eitaa logo
مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی
254 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
579 ویدیو
296 فایل
*نه‌هرکس‌شد‌مسلمان‌می‌توان‌گفتش‌که‌سلمان‌شد‌ که‌اول‌بایدش‌سلمان‌شدو‌آنگه‌مسلمان‌شد.* «مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی» ‌درمنطقه‌مرکزی‌تهران‌دائرشده‌وباهدایت‌ خادم الشریعه شیخ محمدحسین شکروی ودیگراساتیدانجام‌وظیفه‌می‌کند.
مشاهده در ایتا
دانلود
#امام_رضا_علیه_السلام #عباس_براتی_پور دل بر سر کوی آشنا آوردم بر درگه او دست دعا آوردم آهوی رمیده‌ام که از بهر امید رو بر حرم قدس رضا آوردم.
#امام_رضا_علیه_السلام #جواد_هاشمی_تربت ای بر فقرا، کوی تو حج! مرحمتی دارم ز تو امّید فرج، مرحمتی ای قبله‌ی هفتم ملکوت هشتم یا حضرت ثامن الحجج مرحمتی.
نسیم قدسی یکی گذر کن به بارگاهی که لرزد آنجا خلیل را دست، ذبیح را دل مسیح را لب، کلیم را پا نخست نعلین ز پای بَر کَن سپس قدم نِه به طور ایمن که در فضایش ز صیحهٔ لَن فتاده بی‌هوش هزار موسی... نسیم جنّت وزان ز کویش شراب تسنیم روان ز جویش حیات جاوید دمیده بویش به جسم غلمان، به جان حورا فلک به گردش پی طوافش ملک به نازش ز اعتکافش ز سربلندی ندیده قافش صدای سیمرغ نوای عنقا مهین مطاف شه خراسان امین ناموس، ضمین عصیان سلیل احمد، خلیل رحمان علی عالی، ولیّ والا بگو که «نیّر» در آرزویت کند ز هر گل سراغ بویت مگر فشانَد پری به کویت چو مرغ جنت به شاخ طوبی.
ای تا به قیامت علم فتح تو قائم سلطان دو عالم، علی موسی کاظم در دیده و دل نور تجلی تو باقی بر چهرهٔ جان لمعهٔ دیدار تو دائم... شد غنچهٔ شاخ شجر وادی ایمن از نطق تو با موسی عمران متکلّم دست تو همان دست بود کز سر قدرت شد قرص قمر را به گه معجزه قاسم... از شمع سراپردهٔ قدر تو که آنجا پروانهٔ تو مشتری و مهر ملازم روشن نشود شمع جهان‌تاب مه و مهر هر شام و سحر تا نرسد رخصت خادم... آن شب که پی روشنی کار دو عالم شد صاحب معراج در آن کوکبه جازم با نور نبی لمعهٔ انوار رخت بود تا منزل مقصود به هر مرحله عازم ای نور تو بر سرّ ضمیر همه حاضر وی ذات تو بر راز نهان همه عالم در کُنْهِ صفات تو که آیینهٔ ذات است بینش متحیّر شد و دانش متوهّم... تا رفت گل روی تو در پرده نشد باز از باغ جهان غنچهٔ شادی متبسّم... تا لذت دیدار تو دریافت «فغانی» از چاشنی عیش دو عالم شده صائم...
: بسیار بخوان در باقی مانده ایام ماه شعبان، این دعا را : اللّهُمَّ اِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنا فیما مَضى مِنْ شَعْبانَ فَاغْفِرْ لَنا فیما بَقِىَ مِنْه . یعنی ؛ خدایا اگر در آن قسمت از ماه شعبان که گذشته ما را نیامرزیده اى در آن قسمت که از این ماه مانده بیامرزمان ... ،ج۲،ص۵۱ https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi
ای شه توس كه سرچشمهءالطاف خدایی جـان ما باد فـدایت كـه ولی‌نعمت مایی  میـوهءبـاغ رسـالت شـه اقـلیم ولایت بـحر مواج علوم و كرم و لطف و رضایی   ماضعیفیم و پنـاهنده بـدین حـصن ولایت رحمتی كن به ضعیفان كه معین‌الضّعفایی   ماگداییم وتوسلطان چه شودكزره احسان نظر لـطف و عنـایت فـكنی سـوی گـدایی   زدبه نام تـو خـدا سكّهءتسلیم و رضـا را كه توشایستهءاین سكّهءتسلیم ورضایی   گـره از كـار فـرو بستهء ما كس نگشاید تـو مـگر عقـده زدلهای پریشان بگشـایی  كوته ازدامنت ای شه منما دست "رسا" را كه تـواش ضـامن و فریادرس روز جـزایی.
مگر این گرانمایه گُل از کجاست که خاک خراسان از او باصفاست نسیمی ز بستان رحمت وزید که خرم ز انفاس قدسش فضاست مگر آفتاب ولایت دمید گه گیتی منور ز نور ولاست نظر بر سراپرده‌ء "نجمه" کن که بی‌پرده روشن جمال خداست خدا را بر این روی تابنده بین که این چهره آئینه‌ء حق‌نماست خدا داد ما را ولی‌نعمتی چه نعمت که شکر آنچه گویی بجاست گشودند بر ما، دَرِ رحمتی چه رحمت که دریای فیض و عطاست رسید ارمغانی ز خاک عرب که با دودمان عجم آشناست در آغوش خاک خراسان گلی ست که گر جان به پایش فشانی رواست به خونِ جگر آمد این گل به دست که این گل جگرگوشه‌ء مُصطفاست مشام خراسان از او مُشک‌بوست صباحِ نشابور از او جانفزاست بر اورنگ دانش رضا تکیه زد که اورنگ دانش رضا را سزاست رضا پیشوایی پسندیده‌خوست رضا رهبری عادل و پارساست روان چشمه‌های فضیلت از اوست که بحری خروشان و بی‌انتهاست شهی را که فرمان پذیرفت، شیر مسلَّم که بر جمله فرمانرواست کلامی چو دُر در نشابور سُفت که در عرش آویزه‌ای از طلاست ندای دل‌انگیزِ توحید او بشر را به‌سوی خدا رهنماست بر این آستان روی تسلیم نِه کجا امن‌تر از مقام رضاست؟ رضا آنچه خواهد پسند حق ست رضا آنچه گوید قبول قضاست فراتر ز هفت‌آسمان قدر اوست که این هشتمین حجت کبریاست اگر مستمندی از او رخ مپوش کز او حاجت مستمندان رواست اگر دردمندی از این در مَرو که باب‌المرادست و دارالشّفاست دو گوهرنگهبان این کشورند یکی هست "معصومه" دیگر "رضا"ست یکی آفتاب سپهر علوم یکی زهره‌ء آسمان حیاست زهی آستانِ امام رئوف که چون کعبه مسجود شاه و گداست منم جبهه‌سای حریم شهی که خاک درش دیده را توتیاست محبان آل علی را چه غم در این ژَرف دریا ز موجِ بلاست؟ که در کشتی دوستان علی علی ابن موسی‌الرضا ناخداست "رسا" وصف آل علی گفت و بس که جز وصف آل علی نارَساست.
ای شه طوس که سلطان سریر دو سرایی ماسِوى‌الَّه همه ظلّ تو و تو ظلّ خدایی تا خلایق همه در روی تو بینند خدا را پرده بردار که بی پرده خدا را بنمایی پرده‌دار حرم سرّ عفاف ملکوتی آیه‌ء رحمتی از صنع سماوات علایی خازن مخزن اسماء تعالی و تقدّس والی ملک قدَر، منشی دیوان قضایی ثقل اکبر که به فرمان نبی تا لب کوثر در میان تو و قرآن به خدا نیست جدایی نظری هم به گدایی چومن خاک‌نشین کن! ای که در پادشهی صاحب ایوان طلایی به گدا قدر بیفزاید و از شاه نکاهد گاه‌گاهی که کند شاه نگاهی به گدایی عرش رحمان بوَد این روضه‌ءسلطان خراسان پای برعرش خداهشته‌ای ای دوست کجایی در حریم حرم‌زادهءموسی به ادب رو نزنی تا به سر و دوش ملائک سر پایی زان که در بارگه اقدس سلطان سلاطین خالی از فوج ملائک نبوَد گوشه و جایی آمدم قبر تو بوسیدم و رفتم به امیدی که شب اول قبرم تو به دیدار من آیی زهر با طبع لطیف تو چنان کرد که فردا تاج خونین کفنان، افسر شاه شهدایی وای فردای «ریاضی» اگرش دست نگیری ای که خوددست خدا و پسر خون خدایی.
کعبهء امید قبلهء مراد مهر تو خدا در دلم نهاد سائل توام یا ابا الجواد یا ابا الحسن یا امام رضا آفتاب ایمان تویی رضا افتخار ایران تویی رضا حج ما فقیران تویی رضا یا ابالحسن یا امام رضا آفتاب دین شمس مشهدی تو رئوف آل محمدی پارهء تن پاک احمدی یا اباالحسن یا امام رضا ایها الرئوف ایها الامیر تو شهی و من بر توام فقیر دست خالی ام دست من بگیر یا ابالحسن یا امام رضا بر دعا و آهم اثر بده قلب خاشع و چشم تر بده پر شکسته را بال و پر بده یا ابالحسن یا امام رضا.
ای گل باغ رسول بر گل روی تو سلام ای عطر جانبخش بهشت بر عطر و بوی تو سلام به خدا که در دو دنیا به تو دل بستم رضا جان تو همیشه سلطان و من نوکرت هستم رضا جان یا علی موسی الرضا مهر ولای شما نشان مسلمانی است خواهشم از در گاه تو خواهش آن سلمانی است به خدا در وقت مردن دیده بر راهم رضا جان تویی تنها آرزویم تویی پناهم رضا جان یا علی موسی الرضا آمده ام رو سیاه از تو بگیرم آبرو نوکر درگاهت شوم جز این ندارم آرزو به گل روی تو سوگند که دل از تو بر ندارم به فدای تو وجودم به فدای تو تبارم یا علی موسی الرضا
کرامت هست آن جایی که سائل می شود پیدا اگر چه دست و پا گم می شود، دل می شود پیدا         گره از مشهد و قم وا نگشته بر نخواهد گشت برادر خواهری اینگونه مشکل می شود پیدا         ز هر دلشوره ای دل را به دریای تو باید زد که قدر اشک از امواج ساحل می شود پیدا         دل ایران ز لطف سایه ی خورشید مشهد گرم و قم همشیره اش چون ماه کامل می شود پیدا         دو دلبر از جناب حضرت موسی بن جعفر چون حسین و زینبی حیدر شمایل می شود پیدا         بدون زهر هم معصومه ی دور از رضا می مرد مـثالش زینـب کبری، دلایل می شود پیدا.