإِنَّهُ عِصْمَةُ أَمْرِى، وَأَصْلِحْ لِى آخِرَتِى فَإِنَّها دَارُ مَقَرِّى، وَ إِلَيْهَا مِنْ مُجاوَرَةِ اللِّئَامِ مَفَرِّى، وَاجْعَلِ الْحَيَاةَ زِيادَةً لِى فِى كُلِّ خَيْرٍ، وَالْوَفَاةَ رَاحَةً لِى مِنْ كُلِّ شَرٍّ؛
✨اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِيِّينَ، وَتَمَامِ عِدَّةِ الْمُرْسَلِينَ، وَعَلَىٰ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ،
✨وَأَصْحَابِهِ الْمُنْتَجَبِينَ، وَهَبْ لِى فِى الثُّلَثَاءِ ثَلَاثاً: لَاتَدَعْ لِى ذنْباً إِلّا غَفَرْتَهُ، وَلَا غَمّاً إِلّا أَذْهَبْتَهُ، وَلَا عَدُوّاً إِلّا دَفَعْتَهُ،
✨بِبِسْمِ اللّٰهِ خَيْرِ الأَسْمَاءِ، بِسْمِ اللّٰهِ رَبِّ الْأَرْضِ وَالسَّماءِ، أَسْتَدْفِعُ كُلَّ مَكْرُوهٍ أَوَّلُهُ سَخَطُهُ، وَأَسْتَجْلِبُ كُلَّ مَحْبُوبٍ أَوَّلُهُ رِضَاهُ، فَاخْتِمْ لِى مِنْكَ بِالْغُفْرانِ يَا وَلِىَّ الْإِحْسَانِ.
#سه_شنبه
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
♻️ زیارت امام سجاد , امام باقر , امام
صادق علیهم السلام
💠 بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ💠
✨ السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا خُزَّانَ عِلْمِ الله ِ ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا تَراجِمَةَ وَحْيِ الله ِ ، السَّلامُ عَليْكُمْ يا أَئِمَّةَ الهُدى ، السَّلامُ عَلَيْكُم يا أَعْلامَ التُّقى ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أَوْلادَ رَسُولِ اللهِ ، أَنا عارِفٌ بِحَقِّكُمْ ، مُسْتَبْصِرٌ بِشَأْنِكُمْ مُعادٍ لاَعْدائِكُمْ مُوالٍ لاَوْلِيائِكُمْ ، بِأَبِي أَنْتُم وَ اُمِّي ، صَلَواتُ الله عَلَيْكُمْ
✨اللّهُمَّ إِنِّي أَتَوالى آخِرَهُمْ كَما تَوالَيْتُ أَوَّلَهُمْ وَ أَبْرءُ مِنْ كُلِّ وَلِيجَةٍ دُونَهُمْ وَ أَكْفُرُ بِالجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَاللاّتِ وَالعُزَّى ، صَلَواتُ الله عَلَيْكُمْ يا مَوالِيَّ وَ رَحْمَةُ الله وَ بَرَكاتُهُ.
✨السَّلامُ عَلَيْكَ يا سَيِّدَ العابِدِين َ ، وَ سُلالَةَ الوَصِيِّينَ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يا باقِرَ عِلْمِ النَبِيِّين َ، السَّلامُ عَلَيْكَ ياصادِقا مُصَدَّقا فِي القَوْلِ و َالفِعْلِ ، يا مَوالِيَّ هذا يَوْمُكُمْ وَ هُوَ يَوْمُ الثُّلاثاء ِ ، وَ أَنا فِيهِ ضَيْفٌ لَكُمْ وَ مُسْتَجِيرٌ بِكُمْ فَأَضِيفُونِي و َأَجِيرُونِي بِمَنْزِلَةِ الله عِنْدَكُم ْو َآلِ بَيْتِكُمُ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ .
📌روز #سه_شنبه متعلق است به #امام_سجاد , #امام_باقر , #امام_صادق علیهم السلام
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
آیا می دانید درازترین شب سال، چه شبی است؟
.
.
.
.
.
شبی که قهر کنی و شام نخوری...!
مگه شب تموم میشه 😂😂
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فصل دوم : آن دو چشم آبی!
قسمت سوم
کمکم سروکلهی میهمانها پیدا شد. برای خودشان بریدند و دوختند و تنم کردند؛ پنج تومان مهریه به نیت پنج تن. صدای صلوات و شکستن کلهقند از اتاق مردانه به گوش رسید. زنها کِل کشیدند و صدای دف بلند شد. هیچکس از من نپرسید: «زهرا! تو راضی هستی یا نه؟!» کلهشق بودم. جلوی خودم را گرفتم تا اشکم درنیاید! بابا هم حرفی نداشت و ریش و قیچی را سپرده بود دست دایی. خودخوری میکردم و دلم داشت از غصه منفجر میشد. رسم نبود دختر و پسر تا قبل از ازدواج با هم صحبت کنند؛ وگرنه حرف دلم را به رجب میزدم و میگفتم که دلم به این وصلت رضا نیست. از حرصم یک کلمه هم با مادرم حرف نزدم. شب برگشتم خانهی عبداللهزاده و تا صبح گریه کردم. دلم میخواست شبانه خودم را گموگور کنم و جایی بروم که دست هیچکس به من نرسد. همیشه در خیالم نقشه میکشیدم که تا آخر عمر کنار مادرم میمانم. تازه داشتم آن روی خوش زندگی و آرامش را میدیدم که همهچیز خراب شد. فردا ظهر با آسیه خانم تسویه کردیم و به خانهی خودمان برگشتیم.
قرار خرید عقد و عروسی را از قبل گذاشته بودند. مادرم سر کار بود و نتوانست با ما به بازار بیاید. همراه زن دایی، رجب و مادرش رفتیم سبزه میدان. یکی دو دست لباس، چند قواره پارچه و یک حلقهی طلا برایم خریدند. رجب در آسمانها سِیر میکرد و من برای بخت بدم زار میزدم! ناهار را در چلوکبابی بازار خوردیم. دیوار مقابل میز ما آینهکاری شده بود. بیبی خانم سرش را بالا گرفت و با تعجب به زن دایی گفت: «اِه! خاله جان! اونایی که دارن غذا میخورن همشهری ما هستن؟!» زن دایی نگاهی به آینه انداخت، خندهاش گرفت و گفت: «خاله! اونا ماییم تو آینه! خودتم نمیشناسی؟!» رجب خندهاش گرفت و بیبی خانم خودش را با غذا مشغول کرد. من هم که اصلا از رجب خوشم نمیآمد، مثل یک تکه یخ نشسته بودم سر میز و توجهای به آنها نمیکردم.
روایت زندگی زهرا همایونی؛ مادر شهیدان #امیر_و_علی_شاه_آبادی
📙#قصه_ننه_علی
🌷🍃https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1🌷🍃🌷🍃🌷🍃