eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.7هزار دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
در محفلی که نام تو باشد گناه نیست غیر از دو دست تو بخدا تکیه گاه نیست در مکتب تو بحث سفید و سیاه نیست حالم بدون یاد نجف رو به راه نیست توصیف قدر و منزلتت کار هر‌که نیست دریایی و وجود تو مانند برکه نیست نامت به زیر سلطه کشیده لغات را در شیشه کرده خون رقیق دوات را بر هم زده نظام همه کائنات را میخواهم از دو دست تو برگ برات را لطفت زیاد و خواهش دستان ما زیاد ما کم ارادتیم و مرام شما زیاد دست غزل به مرز کمالت نمیرسد قدّ قلم به اوج جلالت نمیرسد صد چشمه هم به جوی زلالت نمیرسد بیچاره هر کسی به وصالت نمیرسد قول فمن یمت یرنی ات بعید نیست جز دیدنت به وقت وفاتم امید نیست باید نوشت نام تو را با دوات عشق زیرا که از تو بوده همیشه حیات عشق پنهان شده به سایه ی عشق تو ذات عشق پس اهدنا صراط علی شد صراط عشق با تو مشخص‌است مسیر درست مان جانم فدای نام امام نخست مان دنیا شبیه نقطه‌ای بین کتاب تو مانده نگاه چرخ و فلک بر جناب تو جز فاطمه نبوده کسی بازتاب تو صد آفرین به فاطمه صد مرحبا به تو از تو تمام خلق بگویند هم کم است آیینه دار جلوه ی پاک تو فاطمه است تاریخ شاهد است که جز تو دلیر نیست ذکری به غیر نام "علی" دلپذیر نیست عیدی شبیه عید سعید "غدیر" نیست هرکس که با ولایت تو هم مسیر نیست بیراهه رفته است-به پایش ثبات نیست راهی به غیر راه تو راه نجات نیست پیدا نمی شود احدی برتر از علی آقا تر و عزیز تر و بهتر از علی در معرکه کجاست دلاورتر از علی صدها هزار مرتبه پیغمبر از علی تعریف کرده ست چنان و چنین علیست با امر حق برای نبی جانشین علیست
الحوائج_یاموسی_بن_ جعفر چشم صبح صادق از نورش منور می شود جاری اشک شوق از چشمان مادر می شود می شکوفد غنچه ای در بوستان معرفت یک جهان از عطر لبخندش معطر می شود صبر و حلم و بردباری می شود شرمنده اش خستگی های جهان از لطف او در می شود هفتمین خورشید گردد آشکار و رفتنِ هفت شهر عشق با شوقش میسر می شود در چه زندان می شود این کهکشان نور که پیش پای او همه دیوارها، در می شود حاجت از باب الحوائج خواه، هرحاجت روا با دعای حضرت موسی بن جعفر می شود
ذره ای در نزد خورشید درخشان توأیم تشنه‌ای در حسرت یک جرعه باران توأیم سال‌ها نان خورده‌ایم از سفره‌ی اولاد تو روزی ما می‌رسد چون بر سر خوان توأیم گوشه‌ای از صحن آیینه و یا صحن عتیق هرکجا هستیم گویی کنج ایوان توأیم زائران دختر تو زائران فاطمه‌اند تا ابد ممنون این لطف دو چندان توأیم ما غذای خانه‌هامان هم غذای حضرتی‌ست درمیان خانه هم در اصل مهمان توأیم بی گمان ایل و تبارت عزت این کشور‌اند در حقیقت اهل جمهوری ایران توأیم بچه‌های تو در ایران پادشاهی می‌کنند حضرت غربت‌نشین! مدیون احسان توأیم شش امامی نیستیم و نیستیم اهل وقوف امر، امر توست آقا، تحت فرمان توأیم بی گمان بی حب تو اسلام ابتر می‌شود دین هر کس پای خود، ما که مسلمان توأیم قبله‌ی ما را کشاندی سوی مشهد، در عوض_ بنده‌ی ناقابل شاه خراسان توأیم عبد صالح بوده‌ای، باب الحوائج بوده‌ای ماهم آقا از مریدان عموجان توأیم مست بودیم از غدیر خم، دوباره عید شد تو به دنیا آمدی، مستی ما تمدید شد
از جوار عرش سرزد آفتاب دیگری وا شد از «اَبوا» به روی خلق، باب دیگری... بال وا كن لحظه‌ای در زیر باران شهود از فراز عرش می‌بارد سحاب دیگری بوی پیراهن شنیدم، دیده بستم تا مگر یوسف شعرم ببیند باز خواب دیگری ای غزل! امشب به دریای مدیحش دل بزن دارد این امواج، گوهرهای ناب دیگری ما خدا را در جمال چارده تن دیده‌ایم خوانده‌ام این حرف‌ها را در كتاب دیگری جمله از شهر و دیار و آب و خاكی دیگرند این یكی هم می‌رسد از خاك و آب دیگری بوی احمد، بوی زهرا، بوی حیدر، بوی عشق بشنوید از این چمن، عطر گلاب دیگری حضرت خورشید هفتم، آن كه چشم روزگار با وجود او ندارد انتخاب دیگری شك ندارم جبرئیل امشب برای عرشیان وصف او را می‌كند با آب و تاب دیگری ماه كی بعد از نگاهش آفتابی می‌شود؟ می‌رود از شرم، شب‌ها در حجاب دیگری شش كتابش را خدا آورد و امشب هم گشود از كتاب معرفت، فصل‌الخطاب دیگری یا نمی‌داند بلندای مقامش تا كجاست یا ندارد منكرش حرف حساب دیگری... یا بگو باب الحوائج، یا بگو باب المراد نام او حیف است بردن با خطاب دیگری
🌷👌🏻 ..................... راه را گم کرده ام، یک جاده می خواهم علی گیر کردم، راه حلی ساده می خواهم علی قد کشیدم بارها وقتی که خورشیدم شدی پیش پایت سایه ای افتاده می خواهم علی من از این دنیای وانفسا چه می خواهم علی!؟ یک دل بیچاره و دلداده می خواهم علی له شدن مابینِ زائرها خرابم می کند مست انگور ضریحم، باده می خواهم علی یاد آن «ذاکر» بخیر! این شعر را می خواند اگر با یقین می گفت: «من قلاده می خواهم علی» سجده بر سنگ تو زین العابدینم می کند از خودت در این حرم، سجاده می خواهم علی داده فرزندت عبا بر دعبلِ شاعر ولی من لبِ بر باده و لباده می خواهم علی جای آزادی برای دختران کشورم مام میهن را زنی آزاده می خواهم علی از تو هرگز کم نخواهم خواست ای دریاترین هر چه که به خوبان داده، می خواهم ! قم المقدسه
نیتی داری اگر سربسته در سر ، نذر کن در بساطت هرچه شد با خود بیاور ، نذر کن دست خالی پیش‌ ارباب کرم رفتن خطاست شاعری؟ باشد ، مداد و چند دفتر نذر کن می روی مشهد  دل از بند زمینی ها بکن آسمانی باش ، گاهی هم کبوتر نذر کن هرکجا کارت به مشکل خورد اهل روضه باش بعد هم یک سفره ی موسی بن جعفر نذر کن ده برابر ده برابر عشق جبران می کند بر در این خانه سائل ! ده برابر نذر کن مادرم را که خدا رحمت کند ، در کاظمین گفت : مادر ، حاجتی داری؟ بر این در نذر کن
روز نخست مُشتِ غباری فرشته‌ها بُردند با نسیمِ بهاری فرشته‌ها قدری هم از طُفیلِ نگاری فرشته‌ها قدری هم از گلاب دیاری فرشته‌ها برداشتند و آب و گل ما درست شد گفتند یاعلی و دل ما درست شد سوگند بر تبسمِ مولای فاطمه سوگند بر ترنم فردای فاطمه ما را بیافرید مسیحای فاطمه با معجزات حضرت موسایِ فاطمه شُکرِ خدا سرشته به خاکی مطهریم از خشتهای خانه‌ی موسی‌بن جعفریم رو برمدینه آهوی چشمم رمیده است خورشیدی از فراز اُفقها  رسیده  است از دامن حمیده* اُمیدی دمیده است این نو رسیده  فاطمه را نورِ دیده است از شادیِ فرشته زمین در طلاطم است ساقی بریز باده که این دورِ هفتم است ای هفت هفته‌های دلم هفتمین امام ای هفت‌سینِ لطف و کرم هفتمین امام هفت آسمان عِلم و عَلَم هفتمین امام هفت است اگر طواف حرم هفتمین امام در هفتمین طواف سرم زیرِ دِین توست سوگند بر حرم که حرم کاظمین توست گرچه در از دحام گدایان این درم عمری گدای سفره‌ی موسی‌بن جعفرم واکرده است هر گره‌ام را برابرم نان و  پنیر و سبزیِ  نذریِ مادرم بر دست ما عنایتِ بالحوائج است با ما همیشه برکت باب الحوائج است *حمیده نام مبارکه مادر امام کاظم علیه‌السلام
صالح ترین عبد خدا موسی بن جعفر حق است هرکس هست با موسی بن جعفر ما بنده و آقای ما موسی بن جعفر محتاج‌ها گویند یا موسی بن جعفر در پای جودش اغنیا محتاج هستند قربانیش در ماه حج حجاج هستند مستیم مست باده باب الحوائج هستیم ما دلداده باب الحوائج قربان خانواده باب الحوائج آقاست آقا زاده باب الحوائج با بچه هایش صاحب سرمایه هستیم با مشهد و شیراز و قم همسایه هستیم بال ملائک هست فرش زیر پایش ایزد مسخّر کرده هستی را برایش هستند در ایران ما فرزندهایش معصومه‌اش آمد به دنبال رضایش انوار او تقسیم شد بر مشهد و قم او را زیارت میکنم در مشهد و قم او آیت عظمای آیات خدا بود شب تا سحر گرم مناجات خدا بود مات رخش شد عرش او مات خدا بود واضح ترین تصویر از ذات خدا بود او جلوه رب بود اما بندگی کرد انسان کامل بود و ساده زندگی کرد «والکاظمین الغیض»، صبرش حد ندارد خوب است و در بین صفاتش بد ندارد در مومنینش یک نفر مرتد ندارد در صحبتش با خادمان «باید» ندارد خاری رَوَد در پای فرزند عزیزش اخمی نخواهد کرد بر روی کنیزش تابوده این بوده ست «آقا؛ تو، گدا؛ من» مدح تورا گفتن کجا آقا کجا من؟ تو جان بخواه و مابقی کار با من بدکاره آمد محضرت شد پاک دامن با دیدنت ذکر خدا ورد لبش شد از تو سرودن کار هر روز و شبش شد تو آمدی از عرش بر دامان مادر دست تو را دادند بر دستان مادر مثل طلای خالص است ایمان مادر جان امام کاظم است و جان مادر وقت ولادت مادرت تکبیر می‌گفت این عالمه بهر زنان تفسیر می‌گفت در عشق حق عاشق ترین عاشق تو هستی مجرای فیض عالمی، رازق تو هستی هرچند مخلوقی ولی خالق تو هستی تنها وصی حضرت صادق تو هستی علم لدنّی پدر در سینه توست جود و کرامت عادت دیرینه توست تا پای جانت پای قرآن ایستادی در فتنه‌ها، ای کوه ایمان ایستادی رودرروی بدعتگذاران ایستادی با رنج و زحمت کنج زندان ایستادی... ...تا یازده رکعت نماز شب بخوانی در کنج زندان روضه زینب بخوانی جان ها فدای آستان عمه جانت دارد میآید کاروان عمه جانت ای کاش بودم در زمان عمه جانت تا می‌شدم قربان جان عمه جانت تا روضه گودال ها چیزی نمانده تا غارت خلخال ها چیزی نمانده
ای کلیم‌اللَه تماشا کن کلام الله را بر فراز دست خورشیدِ ولایت، ماه را نور انوار نهم، هفتم چراغ راه را در زمین و آسمان‌ها رهبری آگاه را روح رحمان، جان قرآن، نخل طور است این پسر گوهر رخشندۀ شش بحر ‌نور است این پسر این پسر بدرالمنیر و این پسر شمس‌الضحاست این پسر باب‌الکرم، باب‌الولا، باب‌العطاست این پسر باب‌المرادِ انبیا و اولیاست این پسر هم مصطفی هم مرتضی هم مجتباست... صاحب خلق و خصال و خوی احمد کیست؟ او نفس پاک صادق آل محمد کیست؟ او ماه ذی‌الحجه‌ست محو آفتاب روی او جنس آدم قبضه‌ای از خاک پاک کوی او چشم عیسی از فراز آسمان‌ها سوی او عروة الوثقای ارباب کرامت موی او آیۀ عفو الهی بر لب خندان اوست کشور ایران زیارتگاه فرزندان اوست ای جمال چهارده معصوم در رخسار تو وحیِ ساعد خیزد از لب‌های گوهربار تو آفرینش در پناه سایۀ دیوار تو روح پاک انبیا و اولیا زوار تو آسمان چشم انتظار ذکر یارب یاربت حضرت معبود مشتاق مناجات شبت... ای دُرِ شش بحر و بحر پنج دُر! روحی فداک آسمان در صحن تو بنهاده پیشانی به خاک با غبار کاظمینت روحِ هر ناپاک، پاک بی‌ولایت می‌شود رحمت، عذاب دردناک میثم آلوده‌ای عبد و ثناگوی شماست هر که بوده هر که باشد سائل کوی شماست
فروش ویژه محرم با ۵۰ درصد تخفیف قابل توجه طلاب و ستایشگران و شاعران اهل بیت میتونید با خرید حداقل یک میلیون از کتاب های انتشارات آرام دل پنجاه در صد تخفیف دریافت کنید و نصف هزینه رو پرداخت نمایید. ۱.لهوف ۳۰۰ هزار تومان ۲.مصرع الشین ۳۵۰هزار تومان ۳.شعشعة الحسینی ۳۰۰هزار تومان ۴.مقتل هشام کلبی ۱۲۰ هزار تومان ۵.نخبة المصائب ۱۲۰ هزار تومان ۶.چهل منزل با حسین ۲۵۰ هزار تومان ۷.مقتل مقرم(حضرت علی اکبر) ۳۰۰هزار تومان ۸.مقتل مقرم (الحسین) ۴۵۰ هزار تومان ۹.مقتل مقرم السجاد ۶۰۰هزار تومان ۱۰.مقتل مقرم (العباس) ۳۰۰ هزار تومان ۱۱.مقتل دربندی ۳۰۰ هزار تومان ۱۲.نفس المهموم ۶۰۰ هزار تومان ۱۳.مقتل علامه مجلسی ۶۰۰ هزار تومان ۱۴.نورالعین ۵۵۰ هزار تومان ۱۵.حسینیه ماثور ۳۶۰ هزار تومان ۱۶.مصیبة الراتبة ۲۵۰ هزار تومان ۱۷.مقتل شوشتری ۱۸۰ هزار تومان ۱۸.گریزهای مداحی ۲۵۰ هزار تومان ۱۹.منتخب نورالعین ۱۲۰ هزار تومان ۲۰.جرعه ۱۲۰ هزارتومان ۲۱.مصباح الذاکر ۱۶۰ هزار تومان ۲۲.قسمت ۱۲۰ هزار تومان ۲۳.مواهب الحسینیه ۱۲۰ هزار تومان ۲۴.حروف مقطعه ۲۰۰ هزار تومان
شکوفا می‌کند انفاس تو "شن‌زار قحطان" را که حاصل‌خیز کردی با نگاهی هر بیابان را همین که آمدی با پنج‌تن از اهل‌بیت خویش مسلمانی مسلّم شد مسیحی‌های نجران را نمی‌بینند نقش‌تازه‌ای جز نام تو بر آن چو بردارند مُهر کهنه‌ی هر لوح پنهان را به حقانیّتت شک داشتند و با خود آوردند به همراه "شُرَحْبیل"و"جَهیر"و"کَرزْ"، شیطان را می‌آوردند اگر موسی‌و‌عیسی را؛ علی را بود اگر انجیل‌و‌تورات‌وصحف؛ داری تو قرآن را به لبخند و لباس ساده بودی فاتح دل‌ها گرفتم این که آوردند صد ملک سلیمان را به حکم "قُل تَعالوا نَدعُ"،"ثُمَّ نَبتَهِل" دیدند که تو از بین خواهی برد با یک‌آیه ایشان را به اعجازی که پیدا شد فقط روح‌القدس باید ببندد دیده‌ی آیینه‌های مانده حیران را علی این‌بار بی‌شمشیر ختم ماجرا را خواند مشخص کرد تا دست خدا پیروز میدان را
باید که فقط یوسف زهرا بپسندد مارا چه نیازیست که دنیا بپسندد قنبر شدن این است که هر لحظه بگویی من راضی ام آنگونه که مولا بپسندد مجنون دمی از سرزنش خلق نرنجید دیوانه شد آنقدر که لیلا بپسندد از قافله دوریم ولی کاش از آن دور یک ثانیه برگردد و مارا بپسندد یک عمر نشستیم که در باز کند؟؟ نه_ _یک بار بیاید به تماشا...بپسندد ما دغدغه داریم که ارباب ببیند ما دغدغه داریم که سقا بپسندد نه فکر حسابیم نه دنبال ثوابیم ما آمدیم اُمّ ابیها بپسندد  بگذار بخندند به این زار زدن ها... می ارزد اگر زینب کبری بپسندد