#ورود_به_شام
"هواللطیف"
غیر شام و کوچههایش هیچ جایی شوم نیست
آنقدر مستاند مردم حالشان معلوم نیست
تشنگی از نا مرا انداخته آنقدر که
نالهی افتادنم از ناقهها مفهوم نیست
یک طرف پرتاب سنگ و یک طرف پرتاب نان
هیچ جا این راه و رسم شامیان مرسوم نیست
او فقط یک ظرف آب از تو طلب کردهست،زجر
تازیانه که جواب کودک معصوم نیست
با همین سر نیزهی کوفی بساز و غم مخور
مهربانتر هیچکس جز نیزه با حلقوم نیست
گرچه میزد با عصا بر روی لبهایت یزید
خیزران بیزبان که این وسط محکوم نیست
ابتدا بازار و بعدش کوچهی اهل یهود
هیچ جا اندازهی این دو هوا مسموم نیست
گرچه سهم هر سری خاکستر است و چوب و سنگ
هیچکس قدر علی اصغر سرش مظلوم نیست
از تمام داغها گفتم ولی داغ کسی
بینهایت مثل داغ خواهرش کلثوم نیست
#مصطفی_فروردین
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
.
#ورود_به_شام
#دروازه_ساعات
ای که داغت به دلم صفحه خونبار کشید
دیدی آخر به کجا عاقبت کار کشید
دشمنت پرده نشینان حرم را ز جفا
به سر هر گذر و کوچه و بازار کشید
تا به دروازه ی ساعات رسیدیم حسین
کار بر خواهش از، شمر ستمکار کشید
بس که گردانده شدیم در ملاعام به شام
صبح وارد شدن ما به شب تار کشید
تا سرت را به بر محمل من چرخاندند
دخترت ناله زد و پنجه به رخسار کشید
این سخن را به توسربسته بگویم که عدو
زینبت را به سوی مجلس اغیار کشید
خیزران تا که به لبهای عطشناک تو خورد
آنقدر خواهرتو آه شرر بار کشید
.
#علیرضا_توانا
#ورود_به_شام
قافله تا رسید واویلا
موی ما شد سپید واویلا
ما عزادارو شامیان دادند
همه تبریک عید واویلا
کودکان و زنان، بدون پناه
صفدوا فی الحدید واویلا
سخن آهسته، روضه سربسته
سبی کالعبید واویلا
بین بازار برده ها دیدند
قدّ زینب خمید واویلا
سر اصغر زمین که خورد، رباب
رنگ رویش پرید واویلا
با اشاره به رأس پاک حسین
یکنفر میدوید واویلا
گفت این سر، سر مسلمان نیست
خار بر دل کشید واویلا
این سری که به نیزه جلوهگر ست
چه بلاها که دید واویلا
هست پیدا ز گردنش، قاتل
بد گلو را برید واویلا
آنکه سر را برید با دشوار
عمه را میزند سرِ بازار
#محمود_اسدی_شائق
#اسارت #ورود_به_شام
شامیان سنگ جفا بر سر طفلان نزنید
خنده بر اشک یتیمان پریشان نزنید
گر که مرهم به روی زخم دل ما ننهید
نمک از کینه به زخم دل طفلان نزنید
خار و خاشاک نریزید به روی سرما
این قدر آتش غم بردل سوزان نزنید
از چه ای سنگ دلان سنگ گرفتید به دست
سنگ بر رأس پدر پیش یتیمان نزنید
سوره ی نور کند جلوگری بر سر نی
شرمتان باد زحق، سنگ به قرآن نزنید
سوی ناموس خداوند تماشا نکنید
زخم دیگر به دل زخمی و نالان نزنید
ز شما ریخته شیرازه ی قرآن از هم
دم بیهوده ز قرآن و ز ایمان نزنید
شامیان روز شما باد سیه تر از شام
که دگر طعنه به ما سوخته جانان نزنید
بی «وفایی» شما شهره ی عالم شده است
لکه ی ننگ دگر بر روی دامان نزنید
#سیدهاشم_وفایی