eitaa logo
حاج محمود کریمی
1.3هزار دنبال‌کننده
958 عکس
418 ویدیو
10 فایل
📺پایگاه رسانه‌ای‌حاج محمود کریمی 📜 تنها کانال متن اشعار حاج محمود کریمی 📢 اعلام مراسم:ولادت امیرالمومنین 🗓 🕌 امامزاده علی اکبر،چیذر ارتباط با مدیر @ali2581 ✅پایگاه اینترنتی فطرس: www.fotros.ir ⛔️انتشارفقط با لینک
مشاهده در ایتا
دانلود
📋 : وقتی که در دور برت لشکر نباشد ۱۴۰۱ 🎤 با نوای حاج محـــــمود کریـــــمی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ وقتی که در دور و برت، لشکر نباشد وقتی برایت یک‌نفر یاور نباشد وقتی که «هل من ناصر» تو، بی‌جواب هست وقتی که شرم از سبط پیغمبر نباشد خواهر اگر جان را نریزد زیر پایت دیگر به جان تو قسم، خواهر نباشد باید که قربانی شوند؛ این دو جوانم باور بکن! راهی از این بهتر نباشد وقتی که عبدالله هم داده رضایت عذری نمانده؛ صحبتی آخر نباشد وقتی وهب را مادرش تقدیم کرده از یک مسیحی، خواهرت کم‌تر نباشد بگذار تا کامل شود، عشق من و تو بگذار بین ما، کس دیگر نباشد کاری بکن ای عشق من! در روز محشر تا خواهرت شرمنده از مادر نباشد من هرچه را دارم اگر ریزم به پایت جبران یک موی علی‌اصغر نباشد هستند اولاد من؛ امّا خون این‌ها رنگین‌تر از خون علی‌اکبر نباشد گفتی همیشه خواهرت را دوست داری حالا نباید روی حرف‌اش «نه» بیاری از غربتت مولا خبر دارند هردو بر حال امروزت، نظر دارند هردو تنهایی‌ات این‌جا درآورد اشک‌شان را از غصّه‌ات، چشمان تر دارند هردو پوشانده‌ام بر تن، لباس رزم‌شان را بنگر چه تیغی بر کمر دارند هردو من که حریف بی‌قراری‌شان نبودم شور عجیبی بین سر دارند هردو از لحظه‌ای که گفته‌ای «نه»؛ ای برادر! حال و هوای محتضر دارند هردو از بس‌که شوق پرزدن را دوست دارند بر تن به‌جای دست، پر دارند هردو از نسل ابراهیم و اسماعیل هستند در دست‌شان تیر و تبر دارند هردو وقت رجزخواندن، شبیه شیر هستند وای از دمی که نیزه بردارند هردو مانند خورشیدند و آتش می‌فشانند شیران جنگند و شرر دارند هردو با خون‌شان آمیخته شور شجاعت مانند عبّاست، جگر دارند هردو بگذار این‌ها سوی میدان پر بگیرند من راضی‌ام هردو به پای تو بمیرند شمس حجاب گنبد دوّار؛ ای دختر حیدر! بدر سپهر عصمت و ایثار؛ ای دختر حیدر! در کرب‌و‌بلا نقطه‌ی پرگار؛ ای دختر حیدر! روح بلند حیدر کرّار؛ ای دختر حیدر! ای تیغ کلام تو شرربار؛ ای دختر حیدر! ای مهر نگاه تو گهربار؛ ای دختر حیدر! ای هم‌قطار سیّدالاحرار؛ ای دختر حیدر! ای ثانی زهرا؛ ای زینت مولا؛ بانوی عاشورا ای رشته‌کوه صبر و صلابت؛ ای دختر حیدر! خورشید فروزان هدایت؛ ای دختر حیدر! پیغمبر ایثار و شهادت؛ ای دختر حیدر! ای سیده‌ی صبح قیامت؛ ای دختر حیدر! درهم شکن تخت خلافت؛ ای دختر حیدر! بردی به دوشت بار امانت؛ ای دختر حیدر! هستی امانت‌دار امامت؛ ای دختر حیدر! تصویر و تجلّای شجاعت؛ ای دختر حیدر! ای عالم و اعلم؛ بانوی دو عالم؛ بانی محرّم تو زینبی و یار حسینی؛ ای دختر حیدر! تو بانوی دربار حسینی؛ ای دختر حیدر! بعد از حسین، تکرار حسینی؛ ای دختر حیدر! گنجینه‌ی اسرار حسینی؛ ای دختر حیدر! پیغمبر ایثار حسینی؛ ای دختر حیدر! فاتح‌ترین سردار حسینی؛ ای دختر حیدر! تو قبله‌ی اقمار حسینی؛ ای دختر حیدر! ای لیله‌ی اسرا؛ ای روح مصلّی؛ یا زینب‌کبری  ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🏷شهادت 📌 پایگاه رسانه ای حاج‌ محمود‌ کریمی @mahmoudKarimi_matn 🎧 فــــــایل صوتـــــی ↙️
چهارپایه‌خوانی (وقتی که در دور و برت، لشکر نباشد) - حاج محمود کریمی.mp3
42.61M
📌عـــزاداری شــب چهارم محرّم ۱۴۴۴ 🎙 بامدّاحی: 🕌 هیئــت رایةالعبّاس (علیه‌السّلام) 📍 نشر آثار حاج محمود کریمی @mahmoudKarimi_matn @MAHMOUDKARIMMI
📋 : اگر آتش به دلت هست و اگر تب داری ۱۴۰۱ 🎤 با نوای حاج محـــــمود کریـــــمی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اگر آتش به دلت هست و اگر تب داری یا اگر از غم و اندوه و بال، سینه لبالب داری یا پریشانی روز و دل آتش‌زده هرشب داری چاره‌اش نور علی نور، دعای نور است بسم ربّ نور است؛ گرچه او مستور است چاره‌اش زمزمه‌ی نور، دعای زهراست چاره‌اش یک مدد از چادر بانوی خداست نور خورشید نه؛ مهتاب نه؛ این‌ها همه هیچ نور می‌خواهی از آن چادر بانو دریاب نور آن عصمت ناب نور از ریشه‌ی آن چادر قدسی‌ست که قدّیسه‌ی صدّیقه به سرداشته، می‌جوشد از این چادر پر وصله‌ی خاتون علی، سرّ مکنون علی چادری که سر هر ریشه‌ی آن معجزه در معجزه پنهان کرده، درد درمان کرده، زخم کتمان کرده، عاریت بوده شبی، نزد شمعون یهودی و سحر با نورش از یهودی‌ها هم دل ربوده‌ست و مسلمان کرده سیره‌اش را دریاب، در دل این گرداب، ریشه‌اش را دریاب، این سلاح تقواست، چادرت حصن حصین زهراست، رنگی از نور خداست، هرکه دارد به سرش، سایه‌ی رحمت دارد حسّ آرامشی از باغ نجابت دارد عفّت و عاطفه و لطف و محبّت دارد عطر عصمت دارد، چادر مشکی او ریشه‌ی غیرت دارد چادرت را دریاب! چادرت حرمت و عزّت دارد چیست آن؟ پوشش بیت‌الله است رنگ آن تیره ولی بر سرتان پرچم ثارالله است چیست چادر؟ صدف گوهرهاست، حرم دخترهاست، حافظ باورهاست، چادر مشکی تو شهپر توست، خواهرم! سنگر توست، دست زهراست که روی سر توست وارث نور حجاب! چادرت را دریاب ولی ازتیر هوس‌ها دوری، حاضری درهمه‌جا، در حفاظ نوری، نوری ازجنس شرف، نوری از جنس غرور مثل قرآن‌کریم «فی کتاب مکنون» «فی حجاب مستور» چادر آرامش یاس، وسط طوفان‌هاست ستر ناموس خداست، چادر آسودگی لاله از اندیشه‌ی باد چادر آسایش گل‌برگ از احساس نظربازی‌هاست چادر خیمه‌ی عاشوراست، چادر ارث زهراست چادر مادرمان دست مرا می‌گیرد با همان انوارش؛ با همان اسرارش با همان حسّ صمیمیّت خود، با همان غیرت خود بین راه و بیراه، بین گاه و بیگاه تا که لب باز نکرده است؛ دعا می‌گیرد با همان مادری‌اش، فکر من است روز و شب روضه‌ی او، ذکر من است نه فقط دست من و تو به پرش هست دخیل همه از نوح و خلیل، فطرس و جبرائیل دودمان آدم، سال‌ها هست که حاجات از آن می‌گیرند، از همان مقنعه، جان می‌گیرند ناتوانند و توان می‌گیرند همه با گریه زبان می‌گیرند: چادرت را بتکان؛ لطف خدا را بفرست چادرت را بتکان؛ روزی ما را بفرست ای که روزی دو عالم، همه از چادر توست روزی ماه محرّم، همه از چادر توست و خدا نیز به آن نور، مباهات کند فخر بر «مادر سادات» کند چادری که به پرش، بوسه‌ی احمد دارد روی هر ریشه‌ی آن، بوی محمّد دارد چقدر چشم کشیده است علی؛ حیدرکرّار روی چادر بانویش، نور سرمد دارد ولی افسوس! که یک روضه‌ی پر غصّه‌ی بی‌حدّ دارد روضه‌ای بد دارد؛ ای مدینه! ای داد! از نگاهی سنگین؛ دادها از بیداد آه! این چادر پرنور، زمین خورد؛ زمین پاره از لطمه‌ی بی‌باکی شد یک نفر کاش بگوید که چرا خاکی شد پشت در بود که آتش سر زد یک نفر شعله‌ای آورد و به جان در زد در آتش‌زده را وای که بر مادر زد زینب افتاد؛ حسن برسر زد؛ دید درکنده نشد ضربه‌ای دیگر زد؛ وای محکم‌تر زد! قنفذ از راه، از آن‌لحظه که آمد، می‌زد تازه می‌کرد نفس را و مجدد می‌زد وای از دست مغیره؛ چقدر بد می‌زد جای هرکس که در آن‌روز نمی‌زد، می‌زد کربلا چادر زهرا به سر زینب بود سپر زینب بود؛ لشکری دور و بر زینب بود درمیان گودال، قمر زینب بود؛ سحر زینب بود جگر زینب بود؛ آن‌طرف، حرم شعله‌ور زینب بود این‌طرف برسر نی، هم‌سفر زینب بود گرچه زینب از غم، غیر خوناب نخورد آه از سینه کشید؛ با دل پرخون گفت: مادر آب کجایی؟! پسرت آب نخورد پای فریاد غم‌اش، سینه‌ای نیست که در عرش خدا چاک نشد ناله می‌زد ز جگر: پدر خاک کجایی؟! پسرت خاک نشد از کنار گودال، چادرش را دو گره بست؛ قدم را برداشت، کوه غم را برداشت بی حسین و عبّاس، او علم را برداشت یک‌تنه بار حرم را برداشت رفت تا شام بلا نعره‌اش کاخ ستم را برداشت  ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🏷شهادت 📌 پایگاه رسانه ای حاج‌ محمود‌ کریمی @mahmoudKarimi_matn 🎧 فــــــایل صوتـــــی ↙️
روضه (اگر آتش به دلت هست و اگر تب داری) - حاج محمود کریمی.mp3
43.27M
📌عـــزاداری شــب چهارم محرّم ۱۴۴۴ 🎙 بامدّاحی: 🕌 هیئــت رایةالعبّاس (علیه‌السّلام) 📍 نشر آثار حاج محمود کریمی @mahmoudKarimi_matn @MAHMOUDKARIMMI
📋 : نون و قلم آمدند ۱۴۰۱ 🎤 با نوای حاج محـــــمود کریـــــمی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نون و قلم آمدند کفن به تن، شبیه هم آمدند دو پهلوان زینب دوتا مدافع‌حرم آمدند برای دل‌گرمی رقیّه‌ی برادرم آمدند دو تا علی‌اکبر فدیه به صاحب‌علم آمدند به اذن نام «مادر» چه با ادب، چه محترم آمدند نوه‌های حیدرکرّار، نوه‌های جعفرطیّار هردو آماده‌ی پروازن؛ بیا منّت سر من بگذار ما که دیدیم زمین‌خوردن مادر رو دیگه اینا نبینن ما که دیدیم آتیش پر و معجر رو دیگه اینا نبینن چشماتو می‌بوسم؛ اجازه بده دستاتو می‌بوسم؛ اجازه بده رومو زمین نگذار؛ اجازه بده پاتو می‌بوسم؛ اجازه بده اینا شاگرد علمدارن؛ می‌دونی چقد جنم دارن عزم انتقام بانوی بی‌مزار بی‌حرم دارن ما که بودیم که دست حیدرو بستن دیگه اینا نباشن ما که بودیم آتیش به خونه زد دشمن دیگه اینا نباشن جان و دل خواهر! اجازه بده جان علی‌اصغر، اجازه بده می‌دونم الان توو دلت چی گذشت به خاطر مادر، اجازه بده تا قیامت هرجا میدونه، عشق تو باشه، بهاش خونه جون میدن به پات اونایی‌که حبّ «حیدر» توو رگاشونه من می‌بینم که خیمه‌ها میشه غارت دیگه اینا نبینن من می‌بینم، میره رو نی شیرخوارت دیگه اینا نبینن تا این علم بالاس، اجازه بده تا خیمه‌ها برپاس، اجازه بده نذار ببینن چی میاد به سرم بعد تو و عبّاس، اجازه بده  ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🏷شهادت 📌 پایگاه رسانه ای حاج‌ محمود‌ کریمی @mahmoudKarimi_matn 🎧 فــــــایل صوتـــــی ↙️
زمینه (نون و قلم آمدند، کفن به تن، شبیه هم آمدند) - حاج محمود کریمی.mp3
28.95M
📌عـــزاداری شــب چهارم محرّم ۱۴۴۴ 🎙 بامدّاحی: 🕌 هیئــت رایةالعبّاس (علیه‌السّلام) 📍 نشر آثار حاج محمود کریمی @mahmoudKarimi_matn @MAHMOUDKARIMMI
📋 : زینب مضطرم؛آمدم از حرم ۱۴۰۱ 🎤 با نوای حاج محـــــمود کریـــــمی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ زینب مضطرم؛ آمدم از حرم تا بگیرم اذن میدان ای برادرم! کودکانم ببین: چون طفل خوشه‌چین لطفی ای نازنین! جانا جان مادرم! من مورم و تو سلیمان جان خواهر را مرنجان یار دیرینه‌ام: تویی آئینه‌ام جان مادر، مزن دست رد به سینه‌ام ببین روی سرم؛ چادر مادرم با این چادر مثل بانوی مدینه‌ام هدیه‌ام را برنگردان جان خواهر را مرنجان با قلب پر دردم دو سرباز آوردم جانا! راضی مشو دست‌خالی برگردم این دو جنم دارند؛ طیّار و کرّارند مرد می‌دانند و شاگرد علمدارند راهی‌شان کن سوی میدان جان خواهر را مرنجان  ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🏷شهادت 📌 پایگاه رسانه ای حاج‌ محمود‌ کریمی @mahmoudKarimi_matn 🎧 فــــــایل صوتـــــی ↙️
واحد (زینب مضطرم؛ آمدم از حرم) - حاج محمود کریمی.mp3
15.38M
📌عـــزاداری شــب چهارم محرّم ۱۴۴۴ 🎙 بامدّاحی: 🕌 هیئــت رایةالعبّاس (علیه‌السّلام) 📍 نشر آثار حاج محمود کریمی @mahmoudKarimi_matn @MAHMOUDKARIMMI
📋 : ۱۴۰۱ 🎤 با نوای حاج محـــــمود کریـــــمی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ أنا البدرُ أنا الفجرُ أنا اللّيالي والعشرُ أنا الشّفعُ أنا الوَترُ أنا الحشرُ أنا النّشرُ أنا العصرُ أنا النصرُ أنا المَوتورُ والوِترُ أنا القهرُ أنا القدرُ أنا النّهيُ أنا الأمرُ أنا صاحبُ الرّايه أنا آيةُ الآيه أنا وحدي عسكرُ الحسين أنا العباس أنا العباس أنا الطّورُ أنا الصُّوْرُ أنا الكتابُ مسطورُ أنا الأصلُ أنا الفصلُ بكفّي الرّقّ منشورُ مِنَ النورِ أنا النّورُ أنا الجنّةُ والحورُ أنا القائلْ أنا الكافِلْ فداءَ السّبطِ منحورُ أنا زمزمُ المحشرْ نفسُ المرتضى حيدرْ أنا وحدي عسكرُ الحسين أنا العباس أنا العباس عظيمُ الشانْ أنا الميزان أنا الإحسانُ والإيمان أخي اللؤلؤ أخي المرجان آلاءُ سورةِ الرحمن أنا المذكور أنا المستور أنا ابنُ سورةِ الإنسان أنا السّقّاء رِواءُ الماء أنا حكاية العطشان أنا حارسُ القِربة أنا هيبةُ الكعبة أنا وحدي عسكر الحسين أنا العباس أنا العباس أنا الفاتقْ أنا الرّاتقْ أنا النّجمُ أنا الطّارق أنا الوعدُ أنا الصّادقْ أنا الرّعدُ أنا البارقْ أنا العاتقْ أنا الواثقْ وبالحقِّ أنا النّاطقْ أنا السّابقْ أنا الّلاحقْ أنا المعشوقُ والعاشقْ أنا شاهِدُ الإسرا عينُ فاطمه الزّهرا أنا وحدي عسكرُ الحسين أنا العباس انا العباس أنا النّجوى أنا الرّجوى أنا الدّينُ أنا التّقوى على الظُّلمهْ أنا النّقْمهْ على الكفرِ أنا البَلوى أنا النّعمهْ أنا الرّحمهْ أنا الجنّةُ والمأوى ومن أهوى أنا صارَ وصرت أنا من أهوى أنا يوسفُ الحورا أنا بابُ عاشورا أنا وحدي عسكرُ الحسين أنا العباس أناالعباس ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🏷شهادت 📌 پایگاه رسانه ای حاج‌ محمود‌ کریمی @mahmoudKarimi_matn 🎧 فــــــایل صوتـــــی ↙️
شور (أنا البدرُ أنا الفجرُ) - حاج محمود کریمی.mp3
9.83M
📌عـــزاداری شــب چهارم محرّم ۱۴۴۴ 🎙 بامدّاحی: 🕌 هیئــت رایةالعبّاس (علیه‌السّلام) 📍 نشر آثار حاج محمود کریمی @mahmoudKarimi_matn @MAHMOUDKARIMMI
📋 : غمی بزرگ در دلم، مرا عذاب میدهد ۱۴۰۱ 🎤 با نوای حاج محـــــمود کریـــــمی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ غمی بزرگ در دلم، مرا عذاب می‌دهد تورا صدا که می‌زنم؛ سنان جواب می‌دهد برای بار اوّل است، خودم سوار می‌شوم کار رسیده تا کجا! فضّه، رکاب می‌دهد مقابل نگاه یک سپاه، می‌خورم زمین همین‌که شمر ناقه‌ی مرا شتاب می‌دهد آیه‌ی تطهیر! بگو چه خاک بر سرم کنم؟! دهان قاتلان تو بوی شراب می‌دهد نداشت فایده قسم به کوفیان؛ تو سوختی نشسته دخترت، قسم به آفتاب می‌دهد گرفته لکنت زبان؛ سه ساله‌ات که این‌چنین سوال خواهر تو را دیر جواب می‌دهد شیر درست می‌شود؛ گریه بلند می‌شود همین‌که برلب خودش، رباب آب می‌دهد  ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🏷شهادت 📌 پایگاه رسانه ای حاج‌ محمود‌ کریمی @mahmoudKarimi_matn 🎧 فــــــایل صوتـــــی ↙️
شور (غمی بزرگ در دلم، مرا عذاب می‌دهد) - حاج محمود کریمی.mp3
5.76M
📌عـــزاداری شــب چهارم محرّم ۱۴۴۴ 🎙 بامدّاحی: 🕌 هیئــت رایةالعبّاس (علیه‌السّلام) 📍 نشر آثار حاج محمود کریمی @mahmoudKarimi_matn @MAHMOUDKARIMMI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌 صوتی 🔖 عزاداری شب پنجم الحرام ١٤٤٤ 🗓 سه‌شنبه یازدهــــم مـــــردادماه ۱٤٠۱ 📍چیذر، هیئت‌رایةالعبّاس(علیه‌السّلام) 🎙 بانوای: و 🔉 | کودکی کرده‌انـد دوشادوش 🔉 | روی دشتی از خون، روی تلّی 🔉 | گفته بودم بهـش، تـوی خیمه 🔉 | عمـــو حسـین؛ مـــرا ببخـــش 🔉 | ای شهید اوّل گودال؛ عبدالله 🔉 | ای انتهای توبه‌ی آدم، حسین 🔉 | سلام ای برتر از ایوب، صبـرت 🔉 | شبای پریشونی بــا چشمـــای 🏷 📱 پایگاه رسانه ای حاج محمود کریمی @mahmoudKarimi_matn
📋 : کودکی کرده اند دوشادوش ۱۴۰۱ 🎤 با نوای حاج محـــــمود کریـــــمی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کودکی کرده‌اند دوشادوش لحظه‌ها را بزرگ‌تر شده‌اند هردو از یک بن‌اند و یک ریشه ‌شاخه‌هایی سترگ‌تر شده‌اند دو مناره، کنار گنبد سبز دو بهشت به دوش پیغمبر دو ستاره، دو کهکشان خورشید به تمام بهشتیان سرور دو برادر، دو نیمه از یک سیب دو برابر، دو مثل بی‌همتا دو مسیحا دم و دو یوسف روی دو سنوبر، دو ماه خوش‌سیما مثل هم، شب گرسنه خوابیدند هم‌نشین هم‌اند زیر عبا هم قدم بوده‌اند در نجران در کنار هم‌اند ذی‌القربی دست در دست‌های هم دارند زانوی غم، کنار یک‌دیگر گریه کردند روز و شب‌ها بر مادر بی‌مزار یکدیگر هردو شمشیر مشترک دارند تیغ شمشیرشان، دو دم دارد یک دمش صلح و دیگری قیام یک کتابی که دو قلم دارد عاقبت، لحظه‌ی فراق آمد لاجرم، فصل بی‌قراری شد یکی از آن دو بی‌برادر ماند دیگری رفت و زخم، کاری شد ظاهراً یک برادر از دنیا رفت و دیدار به قیامت شد در حقیقت ولی چو آینه بود تا که بشکست؛ بی‌نهایت شد پابه‌پای برادر از یثرب مکّه و مروه و صفا رفته حج خود را گذاشت در کعبه با حسین‌اش به کربلا رفته با حسین‌اش کنار نعش جوان محتضر بود و خون‌جگر برگشت با برادر، کنار علقمه رفت با برادر، خمیده‌تر برگشت دید تا که برادرش تنهاست لشکری از «حسن» فراهم کرد یک سپاه از یتیم‌هایش را عازم محشر محرّم کرد یک حسن، قاسم است در پیکار دیگری، حیدری است در میدان آن یکی، احمدست در غزوه این یکی در تلاطم و طغیان یک حسن زیر پای مرکب ماند یک حسن روی خاک غلطان شد یک حسن زیر دست‌وپا گم شد یک حسن باز تیرباران شد یاد ایّام کودکی‌هاشان دست خود را به دست خواهر داد آخرش آخرین کبوتر را از بلندی خیمه‌ها پرداد دست‌هایش شبیه یک کودک از دم خیمه‌ها، شتابان شد شد مجسّم به جسم، عبدالله سپر تیغ‌های برّان شد چشم در چشم با برادر شد بازهم یاد کودکی افتاد دست‌هایش جدا شد عبدالله بین گودال، کودکی افتاد با برادر در آن دم آخر سر به بالین مادر افتاده خنجر کند قاتل‌اش با آن حنجر خشک هم در افتاده زیر آن چکمه‌های تازه‌ی شمر کهنه پیراهن‌اش شده پامال آخرش چکمه‌اش به کار آمد دست او بند بود در گودال سر جدا گشت و کوفیان شاد از کشتن یک غریب بودند و در هیاهو، میان هلهله‌ها اسب‌ها نانجیب بودند و می‌رسد از قلب میدان، صدایت؛ ای عمو جانم! ای عمو آرزو دارم شوم فدایت؛ ای عمو جانم! ای عمو تا سپر تیر شوم به جایت؛ ای عمو جانم! ای عمو تا که خون من بریزد به پایت؛ ای عمو جانم! ای عمو از خیمه بیرون، عبدالله آمد؛ یاور برای ثارالله آمد این گل پرپر با دیده‌ی تر به لشکر می‌زند مانند حیدر الله اکبر سوی میدان، دست خالی می‌آیم؛ ای عمو جانم! ای عمو من سپر شمشیر و نیزه‌هایم؛ ای عمو جانم! ای عمو قبل من پیشت رسیده بابایم، ای عمو جانم! ای عمو می‌زند از قتلگاهت صدایم؛ ای عمو جانم! ای عمو از خیمه بیرون، عبدالله آمد؛ یاور برای ثارالله آمد این گل پرپر با دیده‌ی تر به لشکر می‌زند مانند حیدر الله اکبر  ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🏷شهادت 📌 پایگاه رسانه ای حاج‌ محمود‌ کریمی @mahmoudKarimi_matn 🎧 فــــــایل صوتـــــی ↙️
📋 : روی دشتی از خون ۱۴۰۱ 🎤 با نوای حاج محـــــمود کریـــــمی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ روی دشتی از خون، روی تلّی از خاک ایستاده به تماشای عمو می‌وزد باد و رخ سوخته‌ای می‌سوزد می‌وزد باد و ترک‌های لب‌اش، شعله‌ور است ولی انگار خبر از عطش و تشنگی‌اش هیچ نداشت ولی انگار ز خود یا ز حرم، بی‌خبر است چه‌قدر میل پریدن دارد ولی افسوس که بال‌اش بسته است دست او، دست بزرگ حرم بی‌علم است دست زینب، ای وای! می‌وزد باد و تب خاطره‌ها می‌آید پرده‌ها می‌افتد؛ باز در خلوت شهر یثرب باز در تنگ غروب، سمت یک قبّه‌ی نور سمت دیوار بقیع، دست در دست برادر می‌رفت زائرانی کوچک که بزرگی ز قدّ و قامت‌شان می‌بارید دو مه بدر تمام، دو پرستوی یتیم فاتحه می‌خوانند سر قبر بابا زیر لب می‌گویند جای خالی تو این‌جاست ولی پر شده است چه عمویی داریم! مهربان‌تر ز همه سایه‌اش از سر ما، کاشکی کم نشود گفت قاسم که بیا برخیزیم که عمو، چشم‌به‌راه من و توست ایستاده به در خانه که ما را بیند جان من! عبدالله نرود از یادت که اگر با تو نبودم روزی نفسی دور نگردی از او و چنین شد عمری‌ست که دامان عمو، بالش اوست شانه‌اش پنجه‌ی او؛ جای خواب‌اش آغوش به سرش دست نوازش هرروز گاه می‌گفت: عمو؛ گاه پدر ولی ارباب فقط «جان پدر» می‌گفتش به خودش آمد و دید همه رفتند و کسی نیست، کسی غیر از او قاسم از دست‌اش رفت؛ یا علمدار که رفت به حرم پای جسارت وا شد؛ به خودش آمد و دید پیش‌روی‌اش، همه‌ی لشگر دشمن جمع‌اند همه در یک نقطه، دشتی از لشگر و از نیزه و تیغ و شمشیر، دشنه و سنگ و عمود و آهن همه در یک گودی، متراکم شده‌اند جان به لب‌هایش بود؛ نفسش بند آمد چشم‌هایش شد تار؛ گرد و خاک سرخی از افق تا به افق می‌پیچد؛ مردن امّا آسان ماندن اینجا چه‌قدر دشوار است دست لرزانش را، عمّه با دستی که سر و پا می‌لرزید می‌فشرد از سر احساس امانت‌داری دید هرقدر که بشتابد زود، باز هم دیر شده تشنه‌ای می‌سوزد؛ خواهری می‌نالد طاقت از دست‌اش رفت؛ گاه بر پنجه‌ی پا قامت‌اش می‌کشد و می‌بیند گاه بر روی زمین می‌افتد و به دستی که هنوز آزاد است به سر و سینه‌ی خود می‌کوبید ناله‌اش گم می‌شد بس‌که فریاد و صدا می‌آمد هلهله می‌پیچید گوییا ناله‌ی او سمت عمو، نه! که به زینب نرسید و گم شد؛ آن‌طرف زخم‌زنان این‌طرف لطمه‌زنان، آن‌طرف بارش زخم این‌طرف ناله و آه، وای عمّه! به نگاهی دریاب اوّلین جاست که در پیش عمو نیستم و می‌مانم چه‌قدر سنگین است، غم این لحظه‌ی تلخ جای هرلحظه که بر پیکر او می‌آمد زخم سرخی به رخ‌اش جا می‌کرد هرچه جان داشت به دستان‌اش داد دست خود را طرفی برد و رها کرد از بند آستین پاره‌ای از او به کف زینب ماند یادگاری یتیمی تنها گوییا عمّه‌ی سادات، صدای حسن‌اش را بشنید خواهرم ممنونم! بگذار او برود بگذار او بپرد که گر این‌جا ندهد جان دم آتش زدن و سوختن اهل‌حرم، می‌میرد لحظه‌ای که تو و طفلان، همگی شعله‌ورید چادری نیست که بر سر گیرید غیرت‌اش را بنگر؛ بگذار او برود تشنه‌تر عبدالله، جانب قربان‌گاه پیش‌روی‌اش همه‌ی لشگر دشمن جمع‌اند همه در یک نقطه می‌رود می‌بیند آن‌چه را که نتوانست ببیند، جبریل مادرش می‌بیند؛ ذوالجناح‌اش سرخ است نیزه‌ها رو به زمین؛ تیغ‌ها رو به هوا باز فوّاره‌ی خون؛ یک‌نفر خود ز سر می‌دزدد یک‌نفر می‌خواهد، زره از تن بکشد ناکسی بر بدنش، نیزه را می‌شکند مادرش می‌بیند، لب او خشک است و سنگ، پیشانی او می‌شکند یک‌نفر نیّت انگشتری‌اش را دارد دشنه‌ای می‌چرخد؛ باز فوّاره‌ی خون من مگر مرده‌ام این‌جا که به او می‌تازید؟! به سرش می‌چرخید چکمه‌پوشی آمد؛ تیغ خود بالا برد آخرین ضربه‌ی خود را آورد دید چشمان حسین، سپری را پیش‌اش دست‌هایی کوچک که به مویی بند است باز هم مثل قدیم، سر عبدالله است روی دستان عمو باز هم مثل قدیم، خنده‌ای زد به رخ‌اش کودک آرام گرفت؛ لحظه‌ی آخر گفت ای عمو! امّا باز لب ارباب به هم خورد و شنید از لب‌اش «جان پدر»! ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🏷شهادت 📌 پایگاه رسانه ای حاج‌ محمود‌ کریمی @mahmoudKarimi_matn 🎧 فــــــایل صوتـــــی ↙️
روضه (روی دشتی از خون، روی تلّی از خاک) - حاج محمود کریمی.mp3
41.46M
📌عـــزاداری شــب پنجم محرّم ۱۴۴۴ 🎙 بامدّاحی: 🕌 هیئــت رایةالعبّاس (علیه‌السّلام) 📍 نشر آثار حاج محمود کریمی @MAHMOUDKARIMMI @mahmoudKarimi_matn
📋 : گفته بودم بهش توی خیمه نمی شینم ۱۴۰۱ 🎤 با نوای حاج محـــــمود کریـــــمی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ گفته بودم بهش، توی خیمه نمی‌شینم من به غیر از عمو، هیچ‌کسی رو نمی‌بینم عمّه جان! دستمو رها نمی‌کنی چرا؟! من می‌خوام با عمو برم به روی نیزه‌ها روی سینه‌ی عمو، نشسته شمر بی‌حیا دارن آماده میشن بیان به خیمه‌ها تشنمه؛ بذار برم به دریا برسم از رو دستای عمو به بابا برسم زیر دست و پا برم به زهرا برسم گفته بودم بهش که من از خون نمی‌ترسم از چیزی جز فراق «عمو جون» نمی‌ترسم عمّه جانم! توروخدا بهم نگو بمون ببین از هر ر‌گ‌اش، بلنده فوّاره‌ی خون سمت قتلگا دارن می‌برنش کشون‌کشون عمّه جون میگه بابام خودت رو برسون بی عمو برای من، بهشتم قفسه بس‌که خون رفته ازش، دیگه بی‌نفسه من میرم تا که خدا به دادم برسه از دل خیمه‌ها، آتیش شعله‌ور اومد سپر یوسف فاطمه، بی‌سپر اومد از خدا بی‌خبرا! چند نفر به یک نفر راهو وا کنید؛ اومد از خیمه، آخرین پسر پیش تیغ حرمله، میشم برات سینه سپر دست خالیم، سپر شد برات آخر سر نیزه‌ی بغض تو رو، روو قلبم زدنو می‌شنوم حالا صدای بابام حسنو مثل تو، بابام حسن بغل کرده منو  ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🏷شهادت 📌 پایگاه رسانه ای حاج‌ محمود‌ کریمی @mahmoudKarimi_matn 🎧 فــــــایل صوتـــــی ↙️
زمینه (گفته بودم بهش، توی خیمه نمی‌شینم) - حاج محمود کریمی.mp3
14.81M
📌عـــزاداری شــب پنجم محرّم ۱۴۴۴ 🎙 بامدّاحی: 🕌 هیئــت رایةالعبّاس (علیه‌السّلام) 📍 نشر آثار حاج محمود کریمی @MAHMOUDKARIMMI @mahmoudKarimi_matn
📋 :عمو حسین ، مرا ببخش ۱۴۰۱ 🎤 با نوای حاج محـــــمود کریـــــمی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ عمو حسین مرا ببخش! در آتش فراق، شعله‌ور شدم مرا ببخش! میان قتلگاه، دردسر شدم مرا ببخش! به خاطر صدای کودکانه‌ام میان نعره‌ها، چه بی‌اثر شدم ببخش اگر فقط به قدر یک نفس برای تو سپر شدم ولی تو حق بده به من میان خیمه‌گاه، خون‌جگر شدم چگونه زنده باشم و ببینم از دو چشم خود دوباره بی‌‎پدر شدم ولی عمو، تو تشنه‌ای دمی که نیزه گرم کشتن من است تو لحظه‌ای نفس بگیر امیر تشنه‌ها بیا و لحظه‌ای نفس بگیر که دیگر عازم سفر شدم  ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🏷شهادت 📌 پایگاه رسانه ای حاج‌ محمود‌ کریمی @mahmoudKarimi_matn 🎧 فــــــایل صوتـــــی ↙️
زمینه (عمو حسین؛ مرا ببخش!) - حاج محمود کریمی.mp3
6.97M
📌عـــزاداری شــب پنجم محرّم ۱۴۴۴ 🎙 بامدّاحی: 🕌 هیئــت رایةالعبّاس (علیه‌السّلام) 📍 نشر آثار حاج محمود کریمی @MAHMOUDKARIMMI @mahmoudKarimi_matn
📋 : ای انتهای توبه آدم،حسین جان ۱۴۰۱ 🎤 با نوای حاج محـــــمود کریـــــمی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ای انتهای توبه آدم، حسین جان! ای ابتدای سوره مریم، حسین جان! این روزها، شبیه پدر مادرت شدی با این لباس مشکی ماتم، حسین جان! ما با بهشت کار نداریم تا که هست شش گوشه‌ات میان دو عالم، حسین جان! آن‌جا بهشت هست که «زهرا» نشسته است پس کنج هیئتیم از این دم، حسین جان! ما دل‌خوشیم با تو و شال عزای تو هرآن‌چه غیر تو به جهنم، حسین جان! تا مرهم جراحت لب‌های تو شویم آورده‌ایم این‌همه زمزم، حسین جان! خرج تو می کنیم تمام گلوی خویش تا جان دهیم ماه محرّم، حسین جان! با هر هزارونهصدوپنجاه زخم تو فریاد می‌زنیم دمادم، حسین جان! درهم بخر تمامی ما را؛ شنیده‌ایم درهم شدی به خاطر درهم، حسین جان!  ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🏷شهادت 📌 پایگاه رسانه ای حاج‌ محمود‌ کریمی @mahmoudKarimi_matn 🎧 فــــــایل صوتـــــی ↙️
واحد (ای انتهای توبه آدم، حسین جان!) - حاج محمود کریمی.mp3
5.07M
📌عـــزاداری شــب پنجم محرّم ۱۴۴۴ 🎙 بامدّاحی: 🕌 هیئــت رایةالعبّاس (علیه‌السّلام) 📍 نشر آثار حاج محمود کریمی @MAHMOUDKARIMMI @mahmoudKarimi_matn
📋 : شبای پریشونی ۱۴۰۱ 🎤 با نوای حاج محـــــمود کریـــــمی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شبای پریشونی با چشمای بارونی مثه چشمه‌ای امّا بازم تشنه می‌مونی برا اون‌که مرد مرداس حرمش همیشه دریاس علمش همیشه بالاس یامولا، یامولا، یاعبّاس توو خونه‌ی کرمتم اباالفضل دیوونه‌ی حرمتم اباالفضل بهونه‌ی کرم تو، حسینه نشونی حرم تو، حسینه همه کس‌و‌کار منی، علمدار ماه شب تار منی، علمدار دونَه يا نفسُ هُوني وبعدَهُ لا تكوني هذا غريبُ الزهرا هنا وارِدُ المنونِ لو قطَعتُمُ يَميني فبِها حمَيتُ ديني قالَها حقَّ اليَقينِ يا مولى، يا مولى، يا عباس حيدريُّ الهِمَمِ، ابا الفضل حسَنيُّ الكَرَم، أبا الفضل يا حاميَ حرَمِ الحسينِ يا حاملَ علَمِ الحُسينِ حينَ هوى علَمُک، يا عباس فاطمةُ صرَخَت، يا عباس شفامون اباالفضله، دوامون اباالفضله به اذن خود ارباب، آقامون اباالفضله پسر رشید مولاس سپر عزیز زهراس قمر تموم دنیاس یامولا، یامولا، یاعبّاس ستاره‌ی شبای من، اباالفضل همه نفسای من، اباالفضل تویی که حال دلمو می‌دونی تویی که پای عاشقا می‌مونی می‌دونی که جای دیگه نمی‌رم آرزومه برای تو بمیرم كفّاهُ ميزانُ ديني روحي فداءُ اليمينِ لأجلِهِ الكونُ عبدٌ ببابِ أمِّ البنينِ طه سَيِّدُ الهداية علي سَيِّدُ الولاية هو سَيِّدُ السقاية يامولى، يامولى، ياعبّاس يا مَعدَنَ الشَّهامةِ اباالفضل يا زمزمَ القِيامةِ اباالفضل عيونُكَ حَرَمُ الجَمالِ قِبلَتُكَ خِيَمُ العِيالِ وخُتِمَ كَلامُهُ يخويا أجابَهُ إمامُهُ يخويا وحَقِّ أمِّ البنينِ أبيعُ كلَّ السِّنينِ وأشتري في عَزاهُ زيارَةَ الأربعينِ خالِعاً بالدَّربِ نَعلي خالِعاً بالبابِ عَقلي ناسِياً داري وأهلي يامولى، يامولى، ياعبَاس الإِذنُ دَمعةٌ على رُقيه وهي تَفِرُّ بالفَلا رُقيّه يا زائرينَ كربلا بِدوني قلبي يَصيحُ معَكُم خُذوني بِصَحنهِ تذَكّروا العقيلة وإنّما، لا تَذْكُروا العقيله دلی که گرفتاره، نداره دیگه چاره کلید دل ارباب، توو دست علمداره لقبش امیر و سقاس آقای دلای شیداس یه نگاش، دوای درداس یامولا، یامولا، یاعبّاس سینه‌زن خواهرتم، علمدار گدای برادرتم، علمدار همه آب و گل منی، علمدار همه‌چی دل منی، علمدار دلی که شده دیوونه، علمدار نوحه برا تو می‌خونه، علمدار ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🏷شهادت 📌 پایگاه رسانه ای حاج‌ محمود‌ کریمی @mahmoudKarimi_matn 🎧 فــــــایل صوتـــــی ↙️
شور (شبای پریشونی با چشمای بارونی) - حاج محمود کریمی.mp3
31.77M
📌عـــزاداری شــب پنجم محرّم ۱۴۴۴ 🎙 بامدّاحی: 🕌 هیئــت رایةالعبّاس (علیه‌السّلام) 📍 نشر آثار حاج محمود کریمی @MAHMOUDKARIMMI @mahmoudKarimi_matn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا