4_5949633610339321372.mp3
4.79M
شنبه ۸ شهریور۹۹
🔰بیت الاحزان اثنی عشری
#محمود_اسدی_شائق
[ به احترام ذکر مصائب ذوات مقدسه، لطفاً بامعرفت و در شرایط مناسب گوش فرا دهید.]
@mahmud_asadi_shaegh135
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#امام_سجاد_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#زمزمه
۸۶۲
ازغصه های تو ندارم خواب
چهل ساله هستم به پیچ وتاب
قلبم می سوزه تا می بینم آب
بابای مظلوم
بادیدن شیرخواره می گریم
تا می بینم گوشواره می گریم
به یاد گوش پاره می گریم
بابای مظلوم
اگر ببینم گلی رو پرپر
یادم میاد رو نیزه هجده سر
****
از داغ بین سینه می گفتم
با مردم مدینه می گفتم
از کینه ی دیرینه می گفتم
بابای مظلوم
گفتم تو را تشنه بریدن سر
نبود جای سالم روی پیکر
به قدر این نگین انگشتر
بابای مظلوم
من پاره پاره پیکرت دیدم
در بوریا تن تو پیچیدم
****
از شامیان من ولوله دیدم
شادی و رقص و هلهله دیدم
من خنده های حرمله دیدم
بابای مظلوم
دیدم یکی به کاکلت زد چنگ
دیدم که صورتت زخون شد رنگ
پیر زنی بر سر تو زد سنگ
بابای مظلوم
آن صحنه کی رود مرا از یاد
سرِ تو از نیزه زمین افتاد
****
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#امام_سجاد_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#زمزمه
۸۶۳
دیدم هر آنچه چشمی ندیده
دیدم کبوتر درخون تپیده
طوری زبابایم سر بریدند
که خون حلقش بر نی چکیده
دیدم چو جسم عریان بابا
دربوریا من پیچیدم او را
ازپا فتادم آندم که دیدم
مرکب به روی جسمش دویده
هم دیده ام جسمی بین گودال
ازظلم دشمن گردیده پامال
هم دیده ام باچشمان خونبار
برنیزه هجده سرِ بریده
نمانده تاب و توانِ گفتن
نرفته هرگز زخاطرِ من
زضربِ دستِ سنگینِ دشمن
دیدم که طفلی خورده کشیده
دیدم هماره با اشک وناله
روی کبودِ طفل سه ساله
دیدم که در گوشه ی خرابه
ره می رود با قدّخمیده
****
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#امام_سجاد_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#زمینه
۸۶۴
کس نبیند آنچه من دیده ام
مدینه چون گلِ خشکیده ام
آه و واویلا
یاد شهدا هر شب می نالم
چهل ساله که یاد گودالم
آه و واویلا
سینه ی من شد غرقِ در ناله
دیدم کتک خورد طفل سه ساله
آه و واویلا
کربلا زخم تیر و سنان بود
امان از شام که زخم زبان بود
آه و واویلا
شامیان بر اشک ما خندیدند
پای سرِ بریده رقصیدند
آه و واویلا
یکی بر مطربها می داد انعام
آن یکی می داد بر علی دشنام
آه و واویلا
شامیان قلب ما را شکستند
ده تن را به یک ریسِمان بستند
آه و واویلا
****
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#امام_سجاد_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#نوحه
۸۶۵
من ای مدینه از نفس فتادم
غمها که دیدم کی رود ز یادم
با آن همه غم روی پا ستادم
ندارم توانی شدم قد کمانی
رفته رمق ز دست و پایم
هر لحظه یاد کربلایم
جان من از غصه به لب رسیده
دیدم به صحرا لاله های چیده
بوسه زدم به حنجر بریده
خودم دیدم آنجا تن بی سرش را
پاشیده دیدم جسم بابا
در بوریا پیچیدم او را
من دیده ام تن های پاره پاره
دائم بود چشم پر از ستاره
به نیزه دیدم شیروخواره
دلم در پیچ و تاب وای من از رباب
از دیدن آن سر خمیدم
آه از جگر هر دم کشیدم
****
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#امام_سجاد_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#نوحه
۸۶۶
آنچه من دیده ام کسی ندیده خدا
نه کسی دیده است و نی شنیده خدا
من پریشان شدم
دیده گریان شدم
وامصیبت
من کشیدم به شانه کوه درد و بلا
دیده ام تازیانه خوردن عمه را
وای من از جفا
می زدن عمه را
وامصیبت
****
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#امام_سجاد_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#واحد
۸۶۷
شده دیدنی حال زین العباد امشب
رسیده دگر جانم ازغصه ها برلب
اگرچه ز یاد همه رفته ام اما
نرفته ز یادم غم عمه ام زینب
شود امشب هر دوچشمم بسته
به یاد بابم دلم بشکسته
خودم اربا اربا تن اکبرو دیدم
خودم روی نیزه سر اصغرو دیدم
توی کوچه،بازار شهرحرام افسوس
کتک خوردن عمه وخواهرو دیدم
خدا داند که نرفته از یاد
دمی که خواهر زناقه افتاد
دلم ازغم وغصه شد زیرورو ای وای
به غمهای ما خنده میکرد عدو ای وای
پس ازکشتن اصغر آن حرمله ی پست
سرمرکبش بسته راس عمو ای وای
به شهر کوفه دلم شد صدچاک
کشیده میشد سر او برخاک
****
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#بی_بی_شریفه_سلام_الله_علیها
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#غزل_مدح_مرثیه
۸۶۸
من شریفه بر کریم آل طاها دخترم
هم ز مریم همز ساره هم ز حوا برترم
گاه بر دامان زینب گه به آغوش حسین
من در این سن کمم از آسمانی ها سرم
همچو جد خود علی مشگل گشای عالمم
من به تنهایی خودم کُلّ حوائج را درم
دردهایش را دواو مرهمم برزخمهایش
هرکه در عمرش فقط یکبار گشته زائرم
هر که گرید در غمم امروز،فردا غم ندارد
چون که من در روز محشر خود شفیع محشرم
بین راه کوفه صد بار از مصیبت خم شدم
کس نمی داند چه دیدم یا چه آمد برسرم
آنقدر گویم که با صورت فتادمبر زمین
زیر پای ناقه ها لِه شد تمام پیکرم
پیکرم را عمه زینب روی دست خود گرفت
دید حتی تن نمانده از وجود لاغرم
شائق این غم را برای اهل دل تنها بگو
که تنم شد پای تاسر مثل زهرا مادرم
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#بی_بی_شریفه_سلام_الله_علیها
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#مثنوی
۸۶۹
من شریفه یتیمهی حسنم
مثل بابای خود کریم منم
باب حاجاتِ عالمِین شدم
بین ره کشتهی حسین شدم
گر چه بستند کوفیان دستم
چون عمویم گره گشا هستم
کربلا را به چشم خود دیدم
غصه ها را به چشم خود دیدم
تشنگی برده بود هوشِ مرا
پاره کردند هر دو گوشِ مرا
چه بگویم چه صحنه ها دیدم
که به یک نصفِ روز پاشیدم
کوفیان ظلم بی عدد کردند
چادر عمّه را لگد کردند
همهی هست ما به نیزه زدند
سر ششماهه را به نیزه زدند
ناکسان خون به قلبها کردند
خنده بر اشک چشمِ ما کردند
تا عمو رفت من اسیر شدم
نرسیده به کوفه پیر شدم
بارها زیر دست و پا مُردم
چون رقیه منم کتک خوردم
تا که از روی ناقه افتادم
کسی آنجا نیامد امدادم
آسمان از غمم پر از مِه شد
زیر پای شتر تنم لِه شد
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#بی_بی_شریفه_سلام_الله_علیها
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#چهارپاره
#محاوره
۸۷۰
شریفه دختر عموی خوب من
رفتی و من از غمت، غمین شدم
چشماتو بستی و رفتی عزیزم
ندیدی که خرابه نشین شدم
هردوتا از روی ناقه افتادیم
ولی دستای تورو نبسته زجر
کاش منم مثل تو جون داده بودم
نمی افتادم ولی به دست زجر
میدونم که زیر پای شتری
بمونه اگه کسی دردسره
هرچی هم پای شتر سنگین باشه
ولی باز حرمله پاش سنگین تره
شریفه شکر خدا تو رفتی و
سربابامو بریده ندیدی
تازیانه خوردی مثلِ من ولی
به رخ عمه کشیده ندیدی
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#بی_بی_شریفه_سلام_الله_علیها
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#قطعه
۸۷۱
در کربلا چها که کشیدم ز دست ظلم
دیدم هزار داغ ولی باورم نبود
یکعمر بوسه زد به سر و صورتم عمو
بعد از عمو حسین کسی یاورم نبود
عمه به جای من کتک از دست شمر خورد
جز او کسی به فکر دل مضطرم نبود
****
دیدم رباب را که کمان تر شد از کمان
میدید روی نیزه سر شیرخواره بود
در قتلگاه جسم عموجانِ من حسین
در زیر پای مرکب و چندین سواره بود
چیزی نمانده بود از آن جسم چاک چاک
دیدم به چشم خویش تنش پاره پاره بود
****
نازک تر از تن عموی من تنِ من است
پای شتر کجا و تن دخترِ حسن
با کعب نی زدند مرا بسکه کوفیان
جسمم کبود گشته چنان مادرِ حسن
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#بی_بی_شریفه_سلام_الله_علیها
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#نوحه
۸۷۲
من شریفه دختر شاه کریمم
مادرم بر کل خلق اما یتیم
من یتیمم
درمدینه خون به قلب زار ما شد
پدرم مسموم از زهر جفا شد
من یتیمم
وقت تشییع جسم بابا را ندیدم
پیکرش شد تیروباران من شنیدم
من یتیمم
من غم و رنج و مصیبت ها کشیدم
طعم ضرب کعب نی ها را چشیدم
من یتیمم
دیده ام در کربلا با آه و ناله
که یکی زد تازیانه بر سه ساله
من یتیمم
پای ناقه تا که بر آیینه ام خورد
زیر پای اشتران شد سینه ام خرد
من یتیمم
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#بی_بی_شریفه_سلام_الله_علیها
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#نوحه
۸۷۳
دختر مجتبی شریفه هستم
منم که از بوی عمویم مستم
بنت الکریمم طفل یتیمم
یا فارس الحجاز آجرک الله
غم و دردم هرگز نرود از یاد
یادگار حسن از ناقه افتاد
خسته و بی حال شدم لگد مال
یا فارس الحجاز آجرک الله
غنچه ام که ز بی آبی پژمردم
از کربلا تا کوفه سیلی خوردم
تا پاره شد گوش گردیدم بیهوش
یا فارس الحجاز آجرک الله
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#امام_سجاد_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#زمزمه
۸۷۴
چهل ساله برام دنیا چو زندونه
از بعد عاشورا روزام شام غریبونه
به یاد قتلگه به سینه میزنم
هنوز جای کبودیا مونده روی تنم
وداع آخر من بین بستر
دیدم پدر را در حرم به خون شناور
از بس که تیر خورد بر پیکر ای وای
گردیده بود چون مرغ پُر بال و پر ای وای
****
امون ز شامیان خواهرمو زدن
اونایی که توو مدینه مادرمو زدن
دیدم به نیزه دار یکی میداد پاداش
دیدم یه بی حیا به رقاصه ها داد شاباش
یکی نمیگفت که جرم ما چیست
محلهی برده فروشا جای ما نیست
دشمن به زخم دلم نمک زد
با نیزه بر فرق سر طفلان کتک زد
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#امام_سجاد_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#زمینه
۸۷۵
هر آنچه دیدم چشمی ندیده
دیدم روی خاک رگ بریده
اسبا روی پیکرش دویدن
تو صحرا جسمش رو می کشیدن
دیده ام با آه و ناله گوش خونی سه ساله
از نفس افتاده لاله از نفس افتاده لاله
دیدم با دیده ای تر گشته
عمه ام گشته تو بیابون سرگشته
با آنکه خیلی خسته حال بود
می دیدم که بازم در پی اطفال بود
****
ناکسا قلب مرا شکستند
بر شکم ناقه پامو بستند
ببین که من از نفس فتادم
نرفته آن صحنه ها ز یادم
دیده ام با چشم خونبار روی نی اشک علمدار
وقتی بردنم تو بازار وقتی بردنم تو بازار
واويلا چی بگم من از شام
عمه زینب بود و سنگ دیوار و بام
وای از شام بین بزم اغیار
سوی ناموس من بود نگاه انظار
****
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135