💠 #خاکریز_خاطره
⚪️ شوخی طبعی#شهید_سیدمحمدرضا_دستواره🥀
▫️ خودش تعریف می کرد:👇
برای عمل جراحی سرم را تراشیدند. رفتم جلوی آینه و به آقایی که تیغ در دستش بود، گفتم: ابرو و ریشم را هم بزن.🙂
آن آقا گفت: یعنی چی؟😐
گفتم: مال خودم است دیگر؛ بزن کاریت نباشه.🤨
ابرو و محاسنم را زدند و وقتی جلوی آینه رفتم، خودم را نشناختم. پیش خودم گفتم سید (پدرم) را سر کار بگذارم.😈
روی ویلچر نشستم و خودم را جلوی در ورودی بیمارستان رساندم تا سید بیاید.
بابا از در آمد داخل. از کنارم رد شد. اما مرا نشناخت.
گفتم: سید کجا میری؟😄
_بندهزاده مجروح شده آمدم ببینمش.
_آقازادهتان کی باشن؟🤔
_آقا سیدرضا دستواره.
_اِ، آقا رضا پسر شماست؟😅 عجب بچه شجاع و دلیری دارید شما. تو فامیلتون به کی رفته؟ ویلچر منو هُل بده تا شما را ببرم تو اتاق آقا رضا.
و باهم راهی اتاق شدیم.🤭
گفتم:حاج آقا میدانی کجای آقا رضا تیر خورده؟🤔
_نه، اولین باره میروم او را ببینم.🙁
_نترس دستش کمی مجروح شده.
_خدا رو شکر.☺️
_حاج آقا دست راست رضا قطع شده اگه نمیترسی.😈
_خدایا راضیام به رضای خدا.😥
_حاج آقا دست چپش هم قطع شده.😈
_خدا رو شکر؛ خدایا این قربانی را قبول کن.😢
در آسانسور صحبت را به جایی رساندم که پای راست خودم را قطع کردم.😂 بابا تکانی خورد و کمی ناراحت شد.😓 تا بالای تخت که رسیدیم، آمد که مرا روی تخت بگذارد، طوری وانمود کردم که رضا دستواره را بدون دست و پا خواهد دید...😈
کمی ناراحت شد و اشکش درآمد.😭
_حاج آقا خیلی باحالی؛ بچهات ۱۰ دقیقه پیش شهید شد او را بردند سردخانه.🤭
این بار دیگر لرزه به تن پدرم افتاد، اشکش درآمد و رو به قبله ایستاد و گفت: خدایا این قربانی را از ما بپذیر.😭
با خنده گفتم: بابا، خیلی بیمعرفتی، ما را کُشتی تمام شد، رفت؟!🤣
پدرم یک نگاهی کرد و تازه ما را شناخت. گفت: ای پدرسوخته اینجا هم دست از شیطنت برنمیداری؟!»😠😡
╭═━⊰*💠*⊱━═╮
🗓 ۱۳ تیر ۱۳۶۵ #سالروز_شهادت محمدرضادستواره- جانشین لشکر27محمدرسولالله(ص)
@mahman11
🔰بخشی از وصیتنامه شهید هادی ذوالفقاری
💌وصیتم به مردم ایران و در بعضی از قسمتها برای مردم عراق این است که من الان حدود سه سال است که خارج از کشور زندگی میکنم مشکلات خارج کشور بیشتر از داخل کشور است قدر کشورمان را بدانند و پشت سر ولی فقیه باشند و با بصیرت باشند چون همین ولی فقیه است که باعث شده ایران از مشکلات بیرون بیاید
و از خواهران میخواهم که حجابشان را مثل #حجاب حضرت زهرا🌺 رعایت بکنند نه مثل حجابهای روز چون این حجابها بوی حضرت زهرا(سلام الله علیها) را نمیدهد
#شهیدهادیذوالفقاری🌷
#شبتون_شهدایی
@mahman11
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
📖 السَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ...✋
🌱سلام بر تو ای مولایی که آینه مهربانی خدا هستی.
سلام بر تو و بر روزی که زمین و زمینیان را از محبت، سیراب خواهی کرد.
📚 صحیفه رضویه، زیارت امام زمان عجّل تعالی فرجه در حرم شریف امام رضا علیه السلام.
#اللهمعجللولیکالفرج
#امام_زمان 💚
@mahman11
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊
🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
شهید مدافع حرم سید هادی علوی نسب
شهید مدافع حرم کمال شیرخانی
#سالروز_شهادت
#شادی_روح_شهدا_صلوات
@mahman11
#پیامکی_از_بهشت 💐
💌این را بدانید که مردم محروم دنيا ، حسرت مي خورند و انتظار مي كشند كه روزی این انقلاب به آن كشورها هم صادر شود ، پس اي كسانيكه چشمانتان را بسته ايد و اثرات اين انقلاب را نمي بينيد و فقط ضعفها را مي بينيد و روي آن تبليغ مي كنيد ، بدانيد كه كاري به پيش نخواهيد برد .
اي مسلمانان ايران و ساير كشورهاي ديگر بدانيد كه انشاءالله پيروزي از آن ماست .
🌹 #شهید_والامقام
🕊 #حسین_خزائیلی
@mahman11
🍂در #چهاردهم_تیرماه1361 ، مزدوران حزب فالانژ ، اتومبیل #چهار_دیپلماتیک کشورمان را در هنگام عبور از پست ایست و بازرسی و ورود به شهر #بیروت متوقف و #چهار_سرنشین خودرو مزبور به رغم #مصونیت_دیپلماتیك ، توسط آدم ربایان دستنشانده رژیم تروریستی تلآویو به گروگان گرفته شده و پس از شكنجه و بازجویی، به نظامیان اسرائیلی تحویل داده شدند كه از سرنوشت آنان تاكنون اطلاعی در دست نیست و همه مشتاقانه چشم به راه هستند تا خبری از این عزیزان برسد...
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿✨🤲ما منتظريم
🌱ما منتظریم که آقای #حاج_احمد_متوسليان إن شاءالله بیاید؛نگویید شهید،ما که خبر نداریم از شهادت ایشان.خداوند إن شاءالله که فرزند شما را،هر جا که هست،هر جور که هست،مشمول لطف و فضل خودش قرار بدهد.
ما که آرزو میکنیم إن شاءالله خداوند این جوان مومن و صالح را برگرداند.
«مقام معظم رهبری » ۷۵/۹/۲۵
@mahman11
💌 #خطبه_غدیر ( شماره 8 )
💠 ای مردمان ! همانا او ( یعنی علی) امام است از جانب خداوند و خدا هرگز توبه ی کسی را که منکر ولایت او باشد نپذیرد و او را نبخشاید .
❣#غدیر ❣#عید_غدیر
😍 ۲ روز تا عیدُ اللهِ الاکبر
@mahman11
💌 #خطبه_غدیر ( شماره 9 )
💠 ای مردم ! او ( یعنی علی ) را برتر بدانید که خداوند او را برتری داد و پیشوایی او را بپذیرید که خداوند منصوبش فرمود .
❣#عید_غدیر ❣#بزرگترین_عید
😍 ۲ روز تا عیدُ اللهِ الاکبر
@mahman11
🌹🕊💐🥀💐🕊🌹
#خاطرات_شهداء
#اولین_شهردار_شهید
#سردار_رشید_اسلام
#فرمانده_دلاور
#شهید_مهدی_باکری
باران تازه قطع شده بود. #مهدی از پنجره اتاقش به خیابان نگاه میکرد. جویها لبریز شده و آب در خیابانها و کوچهها سرازیر شده بود.
#مهدی پشت میز نشست. پروندهای را که مطالعه میکرد بست. در اتاق زده شد و نور الله وارد اتاق شد. هول کرده بود.
#مهدی بلند شد و گفت: چه شده نور الله؟ نور الله پیشانی اش را پانسمان کرده بود. با هول و ولا گفت: سیل آمده #آقا_مهدی سیل!
#مهدی سریع گوشی تلفن را برداشت. چند دقیقه بعد گروههای امداد به سرپرستی #مهدی به سوی محله مستضعف نشینی که گرفتار سیل شده بود راهی شدند. تمامی محله را آب پوشانده بود. حجم آب لحظه به لحظه بیشتر میشد. مردم هراسان و با شتاب به کمک مردمی که خانه هایشان گرفتار سیل شده بود میآمدند.
آب در بیشتر نقاط تا کمر مردم بالا آمده بود. سقف بعضی خانهها هوار شده بود روی سرشان و تیرکهای چوبی شان بیرون زده بود. گل و لای و فشار شدید آب گروههای امدادی را اذیت میکرد.
#مهدی پرجنب و جوش به این طرف و آنطرف حرکت میکرد و به امدادگرها دستور میداد.
چند رشته طناب از اینطرف خیابان به آنطرف کشیده شد.
#مهدی و چند نفر دیگر در حالی که فشار آب میخواست آنها را ببرد طناب را گرفتند و خود را به سختی به آنطرف خیابان رساندند. چند زن و کودک روی بامی رفته بودند و هوار میکشیدند. نیروهای امدادی با سعی و تقلا به کمک سیل زدگانی که وسایل ناچیزشان را از زیر گل و لای بیرون میکشیدند شتافتند.
#مهدی به خانهای رسید که پیرزنی در حیاطش فریاد میکشید.
#مهدی در را هل داد. آب تا بالای زانوانش رسیده بود. پیرزن به سر و صورت میزد. #مهدی گفت: چه شده مادر جان؟ کسی زیر آوار مانده؟ پیرزن که انگار جانی تازه گرفته بود با گریه و زاری گفت: قربانت بروم پسرم … خانه و زندگی ام زیر آب مانده کمکم کن! چند نفر به کمک #مهدی آمدند. آنها وسایل خانه را با زحمت بیرون میکشیدند و روی بام و گوشه حیاط میگذاشتند.
پیرزن گفت: جهیزیه دخترم توی زیرزمین مانده. با بدبختی جمعش کرده ام.
#مهدی رو به احمد و هاشم کرد و گفت: یا الله زود جلوی در سد درست کنید! احمد و هاشم سدی از خاک جلوی در خانه درست کردند. راه آب بسته شد.
#مهدی به کوچه دوید. وانت آتش نشانی را پیدا کرد و به طرف خانه پیرزن آورد. چند لحظه بعد شیلنگ پمپ در زیرزمین فرو رفت و آب مکیده شد. پمپ کار میکرد و آب زیرزمین لحظه به لحظه کم میشد.
#مهدی غرق گل و لای شده بود. پیرزن گفت: خیر ببینی پسرم… یکی مثل تو کمکم میکند آنوقت #شهردار ذلیل شده از صبح تا حالا پیدایش نیست. مگر دستم بهش نرسد…
#مهدی فرش خیس و سنگین شده را با زحمت به حیاط آورد. اگر دستم به شهردار برسد حقش را کف دستش میگذارم.
چند ساعت بعد جلوی سیل بطور کامل گرفته شد.
#مهدی پمپ را خاموش کرد و پیرزن هنوز دعایش میکرد. گروههای امدادی پتو و پوشاک و غذا بین سیل زدهها تقسیم میکردند.
#مهدی رو به پیرزن گفت: خب مادر جان با من امری ندارید؟ پیرزن گریه کنان دست رو به آسمان بلند کرد و گفت: پسرم ان شاء الله خیر از جوانی ات ببینی. برو پسرم دست علی به همراهت. خدا از تو راضی باشد. خدا بگویم این #شهردار را چه کند. کاش یک جو از غیرت و مردانگی تو را داشت.
#مهدی از خانه بیرون رفت. پیرزن همچنان او را دعا میکرد و #شهردار را نفرین!
@mahman11
#روز_نود_و_هشتم
✨ بسم رب الشهدا والصدیقین ✨
ختم #نهج_البلاغه در ۱۹۲ روز تقدیم به روح پاک و مطهر شهید ، حاج قاسم سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس .
🌹 #سهم_امروز نهج البلاغه :
🔻 خطبه ی ۲۳۶ تا ۲۳۱ 🔻
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
#روزی_10_دقیقه_وقف_نهج_البلاغه
@mahman11
🌹 سهم امروز نهج البلاغه خطبه ۲۳۶ تا ۲۳۱
┄┄┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅┄┄
📜 #خطبه236 : مولا از هجرت و پیوستن به پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) سخن می گویند :
🔹 ياد مشكلات هجرت
🔻 خود را در راهی قرار دادم كه پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رفته بود و همه جا از او پرسيدم تا به سرزمين "عرج" رسيدم .
( اين جملات در يک سخن طولانی آمده است ، جمله "فاطا ذكره" در همه جا از او می پرسيدم ) يكی از سخنانی است كه در اوج فصاحت قرار دارد ، يعنی خبر حركت پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از ابتداءِ حركت تا پايان ، به من می رسيد ، كه امام اين معنا را با كنايه آورده است)
┄┄┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┄┄
📜 #خطبه235 : هنگام غسل دادن پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمود :
🔹 سخنانی سوزناک و حزن انگیز که کاشف از نهایت اندوه و غم مولاست
🔻 پدر و مادرم فدای تو ای رسول خدا ! با مرگ تو رشته ای بريد كه در مرگ ديگران نبريد ، با مرگ تو رشته پيامبری و فرود آمدن پيام و اخبار آسمانی گسست ، مصيبت تو ديگر مصيبت ديدگان را به شكيبایی وا داشت و همه را در مصيبت تو يكسان عزادار كرد ، اگر به شكيبایی امر نمی كردی و از بی تابی نهی نمی فرمودی ، آنقدر اشک می ريختم تا اشک هایم تمام شود و اين درد جانكاه هميشه در من می ماند و اندوهم جاودانه می شد كه همه اين ها در مصيبت تو ناچيز است . چه بايد كرد كه زندگی را دوباره نمی توان باز گرداند و مرگ را نمی شود مانع شد ، پدر و مادرم فدای تو ، ما را در پيشگاه پروردگارت ياد كن و در خاطر خود نگه دار .
┄┄┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┄┄