💠 خواب سید محمد فرزند شهید مدافع حرم #سید_رضا_طاهر
قصد داشتم برای #اربعین به کربلا برم.
پیاده روی نجف تا #کربلا، به نیابت از شهیدم و همه شهدا...
همه بهم میگفتن سید محمدو تنها نذار و نرو؛ اون بچه تو این موقعیت به حضورت نیاز داره
ولی با اطمینان میگفتم: سید محمد مشکلی نداره، اونو می سپرم به باباش. حتما باباش مراقبش هست که این سفرو برام جور کرده.
دلم پر میزد برای رفتن
سید محمدو گذاشتم پیش مامانم و رفتم.
مامانم باجون ودل مراقبش بود
یه شب که همه خواب بودن، مامانم با صدای بلند خنده های سید محمد از خواب بیدار میشه.
میبینه که اون بلند بلند و از ته دل میخنده.
بعد چند لحظه بیدار میشه و میگه: «مادر جون، باباجونم اومد پیشم. بالا بود، پیش سقف.
کلی باهام بازی کرد. برام غذا آورد. بهم گفت:سیدمحمد از چیزی نترس من همیشه پیشتم
#شهید_سیدرضا_طاهر🌷
@mahman11
29.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 «چه کربلا نرفتهها، که کربلایی شدن...»
بی قراری شهید فخری زاده برای سفر کربلا
🔹 میدونستید دانشمند شهید محسن فخری زاده، کربلا نرفته بود؟!
◇ ایشون خیلی دوست داشتن کربلا برن، ولی بخاطر محدودیتهای امنیتی که داشت نمیتونست از کشور خارج بشه و کربلا و مکه نرفته بود.
◇ یک بار به حاج قاسم گفته بود امکانش هست، اینقدر تو عراق نفوذ داری، من تا حالا حرم امام حسین(ع) نرفتم یه بار برم و بیام..
◇ حاج قاسم بهش گفته بود: محال نیست، اما من موافق نیستم.
◇ چون اگر من شهيد بشم جایگزین دارم، ولی تو معادل نداری، هیچ کسی نیست که جاتو پر کنه !!!!!
◇ روایت حاج حسین کاجی از شهید گرانقدر فخری زاده ...
#اربعین_نایب_الشهدا_باشیم
#دانشمند_شهید_محسن_فخری_زاده
#سپهبد_شهید_قاسم_سلیمانی
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🩸تنها آرزویش زیارت حرم امام حسین(ع) بود.
🔹 اشکِ چشمان شهید محسن فخریزاده موقع شنیدن روضه امام حسین (ع)، در هنگام وداع خانواده با پیکر مطهر ایشان
◇ اربعین نایب الزیاره، شهید محسن فخریزاده باشیم
#دانشمند_شهید_محسن_فخری_زاده
@mahman11
4_5857095456160482653.mp3
9.13M
🔳 #روضه سوزناک #اربعین
🌴زینب و کوچه و بازار خدا رحم کند
🌴زینب و دیده انظار خدا رحم کند
🎙 #حیدر_خمسه
@mahman11
#زندگی_نامه_
زندگی نامه شهید محمد معماریان
#قسمت_هفتم
گردان، محاصره شده بود. از شب كه عمليات كرده بودند و خط را شكسته بودند تا حالا كه غروب روز بعد بود، گردان در محاصره قرار گرفته بود. منطقة فاو، نمكزار بود و آب و غذاي بچهها رو به اتمام. بعد از يك شبانهروز جنگيدن، گرسنگي و تشنگي و خستگي امان همه را بريده بود و حالا هم كه محاصره يعني صبر بعد از جنگ. پنج روز طول كشيد؛ پنج روزي كه زخميها را جزو شهدا كرد، مهمات را تمام كرد. گرسنگي همه را لاغر و رنجور كرد و تشنگي، تشنگي، امان از تشنگي... فداي لب تشنهات يا حسين(ع). اين پنج روز همه عهد كردند كه مقاومت كنند كه بمانند، كه پشيمان و خسته نشوند و... نشدند. تا اينكه محاصره را شكستند و بچهها را نجات دادند، اما با چه حالي. زخميهايي كه حالا پلاكشان و اسمشان را يادداشت ميكردند تا خبر پروازشان را به خانوادههايشان بدهند و سالمهايي كه مثل هميشه نبودند؛ رنجور و ضعيف و بيمار. به قول مردم، اسكلتشان مانده بود. محمد با اين قيافه به خانه برگشت. سيل متلكها شروع شد. همه به مادر ميگفتند: از بچهات سير شدي كه اينطور به سرش ميآوري. مگر ديگر او را نميخواهي. . . .
ادامه دارد . . .
#مقاومت_رمز_پیروزی
#شهادت_زحمت_داره
#یا_حسن_ع
ادامه دارد..
@mahman11
#شهیدانه
همه گلوله های جنگ نرم
مثل خمپاره شصته
نه سوت داره نه صدا
وقتی میفهمیم اومده که میبینیم:
فلانی دیگه هیئت نمیاد !
فلانی دیگه چادر سرش نمیکنه !
#شهید_حجت_الله_رحیمی
🌹🍃🌹🍃
@mahman11
🔮دلنوشته شهید بهرام حیدری
🌹اى شهيدانى كه عاشقانه جان باختيد و اى عزيزانى كه دلاورانه بر كفار تاختيد. اى دلاورانى كه كشور اسلاميمان را آزاد ساختيد. درود ما بر شما كه لايق شهادتيد.
اى شهدا كه لايق شهادتيد و اى شهدا كه رفتيد و ما را تنها گذاشتيد با اين همه درد و با اين همه رنج و با اين همه زخمهايى كه از پشت به ما زدند.
🌹اى شهدا ما را دعا كنيد تا بلكه ما هم شهيد بشويم زيرا فقط شهادت است كه اين همه گناه را بر ما مىبخشايد و شهادت است كه انسان را به كمال و ملكوت اعلى مىرساند مىدانم كه شهادت نورى است عظيم، به عظمت تاريخ سرخ و خونوار اسلام و تاريخ خونين تشيع.
@mahman11
#خاطرات_شهدا
يكي از همكارانش ميگفت ابوذر هميشه سر كار روي يك برگه مينوشت: شهيد ابوذر امجديان. خوش به سعادتش و به او غبطه ميخورم و ميگويم ابوذرجان مگر قول ندادي بروي و بعد بيايي من را ببري سوريه زيارت همرزمانش از جسارت و شجاعتش هم برايم بسيار ميگويند. تعريف ميكردندكه هميشه آقا ابوذر با روي گشاده به عمليات میرفت و به رزمندهها ميگفت: بچهها بدويد برويد عمليات بدويد برويم حمله و همه می خنديدند. دوستش ميگفت: لحظات آخر آب برايش بردم و او نخورد و با لب تشنه به ديدار اربابش امام حسين(علیه السلام) رفت.
#حرف_دل
مي خواهم بگويم عمه جان، ابوذرم آمد تا مدافعت شود. هواي من را داشته باش. هواي بيقراريهايم را و دل بيتابم را. خانم جان دست من را هم بگير تا بتوانم مدافعت شوم. تو خود ميداني كه من چقدر ابوذرم را دوست داشتم و او را به تو هديه كردم. من از دوستداشتنيترين زندگيام گذشتم تا به لبخند رضايتي از تو برسم. من از او گذشتم تا تو بار ديگر بندهاي اسارت را نبيني. بيبي جان عاقبت من را هم چون ابوذرم شهادت قرار بده و زيارتي كه حلاوتش طعم تلخ فراق را از من دور كند.
#شهید_ابوذر_امجدیان
#همسرشهید
@mahman11
9.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 روایت دلنشین #شهید_آوینی
قرنهاست كه فرياد «هل من ناصر» سيدالشهدا(ع) پهنهي زمان را پيموده است و چون نفخات حياتبخش روح القدس بر هر زمين مردهاي كه گذشته است آن را به حيات عشق بارور ساخته ...
🔸در این روزهایی اربعین یادی کنیم باذکر (صلوات) از شهدای عزیزمان که روزی آرزوی زیارت کربلا را برای همه ما را داشتند.روحشان شاد راهشان گرامی باد،🌷
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_صلوات
@mahman11