#سلام_امام_زمانم🌿
📖 السَّلاَمُ عَلَى حُجَّةِ الْمَعْبُودِ وَ كَلِمَةِ الْمَحْمُودِ...
🌱سلام بر آن مولایی که آینه ی تمام نمای خداست.
سلام بر او و بر روزی که تمام خلق در آینه وجود او، خدا را به تماشا خواهند نشست...
📚 مفاتیح الجنان، زیارت امام زمان سلام الله علیه به نقل از سید بن طاووس.
#اللهمعجللولیکالفرج
#لبیک_یاخامنه_ای
🇮🇷🏴🇮🇷🏴🇮🇷
🆔@mahmodkaveh
♨️وقت ظهور امام زمان ارواحنا فداه
🔸وقت ظهور #امام_زمان علیه السلام از اسرار الهی است و لذا فرموده اند:
« کذب الوقّاتون »؛ (دروغ گفته اند تعیین کنندگان وقت ظهور!)
🔸 اما بعض بزرگانی را که زیارت کرده ایم [بدون اینکه وقت مشخصی معین کنند]اجمالا گفته اند: «فرج، نزدیک است»؛ یعنی بیشتر مدت غیبت سپری شده است و مقدار کمتری مانده است، اما اینکه چه زمانی محقق می شود را هیچکس نمی داند!
🔸 وظیفه ی ما #دعا_کردن برای ظهور و سلامتی مولایمان امام زمان علیه السلام است. دعای شریف «اللهم کن لولیک الحجّه بن الحسن…» را روزی چند مرتبه با اخلاص بخوانید...
🖋آیت الله فاطمی نیا
🇮🇷🏴🇮🇷🏴🇮🇷
🆔@mahmodkaveh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻چی بودیم؟
🔺چی شدیم؟
🇮🇷🏴🇮🇷🏴🇮🇷
🆔@mahmodkaveh
مسابقه #من_کاوه_هستم(۳)🍃
#اولین_مجروحیت_سنگین
5⃣
اگه یه تیر به ما شلیک بشه،میام این جا تیربارونت می کنم.برو هرکاری دلت می خواد بکن و به هرکی می خوای خبر بده. معطّل نکن.ما این چیزا سرمون نمی شه." چندتا از بچه ها داخل پادگان ماندند و مامور شدند خبر آمدن ما را به "قرارگاه حمزه" و "محمد بروجردی" بدهد.حرکت مان را شروع کردیم.🍃
راننده دوشکای جلویی "قمی" بود، دوشکای عقبی هم من،راننده آمبولانس "#کاوه" هم "جواد حامد".من فیوز چراغ همه ماشین ها را برداشتم.شب مهتابی بود.با این حال هیچ چیز را نمی دیدم. شیشه جلویی ماشین هم که در عملیات خرد شده بود،به عدم دید من کمک می کرد.باسرعت ۸۰،۷۰ کیلومتر جاده را می رفتم و گاهی که آمبولانس جلویی سرعتش را کم می کرد🌱
چون سرعتم زیاد بود و فاصله مان کم،محکم می کوبیدم روی پدال ترمز.با این کار،دوشکاچی با سینه می رفت توی دوشکا و دادش بلند می شد:"چی کار می کنی...یواش...داغون شدم..." چون جلو را اصلاََ نمی دیدم،بعضی وقت ها مجبور می شدم شیشه ماشین را بکشم پایین و سرم را از پنجره بدهم بیرون،اما باد محکم می زد توی صورتم و اشک از چشم هایم درمی آمد.🌿
ناچار دوباره سرم را می آوردم داخل.در بین راه چندبار با پایگاه های ارتش درگیر شدیم.بعضاََ راه را بسته و سیم خاردار گذاشته بودند.سریع راه را باز می کردیم، سیم خاردارها را کنار می زدیم و دوباره راه می افتادیم.۳۰ کیلومتری"ارومیه" بی سیم زدم به"قمی" و گفتم"قمی! فیوز ماشین رو بذار،من کور شدم،دیگه نمی تونم.فیوز رو بذار،گازشو بگیر بریم."🍀
ادامه دارد...
راوی:جواد نظامپور
📚#من_کاوه_هستم
🆔@mahmodkaveh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹زیبایی های انقلاب اسلامی🇮🇷
📌دستاوردهای انقلاب اسلامی🇮🇷