#خون_برف_ازچشم_من
1⃣
لقمه آقاش حلال بود توی نانوایی،که شیرم حلالش می شد،نوش جانش می شد.پا قدمش هم خوب بود بچه ام.پا که گرفت با خودم می بردمش روضه.شیر هم هنوز بهش می دادم.بعد هم که قد کشید رفت دور و بر آقاش پلکید.🌿
آقاش جانش بود و این یکی یکدانه اش. از جلو چشمش ردش نمی داد برود.توی مغازه اش قفسه براش زد،پول داد،جنس آورد آن جا فروخت به بچه ها و هرکی که هله هوله بچگی می خواست. مدرسه هم آقاش می بردش.🍃
یا پای درس آقای خامنه ای.قرآن و این چیزها یاد می گرفت پیشش.لباس طلبگی اش را یادم هست.آقاش پول داد براش دوختند.یکی اش را هم خواهر بزرگش براش دوخت.سرپاش بند نبود لباس طلبگی دارد.🍀
راه می رفت،می رفت خودش را توی
آینه🪞نگاه می کرد می خندید.جیک و پیک درس هاش و حرف های بگو و نگوش را می آورد پیش خواهرش می گفت، درس هاشان را با هم می خواندند،با همدیگر می رفتند درس پس می دادند.می نشستند گوشه اتاق غلط های هم را می گرفتند.🌱
ادامه دارد...
راوی:ماه نساء شیخی(مادر)
📚#ردّخون_روی_برف
🌱آدم باید هیݘ بشہ تا بہ خدا برسہ...
توے شعرِ یہ توپ دارم قلقلیه ے خودمون هم میگہ
"اوݪ توپ زمین میخوره بعد میره آسمون!"
ما هم باید مثل توپ باشیم
اوݪ باید پیش خدا زمین بخوریم تا بتونیم بریم آسمون پیش خودش!
#شهید_مصطفی_صدر_زاده🌷
🖤#سلام_امام_زمانم🖤
🔅 السَّلاَمُ عَلَيْكَ (ایها) اَلثَّائِرُ بِدَمِ اَلْمَقْتُولِ بِكَرْبَلاَءَ...
🏴سلام بر تو ای منتقم داغ های کربلا...
این صدای اَینَ الثائر سرزمین کربلاست، که گوش تاریخ را پر کرده...
🏴برگرد واین دلهای داغدار را التیام بخش!
📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس
#اللهمعجللولیکالفرج
#لبیک_یاخامنه_ای
🆔@mahmodkaveh
👈 سید بن طاووس مینویسد:
🔸مبادا! مبادا! موقع دعا احدی را بر امام زمانت مقدّم بداری...
یک وقت خیال نکنی که مولایت به دعای تو نیازی دارد.
هیهات! هیهات! اگر چنین عقیدهای داری، تو در اعتقاداتت مریض هستی!
اینکه اوّل برای او دعا کنی سبب میشود درهای اجابتی که با گناهانت قفل خورده باز شود...
نگو که "پس چرا فلان استاد و فلان استاد اینگونه عمل نمیکنند؟!..."
به آنچه گفتم عمل کن که «اوّل دعا کردن برای امام زمان»، حقیقتی واضح است
و هرکس از این مطلب غافل باشد در اشتباه فضاحتباری است!
📚 برگرفته از فلاح السائل ص۴۴
🆔@mahmodkaveh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌چرا از روضه لذت میبریم؟
🔻چرا به مجلس روضه علاقه و شوق داریم؟
🔻مگر داستان زخم و شهادت و اسارت، لذت و شادی دارد؟!
🆔@mahmodkaveh
#خون_برف_ازچشم_من
2⃣
گاهی #محمود می خواند گاهی خواهرش. بعد یکی شان می گفت این جاش خوب است و آن جاش باید این طوری خوانده شود.با هم تمرین می کردند.بعد هم که افتاد توی خط اعلامیه و راهپیمایی و این ها،عکس شهدا را می خرید می آورد خانه🏡 قایم می کرد.🍀
یا می برد می داد به آنهایی که قرار بود بدهد.پرچم خیلی دوست داشت دستش بگیرد.عکسش هنوز هست.آن عکس را هم خیلی دوست داشت که پرچم دستش گرفته خندیده.خودش و چهارتا خواهرهاش با هم می رفتند توی خیابان ها شعار می دادند.🌿
من هم می نشستم توی خانه🏡 برایشان ناهار می پختم،شام می پختم،دعا🤲
می کردم"خدایا من سپردم شان دست خودت.نخواه خبرشان را از بهشت رضا برام بیاورند" آقاش هم می رفت،می نشست با #محمود پچ پچ می کردند و با یک گونی می زدند می رفتند بیرون🌱
من هم بچه داری می کردم و آشپزی و دعا"من از خودت می خواهم شان،سالم. همان طور که رفتند." اولش جبهه نرفت. گفت می رود این دخترها و پسرها را آموزش بدهد بتوانند بجنگند.بعد هم رفت راه آهن🚉 و از آنجا هم امام خواستش رفت بیتش نگهبان آنجا شد.🍃
ادامه دارد...
راوی:ماه نساء شیخی(مادر)
📚#ردّخون_روی_برف
✅رهبر عظیم الشأن انقلاب امام خامنه ای؛
🔸وقتی از حضرت_زینب سؤال میشود که عاشورا را چگونه دیدی؟ میفرماید: «ما رأیت الّا جمیلا».
🔹این همه مصیبت در چشم زینب_کبری زیباست؛ چون از سوی خداست، چون برای اوست، چون در راه اوست، در راه اعلای کلمهی اوست.
کار برای خدا اینجور است.
🔸لذا نام زینب و کار زینب امروز الگوست و در دنیا ماندگار است.
#سلام_امام_زمانم 🖤
🥀از ما زمینیان به شما آسمان ، سلام
مولای دلشکسته، امام زمان سلام...
🥀این روزها هزار و دو چندان شکسته ای
حالا کجای روضهی جدّت نشسته ای؟...
#اللهمعجللولیکالفرج
#لبیک_یاخامنه_ای
🆔@mahmodkaveh
♨️توجه و توسل به #امام_زمان عجل الله
💠حجت الاسلام سید حسین مؤمنى:
🔸توجه و معرفت به امام زمان عجل الله #سخت_ترین قفل ها را به روی انسان باز کرده و بن بست را برای انسان می گشاید و مسیر ناهموار را برای انسان هموار می کند.
🔸از امام زمان عجل الله کسی به انسان مهربان تر نیست،توسل به ائمه معصوم علیه السلام بُعد زمانی و مکانی و حیات و ممات ندارد...
بلکه انسان در هر شرایطی می تواند به ائمه معصوم علیه السلام متوسل شود.
🆔@mahmodkaveh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 حواستون باشه سقوط نکنید...
سخنران استاد عالی
🆔@mahmodkaveh
#خون_برف_ازچشم_من
3⃣
جنگ هم که شد به ما نمی گفت دارد می رود.اگر هم می فهمیدیم نمی گذاشت برویم بدرقه اش.بدش می آمد.می گفت" مگر کجا دارم می روم که همه باید بفهمند؟" عکس هاش هنوز هست که هیچ وقت از جلو نگرفته.اصلاََ نمی گذاشت کسی از جلو ازش عکس بگیرد🌱
بیش تر عکس هاش از پشت بود.ناغافل می آمدند ازش می گرفتند.بعد هم که دیگر یاد گرفت اصلاََ نگوید دارد می رود. یک خداحافظی خشک و خالی و بعد هم غیبش می زد.آمدنش هم مثل رفتنش بود. ناغافل سر و کله اش پیدا می شد.🌿
یک بار اوایل صبح رفتم توی حیاط دیدم خودش و راننده اش آمده اند روی زمین خوابیده اند راننده اش می گفت"از کردستان تا این جا توی ماشین🚙 خواب بوده بس که خسته بوده.رفتم بالای سرش بیدارش کنم بیاید تو بخوابد دلم نیامد.🍃
فقط نشستم سیر نگاهش کردم که بعد حسرت نخورم چرا کم نگاهش کرده ام. یک بار حتی رفتیم تهران دیدنش.خودش که نگفت چقدر زخمش زیاد است، دکترهاش گفتند.همه اش می گفت" چیزی نیست که.یک زخم کوچولوست." چند روز ماندیم تیمارش کردیم برگشتیم.🍀
ادامه دارد...
راوی:ماه نساء شیخی(مادر)
📚#ردّخون_روی_برف
#تلنگرانه
اگه ادعا میکنیم که مُحرم و عاشورا رو درک کردیم، باید به خودمون نگاه کنیم ببینیم تو این چند روز از محرم چقدر به امام زمانمون نزدیک شدیم ! اگه همون آدمِ سابقیم، درک نکردیم؛ خیلی عقبیم . . .
#محرم
#امام_زمان
سلام امام زمانم🖤
السلام علیک یا بقیه الله🍃
مولای داغدارما
تا شما نیایی سرهای قدسیان
همه
بر زانوی غم است...
#اللهم_عجل_لوليک_الفرج
بحق سيدتنا الزينب علیها السلام
#لبیک_یاخامنه_ای
🆔@mahmodkaveh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ن❤️
👈 شاید آن یک نفر تو باشی!!
👈 شاید #او_منتظر_توست....👌
✋312+1
چهارکارمحبت امام زمان(عج)
رادردلتون زیاد میکنه
🆔@mahmodkaveh
#خون_برف_ازچشم_من
4⃣
آن بار توی بیمارستان🏨 مشهد به آقای خرمی گفتم"اگر می خواهی بروی مرا هم ببر." مجروح ها زیاد بودند و آقای خرمی گفت"چشم حاج خانم." چشمم که به #محمود افتاد دیدم دارد چشم هاش را یک جوری می کند که یعنی"با خرمی نروی آ،ننه."🍀
حساب کار دستم آمد ایستادم. خرمی گفت"برویم،حاج خانم؟" #محمود زل زد توی چشم هام تا بشنود"هستم حالا، شما برو من خودم می آیم." آن خنده اش کلی می ارزید تا دید نرفته ام سوار ماشین🚙 بیت المال بشوم.🌿
یادم هست آقاش می خواست برود جبهه. بهش گفت"قدمت روی چشم،ولی با خرج خودت بیا.نشنوم یک وقت با بچه ها آمده باشی آ." یک بار دیگر آمدیم تهران برویم سر به خانواده قمی بزنیم- که تازه شهید🌷 شده بود-زنگ زدم بهش گفتم" این ها می خواهند بیایند کردستان ننه."🍃
گفت"قدم شان روی چشم." گفتم"ما هم بیاییم؟" انتظار داشتم بگوید"نه". گفت" اگر با آقام می آیی بیا،دلم براتان تنگ شده." غروبی رسیدیم کردستان.رفتیم دیدیم تازه از عملیات برگشته،با سر و کله خاک و خلی.نشست پای حرف ها و گریه های خانم قمی.🌱
ادامه دارد...
راوی:ماه نساء شیخی(مادر)
📚#ردّخون_روی_برف