eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.5هزار دنبال‌کننده
3 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه‌السلام 🔹آرزوی گمشده🔹 آه ای سحر طلوع کن از شام تار من بگذار پا به دیدۀ شب‌ زنده‌دار من شرمنده از گناهم و شرمنده‌تر که بود وقت گناه دیدۀ تو اشکبار من از ما هزار حاجت غیر از ظهور هست ای آرزوی گمشده در روزگار من گفتم بیا...تو آمدی و... من نیامدم گفتم کجایی... آه... تو بودی کنار من تو ناظری به حالم و من تا ببینمت دستی بکش به آینۀ پر غبار من
علیه‌السلام 🔹آسمان در قفس🔹 سامرا، امشب مدینه می‌شود مهمان تو آسمان‌ها اشک می‌بارند بر دامان تو شمع روشن می‌کند چشم ستاره تا سحر با گلاب اشک، می‌شوید تن سوزان تو ای حصار آفتاب، ای آسمان در قفس یوسفت را می‌برند از گوشۀ زندان تو گریه کن، خواندند در بزم خدا شعر شراب گریه کن، آتش گرفته سینۀ قرآن تو چاک زن پیراهن صبرت، مگر روشن شود در غبار چشم‌ها، آیینۀ پنهان تو دست و پایت سرد شد اما سراپای تو سوخت رو به سمت قبله کن، پرواز کرده جان تو
دنیا، ز ستاره، سبحه گر بردارد حاشا که فضائل تو را بشمارد ایمان تو را، ندید دشمن، زیرا «کافر، همه را به کیش خود پندارد»
علیه‌السلام 🔹غروب محرم🔹 دنیای بی ‌نگاه تو تاریک و مبهم است بی‌تو تمام زندگی ما جهنم است! ای آفتاب سیصد و چندین قمر! بگو تا جنگ بدر دیگرتان چند تا کم است؟ نور تو خامُشیِ همه اعتراض‌هاست این راز سجده‌های ملائک به آدم است با پنجه‌های ظلم به روی گلوی عدل دیگر بهار آمدن تو مسلّم است صبح طلوع جمعه دلم آفتابی است اما غروب مثل غروبِ محرّم است!
علیه‌السلام هر روز سر بر زانوی غم گریه کردم بر اشرف اولاد آدم گریه کرم در خانه‌ها منبر به منبر روضه خواندم در کوچه‌ها پرچم به پرچم گریه کردم من سال‌های سال قبل از خنجر شمر بر ضرب تیغ ابن ملجم گریه کردم کوه گناهی را خدا می‌بخشد از مهر وقتی به قدر بال شبنم گریه کردم.. تا نوحه‌خوان دم داد «ای اهل حرم» را با مشک پاره پاره آن دم گریه کردم بر آن هزار و نهصد و پنجاه زخمش دیدم فقط اشک است مرهم، گریه کردم.. مقتل نوشت از تشنه‌کامی تار می‌دید با چشم کوثر، چشم زمزم گریه کردم هی با لهوفش روضه خواندم، روضه خواندم هی با مُقَرّم گریه کردم، گریه کردم فردا که می‌فهمم بهای اشک من چیست افسوس خواهم خورد که کم گریه کردم
نگاه از زائر خود بر نداری ز گریه نوحه‌ای بهتر نداری زیارت‌نامۀ بالای سر را کجا باید بخوانم؟ سر نداری
رویید چو عطر گل حیاتی دیگر در مکه و یثرب، برکاتی دیگر بر خاتم انبیا محمد صلوات بر حضرت صادق صلواتی دیگر
دنبال خدای زر و درهم رفتند با فیل، سوی کعبه‌ی عالم رفتند از بهر حکومتی دو یا ده ساله یک عمر به تابوت جهنّم رفتند
هرروز سر بر زانوی غم گریه کردم بر اشرف اولاد آدم گریه کردم در خانه‌ها منبر به منبر روضه خواندم در کوچه‌ها پرچم به پرچم گریه کردم من سال‌های سال قبل از خنجر شمر بر ضرب تیغ ابن ملجم گریه کردم کوه گناهی را خدا می‌بخشد از مهر وقتی به‌قدر بال شبنم گریه کردم.. تا نوحه‌خوان دم داد «ای اهل حرم» را با مشک پاره‌پاره آن دم گریه کردم بر آن هزار و نهصد و پنجاه زخمش دیدم فقط اشک است مرهم، گریه کردم.. مقتل نوشت از تشنه‌کامی تار می‌دید با چشم کوثر، چشم زمزم گریه کردم هی با لهوفش روضه خواندم، روضه خواندم هی با مُقَرّم گریه کردم، گریه کردم فردا که می‌فهمم بهای اشک من چیست افسوس خواهم خورد که کم گریه کردم