eitaa logo
کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
9.3هزار دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
7هزار ویدیو
235 فایل
http://eitaa.com/joinchat/235732993Ccf74aef49e گروه مرتبط با کانال http://eitaa.com/joinchat/2080702475Cc7d18b84c1 بالاتر از نگاه منے آه "ماه مـــن " دستم نمےرسد بہ بلنداے چیدنتـــ اے شہید ... ڪاش باتو همراه شوم دمے ...لحظہ اے «کپی با صلوات آزاد»
مشاهده در ایتا
دانلود
جلساتی كه نه ميز داشت.. نه پذيرایی با انواع شيريني و ميوه و نوشيدني... نه آدم‌هاي پر مدعا... اما بازدهي داشت در حد اعلا!🌷 @mahman11
🕊معبرهای ما با معبرهای شما فرق میکند... ما آنچنان گرفتار سیم خاردارهای نفسمان هستیم ک هیچ تخریبچی قادر به بازگشاییشان نیست... ... میشود تخریبچی نفسمان شوید؟!! 🌷 @mahman11
↯♥️💣↯ زن‌هادرتاریخ‌بہ‌اسم‌سہمۍ ازشھادت‌ندارندولی‌رسم‌بعضی‌ هایشان‌جزشھادت‌نیست!(:✌️🏾🌱 @mahman11
‌‌‌بهش گفتم راضیم شهید بشی ولی الان نه؛ تو هنوز جوونی تو جواب بهم گفت: لذتی که علی اکبر از شهادت برد حبیب ابن مظاهر نبرد!🕊 🌷🌷 @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 مصاحبه ای شنیدنی؛ ما اهل کوفه نیستیم ... برادر از بچه های قدیمی و . در جزیره ام الرصاص با توجه به مجروحیت از ناحیه سر تا جایی جلو آمد که از شدت خون ریزی روی زمین افتاد و او را به عقب انتقال دادن.. @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زندگی نامه شهید محمد معماریان محمدت را خوب ببين كه ديگر نمي‌بيني‌اش. مادر گفت: برو محمدجان، بخشيدمت به علي‌اكبر آقا حسين. محمد پا از خانه بيرون گذاشت. مادر نگاهش مي‌كرد؛ نگاه به راه رفتنش، به قد و بالايش. محمد رسيده بود وسط كوچه، دوباره برگشت و مادر را نگاه كرد و گفت: مادر، دوباره محمدت را ببين كه ديگر نمي‌بيني‌اش. مادر قدمش را از كوچه برداشت و داخل خانه گذاشت و گفت: خدايا، من راضي هستم. نكند دلم بلرزد. محمد رفت سر كوچه. برگشت و دستش را به ديوار گذاشت. مادر دوباره از خانه بيرون آمده بود. محمد با صداي بلند گفت: مادر، دوباره محمدت را ببين كه ديگر نمي‌بيني‌اش. مادر نگاهش كرد و گفت: برو محمدجان، بخشيدمت به علي‌اكبر آقا امام حسين(ع). محمد رفت. مادر با خود گفته بود: همة جوان‌هاي عالم فداي علي‌اكبر حسين(ع)، نه فقط محمد، همة جوان‌ها. كاش تاريخ بازمي‌گشت. عصر عاشورا بود و ما بوديم. آن وقت هيچ‌گاه نمي‌گذاشتيم تا علي‌اكبر برود. كاش و تنها كاش. . . ادامه دارد.. @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دخترم گریه‌ی تو پشت مرا می شکند بیش از این گریه نکن قلب خدا می شکند رحم کن بر دل خود آب شدی از گریه بغض سر بسته از این حال و هوا می شکند تا که نشکسته قدت راه برو در بر من که پس از رفتن من دیده بلا می شکند (ص)🥀 (ع)🥀 (ع)🥀 🥀🏴 @ranggarang
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔳 (ص) 🌴سلام من به مدینه به آستان رفیعش 🌴به مسجد نبوی به لاله های بقیعش 🎙حاج @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بعد اتمام جلسه گفت: امروز همه جلسه اداری نبود حرف شخصی هم زدیم هزینه جلسه را بذار به حساب من و فاکتورش را بیار برام.... _سپهبد شهید علی صیاد شیرازی کجایند مسئولین بی ادعا...! @mahman11
امضایش این بود: مَن کٰانَ لِله کٰان اللهُ لَه هر کس برای خدا باشد خدا با اوست @mahman11
تولد : ۱۳۴۴ درماه صفر نام پدر :محمدعلی شهادت : در دومين روز سال 1361 و در عمليات «فتح‌المبين» با رمز یازهرا (س) در منطقه تپه چشمه در سن ۱۷ سالگی هنگامي که مشغول پاکسازی يک ميدان مين بود، آسمانی شد و به ملکوت اعلی پرکشيد. مزار: معراج شهدای شهید آباد دزفول جای بوسه مادر اصرار دارد برای غسل و تکفین امیر حضور داشته باشد. اما مگر پیکری تکه پاره و سوخته را می شود غسل داد؟ پیکری که از هر روضه ی کربلا نقشی دارد. هر دو دست امیر قطع شده اند. سر شکافته است و صورت سوخته و متلاشی. نه چشمی مانده است و نه ابرویی. نه لب و دهانی. مادر زانو می زند کنار تابوت و سرتاپای امیرش را جستجوگرانه می کاود. هر کس یک بار هم پای روضه ی زینب نشسته باشد، می داند که مادر دارد دنبال جای بوسه می گردد. جایی که بشود لبهایش را بگذارد آنجا و برای آخرین بار شیرینی بوسیدن پسرش را بچشد. پسری که قرار بود دامادش کند و حالا فرشتگان دارند در آسمان عروسی اش را جشن می گیرند. مادر خم می شود و سینه ی امیرش را بوسه باران می کند. همان جایی را که قبل از او ترکش را بوسه باران کرده اند. چقدر روایت امیر روضه است. اینجا هم باز باید بگویم:«صلی الله علیک یا اباعبدالله» پيام من به مردم دزفول اين است که استقامت کنند و از ولايت فقيه پيروی نمايند که امروز، روز استقامت است. 🌱هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و 🌱 @mahman11
🥀 علی یک اخلاق قشنگی داشت. اگر متوجه می شد غریبه ای هم مشکل دارد، قلبا افسوس می خورد، انگار که رفیق خودش است. 🥀 می گفت: ای خدا کاش می شد برایش یک کاری کنیم. اگر خودش نمی توانست کمکی کند، با اطرافیان صحبت می کرد... @mahman11
🥀 چشماش مجروح شد و منتقلش کردن تهران، محسن بعد از معاینه دکتر پرسید: آقای دکتر مجرای اشک چشمم سالمه؟ میتونم دوباره با این چشم گریه کنم؟ 🥀 دکتر پرسید:برای چی این سوال رو می پرسی پسر جون؟ 🥀 محسن گفت: چشمی که برای امام حسین علیه‌السلام گریه نکنه به درد من نمی خوره! @mahman11
_معاون‌شهید‌...واقعا‌تند‌خوبود. یہ‌روزبابڪ‌تقریبا یک‌کیلومتربامافاصلہ‌داشت‌. اومدپیش‌ما‌برای‌حال‌واحوال‌،این‌معاون‌شهید.. اومدچنان‌برخورد ‌بدی‌بابابڪ‌کرد، بایه لحن‌خیلی‌بدی ‌رفتار‌خیلی‌زشتی‌وناپسندی‌کرد! که ماچندنفرکه کنار ‌بابڪ‌بودیم‌دلمون‌میخواست‌ بلندشیم‌تیکہ‌پارش‌بکنیم.ولی‌بابڪ‌نزاشت... وقتی‌معاون‌رفت‌بابڪ‌گفت: "ولش‌کنید،اصلا‌رها‌کنید‌نشنیده‌بگیرید‌، هیچ‌عیبی‌نداره‌من‌میگذرم.." گذشت‌واخلاص‌ واقعا‌توی‌وجودش‌بود .. ...🌷 @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 اگر داعش به شهر مقدس کربلا می رسید چه می شد؟ ⬆️ ماجرای زن عراقی با شهید سلیمانی چیست که رهبر انقلاب برای ما نقل کرد! @mahman11