توجه توجه
مه گلی های عزیز
سلاااااام 😍😍😍😍
حال و احوالتون چطوره؟؟؟؟
به مناسبت شهادت سرور و سالار شهیدان و یاران باوفایشان یه مسابقه داریم
شما می تونید جواب سوالات مسابقه رابه همراه نام ونام خانوادگی، مقطع تحصیلی و نام مدرسه و شهرستان به آیدی @Mahgol31 بفرستید و برنده مسابقه باشید ☺️☺️☺️☺️
مهلت ارسال پاسخها تا شنبه ۶ مرداد ماه.
۱- کدام سورة قرآن به سوره امام حسین (ع) معروف است؟
۲- فرمانده سپاه دشمن در کربلا چه کسی بود؟
۳-عقیلة بنیهاشم لقب کیست؟
۴- سپاهیان یزید در روز تاسوعا برای کدامیک از یاران امام حسین(ع) امان نامه آوردند،اما او نپذیرفت و در کنار آن حضرت ماند تا به شهادت رسید؟
۵ - فرمان کشتن امام حسین(ع) و یارانش را به همراه اسیر گرفتن اهل بیت آن حضرت،چه کسی به عمر سعد داده بود؟
۶ - مردم کدام طایفه برای دفن شهدای کربلا اقدام کردند؟
۷ - کدام یار امام حسین (ع) در کربلا، شبیه ترین فرد به پیامبر اکرم (ص) بود؟
۸- سن و سال کدام یک از شهدای کربلا، بیشتر از بقیه بود؟
.
۹-خردسالترین شهید کربلا کیست؟
۱۰ - اولین شهید از شهدای خاندان بنیهاشم در واقعه عاشورا چه کسی است؟
۱۱ - رهبر نهضت توابین در کوفه که به خونخواهی سیدالشهدا (ع) قیام کرد، چه نام داشت؟
۱۲ - علمدار لشکر امام حسین(ع) در کربلا چه کسی است؟
۱۳- شهید نوجوان حماسه عاشورا که جمله معروف « شهادت شیرینتر از عسل است » را در مقابل امام حسین (ع) بر زبان آورد چه کسی است؟
۱۴- تنها زنی که در کربلا به شهادت رسید، کیست؟
۱۵- ام المصائب لقب کدامیک از بانوان حاضر در صحنه کربلاست؟
May 11
#شهیدانه
ماشین سازمان در اختیارش بود!🕶
من هم سوار میشدم و با هم میآمدیم طرف تهران.🚘
عقب نشسته بود و با لپتاپش کار میکرد.
رادیو را روشن کردم.📻
از پشت زد به شانهام.
«آقا، این رادیو مال شما نیست. این ماشین دولته، صداش هم مال دولته، تو که موبایل داری، هدفون بذار توی گوشت، گوش کن.»
از این تذکرها که میداد، به شوخی بهش میگفتم: «مصطفی با این کارها شهید نمیشوی!😁»
میگفت: «اتفاقاً اگر مراقب این چیزها باشی، یک چیزی میشوی.»🌱
شهید#مصطفی_احمدی_روشــن
🌸 راحت یا سخت جان دادن 🌸
✅ و راحتي جان دادن صرفاً آن چيزي نيست که ما با چشم خود مي بينيم . شما گاهي کنار رفيق خود نشسته ايد که او خواب است و در هنگام خواب وحشتناک ترين کابوس را مي بيند . يک دفعه از خواب بيدار مي شود و مي گويد آيا تو ديدي آن چيزي را که من ديديم ؟ مي گوييد نه من نديدم ، شما راحت خوابيده بوديد . ظاهر فرد خيلي راحت است اما در باطن او چه اتفاقي رخ مي دهد . بنابراين صرف ظاهر را نبايد ملاک گرفت . آن چه که از روايات برمي آيد اين است که در لحظه ي آخر نوع جان دادن انسان ها چهار صورت است . بعضي از افراد آدم هاي خوبي هستند ، خيلي راحت هم از دنيا مي روند . درروايتي از پيامبر اکرم (ص) است که ملک الموت دو شاخه ي گل براي اين فرد مي آورد . يکي از آنها باعث نسيان اموال و فرزندان مي شود که فرد ديگر غصه نخورد . يکي ديگر بويي معطر از حرم الهي دارد و وقتي مومن اين گل را بو مي کند سخاوتمندانه جان مي دهد . در برخي از روايات است که اين دو شاخه گل نيستند بلکه دو نسيم هستند که از حرم الهي مي وزند .
دو نسيم معطر و جان فزا که يکي از آنها مونسيه و ديگري موسخيه است و فرد به راحتي جان مي دهد مانند بو کردن يک گل . اما برخي از خوبان هستند که در لحظه ي آخر سخت جان مي دهند . در روايتي از پيامبر اکرم (ص) است که الموت کفارةٌ لِذُنوب المُومنين . احياناً اگر گناهاني بوده که فرد نتوانسته آنها را جبران کند و با بلاها ، مرض ها ، سختي ها و مشکلات دنيا پاک نشده است ، خداوند متعال در آخرين مرحله ي دنيا اين سختي را براي او بوجود مي آورد که اينجا بي حساب شود . يعني پاک شود و ازآن طرف اول راحتي او شود. نوع سوم آدم هاي بدي هستند که خوب مي ميرند و در ظاهر راحت جان مي دهند . به اين دليل است که خداوند متعال اجر کسي را ضايع نمي کند . از طرف ديگر خدا قسم ياد کرده که درآن طرف ديگر خبري از احسان به کفار نيست . از اين جهت اگر کافري در اين دنيا عمل خيري انجام داده باشد ، همينجا جزاي او را مي دهند . جزاي او اين است که راحت جان بدهد . روايتي از امام کاظم (ع) است که حسنات کفار در همين دنيا با آنها تسويه مي شود .
اگر کار خوبي کرده باشند در همين دنيا پاداش آن را مي بينند يعني آخرين لذت و راحتي آنها همين است . چهارمين نوع آدم هاي بدي هستند که بد هم مي ميرند . مرحوم آيت اله اراکي مي فرمود من پاي منبر آقا شيخ عباس قمي صاحب مفاتيح بودم و شنيدم که محدث قومي فرمود من وارد قبرستان وادي السلام شدم و صداي نعره شنيدم . چون صداي نعره ها بسيار بلند بود اول گمان کردم که شتري را داغ مي کنند . هرچه نزديک تر مي شدم صداي نعره ها بيشتر مي شد . دقت کردم و ديدم که اطرافيان نمي شوند و فقط من آن را مي شنوم . وقتي نزديک شدم ديدم جنازه اي را دفن مي کنند . ايشان مي گويند من متوجه شدم که نعره ها از همين جنازه است . اين فرد چه انسان فاسق و فاجري بوده که عذاب او از همين جا شروع شده است . اين آدم ها افرادي هستند که بد هستند و بد نيز مي ميرند . البته اين چهار قسم را که گفتم ما نبايد فقط ظاهر را نگاه کنيم ، چيزهايي است که با چشم و گوش ديگري است ديده وشنيده مي شود که آنها ملاک است .
خدايا با فرج ولي خود همه ي مومنين را خوشحال کن . آن تعبيري که در تعقيبات نماز در ماه مبارک رمضان داريم که حتي بر اموات سرور است .
💚
✨✨✨
✨✨✨
.
.
🌾 سفره مهر خورده
قنبر، غلام علی (علیه السلام) در ماه رمضان، افطاری از قاووت در سفر مهر خورده محضر آن حضرت آورد.
یکی از حاضران گفت:
یا امیر المؤمنین! چرا سفره افطاریتان مهر خورده است؟ آدمهای بخیل چنین میکنند تا چشم کسی به سفره غذایشان نیفتد.
امام علی (علیه السلام) خندید و فرمود:
این کار برای بخل نیست بلکه میخواهم بدانم غذایی که با آن افطار میکنم از کجا بدست آمده، و اگر از راه حلال است از آن استفاده کنم.
سپس مهر سفره را شکست و مقداری قاووت از سفره به ظرفی ریخت.
خواست میل فرماید این دعا را خواند:
اللهم لک صمنا و علی رزقک افطرنا فتقبل منا إنک انت سمیع العلیم.
📔 بحار الأنوار: ج۴٠، ص٣٣٩
#امام_علی
#حکایت_مرد_فانوس_به_دست
در خبرها اورده اند که مردی صبح گاهان برای ادای نماز صبح روانه مسجد شد در راه پایش سر خورد و در گودالی اب فرود آمد به منزل برگشت و پس از تعویض لباس دوباره روانه مسجد شد .
دوباره همانجا سر خورد و به گودال افتاد. مرد به سوی خانه برگشت برای بار سوم لباس پوشید و روانه خانه خدا گردید.
وقتی به گودال آب رسید دید مردی فانوس به دست منتظر او ایستاده ...
مرد فانوس به دست گفت من منتظر تو هستم تا تو را به سلامت به مسجد رسانم
عابد قصه ما از او تشکر کرد و با هم روانه مسجد شدند
وقتی به مقصد رسیدند مرد عابد قصه ما از مرد فانوس به دست پرسید
تو که هستی و برای چه به من کمک کردی .. مرد فانوس به دست جواب داد ....
من شیطانم .. بار اول که به زمین خوردی دوست میداشتم که ازبرگشتن منصرف شوی
ولی تو با برگشت خود موجب شدی خداوند تمام گناهان خویشاوندانت را عفو نمایدو در مرتبه دوم که به زمین خوردی لباس پوشیدی و برگشتی.
خداوند گناهان تمام مردم دهکده ات را بخشید.
ترسیدم اگر بار دیگر به زمین بخوری خداوند به خاطر تو از سرتقصیرات تمام مردم زمین بگذرد بنابراین چاره را در آن دیدم که شما را به سلامت به مقصد رسانم.
بسیاری از افراد از لاغری صورت خود ناراضی هستند و بر این باورند که از زیبایی آنها کاسته شدهاست.
یکی از مواد غذایی گیاهی که میتواند موجب چاقی صورت شود، پودر سنجد است.
برای بهره مندی از این خاصیت پودر سنجد میتوانید به صورت موضعی از این پودر برای صورت استفاده کنید
و به کمک آن به پر شدن گونه و سایر قسمتهای صورت شده و در نهایت چهره شما مجددا زیبایی و جذابیت خود را بدست بیاورد.
✅مادرجان چه زیبا برایم گفتی...
✍هر مردی احتیاج به چهار زن دارد! تعجب نکنید. اولین زن مادر اوست زنی که با مهربانی او را بزرگ میکند و به او راه رفتن را یاد میدهد با عشق به او حرف زدن و راه درست زندگی را نشان میدهد . زن دوم خواهر اوست که با او غیرت را یاد میگیرد و همبازی شدن را. زن سوم همسر اوست کسی که عشق را با او تجربه میکند همراه شدن و یکی شدن
💥اما آخرین زن و از همه مهمتر دختر اوست
که دنیا را با او تجربه میکند .امیدوارم در زندگی همه آقایان این چهار زن باشند...
•┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•
١.
♦️ روش بازپرسی و قضاوت امام علی (ع)
روزی علی (علیه السلام) وارد مسجد شد. جوانی را دید که گریه میکند و چند نفری در اطراف او هستند.
امام علی (علیه السلام) پرسید: چرا گریه میکنی؟
جوان پاسخ داد: شریح بر خلاف انصاف درباره من حکم داده است.
حضرت از قضیه اش پرسید.
او در جواب به آن چند نفر که اطرافش بودند اشاره نمود و گفت: اینان پدر مرا با خود به سفر بردند، پس از آنکه از سفر بازگشتند پدرم با آنان نبود. پرسیدم پدرم چه شد؟ گفتند: مرد. من از پولی که او موقع سفر با خود داشت پرسیدم، گفتند: از مال او خبر نداریم.
برای احقاق حق و کشف واقعیت به شریح قاضی مراجعه نمودم. او همسفرهای پدرم را احضار نمود، جریان امر را از آنان پرسید و از اموال پدرم سؤال کرد، اظهار بی اطلاعی نمودند.
دستور داد همسفرها قسم یاد کنند که از پول پدرم اطلاع ندارند. آنان قسم خوردند که بی اطلاع هستند. شریح همه آنها را آزاد کرد و به من گفت: از این پس نباید کاری با اینان داشته باشی!
علی (علیه السلام) دستور داد متهمان را احضار کنند و به قنبر فرمود: عدهای از اعضاء شرطة الخمیس (گروهی از مأموران) را خبر نمایند. هر کدام از متهمان را در اختیار یک نفر مأمور قرار داد.
حضرت نشست و گروهی که پدر جوان را با خود به سفر برده بودند نزد خود طلبید. آنان نیز نشستند و جوان شاکی را نزد آنان نشاند و مجلس قضا تشکیل گردید.
به جوان فرمود: سخنانش را تکرار نماید. او در حالی که گریه میکرد ادعای خود را مطرح کرد و گفت:
یا امیرالمؤمنین! به خدا قسم! من این عده را در خون پدرم متهم میدانم، به طمع مالش از راه حیله اغفالش کردند و با خود به سفر بردند.
علی (علیه السلام) از گروه همسفر پرسید: چه میگویید؟
آنان نیز همان پاسخ را که به شریح در محکمه قضا داده بودند، تکرار کردند و گفتند: پدر این جوان مرد و ما از اموالش اطلاعی نداریم.
حضرت به صورت آنان نظر عمیقی افکند و فرمود:
فکر میکنید من نمی دانم با پدر این جوان چه کرده اید؟ اگر چنین باشد علم و آگاهی من ناچیز خواهد بود.
سپس دستور داد افراد متهم را از یکدیگر جدا کنند.
مأمورین آنها را در مسجد متفرق نموده و هر یک را در کنار یکی از ستونهای مسجد نگه داشتند. آنگاه منشی خود، ابن ابی رافع را احضار کرد و فرمود: بنشین! نشست.
بعد یکی از متهمان را به حضور طلبید و فرمود:
به پرسشهای من جواب بگو! ولی صدایت را بلند مکن و آهسته جواب بده.
⭕ این داستان ادامه دارد ...
٢.
امام (علیه السلام): چه روزی از منازل خود خارج شدید و آیا پدر این جوان با شما بود؟
متهم: در فلان روز. به ابن ابی رافع فرمود: بنویس.
- خروج شما در چه ماهی بود؟
- در فلان ماه.
فرمود: بنویس
- پدر این جوان چه مرضی داشت؟
- فلان مرض.
-او در چه منزلی از دنیا رفت؟
- در فلان منزل و در فلان موضع.
-چه کسی او را غسل و کفن نمود؟
- فلانی.
- در چه پارچه ای او را کفن نمودید؟
- در فلان پارچه.
-چه کسی بر او نماز خواند؟
- فلانی.
-چه کسی او را داخل قبر گذاشت؟
-فلانی.
ابن ابی رافع تمام مطالب را نوشت.
وقتی بازپرسی متهم اول به پایان رسید، علی (علیه السلام) با صدای بلند تکبیر گفت، به طوری که تمام اهل مسجد شنیدند و تکبیر گفتند.
سپس دستور داد او را به زندان بردند. و متهم دومی را احضار نمود.
او را نزدیک خود نشاند. پرسشهایی را که از اولی نموده بود از او نیز پرسید.
او جوابهایی داد بر خلاف متهم اول و ابن ابی رافع تمام آنها را نوشت. پس از پایان سؤالات، دوباره حضرت به صدای بلند تکبیر گفت که اهل مسجد شنیدند.
حضرت دستور داد متهم اول و دوم را از مسجد بیرون برده و به طرف زندان ببرند.
امام علی (علیه السلام) فرمود: آن دو را زندانی کنید! (گویا مقصود حضرت این بود که به سایر متهمان بفهماند که پاسخهای آن دو با هم اختلاف داشته و این خود حاکی از وقوع جنایت است و دیگر متهمان در فکر پنهان ساختن حقیقت نباشند).
سپس متهم سوم را به حضور طلبید، پس از محاکمه، حضرت با صدای بلند تکبیر گفت، مردم نیز تکبیر گفتند. دستور داد سومی را نیز به دو نفر اول ملحق کنند.
متهم چهارم را طلبید، او سخت نگران و مضطرب شد با لکنت زبان سخن گفت.
حضرت وی را موعظه نموده و ترسانید. او در کمال صراحت اعتراف نمود که من و دیگر همراهان پدر جوان را کشتیم، اموالش را برداشتیم و در فلان نقطه نزدیک کوفه دفن نمودیم.
در این موقع باز هم امام من با صدا بلند تکبیر گفت و دستور داد او را که صریحا اعتراف نمود به زندان بردند.
متهم پنجم را احضار کرد، به او فرمود:
باز هم میگویید آن مرد به مرگ طبیعی از دنیا رفته با آنکه حقیقت روشن شده است. آن مرد صریحا اعتراف نمود.
سپس بقیه متهمان را به حضور خواست و تمام آنها با هم به قتل پدر جوان و بردن اموالش اعتراف نمودند.
آنگاه دستور داد چند نفر با متهمان بروند و نقطه دفن مال را بشناسند. آنان از زیر خاک اموال را خارج نمودند و نزد امام آمدند.
حضرت فرمود: اموال را به فرزند مقتول تسلیم نمایید. سپس به او فرمود:
اکنون دانستی اینان با پدرت چه کردند، حال میخواهی چه کنی؟
جوان پاسخ داد:
می خواهم حکم بین من و اینان در پیشگاه الهی باشد، از خون آنها در دنیا گذشتم.
علی علیهالسلام آنها را سخت تنبیه کرد و آزادشان نمود.
📔 بحار الأنوار: ج۴٠، ص٢۵٩
#امام_علی #داستان_بلند
🔰
برای ناهار کباب مرغ درست کردم
هم خیلی خوشمزه و آبدار و نرمه
هم خیلی راحت و سریع درست میشه
هم برای مهمونی ها گزینه خیلی خوبیه👌🏻
مواد لازم برای هر نفر
صد گرم مرغ چرخ شده
دو ق غ خ پیاز رنده شده
دو ق غ خ فلفل دلمه ای رنگی
یک ق غ خ گشنیز
دو ق غ زعفران دم شده
نمک .فلفل سیاه .
🍃گشنیز رو خرد کنین، پیاز رو رنده کنین، فلفل دلمه رو رنده کنین و آب پیاز و فلفل دلمه رو بگیرین و به مرغ چرخ شده اضافه کنین
🍃حالا زعفرون و ادویه هارو اضافه کنید.
🍃برای هر کباب از ۳ تا سیخ چوبی استفاده کنید تا کباب راحت تر پخته بشه. بعدش دوتا سیخ رو از تو کباب دربیارید و فقط یه سیخ بمونه
🍃میتونین مثل من تو تابه کباب هارو سرخ کنین یا داخل فر بزارین که کم روغن و رژیمی بشه
🍃وقتی دو طرف کباب ها سرخ شدن، میتونید مقداری زعفرون دمکرده به دو قاشق رب و آب اضافه کنین و سس درست کنیدو بریزین روی کباب ها و در حد ۵ دقیقه دم بدین(سس اختیاری)
🍃کباب مرغ شما به همین آسونی حاضر شد نوش جونتون😋
میدونی شیرین ترین قسمت برنامه کوه نوردی چیه؟
صبح بیدار شی و پیام بدی
"من نمیتونم بیام" و دوباره بخوابی 😴😆