eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
2.2هزار دنبال‌کننده
3 عکس
0 ویدیو
54 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه‌السلام 🔹بهار خنده‌ات🔹 پلکی بزن مولا! که ایمان جان بگیرد تا در زمین بارانی از قرآن بگیرد ای مِهر عالم‌تابِ خوبی! جلوه‌گر شو تا عشق در روی زمین سامان بگیرد.. پلکی بزن تا غنچه‌ها شبنم بخندند باغ از بهارِ خندۀ گل، جان بگیرد پلکی بزن تا ریشه‌های شب بخشکد تا صبح صادق، عمر جاویدان بگیرد ایمان به فصل سرد؟! هرگز، تا تو هستی هرگز مبادا فصل یخبندان بگیرد از دیو و دد، مولا! ملولم، جلوه‌گر شو تا زندگی بوی خوش انسان بگیرد مولا! بهار خنده‌ات را منتشر کن تا فصل سرما در زمین پایان بگیرد
ای طالب معرفت! «ولی» را بشناس آن جانِ ز عشق مُنجلی را بشناس زیبنده‌ی او مقام «عبداللهی»ست در مکتب بندگی، علی را بشناس خوب‌ست به معرفت اشارت دادن دل را به حقیقت ولایت دادن ای خوب! سعادتی از این برتر نیست: بر بندگی علی شهادت دادن او روح مُکرم است، بشناسیدش قرآن مجسم است، بشناسیدش او روح نماز و قبلهٔ توحید است او وارث آدم است، بشناسیدش شعر علوی، تبسم حق‌بینی‌ست از باغ بلوغ معرفت، گل چینی‌ست هرکس که به این مرام و آیین باشد تردید مکن که شاعر آیینی ست
اول عشق ست ای جان ! قل هوالله احد دف بزن ، ساغر بچرخان ، قل هوالله احد گفتم از عشق و زبانم شعله ور شد ناگهان آه از این مضمون سوزان ! قل هوالله احد حضرت لیلی ! بیا در صحنه و چرخی بزن یک غزل مجنون برقصان ، قل هوالله احد ساغری آغوش وا کن ، یک تبسم مِی بریز اندک اندک جمع مستان ... ، قل هوالله احد می کنم سجاده را رنگین به می ، فتوا بده " زهد " من را می بنوشان ، قل هوالله احد بر سر آنم به حکم عشق ، رقص خون کنم با دلی عاشق ، غزلخوان ، قل هوالله احد در کمند زلف تو پیچید دل ، یا للعجب ! دید صدها عید قربان ، قل هوالله احد زیر شمشیر غمت ، عشق ست سر دادن به شوق دست افشان ، پایکوبان ، قل هوالله احد من شبی تاریک تاریکم ، تبسم کن مرا جلوه کن ای ماه تابان ! قل هوالله احد تشنۀ وصلم ، الا یا ایهاالساقی ! وصال اول عشق ست ای جان ! قل هوالله احد
علیه‌السلام 🔹زینت سجادهٔ عشق🔹 بعد از آن واقعهٔ سرخ، بلا سهم تو شد پیکر سوختهٔ کرب‌وبلا سهم تو شد بعد از آن واقعه، هفتاد و دو آیینه شکست ناگهان داغ دل آینه‌ها سهم تو شد بعد از آن واقعه، آشوب قیامت برخاست بر سر نیزه سر خون خدا سهم تو شد بعد از آن واقعه خون جوش زد از چشمانت خطبهٔ اشک برای شهدا سهم تو شد بعد از آن واقعه در هرولهٔ آتش و خون در شب خوف و خطر خطبهٔ «لا» سهم تو شد بعد از آن واقعه در فصل شبیخون ستم خوردن زخم ز شمشیر جفا سهم تو شد خیمهٔ نور تو در فتنهٔ شب سوخت ولی کس نپرسید که این ظلم چرا سهم تو شد بعد از آن واقعه، ای زینت سجادهٔ عشق از دلت آینه جوشید، دعا سهم تو شد بعد از آن واقعه، ای کاش که می‌مردم من مصلحت نیست بگویم که چه‌ها سهم تو شد بعد از آن واقعهٔ سرخ حقیقت گل کرد کربلا در تو درخشید خدا سهم تو شد
من از تو می خواهم بگویم ، واژه ها پر ... از آسمان سبز ، از فصل کبوتر من از تو آری ، از تو ای بانوی باران ! باید بهاری سبز بنویسم به دفتر اما چگونه ؟ از تو گفتن کار سختی ست با این زبان الکن و این روح ابتر ! من شاعری تاریک تاریکم ، چگونه در محضر آیینه بنشینم مُنوّر ؟! گاهی دلم لک می زند قرآن بخوانم قرآن ، سه رکعت نور ، یعنی : فصل کوثر گاهی دلم لک می زند شعری بگویم شعری شبیه نورتان ، سبز و مُعطر دست و دلم می لرزد اما ... کار من نیست غمگین ، قلم را می گذارم روی دفتر من عاجزم از خواندن آیات نورت طبع مرا در مکتب نورت بپرور در جان من حکمت بریز ، ای جوهر نور ! تا از کراماتت بگویم بار دیگر باید بخوانم من تو را با لهجه ی نور باید ببینم من تو را با چشم حیدر تو بای بسم الله دین ، توحید نابی ذکر لبان عارف ات : الله اکبر در تو شکوه بندگی را می توان دید ای آبروی قبله و محراب و منبر انسانیت ، حکمت نشین مکتب توست شاگرد دانشگاه تو ، سلمان و بوذر نامت بلند است ای دلیل آفرینش تو کیستی ؟ بانوی دین ، زهرای اطهر
علیه‌السلام 🔹ای طلوع پنجمین🔹 عطر لبخند خدا پیچید در دنیای من پنجمین خورشید تا گل کرد در شب‌های من.. فصل وصل آمد، زمین پُر شد ز بوی ناب عشق جلوه‌گر شد از مدینه، ماه من، مولای من عصمتی روشن تبسّم کرد بر روی زمین حضرت حق گفت: «او نوری‌ست با امضای من وارث بوی بهشت است و خِرَد میراث اوست سیب شیرینی‌ست او از شاخۀ طوبای من قاف غیرت، بحر حیرت، کهکشان حکمت است باقر نور است، بشنو از لبش آوای من» فصل لبخند گل پنجم، امام باقر است پنجمین خورشید، زد لبخند بر دنیای من تشنۀ یک جلوه از خورشید سیمای توام ای طلوع پنجمین! ای حجّت فردای من
علیه‌السلام 🔹بهار عدالت🔹 یکی از همین روزها، ناگهان تو می‌آیی از نور، از آسمان تو می‌آیی و شب زمین می‌خورد و قد می‌کشد نور، در آسمان قفس با ظهور تو خط می‌خورد زمین می‌شود سهم آزادگان به سر می‌رسد فصل سرد سکوت ترک می‌خورد بغض فریادمان تو می‌آیی از فصل عدل علی به تقسیم لبخند، تقسیم نان تو از سمت طوفان شبی می‌رسی به دست تو تیغی عدالت نشان تو می‌آیی و با سرانگشت تو ورق می‌خورد سرنوشت جهان تو در باغ آدینه گل می‌کنی بهار عدالت، امام زمان!
علیه‌السلام 🔹بهار خنده‌ات🔹 پلکی بزن مولا! که ایمان جان بگیرد تا در زمین بارانی از قرآن بگیرد ای مِهر عالم‌تابِ خوبی! جلوه‌گر شو تا عشق در روی زمین سامان بگیرد.. پلکی بزن تا غنچه‌ها شبنم بخندند باغ از بهارِ خندۀ گل، جان بگیرد پلکی بزن تا ریشه‌های شب بخشکد تا صبح صادق، عمر جاویدان بگیرد ایمان به فصل سرد؟! هرگز، تا تو هستی هرگز مبادا فصل یخبندان بگیرد از دیو و دد، مولا! ملولم، جلوه‌گر شو تا زندگی بوی خوش انسان بگیرد مولا! بهار خنده‌ات را منتشر کن تا فصل سرما در زمین پایان بگیرد
علیه‌السلام 🔹بهار عدالت🔹 یکی از همین روزها، ناگهان تو می‌آیی از نور، از آسمان تو می‌آیی و شب، زمین می‌خورد و قد می‌کشد نور، در آسمان قفس با ظهور تو خط می‌خورد زمین می‌شود سهم آزادگان به سر می‌رسد فصل سرد سکوت ترک می‌خورد بغض فریادمان تو می‌آیی از فصل عدل علی به تقسیم لبخند، تقسیم نان تو از سمت طوفان شبی می‌رسی به دست تو تیغی عدالت‌نشان تو می‌آیی و با سرانگشت تو ورق می‌خورد سرنوشت جهان تو در باغ آدینه گل می‌کنی بهار عدالت، امام زمان!
ای ماه تنزل ملائک! بدرود نور ملکوتِ جان سالک! بدرود ای خواهش عارفان، بهار قرآن! ای مطلع فجر «َامرِ رَبِّک»! بدرود :: ما را به تبسم دعا بردی تو تا روشنی فرشته‌ها بردی تو ما را ز فریب اهرمن کوچاندی تا حضرت دوست، تا خدا بردی تو :: ای ماه عزیز! حق نگهدارت باد خورشید، فدای چشم بیدارت باد ای لیلۀ قدر! در دل بیداران تا صبح وصال، شوق دیدارت باد :: ای فرصت ناب عشق‌بازی با او تفسیر فصیح آیه‌ی " الّا هو " حقا که فراق جانگدازی داری ای ماه عزیز! مژدۀ وصل‌ات کو؟! :: ای سورۀ دل‌نواز! نشناختمت ای مایۀ سوز و ساز! نشناختمت سی روز شکوه «رَبَّنَا» را دیدم یک ماه گذشت و باز نشناختمت! :: یک ماه، فرشته همنشین ما بود آیینه و نور، سرزمینِ ما بود از خویش تهی و از خدا پُر بودیم اخلاص، رفیق نازنین ما بود :: سی روز تمام، با خدا خوش بودیم با شوق تبسم دعا، خوش بودیم در لیلۀ قدر، زیر سقف توبه با هلهلۀ فرشته‌ها خوش بودیم :: سی روز به شهر جان، غزل‌خوان گشتم دنبال ظهور نور انسان گشتم در ظلمت جسم، من پریشان بودم در پرتو روزه، من پریشان گشتم :: سی روز خدا ز بام و در، گل می‌ریخت با دست فرشته، در گذر گل می‌ریخت با تکیه کلام: "من تو را بخشیدم" از باغ تبسم سحر گل می‌ریخت :: یک ماه تمام، بندگی می‌کردیم افطار و سحر، پرندگی می‌کردیم بر سفرۀ نور، معرفت می‌خوردیم با روزی روزه، زندگی می‌کردیم :: در لیلۀ قدر، بیکران را دیدیم در جسم زمین، نزول جان را دیدیم با چشم فرشته سی بهارستان از، زیبایی ماه رمضان را دیدیم :: با ظلمت نَفس، با هوس جنگیدی با هر چه که «من»، نَفس نَفس جنگیدی سی روز تو آسمان تبسم کردی ای روح پرنده! با قفس جنگیدی :: "هو" گفتم و جانِ من شد از تن خالی از حیلۀ رنگ رنگ دشمن خالی سی روز فضای سینه پُر شد از دوست از همهمه و هی هی «من، من » خالی :: در ماه خدا، خانه تکانی کردیم همپای فرشته، مهربانی کردیم جان را که اسیر تخته‌بند تن بود در فرصت روزه، آسمانی کردیم :: بر سفرۀ روزه، ما مُکرم گشتیم در خلوت اُنسِ دوست، مَحرم گشتیم از دخمۀ نَفس، سر برون آوردیم در مکتب صبر روزه، آدم گشتیم :: بیداری ماه رمضان رفت، دریغ این آینه از دست جهان رفت، دریغ جان بود به جسم مُردۀ این دنیا ای دلشدگان! جان جهان رفت، دریغ
دل برده ز دهر، خط و خال شیراز دنیاست و حسرت وصال شیراز با شاهچراغ، روز و شب محشورست این چیز کمی ست؟ خوش به حال شیراز ...... صبح است و ندای ربنا می آید گلبانگ خوش خدا خدا می آید اندر حرم شاه‌چراغ شیراز بوی خوش «مشهد الرضا» می آید
اول عشق ست ای جان ! قل هوالله احد دف بزن ، ساغر بچرخان ، قل هوالله احد گفتم از عشق و زبانم شعله ور شد ناگهان آه از این مضمون سوزان ! قل هوالله احد حضرت لیلی ! بیا در صحنه و چرخی بزن یک غزل مجنون برقصان ، قل هوالله احد ساغری آغوش وا کن ، یک تبسم مِی بریز اندک اندک جمع مستان ... ، قل هوالله احد می کنم سجاده را رنگین به می ، فتوا بده " زهد " من را می بنوشان ، قل هوالله احد بر سر آنم به حکم عشق ، رقص خون کنم با دلی عاشق ، غزلخوان ، قل هوالله احد در کمند زلف تو پیچید دل ، یا للعجب ! دید صدها عید قربان ، قل هوالله احد زیر شمشیر غمت ، عشق ست سر دادن به شوق دست افشان ، پایکوبان ، قل هوالله احد من شبی تاریک تاریکم ، تبسم کن مرا جلوه کن ای ماه تابان ! قل هوالله احد تشنۀ وصلم ، الا یا ایهاالساقی ! وصال اول عشق ست ای جان ! قل هوالله احد