فصل دهم: آقای معلم
قسمت اول
جرئت نمیکردیم در خانه حرف از جنگ و جبهه بزنیم؛ فوری دعوا راه میانداخت. اخلاق تند رجب دست همه آمده بود. کم پیش میآمد بچههای مسجد و جهاد جلوی در خانه بیایند. مراعات حالم را میکردند که رجب به ما سخت نگیرد. همسایهی دلسوزی داشتیم. میدانست بعد از امیر زندگی بر من سخت میگذرد. آمد جلوی در خانه و گفت: «حاجخانوم! علی آقا که انقدر دوست داره خدمت کنه، یه پیشنهاد خوب براش دارم. شاید کمی از حال و هوای جبهه بیاد بیرون، حاجی هم آروم بشه. اگه موافق باشید، میتونم هماهنگ کنم بره نهضت معلم بشه؛ کم از جهاد نیست، ثواب هم داره.» فکرش را نمیکردم علی فوری این پیشنهاد را قبول کند. دوره آموزشی نهضت را بهسرعت گذراند و معلم یکی از مدارس محله شد. خیلی کارش را دوست داشت. اولِ صبح قبل از اینکه از خانه بیرون برود، به من سرمشق میداد. تا شب فرصت داشتم تکالیفم را انجام بدهم. سختگیر نبود و با حوصله غلطهایم را اصلاح میکرد. کمکم بدون کمک کسی توانستم نوشتهها را خودم بخوانم. روز معلم یکی از شاگردانش پانصد تومان هدیه به علی داد. عصر آمد خانه، پول را داد به من و گفت: «مامان خانوم! این پول رو ببر به این آدرسی که بهت میگم. یه خونواده نیازمند هستن که دختر مجرد تو خونه دارن. درست نیست من برم جلوی در خونهشون...» پول را گرفتم و سرش را بوسیدم. گفتم: «تو کِی انقدر بزرگ شدی علی جان؟!» صورتش از خجالت سرخ شد. عرق پیشانیاش را پاک کرد و برای نماز رفت مسجد. مدتی بعد از شهادت امیر، بچههای مسجد یکی بعد از دیگری به شهادت میرسیدند. علی گوشهگیر شده بود و کمتر حرف میزد، خنده به صورت این پسر نمیآمد.
روایت زندگی زهرا همایونی؛ مادر شهیدان #امیر_و_علی_شاه_آبادی
📙#قصه_ننه_علی
🌷🍃https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1🌷🌿🌷🌿🌷
🏴
✨ صلوات خاصه✨
🖤حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها🖤
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدِّيقَةِ فَاطِمَةَ الزَّكِيَّةِ حَبِيبَةِ حَبِيبِكَ وَ نَبِيِّكَ
پروردگارا درود فرست بر صديقه فاطمه داراى نفس زكيه مورد علاقه و محبت و دوستى حبيب تو و پيغمبر اكرم توست
وَ أُمِّ أَحِبَّائِكَ وَ أَصْفِيَائِكَ الَّتِي انْتَجَبْتَهَا وَ فَضَّلْتَهَا وَ اخْتَرْتَهَا عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ
و مادر دوستان خاص توو امامان برگزيده و او منتخب توست كه وى را برگزيدى و فضيلت دادى و برترى بر تمام زنان عالم دادى
اللَّهُمَّ كُنِ الطَّالِبَ لَهَا مِمَّنْ ظَلَمَهَا وَ اسْتَخَفَّ بِحَقِّهَا وَ كُنِ الثَّائِرَ اللَّهُمَّ بِدَمِ أَوْلاَدِهَا
پروردگارا تو از ظلم و بيدادى كه امت جاهل در حق او كردند و اهانت نمودند دادخواهى كن و از آن مردم بى رحم كه خون پاك فرزندانش را بخاك ريختند خون خواهى كن و انتقام بكش
اللَّهُمَّ وَ كَمَا جَعَلْتَهَا أُمَّ ائِمَّةِ الْهُدَى وَ حَلِيلَةَ صَاحِبِ اللِّوَاءِ وَ الْكَرِيمَةَ عِنْدَ الْمَلَإِ الْأَعْلَى
پروردگارا چنانكه آن حضرت را مادر ائمه هدى و همسر على مرتضى صاحب لواء و بيرق فتح و شفاعت آنكه در ملأ اعلى گرامى است
فَصَلِّ عَلَيْهَا وَ عَلَى أُمِّهَا صَلاَةً تُكْرِمُ بِهَا وَجْهَ مُحَمَّدٍ (أَبِيهَا) صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ
پس تو اى خدا درود فرست بر آن حضرت و بر مادرش درودى كه وجه پدر بزرگوارش حضرت محمد صلى الله عليه و آله را به آن درود اكرام مى كنى
وَ تُقِرُّ بِهَا أَعْيُنَ ذُرِّيَّتِهَا وَ أَبْلِغْهُمْ عَنِّي فِي هَذِهِ السَّاعَةِ أَفْضَلَ التَّحِيَّةِ وَ السَّلاَمِ
و چشم ذريه او را روشن مى گردانى و از من هم اى خدا در اين ساعت بهترين سلام و تحيت را به آن بزرگواران برسان.
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مینی #پیتزا_تابهای
اگه هوس یه پیتزا فوری و کم دردسر کردی اینو درست کن
♡••
ڪاشمَھدےبہجھانچھرههويدامۍڪرد
گرهازمشڪلپيچيدهےماوامۍڪرد
ڪاشمۍآمدوباآمدنشازسرِمِھـر
قبرِمخفۍشدهےفـاطِمہپيدامۍڪرد..
💔
✍روایتی از مادر شهید اکبر حسن پور...
🔹یکی از همرزمانش می گفت: توی منطقه هر روز غسل شهادت می کرد.
🔸یکبار به او گفتیم: چه خبر است؟ چرا هر روز غسل انجام می دهی؟
🔹در جوابمان گفت: شهادت انسانِ پاک می طلبد باید برای شهادت آماده بود.
🔸روزهای آخر دائم این جمله را با خودش زمزمه می کرد: جبهه کرخه نور شهید اکبر حسن پور...
🔹ما می خندیدیم و می گفتیم: برو بابا! تو توی این سنگر مانده ای و شهید نمی شوی.
🔸او می گفت: من چشم انتظار شهادتم و کنار همین سنگر شهید خواهم شد.
🔸دیری نپایید که حرفش واقعیت پیدا کرد و او کنار سنگر در حال وضوگرفتن به دیدار خدا شتافت.
💢هدیه به روح مطهر و ملکوتی شهدا صلوات🕊🌹
🌹🍃https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1🌹🍃🌹🍃🌹🍃
32.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 تشرف دختر آیت الله اراکی محضر امام زمان
💠 مادران و خانم ها تا آخر با دقت گوش کنند.
#امام_زمان
#حجاب
💐🍃https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1💐🍃🌷🍃
عارفی 40 شبانه روز چله گرفته بود تا خدا را زیارت کند
تمام روزها روزه بود.
در حال اعتکاف.
از خلق الله بریده بود.
صبح به صیام و شب به قیام.
زاری و تضرع به درگاه او
شب 36 ام ندایی در خود شنید که می گفت: ساعت 6 بعد از ظهر، بازار مسگران، دکان فلان مسگر برو خدا را ز یارت خواهی کرد
عارف از ساعت 5 در بازار مسگران حاضر شد و در کوچه های بازار از پی دکان می گشت...
میگوید: پیرزنی را دیدم دیگ مسی به دست داشت و به مسگران نشان می داد، قصد فروش آنرا داشت...
به هر مسگری نشان می داد، وزن می کرد و می گفت: 4 ریال و 20 شاهی
پیرزن می گفت: نمیشه 6ریال بخرید؟
مسگران می گفتند: خیر مادر، برای ما بیش از این مبلغ نمی صرفد. پیرزن دیگ را روی سر نهاده و در بازار می چرخید و همه همین قیمت را می دادند.
بالاخره به مسگری رسید که دکان مورد نظر من بود. مسگر به کار خود مشغول بود که پیرزن گفت: این دیگ را برای فروش آوردم به 6 ریال می فروشم، خرید دارید؟
مسگر پرسید چرا به 6 ریال؟؟؟
پیر زن سفره دل خود را باز کرد و گفت: پسری مریض دارم، دکتر نسخه ای برای او نوشته است که پول آن 6 ریال می شود!
مسگر دیگ را گرفت و گفت: این دیگ سالم و بسیار قیمتی است. حیف است بفروشی،
امّا اگر اصرار داری من آنرا به 25 ریال می خرم!!!
پیر زن گفت: مرا مسخره می کنی؟!!!
مسگر گفت: ابدا"
دیگ را گرفت و 25 ریال در دست پیرزن گذاشت!!!
پیرزن که شدیدا متعجب شده بود؛ دعا کنان دکان مسگر را ترک کرد و دوان دوان راهی خانه خود شد.
من که ناظر ماجرا بودم
و وقت ملاقات فراموشم شده بود، در دکان مسگر خزیدم و گفتم: عمو انگار تو کاسبی بلد نیستی؟!!! اکثر مسگران بازار این دیگ را وزن کردند و بیش از 4 ریال و 20 شاهی ندادند
آنگاه تو به 25 ریال می خری؟!!!
مسگر پیر گفت: من دیگ نخریدم!!!
من پول دادم نسخه فرزندش را بخرد، پول دادم یک هفته از فرزندش نگهداری کند، پول دادم بقیه وسایل خانه اش را نفروشد، من دیگ نخریدم...
از حرفی که زدم بسیار شرمسار شدم در فکر فرو رفته بودم که ندایی با صدای بلند گفت: با چله گرفتن و عبادت کردن کسی به زیارت ما نخواهد آمد!!! دست افتاده ای را بگیر و بلند کن، ما خود به زیارت تو خواهیم آمد!
گردست فتاده ای بگیری... مردی...
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
همیشه میگفت:
بعد از توکل به خداوند ؛
توسل به حضرات معصومین
خصوصاً حضرت زهرا (س)
حلّال مشکلات است ...
#شهید_ابراهیم_هادی
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
♨️عوارض خوابیدن کنار موبایل
(به دلیل تولید امواج)
🚨تومور
🚨بدخوابی
🚨غدههای بیماری زا
❌تاثیر امواج در افراد ضعیف مثل کودکان ۲برابر است
✅هنگام خواب تا جایی که می توانید موبایل را از خود دور کرده وحتماً دستگاه وای فای خانگی را خاموش نمایید .
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
•┈┈••••✾•🌿🦋🌿•✾•••┈┈•
┏━━━🍃💞🍂━━━┓
🏖
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1