لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 بهترین دوستداشتنی
#تصویری
🆔@mahmodkaveh
خون برف از چشم من
1⃣2⃣
به #محمود خبر دادم بیاید بازدید،بردم همه جا را نشانش دادم.بخصوص قرارگاه تاکتیکی را،که قرار بود بچه ها و عملیات را از آن جا هدایت کند.گفت"دست تان درد نکند.همه چیز خوب است.به جز این."🌱
قرارگاه تاکتیکی را می گفت.گفتم"خیلی گشتم جایی را گیر بیاورم که از نظر نظامی بی خطر باشد." اصرار داشت همیشه یک قدم جلوتر از بچه ها باشدو با آن سنگر نمی توانست.خیلی می ماند عقب.🍀
گفتم"هرجای دیگری بروی می بینندت. ببین،منطقه طوری است که زیر دید مستقیم عراقی هاست.این جا بهترین جایی است که می توانی محفوظ بمانی به بچه ها بگویی چی کار کنند."🌿
فردایش خانی را هم با خودش آورد،برای معرفی،به عنوان مسئول محور تا با ما و محورش بیشتر آشنا شود.آن قدر رفتیم که در یک لحظه دیدیم وسط میدان مین💣 هستیم.🍃
ادامه دارد...
راوی:احمد سمرقندی
📚#ردّخون_روی_برف
یہچیزۍبھتمیگم
خوببہشفکر کن:)
اگہنمےتونےلبخندبکارۍ
ࢪویلبایمهدےفاطمہ
حداقلچشماشوگریـوننکن💔...
#امام_زمان
ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ـ ˼
i
❣ دلدارم. امام زمانم ❣
🔅السلام علیکَ حین تصَلّی و تقنُت...
🌱سلام بر تو آن هنگام که از محراب نماز به معراج می روی و در خلوت با خدا و در قنوت عاشقانه ات، برای دعاگویانت دعا می کنی..💚
#امام_زمان
#لبیک_یاخامنه_ای
🆔@mahmodkaveh
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
امام زمانت رابشناس !🌟
💎امام صادق علیهالسلام در تفسیرآیه :
«یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ»
«روزی را (به یادآورید) که هر گروهی را با امامشان فرامیخوانیم»
📗:سوره اسرءایه ۷۱
فرمودند:
امامات را بشناس!
همانا اگر امامات را شناختی،
دیر و زود بودن قیام صاحب الأمر،
زیانی به تو نمیرساند.
کسیکه امام خود را بشناسد
و قبل از قیام او از دنیا برود،
همانند کسی است که در لشگر ایشان،بلکه زیر پرچم ایشان حضور داشته باشد.
📚 :کافی، جلد۱، ص۳۷۱
#اللهمعجللولیکالفرج
🆔@mahmodkaveh
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری #استاد_شجاعی
آیا خدایی که من میشناسم، خدای درستیه؟
یا من درگیر یه خدایِ توهمی هستم؟
✘ از کجا بفهمم؟
🆔@mahmodkaveh
خون برف از چشم من
1⃣3⃣
گفت"مگر این جا را پاکسازی نکرده بودید؟" گفتم"ندیده بودیمش." نه می شد راه رفت،نه دراز کشید.چمباتمه زدم نشستم سرجام.زل زدم به دور و برم، سرم را تکان دادم.🍃
#محمود برگشت نگاهم کرد و گفت"من می روم جلو." گفتم"کجا؟" گفت" پایتان را بلند می کنید و درست می گذارید روی جای پای من" قارقارک های عراقی آمدند بالای سرمان ویراژ دادند.کاش فقط ویراژ بود.🍀
شلیک هم کردند.ما که باک مان نبود.لباس خاکی تن مان بود.ترس مان از #محمود بود که لباسش سبز بود وسیبل ثابت عراقی های حساس به این رنگ.از میدان مین💣 درآمدیم و برگشتیم یگان.🌱
رفتم پیش #محمود گفتم"خانواده ام نگران من هستند.می گذاری بروم." جوابم را نداد.برگشتم پیش بچه ها.داشتند سنگر می کندند.خسته تر و بی حال تر از من بودند.رفتم گفتم"اجازه ام را این بار آمده ام از شماها بگیرم."🌿
ادامه دارد...
راوی:احمد سمرقندی
📚#ردّخون_روی_برف
•.🍃🌸
|صَباحاً أَتنفس بِحُبِّ الْمَهدی |
هر صبح به #عـشقِ
مهدی نفس میکشیم :)
وَ مـا هَــرچِـه داریـم
اَزْ تُـو داریم...🍃
#السلامعلیکیااباصالحمهدی
🦋أللَّھُـمَ_؏َـجِّـلْ_لِوَلیِڪ الفرج
#لبیک_یاخامنه_ای
🆔@mahmodkaveh
🌷 آیتالله #بهجت :
در خلوتمان با خدا، تضرعاتمان، توبهمان، نمازهایمان، عباداتمان، مخصوصاً دعای شریف«عظمالبلاء و برحالخفا» را بخوانیم؛ از خدا بخواهیم برساند صاحب کار را؛ با او باشیم. حالا اگر رساند که رساند، دور نرویم از کنار او، از رضای او دور نرویم. او میبیند، او میداند حرفهایی که ما به همدیگر میزنیم.
@mahmodkaveh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تو وادی سلام چیزی هم فهمیدی؟
⭕️ استاد عالی
🆔@mahmodkaveh
خون برف از چشم من
1⃣4⃣
-می روم خانه،خودم را نشان می دهم می گویم سالمم،مثل قرقی برمی گردم می آیم.یک نفر را گذاشتم جای خودم، سفارش کردم گفتم"یک روزه بر می گردم."🍀
آمدم مریوان، یک اتوبوس🚌 داد می زد تهران،شب🌘 رسیدم تهران.از آنجا هم پریدم توی یک اتوبوس دیگر رفتم مشهد.صبح زود رسیدم دم در خانه مان.🏡 سلام و احوالپرسی و" ساکم را زود ببند بروم حمام🌱
کبره بسته بدنم بس که رنگ آب گرم را ندیده توی این نُه ماه." هر جانوری که فکرش را بکنید توی لباس و سرو کله ام پیدا می شد.رفتم سر و صورتی صفا دادم،آبی به تنم زدم،برگشتم آمدم خانه🌿
یک ناهار🍲 با خانم بچه ها خوردم گفتم " باید برگردم."
-حالا؟
-تو که #محمود را می شناس،الان هم نمی داند من آمده ام.خانمم بارها رفته بود پیش خانمش گله کرده بود.خانمش گفته بود"باز تو شانس داری بالاخره شوهرت را می بینی.من که #محمود را اصلاََ نمی بینم."🍃
ادامه دارد...
راوی:احمد سمرقندی
📚#ردّخون_روی_برف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تصاویر هوایی از تشییع پرشکوه پیکر شهید #حمیدرضا_الداغی در سبزوار
💔 شادی روح این #شهید_غیرت صلوات 🌷
◇🌱◇
من ،
قصه ى فَراق تو را
خاك كرده ام
حاصل چه شد؟
جوانه زدى ؛
بيشتر شدى...
#سردارشهیدمحمودکاوه💞
شبتــــــــــــــــــــــــون شهدایی🕊
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
📖 السَّلامُ عَلی وَلِیِّ اللَّهِ وَ ابْنِ اَوْلِیآئِهِ...
🌱سلام بر تو ای مولایی که همچون پدران پاکت، بر ذره ذره این عالم ولایت داری.
سلام بر تو و بر روزی که زیر پرچم ولایت تو جهان آباد خواهد شد.
#اللهمعجللولیکالفرج
#امام_زمان
#لبیک_یاخامنه_ای
🆔@mahmodkaveh
♨️محاسبه_مراقبه❗️
🔸جزء جزء لحظاتتان را کنترل کنید، بر روی اعمالتان مراقبت داشته باشید، طوری که بعد از یک روز که پشت سر گذاشتی #امام_زمان شب پایین پرونده ات بنویسند: این سالک الی الله خوبی است.
🔸نشود از صبح ساعت هفت هشت بلند شدی تا شب که به رختخواب می روی طوری عمل کنی که آقا با نگاه به پرونده ات بگویند: این چه شیعه ای است، چه سالکی است؟!؟!
🔸یک سالک الی الله صبح هنوز چشم باز نکرده می گوید: "السلام علیک یا مولای یا صاحب الزمان"
در طول روز در تمام ساعات به یاد اربابش است، مبادا عملی از من سر بزند که امام زمانم را برنجانم، شب هم که به رختخواب می رود می گوید: آقا من سعی خودم را کردم، اگر خطایی از من سر زد، جهل داشتم، شما رحمةللعالمینی، مرا ببخش.
🆔@mahmodkaveh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چی میشه آدما از چیزی که به صلاحشون نیست، اینقدر خوششون میاد؟
استاد شجاعی
#درس_اخلاق
🆔@mahmodkaveh
خون برف از چشم من
1⃣5⃣
موقع برگشتن،آمدم دیدم عراق حمله کرده آمده منطقه را از لشکر ۷۷ پس گرفته.بچه ها خیلی آمده بودند عقب. بدم هم نیامد این طور شد.بخصوص که دیدم منصوری هم حالش خوب شده برگشته آمده سر پستش.🌿
رفتم پیش #محمود گفتم"حالا چی؟ باز هم می گویی بمانم؟" گفت"نه" مرغش یک پا داشت.رفتم پیش رئیس ستادش، همان منصوری که گفتم تازه آمده بود. گفت" #محمود گفته به هیچ عنوان نگذار سمرقندی تسویه بگیرد برود."🍃
مرغ او هم یک پا داشت،منتها راضی اش کردم تمام کاغذهای تسویه ام را امضا کند بگذارد بروم.ساکم را بستم آمدم دم در تیپ.دلم نیامد بی خداحافظی بروم. زنگ☎️ زدم به #محمود گفتم چی شده.🍀
گفت"کجایی الان؟" خندیدم گفتم"دم در تیپ.ماشین🚗 هم گرفته ام." آریا بود. بعدها فهمیدم دوسه نفر را مامور کرده گفته"بروید بگیرید بیاوریدش." دست شان بهم نرسید.آمدم رسیدم مشهد.🌱
ادامه دارد...
راوی:احمد سمرقندی
📚#ردّخون_روی_برف