eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.7هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
3.4هزار ویدیو
378 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
دیدی انگشتتو میذاری تو دست نوزاد سفت ومحکم میگیره امشب امیدوارم حضرت علی اصغر همونطور دستتو بگیره ان شاء الله 🙏 اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت علی اصغر(ع) ❤️ 🏴🕯🏴🕯🏴🕯🏴 ‌شبتون حسینی
💔 همين كه چشمِ به راهم به بارگاه افتاد دگر ز چشم تر من وقار ماه افتاد حسين نام تو عين شروع باران است به حا و سين نرسيديم و سيل راه افتاد ✋ صبحتون حسینی🌸
غافلم، باز خبردارم کن یوسف فاطمه، بیدارم کن بار سنگین گناه آوردم از سر لطف، سبک بارم کن ای طبیبی که پی بیماری نظری بر دل بیمارم کن آمدم توبه کنم، پاک شوم مهربان... خالی از اغیارم کن کمکم کن نروم سمت گناه با کتک هم شده وادارم کن بین عشاق حسین بن علی بی بهایم، تو بهادارم کن آمدم بین عزا جان بدهم کشته ی قافله سالارم کن وسط گریه، میان روضه لحظه ای لایق دیدارم کن بر غم ذبح عظیم اصغر تا خود حشر گرفتارم کن ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدا را ناله کمتر کن نلرزان آسمان، اصغر منال ای بلبل شیدا ز بی آبی در این صحرا که از جور عدو اینجا بهارم شد خزان اصغر در این صحرا مباش ایمن ز کید و حیلۀ دشمن بیا از آب، دل بر کن مریز اشک روان اصغر ندارد چاره ای بابت کند از آب سیرابت مگر اینجا دهد آبت خدنگ جانستان اصغر در این گرما ز بی آبی چو ماهی در تب و تابی بخواب این درد بی خوابی گرفت از تو توان اصغر زمین تَف کرده از گرما گدازد جان و دلها را فضای کربلا گویا شده آتشفشان اصغر در این دشت جهّنم گون که بارد آتش ازگردون دلت ازتشنگی شد خون به وصفش کو زبان اصغر خدا را رحم کن بر من مکن ای جان من شیون به جای آب این دشمن دهد تیر و سنان اصغر خیال آب از سر کن بیا رحمی به مادر کن فدایت گریه کمتر کن مزن آتش به جان اصغر مکن آه و نوا جانا که روزی انتقامت را کَشَد زین قوم بی پروا خدای لا مکان اصغر سر انجام عمویت را ببین مَخراش رویت را به تیر اینجا گلویت را مَده دیگر نشان اصغر همین لشکر ز گمراهی چو نمرودند و تو ماهی از این قوم آب می خواهی مخواه آب الامان اصغر نه آبت می دهند اینان نه اَرجَت می نهند اینان که پست و گمرهند اینان نمی دانی بدان اصغر دگر ((شبخيز)) بس اینجا بیا بگذر از این سودا مزن آتش به قلب ما تو را جان همان اصغر
مداحی آنلاین - زیر بارون آسمون همیشه حرمت داره - نریمان پناهی.mp3
4.04M
🔳 احساسی 🌴زیر بارون آسمون همیشه حرمت داره 🌴زیر بارون دل من حس زیارت داره 🎤 👌فوق زیبا
بسم الله الرحمن الرحیم بگو هنوز برایت کمی توان مانده بگو هنوز برای حسین جان مانده؟ فقط برای نمازی کنار بابا باش هنوز نیمه‌ای از روز تا اذان مانده کمر شکسته ام از حال و روز من پیداست عجیب برجگرم داغ این جوان مانده بیا به گریه‌ی این پیرمرد رحمی کن عصای من نشکن، قامتی کمان مانده نسیم هم بدنت را به دست می‌گیرد شبیه مشت پری که در آشیان مانده شدی شبیه اناری که دانه دانه شده کمی به خاک و کمی دست باغبان مانده شبیه مادر من جمع می‌کنی خود را که بین پهلوی تو درد بی امان مانده چنان به روی سرت ریختند،ترسیدم هزار شکر که از تو کمی نشان مانده (حسن لطفی)
بسم الله الرحمن الرحیم پیشِ چشمانِ همه دست به زانو اُفتاد خواست تا پاشود ای وای که با رو اُفتاد باید او پاشود از  خاک جگر جمع کُنَد یک عبا پَهن کُنَد تا که پسر جمع کُنَد پیرمَرد است عصا خواست ولی خندیدند او کم آورد  عبا خواست ولی خندیدند این اَنارِ حرم است آه چرا ریخته است چقدر حضرت اکبر به عبا ریخته است تا علی رفت   به دنبالِ دلش راه اُفتاد قبلِ شهزاده ببین رویِ زمین شاه اُفتاد یک "پدرجانِ"دگر از پسرش خواست نَشُد این جوانمُرده پس از این کمرش راست نَشُد پیشِ چشمان همه دست به زانو اُفتاد بغلش کرد ولی حیف که بازو اُفتاد هیچکَس زیرِ بغلهایِ پدر را نگرفت دست تنهاست کسی جایِ پدر را نگرفت نیزه‌ای خورد تکان ، از جگرش داد کشید دست بر سینه که زد با پسرش داد کشید غارتِ قامتش اینجا صلواتی شده بود بدنش با شن و شمشیر چه قاطی شده بود ساعتی از بدنش از بدنش تیغ کشید با دو انگشتِ خودش از دهنش تیغ کشید لَخته لَخته زِ دهانش چقدر خون آوَرد تکیه میداد به آن نیزه که بیرون آوَرد بِینِ آغوش کشیدش  تَنِ او بند نَشُد خواست تا بوسه بگیرد همه دیدند  نَشُد کاش سمتِ حرم اکبر نَبَرَد برخیزد عمه‌اش دست به معجر نَبَرَد برخیزد از علمدار کمک خواست که خواهر را بُرد خواهری آمد و با خود دو برادر را بُرد پیشِ چشمان همه دست به زانو اُفتاد دید پَهلویِ علی را و به پهلو اُفتاد به عبا جمع نمود و به عبا پَهنَش کرد بُرد در خیمه کنارِ شهدا پَهنَش کرد عصر شد خیمه‌ی آتش زده با دختر سوخت هم عبا سوخت و هم خیمه و هم اکبر.... (حسن لطفی ۹۸/۰۶/۱۶)
بسم‌الله الرحمن الرحیم خواهم که بوسه ات زنم اما نمی شود جایی برایِ بوسه که پیدا نمی شود لب را به هم بزن،نفسی زن که هیچ چیز.... ...شیرین تر از شنیدنِ بابا نمی شود این پیرمرد بی تو زمین گیر می شود بی شانه ی تو مانده اگر پا نمی شود هر عضو را که دیده ام از هم گشوده است جز چشمِ تو که بر رُخِ من وا نمی شود خشکم زده کنارِ تو و خنده هایشان خواهم بلند گردم از این جا نمی شود ای پاره پاره تر زِ دلِ پاره پاره ام گفتم بغل کنم بدنت را،نمی شود باید کفن به وسعت یک دشت آورم در یک کفن که پیکر تو جا نمی شود حجله گرفته پایِ تنت مادرم ببین اشکم حریفِ گریه ی زهرا نمی شود (حسن لطفی)
بسم الله الرحمن الرحیم بگو هنوز برایت کمی توان مانده بگو هنوز برای حسین جان مانده؟ فقط برای نمازی کنار بابا باش هنوز نیمه‌ای از روز تا اذان مانده کمر شکسته ام از حال و روز من پیداست عجیب برجگرم داغ این جوان مانده بیا به گریه‌ی این پیرمرد رحمی کن عصای من نشکن، قامتی کمان مانده نسیم هم بدنت را به دست می‌گیرد شبیه مشت پری که در آشیان مانده شدی شبیه اناری که دانه دانه شده کمی به خاک و کمی دست باغبان مانده شبیه مادر من جمع می‌کنی خود را که بین پهلوی تو درد بی امان مانده چنان به روی سرت ریختند،ترسیدم هزار شکر که از تو کمی نشان مانده (حسن لطفی)