هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
روضه و توسل جانسوز _ شب ششم محرم حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام 🎤_حجت الاسلام استاد میرباقری
یابن شبیب! إِنْ بَکَیْتَ عَلَی الْحُسَیْنِ حَتَّی تَصِیرَ دُمُوعُکَ عَلَی خَدَّیْکَ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ کُلَّ ذَنْبٍ اَذنَبتَه،صَغیرا کانَ اَوْ کَبیراً قَلیلا کانَ اَوْ کثیراً ...
السَّلَامُ عَلَى قَتِیلِ الْعَبَرَاتِ و اَسیرَ الکُرُبات،السَّلَامُ عَلَى ساکِن کَربلا،السَّلَامُ عَلَى مَن بَکَته ملائکةُ السماء، السَّلَامُ عَلَى المرمَّلِ بالدماء،السَّلَامُ عَلَى المغسل بِدَمِ الجِراح، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُجَرَّعِ بِكَأْساتِ الرِّماح ،ِ أَلسَّلامُ عَلَى الْمُضامِ الْمُسْتَباح، أَلسَّلامُ عَلَى الشَّيْبِ الْخَضيبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّريبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّليبِ..."
شنیده اید هر شهیدی رو زمین می آمد،خودش رو میرساند بالای سرش دشمن رو دورمی کرد بعد که دشمن از این معرکه دور می کرد ، بدن رو به خیمه می آورد .
نوشتند بالا سر بسیاری از شهدا شاید تک تک شهدا آمد ، هیچ بدنی تو میدان باقی نماند . حتی بدن علی اکبر با اینکه ارباً ارباً شده بود ، قطعه قطعه شده بود ... خودش شاید نمی توانست فرمود : جوانان بنی هاشم شما منو کمک کنید بدن رو بیاورید ...
از جمله شنیده اید وقتی قاسم از اسب رو زمین آمد این آقازادۀ بزرگوارِ امام حسن مجتبی اون کسی که به امام حسین ، وقتی شب عاشورا بهشون فرمود : مرگ در ذائقه تو چطوره ؟ عرض کرد "اَحلی مِنَ العَسل ..."
وقتی از اسب به زمین آمد امام حسین رو صدا زد حضرت به سرعت خودش رو رسانید ، می خواست دشمن رو از معرکه دور کند جنگ بالا گرفت صدایِ آقای زاده امام مجتبی از زیر سم اسب ها به گوش می رسید ، حضرت دشمنُ دور کرد وقتی غبار جنگ فرونشست ، نشست بالین آقازاده ... دید کار از کار گذشته فرمود :
چقد برا عموت سخته اورو صدا بزنی وقتی بالین تو بیاد که کار ازکارگذشته باشد ... به هر کیفیتی بود این بدن روبه خیمه برگردانید ، فقط دو تابدن تو کربلا تو میدان مانده یکی بدن قمربنی هاشمِ تو علقمه باقی ماند ، من نمیدونم دشمن با این بدن چه کرد ، یکی هم بدن مطهر خودشِ کسی نبود ازحضرت دفاع کنه ...
بالین همه می آمد ، دشمنُ دور می کرد ، بدن رو به خیمه می آورد،کسی نبود دشمنُ از او دور کنه ، هرچه توانستن درحق او ظلم کردن ، کوتاهی نکردن ، هنوز زنده بود آقایِ شما ، نفس می کشید ... ای کاش به همینجا اکتفا می کردن ...
دستورداد «من یَنطَلِبُ الحسین؟!» ای کاش به همین قدر اکتفا می کردن ، بدن روغارت کردن ... کاری کردن که وقتی خواهرش آمد تو گودیِ قتلگاه ، با تعجب صدازد : «أأنت أخی ؟! أ أنتَ ابنُ والِدَتی؟!» ...
صلی اللهُ علیکَ یااباعبدالله و رَحمَةُ الله و برکاته ...
🌴🌴🌴
#روضه و توسل به ابنُ الکریم حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شبِ ششم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ حاج میثم مطیعی

ای چهره ات تبسم صبح ازل ، حسن
ای مهر تو اقامه ی خیرالعمل ، حسن
در مدح تو بس است همین یک کلام هم
نام علی زحُسنِ تو گشته ابالحسن
ای شاهِ دل ، شکوه تو صفین و نهروان
ای فاتحِ دلاورِ جنگ جمل حسن
حسن جان ، حسن جان…
لبریزِ رازهای جگرسوز بود ، آه
*چه رازهایی در سینه داشتی که در کودکی پیر شدی آقایِ من؟
چقدر خدا به ما شیعه ها لطف کرده ! محرم داریم و فاطمیه .. محرم برا مادر سادات گریه میکنیم ؛ میگیم شاید فاطمیه زنده نباشم ؛ فاطمیه وقتی روضه ی درو دیوار میخونن دلمون کربلا میره ، میگیم شاید دیگه محرم تو ندیدیم آقا! ..*
لبریزِ رازهایِ جگرسوز بود ، آه
تشتی که داشتی تو شبی در بغل حسن
*جُناده میگه رفتم خدمت آقا دیدم تشت مقابلِ شه ، صورتِ مبارکش کبود شده ، لخته هایِ خون از گوشه ی دهان مبارکش داخل تشت میریزه! گفتم آقا معالجه نمیکنی؟ فرمودند: مرگ رو با چی میشه درمان کرد؟*
آه! زهرِ هَلاهل است؟ نه! شهد شهادت است
*حسینش کنارش گریه میکرد، فرمود قربانت بروم چرا گریه میکنی؟ عرضه داشت: از آنچه به سرِ تو آمده گریه میکنم . فرمود: گریه نکن ، یک روزی می رسد سی هزار نفر دورِ تو میگیرند .. لَا یَوْمَ كَیَوْمِكَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّه!*
زهرِ هَلاهل است؟ نه! شهد شهادت است
شیرین تر است بهتر تو زهر از عسل حسن
حسن جان .. حسن جان ..
|⇦• #روضه و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شبِ ششم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ کربلایی حسین سیب سرخی•✾•
•┄┅═══••↭••═══┅┄•
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
•┄┅═══••↭••═══┅┄•
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ...
چطور باورم شه، چه قَدِّ رشیدی
زیر نعل اسبا، چه قَدّی کشیدی
حسن شد کفن، تن قطعه قطعت، توی خاک و خون
رو سرت، پیکرت، با هرچی که داشتند زدند بی امون
پا نکش، رو زمین، تنت رویِ دستم شده نیمه جون
وای..، غَمِ مادرم، شده پهلویِ تو برام روضه خون
چکمه اش را که از گلو برداشت
دشت را ناله ی عمو برداشت
نیزه را قاتل از تنش بعد از
سیزده ضرب،زیر و رو برداشت
پنجه ای آمده گلو بکشد
بعد هم جنگ شد، که سو برداشت
تا می آید حسین، وَ گریه کند
زدنش ناله ی عمو بکشد
او یتیم است مبهم اش نکنید
زیر این نعل ها کَمَش نکنید
آه ای نیزه ها میان حرم
مادرش هست دَرهَمش نکنید
نه به لبخند و گریه، لب وا کرد
جای دو نعل روی لبها بود
جای دو نعل، نعل بعدی خورد
حفره هایی به سینه پیدا بود
روی دوش عمو که جاشده بود
قسمتی بر زمین رها شده بود
تیغ از لابلای او می ریخت
چون حصیری که نخ نما شده بود
نیمه جان بود و اندکی حس داشت
کاکُلَش را گرفت،ناکِس داشت
می کشید و به پشت می چرخاند
ناله دیگر نبود، خِس خِس داشت
نفسش بین دنده ها مانده
سیزده جای رد پا مانده
سر و کِتفش بروی کِتف حسین
وای پایش به خاک جا مانده
*ریختن سرش،یکی موهاش رو گرفت،یکی نیزه میزد به گلوش...*
چگونه جسم تو را تا به خیمه ها ببرم
تو تکه تکه ای باید جدا جدا ببرم
نشسته ام به کنارِ تن تو گریه کنم
به فکرِ رفتنم، آخر چه سان تو را ببرم؟
مرا که داغ علی اکبرم زمین زده است
نمی شود که تنت را بروی پا ببرم
برای این که دگر خُردتر از این نشوی
تن شکسته ات از زیر دست وپا ببرم
یتیم بودی این ها زودتر نوازشت کردند
بزودی این خبرت را به مجتبی ببرم
چکار می کنی اینجا به زیر پای نعل
عمو رسیده کنارم بیا بیا ببرم
*اگر میخوای امشب تذکره ی کربلا رو برات امضا کنن...یا امام حسن! ای سفره دارِ عالم،ببین نوکرات نشستن برا پسرت امشب اومدن گریه کنند...این دستات رو بیار بالا...زن و مرد صدا بزنند:حسین...*
4_5942745161401369636.mp3
5.74M
🎤🎤 سید رضا نریمانی
💠 شب ۶ محرم سال ۱۳۹۶
✍ نوحه زمینه حضرت قاسم
👌 وای گلم ای یادگار
@majmaozakerine
🏴شب ششم محرم الحرام سال ۱۴۴۱ ه.ق🏴
📚روضۂ جانسوز حضرت قاسم ابن الحسن(علیہ السلام)
🍁حاج میثم مطیعے🍁
باز شب قاسم و باز شمیم حسن
صاحب این سفره است دست کریم حسن
*آقا دلم مدینه میخواد ... خدایا به اون نالۀ مظلومیت زهرای اطهر بین در و دیوار الساعه خبر نابودی آل سعود رو برسون ...*
باز شب قاسم و باز شمیم حسن
صاحب این سفره است دست کریم حسن
سبط نخست نبی، نور دل فاطمه
مشرق و مغرب همه، غرق نعیم حسن
*حسن جان ...*
از صف صفین بپرس، وز جمل و نهروان
تا نگری دشمنان، کشته ز بیم حسن
همدم او بی وفا
*جگرش میسوخت...جناده میگه وقتی رفتم خدمت آقا دیدم تشت مقابلشِ ... لخته های خون از گوشه هایِ لبش داخل تشت میریزه ...*
همدم او بی وفا،هجمه و تیر جفا
نیست یکی و دو تا، هتک حریم حسن
*حسن جان ...*
حرمت او را شکست، راه به تابوت بست
*جنازه مطهرش رو بلند کردند؛حسین فاطمه هم پشت سر جنازه ی برادر؛ببرند حجره ی پیغمبر...یه عده نگذاشتند...چی کار کردند؟*
تیر به تابوت زد، خصم لئیم حسن
*زیارت جامعه ائمه المومنین یه جمله داره ... و شهیدِِ فوقَ الجِنازَه قَد شُکَّت بِالسهام اَکفانُه ... اینقدر کفنش رو تیربارون کردند بدن نازنینش سوراخ سوراخ شد ...
حسن جان ...
شاید مادرش دم در ایستاده باشه ... شاید امشب مادرش داره نگات میکنه ... بگو:یازهرا حسنت رو دوست دارم...*
حرمت او را شکست، راه به تابوت بست
تیر به تابوت زد، خصم لئیم حسن
*حسن جان...حسن جان...*
ما که تباهیم و بس، نامه سیاهیم و بس
کاش شفاعت کند لطف قدیم حسن
*ای کریم اهلبیت ازت اجازه میخوام...شما باید اذن بدی...*
آه از آن ساعتی، که آمد و از حسین
بی زره اذن قتال، خواست یتیم حسن
زینب اگر دیده ای، تو جگرش را به تشت
*زینبم تو دیدی جلوی برادرت تشت گذاشتن؛لخته های خون بالا بیاره ...*
در نگر اینک به دشت، فرق دو نیم حسن
*ببین با قاسمش چه کردند ... میخوام روضه قاسم بخونم ... شب ششم همیشه یه معنایی داره ... یه خبراییِ ... چندبار اسم نازنین بابای این بچه رو بگو ...
حسن جان ...*
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
4_5918059527629965345.mp3
834.1K
❣﷽❣
🔘 #دودمه_حضرت_قاسم_ع
🔘 #آقای_میرداماد
تو میان خیمه هستی من به زیر دست و پا
🔲ای عمو جانم بیا
تیرباران شد تنم همچون امام مجتبی
🔲ای عمو جانم بیا
⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️
🔳یتیمی درد بی درمان یتیمی
🔳یتیمی خاری دوران یتیمی
🔳الهی طفل بی بابا نباشه
🔳اگر باشه در این مجلس نباشه
♨️وای گل یاسمنم
♨️ وای یتیم حسنم
☑️عمو حسین ..
🥀وای حسین وای حسین
🥀حسن غریب مادر
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#سبک_194_محرم #سبک_شور_حضرت_قاسم_علیه السلام
#مجموعه_اشعار_محرم_الحرام_۱۴۴۱🏴
#شب_ششم
#بسیار_زیبا😍
#اجرانشده
بند اول:
ای قمره مجتبی، قاسم جان
دلاوره مجتبی، قاسم جان
جلالِ آلِ علی، عشق الله
گل پسره مجتبی، قاسم جان
به سمتِ میدون رفتی، همه ترسیدن
هَل مِن مبارز گفتی، به خود لرزیدن
عشقِ شهادت از تو، چه قدر می بارید
با جمله ی اَحلا مِنْ عسل، جنگیدن
ای دلبره نجمه خاتون
صاحبِ لوح و قانون
آیه ی بی نشون، قاسم قاسم قاسم
آوازه ی قلبِ مجنون
دستته چرخِ گَردون
جاودان، بی کرون، قاسم قاسم قاسم
سر چشمه و اصل و کانون
عالَمی از تو حیرون
معنیِ پهلوون، قاسم قاسم قاسم
یا قاسم یا مولا
🌸🌸🌸🌸🌸
بند دوم:
ای نوه ی مرتضی، قاسم جان
حامی خونِ خدا، قاسم جان
شبیهِ شیرِ جمل، قهّاری
ای حسن کربلا، قاسم جان
از اون نگاهِ زیبات، کرم می باره
بَه که چقدر رخسارت، صلابت داره
حسن شمایل هستی، تو از بس آقا
نگاهِ ارباب خیره ست به تو همواره
ای ساکن عرشِ اعلا
گوهرِ آلِ طاها
یوسفِ کربلا، قاسم قاسم قاسم
ابن الکریم، ماه رحمت
فضل تو، بی نهایت
معدنِ منقبت، قاسم قاسم قاسم
جنگاورِ با رشادت
کوهِ مِهر و شجاعت
دنیا تو سیطرَت، قاسم قاسم قاسم
یا قاسم یا مولا
🌸🌸🌸🌸🌸
بند سوم:
ای اسدِ صف شکن، قاسم جان
بی بدل و بی قَرَن، قاسم جان
شاگرد رزم قمر، هستی و
وارثِ مولا حسن، قاسم جان
گرفتی تیغو دستت، چه قدر برّانی
میونِ میدون شیر و یلِ غرّانی
با ضربه ی تو ازرَق هلاک شد آقا
توأم شبیه حیدر، خوده طوفانی
ای شمس و ای نجمِ تابان
حضرتِ شاه و سلطان
بی نظیر، قهرمان، قاسم قاسم قاسم
معشوقه ی حق تعالی
قامتت سروِ رعنا
دلبری، دلربا، قاسم قاسم قاسم
ای آرومِ قلبِ ارباب
یاورِ کل اصحاب
محشر و دُرِّ ناب، قاسم قاسم قاسم
یا قاسم یا مولا
🎵📝: #یاحسین(طاها تحقیقی)
#علی_مهدوی_نسب(عبدالمحسن)
#محمد_جواد_رودی
#حسن_کربلا
السلام علیک یا قاسم بن الحسن علیهماالسلام
سردار بی زره، حسن کربلا برو
آهسته از کنار من و عمّه ها برو
خالی نبود جای حسن وقت بودنت
حالا دوباره بی حسنم کرده رفتنت
قاسم اگر که پشت سرت گریه می کنم
بر غربت تو و پدرت گریه می کنم
تو یک تنه به سمت سپاهی روان شدی
مثل پدر اسیر جفا، بی امان شدی
بابای تو امام بدون سپاه بود
مسموم زهر کینه بدون گناه بود
ظلم و جفای همسر او داغ من شده
باران تیر و پیکر او داغ من شده
حالا تو می روی وسط بغض لشکری
ای یاس من چگونه ببینم که پرپری
ای قدکشیده زیر سُم مرکب عدو
کم دست و پا بزن جلوی دیده ی عمو
زخم هلالی تن تو می کشد مرا
در خون تپیده، دیدن تو می کشد مرا
فهمیدم از جراحت لب های خونی ات
شد سنگ، پاسخ دم ِ (اِن تَنکُرونی )ات
از نعل تازه پیکر تو چنگ خورده است
در جوی خون تمام تنت رنگ خورده است
اعضای پیکرت شده قاسم چه زیر و رو
در پهلوی تو مانده چرا نیزه ی عدو
در هرکجا نشان ز تن بی گناه توست
گویا تمام کرب و بلا قتلگاه توست
هم قدّ تو کشیده شده زیر دست و پا
هم قدّ من خمیده از این محنت و بلا
ای تو ورق ورق شده قرآن مجتبی'
حالا چگونه من ببرم تا حرم تو را
قبل از رسیدن لب ِخنجر به حنجرم
کشته شدم ز داغ تو و داغ اکبرم
السَّلامُ عَلَیْكُمْ یا أهلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ وَ مَهْبِطَ الْوَحْیِ وَ مَعْدِنَ الرَّحْمَةِ وَ خُزَّانَ الْعِلْمِ وَ مُنْتَهَى الْحِلْمِ وَ أُصُولَ الْكَرَمِ وَ قَادَةَ الْأُمَمِ وَ أَوْلِیَاءَ النِّعَمِ وَ عَنَاصِرَ الْأَبْرَارِ
*آقا .. یه سال منتظر این دهه بودم .. خیلی زود داره تموم میشه ، خیلی داره به غفلت میگذرونم حسین جان ... به یادِ همه گذشته ها گوشِت اگه باز باشه میشنوی دارن حسرتِ این مجالس و میخورن ، مرگ بغلِ گوشتهِ ، قدر بدون این ساعات*
عمریست دم زدم ز غمت دم به دم حسین
بوده ست هر دمم حسن و بازدم حسین
مادر مرا میانِ حسینیه داده شیر
قد کرده ام علم بغل این علم حسین !
رویم سیاه بود و لباسم سیاه شد
مدیون توست یک دهه یک رنگی ام حسین!
می آیم اربعین به نیابت ز دخترت
جانِ سه ساله ات ببرم تا حرم حسین
بعد از سجود ، خاکِ تو را بوسه می زنیم
شد مُهر هم به حرمتِ تو محترم حسین
با دست خالی از در هیأت نمی رویم
وقتی تو را دهیم به قاسم قسم حسین
__________
بسم رب الحسن از خیمه قمر می آید
کیست این ماه که حیدر به نظر می آید
اینچنین که سویِ میدانِ خطر می آید ..
پدر ازرقِ شامی ست که در می آید
از جلال و جبروتش همه می ترسیدند
بعد ده سال همه رویِ حسن را دیدند
این عمامه که به سر بسته برای حسن است
تنکرونی است شعارش زرهش پیرهن است
ای جمل زاده بدان قاسم ما صف شکن است
چقدَر تیغ کجش تشنه گردن زدن است !
کِیْفْ کرده است حسین از رجز فاطمی اش
جان فدای هنر رزم بنی هاشمی اش
مثل باباش چه با غیظ و غضب می جنگد
میرود هم به جلو هم به عقب می جنگد
یکتنه با همه یلهای عرب می جنگد
همه گفتند که این تشنه عجب می جنگد
خسته شد ! دور و برش آه چه غوغایی شد
*یه نانجیبی گفت این بچه ی امام حسن فقط از دور سنگ بارانش کنید*
سنگ باران شدن کعبه تماشایی شد
یا زهرا مهی شد نمایان
از رزمش عدو شد هراسان
خروشان آمد رجز خوان آمد
حسن سوی میدان ..
تیغ علی به دستان او
خشم علی به چشمان او
زلزله شد ز طوفان او
یا قاسم یا قاسم ....
این آه عزای کریم است
گیسویی به دست نسیم است
به خاک افتادن چنین جان دادن
بلای عظیم است .
#شب_ششم
حاج منصورارضی
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ...
چطور باورم شه، چه قَدِّ رشیدی
زیر نعل اسبا، چه قَدّی کشیدی
حسن شد کفن، تن قطعه قطعت، توی خاک و خون
رو سرت، پیکرت، با هرچی که داشتند زدند بی امون
پا نکش، رو زمین، تنت رویِ دستم شده نیمه جون
وای..، غَمِ مادرم، شده پهلویِ تو برام روضه خون
چکمه اش را که از گلو برداشت
دشت را ناله ی عمو برداشت
نیزه را قاتل از تنش بعد از
سیزده ضرب،زیر و رو برداشت
پنجه ای آمده گلو بکشد
بعد هم جنگ شد، که سو برداشت
تا می آید حسین، وَ گریه کند
زدنش ناله ی عمو بکشد
او یتیم است مبهم اش نکنید
زیر این نعل ها کَمَش نکنید
آه ای نیزه ها میان حرم
مادرش هست دَرهَمش نکنید
نه به لبخند و گریه، لب وا کرد
جای دو نعل روی لبها بود
جای دو نعل، نعل بعدی خورد
حفره هایی به سینه پیدا بود
روی دوش عمو که جاشده بود
قسمتی بر زمین رها شده بود
تیغ از لابلای او می ریخت
چون حصیری که نخ نما شده بود
نیمه جان بود و اندکی حس داشت
کاکُلَش را گرفت،ناکِس داشت
می کشید و به پشت می چرخاند
ناله دیگر نبود، خِس خِس داشت
نفسش بین دنده ها مانده
سیزده جای رد پا مانده
سر و کِتفش بروی کِتف حسین
وای پایش به خاک جا مانده
*ریختن سرش،یکی موهاش رو گرفت،یکی نیزه میزد به گلوش...*
چگونه جسم تو را تا به خیمه ها ببرم
تو تکه تکه ای باید جدا جدا ببرم
نشسته ام به کنارِ تن تو گریه کنم
به فکرِ رفتنم، آخر چه سان تو را ببرم؟
مرا که داغ علی اکبرم زمین زده است
نمی شود که تنت را بروی پا ببرم
برای این که دگر خُردتر از این نشوی
تن شکسته ات از زیر دست وپا ببرم
یتیم بودی این ها زودتر نوازشت کردند
بزودی این خبرت را به مجتبی ببرم
چکار می کنی اینجا به زیر پای نعل
عمو رسیده کنارم بیا بیا ببرم
*اگر میخوای امشب تذکره ی کربلا رو برات امضا کنن...یا امام حسن! ای سفره دارِ عالم،ببین نوکرات نشستن برا پسرت امشب اومدن گریه کنند...این دستات رو بیار بالا...زن و مرد صدا بزنند:حسین...*
#شب_ششم
کربلایی حسین سیب سرخی
اشکهایِ ما به دامانِ کریمی می رسد
نامۀ حاجات ما با یاکریمی می رسد
هر که در این روضه می آید برایِ معرفت
پایش آخر بر صراط مستقیمی می رسد
هرچه از منبر جدا بودم ضرر دیدم ضرر
خوش به آنکه محضرِ عبدالعظیمی می رسد
*سه بار اومد خدمت امام هادی دینشُ عرضه کرد بر امام. خوش به حال اونی که مثل حضرت عبدالعظیم، دل نگران دینش باشه*
پرده ها افتاد تا چیزی نفهمیم از غمت
*اون بزرگ می گفت اگر کُنه روضه هارو بخوان نشونِ دوستان امام حسین بدن ، کسی هیچ شبی زنده بیرون نمی تونه بره .. همچین که اومد اذن بگیره ، نوشتن ابی عبدالله و قاسم ، دست گردن هم انداختن شروع کردن گریه کردن .. نه ازین گریه هایی که منو تو می کنیم. حَتَّی غُشِیَ عَلَیهِمَا .. هر دو بیحال رو خاک افتادن .. هر چی می گفت عمو بذار منم برم ، ابی عبدالله اجازه نمی داد .. دیدن خودشو رو پاهایِ عمو انداخته ..*
پرده ها افتاد تا چیزی نفهمیم از غمت
ما نمی میریم چون لطف عظیمی میرسد
رحمتت در این مجالس خوب و بد را جمع کرد
حتم دارم بر سرم دست رحیمی میرسد
این دو شب این گریه ها بوی یتیمی می دهد
این دو شب با مادری مردِ کریمی میرسد
*چقدر ناله زد قاسم، دید عمو اجازه نمی ده .. اومد تو خیمه زانویِ غم بغل گرفته .. نجمه خاتون اومد نگاه کرد دید گل پسرش با یه حالی زانویِ غم بغل گرفته .. مادر برات بمیره چی شده؟ _گفت مادر هر کاری کردم عمو اذن نداد برم میدان .. گفت الهی فدات بشم غصه نخور .. الان یه چیزی بهت میدم ببری پهلویِ عمو دیگه دست رد به سینه ت نمی زنه .. بسته ای رو باز کرد. یه نامه ای رو درآورد ، فرمود این نامۀ بابات امام حسنِ .. به عموت نوشته .. تا نامه رو گرفت ، دیدن خوشحال داره میاد به سمت عمو .. عمو جانم! بازم نمیزاری برم؟ ببین بابام برات دستخط نوشته ..
نوشتن تا ابی عبدالله نامه رو باز کرد دستخط امام حسنُ دید ، آنقدر گریه کرد حسین ... بذار من دلتُ اینطوری ببرم. شاید حسین یادش افتاد از اون لحظه آخری که داداش حسنش تو بستر بود، همه داشتن گریه می کردن، تا نگاهش به حسین افتاد فرمود لا یوم کیومک یا اباعبدالله ... حسین ...*
#شب_ششم
حاج محمدطاهری
هدایت شده از کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
لالۀ سرخ پرپرم قاسم
سیزده ساله یاورم قاسم
ماه من بین چگونه در غم تو
ریزد از دیده اخترم قاسم
تا تن پاره پاره ات دیدم
تازه شد داغ اکبرم قاسم
سخت باشد مرا که همچو تویی
جان دهد در برابرم قاسم
سخت تر اینکه در وداع حرم
تشنه لب رفتی از برم قاسم
من تو را بوده ام به جای پدر
تو به جای برادرم قاسم
آمدند از برای دیدارت
پدر و جّد و مادرم قاسم
لب تو خشک و چشم من دریاست
این بود داغ دیگرم قاسم
خیز ای تشنه لب بنوش بنوش
آب از دیدۀ ترم قاسم
تن پاک تو را تک و تنها
بسوی خیمه می برم قاسم
تن به خاک و سر تو همسفر است
در ره شام با سرم قاسم
سوز «میثم» شراری از دل ماست
شافعش روز محشرم قاسم
سازگار
هدایت شده از کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
این تن غرقه به خون مصحف پا مال من است
این عزیز دل زهرا و حسین و حسن است
اِرباً اربا شده مثل علی اکبر، پسرم
پیرهن از تن و تن پاره تر از پیرهن است
خونِ سر آب وضو، سنگِ عدو مهر نماز
اشک در دیده و خون جگرش در دهن است
زخم شمشیر کجا، جای سم اسب کجا؟
اسب ها از چه نگفتید که این قلب من است؟
کاش یک بار دگر اسم عمو را می برد
حیف کز خون دو لبش بسته، خموش از سخن است
اشک می ریزم و با دیده ی خود می نگرم
که گلم دستخوش باد خزان در چمن است
سیزده ساله ی من، ماه شب چاردهم
از چه دور بدنت این همه شمشیرزن است
بر تن پاک تو ای حجله نشین یم خون
پیرهن جامه ی خونین شده، خلعت کفن است
بزم دامادی تو دامن صحرای بلاست
خونِ رخساره حنا، شاخه ی گل زخم تن است
میثم آتش به شرار جگرت ریخته اند
آه جانسوز تو سوز دل هر مرد و زن است
سازگار
#محرم
#غزل
#امام_حسین_علیه_السلام
دل و جان در گرو حضرت جانان داریم
هر چه نعمت بود از محضر ایشان داریم
سالیانی است که ما ریزه خور اربابیم
از سر سفره ی او رزق فراوان داریم
پای از روضه ی ارباب طریقت نکشیم
تا که در سینه نفس تاکه به تن جان داریم
نم نم اشک مصیبت به عزای تو خوش است
از دم روضه ی تو جلوه دو چندان داریم
تا خدایی خدا هست گدایان تو ایم
دل خوشیم تا ابد الدهر که سلطان داریم
اولین مستمع مجلس روضه زهراست
روضه آهسته بخوانید که مهمان داریم
پیر میخانه ی عشاق خمینی فرمود :
هر چه داریم ز سالار شهیدان داریم
تفرقه ظلم و ستم راه ندارد در ما
تا که جمهوری اسلامی ایران داریم
گر خدا اذن دهد سینه زنان می آییم
روز محشر روی لب ذکر حسین جان داریم
با وجودی که ز هجران دل ما غم بار است
به ظهور پسر فاطمه ایمان داریم
#احسان_محسنی_فر
#صلوات
هدایت شده از کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
من دُرّ یتیم مجتبایم
قربانی شاه کربلایم
لبتشنۀ آتش درونم
دلدادۀ حجلهگاه خونم
نیش سر تیرهاست نوشم
کز زخم بدن زره بپوشم
من باغ گل به خون خضابم
خوناب گلو بود گلابم
قرآن به خون نشستهام من
آیـات ز هـم گسستهام من
یک لاله و سیزده بهارم
زخمی شده از هزار خارم
آن شب که شب وصال ما بود
آمادگی قتال ما بود
دلباختۀ شهادتم دید
در مکتب خون مرا پذیرفت
از سوی خدایم «ارجعی» گفت
او کعبه، حرم مطاف من بود
انگار، شب زفاف من بود
من بودم و انس با شهادت
تا صبح به موج خون، عبادت
سوگند به سورۀ تبارک
سوگند به آن شب مبارک
هرگوشه هزار عالمم بود
صد لیلۀ قدر، هردمم بود
من شعلهای از تب حسینم
من کشتۀ مکتب حسینم
من خون خدا به موج خونم
خوننامه عذار لالهگونم
کردند چو لاله برگبرگم
بگرفت به بر عروس مرگم
شد نُقل عروسیام همه سنگ
پیوسته زدند بر تنم چنگ
سرمستیام از می اجل بود
خون گلویم به لب عسل بود
پیراهن نازکم زره بود
بغضم همه در گلو گره بود
جسمم هدف هزارها تیر
آراست تنم به زخم شمشیر
در خون گلو چو غوطه خوردم
جان در بغل عمو سپردم
با خنده به خاک آرمیدم
بوی پدر از عمو شنیدم
زخم بدنم به پیکرش بود
انگار که زخم اکبرش بود
غم عقده شد و گلوی او بست
فرمود که داغ تو چه سخت است
من داغ علی دوباره دیدم
اعضای تو پارهپاره دیدم
بالای سرت برابر من
استاده حسن برادر من
او نالۀ آتشین کشیده
من اشک خجالتم به دیده
فریاد که از شرار این غم
آتش شد و سوخت نخل «میثم»
سازگار
هدایت شده از کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
سپرت سینۀ مجروح و زره پیرهنت
اجلت یار و عسل لختۀ خون در دهنت
سیزده سورۀ قرآن عمو با چه گنه
شسته با خون گلویت شده آیات تنت؟
روی هر زخم تو باشد اثر زخم دگر،
جای مرهم که گذارند به زخم بدنت
آب غسلت شده خون و کفنت زخمِ فزون
تو شهیدی، چه نیاز است به غسل و کفنت؟
میزند چاک، گریبان جگر را یوسف
گر ببیند که به خون شسته شده پیرهنت
جگر سنگ بسوزد ز غمت چون دل من
تو چه کردی که شود سنگ، جواب سخنت؟
قتلگاه تو شده حجلۀ دامادی تو
میچکد خون سر از زلف شکن در شکنت
چاکچاک است تنت چون جگر پاک حسن
ای ز سرتابهقدم حُسن حسن در حسنت
من نگه کردم و تو دیده به هم دوختهای
جگرم سوخت از این دیده به هم دوختنت
هر دلی شمعصفت سوخته در ماتم تو
چون دل «میثم» دلسوخته در انجمنت
سازگار