♨️تقرب به امام زمان ارواحنا فداه
🔸محبتتان را متوجه خدا و متمرکز اهلبیت علیهمالسّلام کنید. و با اظهار محبت، محبتتان را شکوفا کنید.
1⃣ یک راه اظهار محبت این است که بنشینید قربانصدقهی امام زمان ارواحنافداه بروید.
برای سلامتی امام زمان ارواحنافداه نذر کنید، صدقه بدهید، صلوات بفرستید و دعا و زیارتنامهی ایشان را بخوانید. یک راهش این است.
2⃣ راه دیگر این است که خودت را آنطوری که امام زمان ارواحنافداه میخواهد و میپسندد بسازی و تربیت کنی.
🔸انسان مثلا میبیند من حسود و بدخواه هستم، بخل و خساست دارم. اینها صفاتی است که آقا میفرماید: «از آنها دوری کنید. چرا؟ چون ما از این صفات بدمان میآید. مایهی سخط ماست.»
یک محب، اینها را از خودش دور میکند.
🖋 حاج آقا زعفری زاده
🆔@mahmodkaveh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کنجکاوانه قرآن بخوان!
👈 باید به عنوان غذای روزانه قرآن بخوانیم!
🆔@mahmodkaveh
مسابقه #من_کاوه_هستم (۵)🍃
#عملیات_بدر
2⃣
ما به جای این که به غرب"دجله" برویم، به ناچار راهی شرق "دجله"و حدِّفاصل "جزیره" و "هور" شدیم.ارتش عراق به شدّت همه جا را می کوبید.من و "#محمود" رفتیم "قرارگاه کربلا" که آن موقع فرمانده اش"عزیزجعفری" بود. قرارگاه بر حفظ مناطق آزاد شده شرق "دجله" اصرار داشت.برگشتیم محل استقرار تیپ."#محمود" هنوز خیال پا پس کشیدن نداشت و دنبال راه کاری برای عبور از رودخانه و انتقال نیروهایش به غرب "دجله" بود.🍀
می خواست هرطور شده این عملیات استشهادی را انجام دهد.در صورت موفقیت،در اصل همان کاری را انجام می دادیم که قرار بود با هلی برن انجام دهیم."#محمود"من را صدا زد و گفت:"مجید! سریع بلند شو برو پیش مهدی باکری توی القرنه،دوتا قایق جیمی نی بگیر بیار.با قایق می ریم اون ور دجله،طناب میندازیم،نیروها رو با طناب می بریم اون طرف رودخونه."🌱
کاغذی هم برداشت و روی آن نوشت: "برادر باکری سلام،لطفاََ تعداد دو قایق جیمی نی تحویل برادر ایافت مسئول واحد اطلاعات یگان دهید." #محمود منتظر قایق هم نشد.او قبل از رفتن من،به بچه هایی که شناگر خوبی بودند دستور داد به خودشان طناب ببندند و عرض رودخانه "دجله" را- که حدود ۱۵۰ تا ۲۰۰ متر می شد- طی کنند و به آن طرف بروند.🍃
تمام این آمد و شدها،زیر بارش بی امان گلوله و بمباران هوایی دشمن اتفاق می افتاد و ما لحظه ای درامان نبودیم.سریع با ماشین خودم را به مقر بچه های "لشکر عاشورا" رساندم و بعد از تحویل نامه به "مهدی باکری" دو عدد قایق "جیمی جی" از واحد تدارک تحویل گرفتم.حال و روز آنها هم مثل ما بود و کلافه گی و سردرگمی و آتش متراکم دشمن،بیداد می کرد.قایق را پشت تویوتا انداختم و برگشتم.🌿
ادامه دارد...
راوی:مجید ایافت
📚#من_کاوه_هستم
🆔@mahmodkaveh
صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی Gomnam313.ir (1).pdf
4.69M
♨️فایل پی دی اف صلوات ابوالحسن ضرّاب اصفهانی
💢یکی از اعمالی که مرحوم آیتالله بهجت قدسسره مقید بودند عصرهای#جمعه به آن بپردازند، خواندن صلوات ضراب اصفهانی است که از امام عصر علیهالسلام روایت شده است.
📚 (بهجتالدعاء، ص١٧٧)
📌 این دعا در ابتدای مفاتیحالجنان در اعمال روز جمعه آمده است...
👈از خواندن آن غافل نشویم که
سفارش امامِ زمانمان است.
#امام_زمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💽سردار فاتح خرمشهر،شهید حاج احمد کاظمی:
برای خوشایند هیچ کس جهنم نرید....!!!!😔😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟡 با گوش جان بشنوید...
👌 بهترین دعا هنگام افطار
🔰 لطفا در ثواب انتشار این سخن نورانی از آیت الله ناصری رضوان الله علیه شریک شوید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥دیدزدن پای برهنه زن تجربهگر مرگ ، توسط یک فرد در بیمارستان و ناراحتی او از این وضعیت!!
هرکیآࢪزوداشتهباشه✨
خیلےخدمتکنه⛑
#شهـــیدمیشه...!🕊
یهگوشهدلتپا👣بده،
شهدابغلتمیکنن...❤️
•
ـ مابهچشمدیدیمایناࢪو...👀
ـ ازاینشهــدامددبگیرید،🖐🏼
ـ مددگرفتناز #شهدا ࢪسمه...☔️
•
دستبذاࢪࢪوخاکقبرشهید💭بگو...
حُسینبهحقاینشهید،🥀
یهنگاهبهمابکن..💔🌱
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#اِللَّھُمَّعَجِلݪِوݪیَڪَاݪفَࢪُج
♦️سلام امام زمانم✋🌸
🔹آقاجان امروز یک امید
و آرزو در قلبمان کاشته
و ورد زبانمان جارے میشود؛
🔹کـاش دَر صَحراے مَحـشَر
وَقتی خُدا پُرسید
بَندِه مَن روزِگآرَت رآ چِگونه گُذَراندے
مَهدے فآطِمه بَرخیزَد وگویَد
مُنتَظِر مَن بود
#اللهم_عجل_لولیک_فرج
#لبیک_یاخامنه_ای
🆔@mahmodkaveh
استوری
📝 #دعای_افتتاح
📖 وَ افْتَحْ لَهُ فَتْحا یَسِیرا و اجْعَلْ لَهُ مِنْ لَدُنْکَ سُلْطَانا نَصِیرا
🔆 خدایا برای #امام_زمان پیروزی آسان رقم بزن، خدایا از خودت براى امام زمان سلطنتى پیروزىآفرین قرار بده
🆔@mahmodkaveh
مسابقه #من_کاوه_هستم (۵)🍃
#عملیات_بدر
3⃣
وقتی رسیدم،تعدادی از بچه ها با طناب وسط آب بودند و چندنفر هم این ور آب طناب را می کشیدند.#محمود هم بین شان بود.قایق ها را پایین آوردیم و بعد از باد کردن،داخل آب انداختیم."#محمود" که طناب دستش بود و عرق از صورتش می چکید،به من گفت:"مجید! بیا کمک." جریان آب شدت داشت و باعث شده بود بچه هابه راحتی نتوانند از رودخانه عبور کنند.در همین حین،پیکی از طرف قرارگاه آمد و به "#محمود" گفت:"دیگه نیاز نیست شما برید اون طرف دجله، ماموریت شما عوض شده،باید نیروهاتون رو جمع کنید، ببرید کمک لشکر ۵نصر و ۲۱ امام رضا.🌿
اون ور خط شکسته شده و باید برید اون جا پدافند کنید."#محمود از شنیدن این خبر،چنان به هم ریخت که انگار با پتک بر سرش کوبیده اند.بدون معطّلی به من گفت:"مجید! موتور رو روشن کن بریم." می خواست به سنگر فرماندهی برود که حدود چهارکیلومتر عقب تر،داخل یک کانال عراقی در منطقه شرق "دجله" بود.۰آن جا که رسیدیم،"آقا رحیم"[صفوی] داخل کانال نشسته بود.#محمود بلادرنگ نقشه را پهن کرد و گذاشت جلوی "آقا رحیم".ایشان به"#محمود" گفت:"اوضاع مساعد نیست.🍀
دشمن از بالای دجله وارد شده و یگان ها رو یکی یکی با قدرت پس می زنه،شما باید برید همون جایی که بهتون ابلاغ شده." "#محمود" با حرارت منحصربه فردش گفت:"حرفشم نزنین،من هرطور شده خودم و نیروهام رو می رسونم اون طرف دجله." "آقا رحیم" گفت:"نه آقاجان! الان شما شرایطش رو نداری،نمی تونی بری." "#محمود" که کمی صدایش بلند شده بود،جواب داد:"من وضعم خوبه،من نیومدم جنوب خوش گذرونی،اومدم عملیات چریکی بکنم،این بخشی از کارمه. 🍃
سخت تر از اینش تو کردستان انجام دادم." "آقا رحیم" هم کمی صدایش را بلند کرد و گفت:"وقتی می گم نمی شه، یعنی نمی شه! شما چه جوری می خوای این همه نیرو رو ببری غرب دجله،امکان پذیر نیست." "#محمود" گفت:"شما منو آوُردین جنوب که همین نمی شه رو انجام بدم.نمی شه تو کار من نیست." "آقا رحیم" که دیگه صبرش سرآمده بود،با تحکّم گفت:"من فرمانده تو هستم و اینی که بهت گفتم یه دستوره،باید هم اجرا بشه."🌱
ادامه دارد...
راوی:مجید ایافت
📚#من_کاوه_هستم
🆔@mahmodkaveh
❣#سلام_امام_زمانم ❣
🔅 السَّلاَمُ عَلَى الْحَقِّ الْجَدِيدِ...✋
🌱سلام برآن حقیقتی که با ظهورش هرچه باطل است رنگ خواهد باخت و زمین و زمان را حیاتی نو خواهد بخشید.
📚 صحیفه مهدیه، زیارت پنجم حضرت بقیة الله
#اللهمعجلالولیکالفرج🤲
#لبیک_یاخامنه_ای
🆔@mahmodkaveh
🔴🔵 حقیقت اجرنا من النار یا مجیر
🔥اجرنا من النار یا مجیر
🔹پناه بده از آتش ای پناه دهنده
🔴 پناه الهی که در صلوات شعبانیه
کهف حصین نام برده شده است
محمد و آل محمد صلوات الله علیهم هستند...
🔹 و امام سجاد علیه سلام در دعای ۴۷ صحیفه امام زمان ارواحنا رو اینگونه معرفی می کند :
فَهُوَ عِصْمَةُ اللائِذِينَ، وَ كَهْفُ الْمُؤْمِنِينَ وَ عُرْوَةُ الْمُتَمَسِّكِينَ، وَ بَهَاءُ الْعَالَمِينَ...
او را حافظ پناهندگان و سنگر مؤمنان و دستاويز نجات جويان و فروغ مردم جهان قرار دادى...
هر کسی به آنان وصل شد از هر آتش و غمی پناه داده شده که اصل پناه و کشتی نجاتند.
🔵 حقیقت (اجرنا من النار یا مجیر)
معنایش این است که دست من را به دست امام زمانم برسان.
🆔@mahmodkaveh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : مهمترین ادب ماه مبارک رمضان
🆔@mahmodkaveh
مسابقه #من_کاوه_هستم (۵)🍃
#عملیات_بدر
4⃣
هرچه"#محمود" توضیح عملیاتی داد، "آقا رحیم" قانع نشد.این جا دیگر غرب نبود و #محمود نمی توانست حرفش را به کرسی بنشاند.برگشتیم و "#محمود" دستور توقف کار را به همه داد.جالب این که نیروها هم وقتی شنیدند دیگر نباید برویم آن طرف رودخانه،ناراحت و پکر شدند.آن ها همه مصمم بودند و آماده.با دو گردان امام حسین(صلوات الله علیه) و امام علی(صلوات الله علیه) حرکت کردیم.پاتک دشمن خیلی سنگین بود و اجازه نفس کشیدن نمی داد.🌱
رسیدیم اولین کانال.کانالی با ارتفاع حداکثر ۱/۵ متر و عرض ۱متر که آب "دجله" را به "هور" وصل می کرد.این کانال در حقیقت خط مقدم و محل پدافند بود و دشمن نباید از این کانال عبور کرده و پیش روی هایش را ادامه می داد.هنوز گردان ها آرایش کاملی در کانال پیدا نکرده بودند که "منصوری" مجروح و به عقب منتقل شد.بعد از استقرار گردان در خط،زد و خورد، شدّت زیادی گرفت.آن ها پاتک می کردند و ما هم می زدیم.🌿
"#محمود" دائم در حال رفت و آمد در خط دو کیلومتری مان بود و دستورات لازم را می داد. حدود ۳۰۰تانک جلوی ما به صف شده بودند.آن ها برای پایین آوردن روحیه ما، حتی درحال توقف هم گاز می دادند. علاوه بر صدای مهیب گاز دادن تانک ها، زمین هم زیرپایمان می لرزید.یکی از تانک های دشمن زیادی پیش روی کرده و خودش را به پشت خاکریز چشبانده بود.زاویه این تانک طوری بود که به راحتی می توانست بچه های ما را در طرفین خاکریز با دوشکا بزند.چندنفر را هم زد.🍀
چپ و راست خط را به دنبال "#محمود" برانداز کردم.دیدمش.درحال دویدن بود. خودم را به او رساندم وگفتم:"#محمود! جان هرکس دوست داری،بالاغیرتاً از خاکریز فاصله نگیر.یه مقدار از خاکریز فاصله بگیری،دوشکا زدتت." تندی گفت:" باشه،باشه." از او جدا شدم و رفتم به موقعیتم.هنوز مدتی نگذشته بود که گفتند"#کاوه" را با دوشکا زدند.من دیگر او را ندیدم،چون منتقلش کردند عقب.ما آن شب هم در خط مقاومت می کردیم،اما فردا دستور عقب نشینی کامل صادر شد و همه برگشتیم.🍃
پایان این قسمت
راوی:مجید ایافت
📚#من_کاوه_هستم
🆔@mahmodkaveh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از امام زمان بگوییم ❤️
صحبت های شیرین استاد عالی