4_5926949160744911360.mp3
2.97M
☑️ #روضه_حضرت_حر علیه السلام
شب چهارم محرم
🎤 حجت الاسلام #استادمیرزامحمدی
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
4_5926949160744911310.mp3
8.43M
☑️رونق گرفت ازغم تو زندگانی ام...
☑️ #روضه_أبناء_الزینب
شب چهارم محرم
🎤 حجت الاسلام #استادمیرزامحمدی
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
4_5929375924641333946.mp3
9.78M
☑️درد بسیار و به دنبال دوائیم هنوز...
☑️ #مناجات_امام_زمان(عج) - #شب_پنجم_محرم
🎤 حجت الاسلام #استادمیرزامحمدی
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
4_5929375924641333950.mp3
4.29M
☑️ فوَقَفَ یَسْتَرِیحُ سَاعَةً ...
☑️ #مقتل #حضرت_سیدالشهدا (علیه السلام) و #روضه #حضرت_عبدالله_بن_الحسن (علیهما السلام) - #شب_پنجم_محرم
🎤 حجت الاسلام #استادمیرزامحمدی
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
روضه حضرت علی اکبر(ع)
دیوله نچه قدم گل جنازیه قالانی
یخلدی تپراقا تاپدی اومهربان بالانی
اوغول
دشمن ایچینده چوخ اوجادان آغلیانمرام
من آغلیاندا کوفه نین اهلی گولر اوغول
الله بولور کی دردین ایاقدان سالوب منی
آخر منی بو غصه لرین ئولدورر اوغول
(اله باخدی باخدی اوغول جنازه سینه)
جنازون اوسته آتان هی ورور الین الینه
عمامه سین گوتوروب ختم مرسلین الینه
سنون الین ننون ویرمدی گلین الینه
دیدی اوغول
خیامه سن گدیسن یا دیوم ننون گلسین
(اله اوندا گوردی او قانلی دوداقلار دیدی بیر بیرینه بابا منی یتیر ننمه
قارداشین چتین زمانی اولاندا گوزی قارداش آختارار اما امام یوزون دولاندردی خیمه لر سمتینه عباس گل یامان گونومدی آی قارداش عبانی سردیلر یره علینین جنازه سین قویدولار عبانین آراسیناگتیریلر خیمه لره ساری ابوالفضل آقا عبانی کنار اله دی اوغول حالین نجه دی بالا دیدی عمو منی یتیر خیمه لره خیمه لره نچه قدم قالاندا دوباره عبانی کنار اله دی دیدی عمو منی یتیر ننمه دای جان ویریرم
الله ایولریزدن اوزاق السین گوررسن جنازه قاپیا گلنده عمه لر قاچار جنازه قباقینه ننه قاچار باجی قاچار جنازه قباقینه الیکی علی اکبرین جنازه سی گلدی خیمه لر قباقینه )
نه گوردی دشمن اودم خیمه لرده طوفاندی
چادر لارین قاپسی وحشتیله قوزاندی
(بالالار عورتلر هامی قاچدلار علی اکبر جنازه سینون قباقینه اولده زینب گلدی )
بیری دیدی باجون ئولسون علی نه گلدی سنه
بیری دیدی بی بی قربان علی نه گلدی سنه
(زینب دیدی علی اکبر منی چوخ ایستر منی دانشدرار نقدری سسلدی نقدری دانشدردی گوردی جواب اولمادی گوردولر او خانملارین ایچینن رقیه دیور یول ویرون یول ویرون قارداشیم علی اکبر منی چوخ ایستر گلدی علی اکبرین جنازه سینون کنارینه )
علی
قزل گلون باشنا بلبل حزین دولانار
باجی دا قارداشنون سایه سینده دالدالانار
(گوردولر رقییه ده جواب ویرمدی هامی مبحوت قالدی نیه جواب ویرمدی؟)
چونکه بیگانه دینمز ننه نین اوخشاماسین
آلدلار شهدن اجازه گتیریبلر آناسین
چون عبادیدی فقط باشدا گوروب بیر یاراسین
دیدی ایندی دارامشدم بو نه کاکلدی علی
(بو رسمیدی ایکی یول آنا آتا اوغولون بویون اوخشار )
ایکی دفعه آنا ئوز اوغلونی اوخشار اوجادان
بیری داماد اولان وقتیده هر تازه جوان
باجسی عمه لری ترتیبه سالالار طویونی
اله کی یاخدی حناسین ننه اوخشار بویونی
(الیکی الین ویردی گلین الینه چکر بیر اتاقا دیر اوغول اوجا بویوا ننون قربان آی بالا)
بیرده ئولسه ننه نون تازه جوان اوغلی اگر
خیش و اقوامی گلر شمعی لری قاره بزر
اله کی غسل تمام اولدی کفن ایلدیلر
باغلیاندا کفنی حاضر ائدلر ننه نی
(لیلانی گتیردیلر دیدیلر آخرین گوروشوندی بالانان وداع اله
اگر بیرینون جوان اوغلی ئولسه گوررسن جنازه نی غسل ائدلر اوچ یردن باغلالار ایاق بندین باغلالار وسطی باغلالار باش بندین باغلیاندا دیلر چاغرون بونون دده سی ننه سی گلسین لیلانی گتیردیلر علی اکبر جنازه سینه باخدی باخدی)
@majmaozakerine
دیدی اوغول
یاخاوا گل ساچارام بالا
ایویمه تازه گلین گلسه بالا
@majmaozakerine
قباقه قاچارام بالا
4_5902043933885597364.MP3
10.35M
روضه علی اکبر
ترکی
@majmaozakerine
#روضه علی اصغر ع
بچه رو روی دست گرفته ابی عبدالله، ان لم ترحمونی، به من رحم نمی كنید، فارحموا هذا الطفل، به این بچه رحم كنید، إما تَروُنَهُ کیفَ یَتَلَظّی عَطَشاً، باید معنی كنم، معنی كنم بعد دادت در بیاد، گفت: ماهی رو از آب بیرون می ندازید،تا اون موقعی كه جون داره، خودش رو هی از رو زمین بلند می كنه، بالا و پایین خودش رو می ندازه، دیگه جونی براش نمی مونه، این لب هاش رو بهم می زنه، عرب این لحظه رو می گه تلضی.
ابی عبدالله نشون داد بچه رو، سر رو شونه می افتاد، فرمود: ببینید داره تلظی می كنه، یعنی اگه آبم بهش برسونید شاید جون بده، بعضی از پیرمردهای سپاه، گفتند:حسین راست می گه،ما كه با بچه جنگ نداریم.
ابی عبدالله، علی اصغر رو آورد تو دل میدون، لباس پیغمبر رو پوشید، برا چی آقا اومد، اولاً منت نون كشیدن بده، منت آب كشیدن بد نیست، دوماً ابی عبدالله تا لحظه آخر، داره اینها رو هدایت می كنه، منت هدایت داره می كشه، نكنه اینها بیچاره برن تو جهنم، امامه دلش می سوزه، لذا بین لشكر، خیلی ها از پیرمردها بلند شدن گفتند: راست می گه حسین، بچه رو بگیرید سیراب كنید، ابن سعد ملعون، دید وضع سپاه داره به هم می ریزه، یه نگاه به حرمله نانجیب كرد، امتحانش رو پس داده، او چشم اباالفضلم هدف گرفته، گفت: چرا جوابش رو نمی دی؟ نانجیب گفت: بابارو نشونه بگیرم یا بچه رو؟ گفت: مگه سفیدی زیر گلوی علی رو نمی بینی؟ هنوز حرف های حسین تموم نشده، یه وقت دید علی داره بال بال می زنه، حالا دیگه حرف آقا عوض شد، تا حالا داشت با علی حرف می زد، حرف عوض شد، گفت:
برایم مرثیه می خواندی ای تیر
به دستم كودكم خواباندی ای تیر
تمام تارهای صوتی اش را
به هم پیچاندی و سوزاندی ای تیر
گفت:
گلویت سرخ و زیر و بم ندارد
چنان زخمی زده مرهم ندارد
بمیری حرمله با چشم دیدم
كه تیر تو ز نیزه كم ندارد
*
ز داغت تیر هم گریان شده ای وای
نفس در سینه ات سوزان شده ای وای
خدا را شكر دستم زیر سر بود
سرت از پوست آویزان شد ای وای
*
ز چشمت رفت كم كم سو بمیرم
چكد خون از سر گیسو بمیرم
خدا رحمی كند مادر نبیند
سرت یك سو، تنت یك سو بمیرم
***
امشب كسی نباشه چشمش گریان نباشه برا علی. گفت: سنگ دل ترین رو آورد بیرون مختار، گفت: جایی شد دل تو هم بسوزه به حال حسین؟ گفت: یك جا، همه جا هلهله می كردم، كف می زدم، خوشحال بودم. یه جا دل من سوخت، دیدم حسین بچه رو زیر عبا گرفت، بین میدون متحیر بود، نمی دونست كجا بره، یه قدم می رفت سمت خیمه ها باز برمی گشت، گفت: خلاصه چیكار كرد ابی عبدالله رفت سمت خیمه ها؟ گفت: نه امیر، دیدم اومد پشت خیمه ها نشست روی خاك ها، با غلاف شمشیر یه قبر كوچولویی كند.
پدر با كودكی پرپر نشسته
به روی خاك ها مادر نشسته
رباب این را فقط تكرار می كرد
سه شعبه دارد و تا پر نشسته
یه منظره ای مادر دیده، می گفت:
عطش گرد پر و بال تو می گشت
غریبی پای اقبال تو می گشت
به پشت خیمه ها ای وای دیدم
كسی با نیزه دنبال تو می گشت
لالایی اصغرم، لایی لالایی
امشب خانم ها بیشتر باید گریه كنند، ای كاش بچه ها رو امشب بغل مادرها ندن، باباها بیرون نگه دارن، آخه شب ربابه، هی میومد كنار گهواره خالی، گفت:
چگونه خاك بریزم به روی زیبایت
كه تو بخندی و من هم كنم تماشایت
مزار كوچك تو پر شده است از خونت
بخواب ماهی من در میان دریایت
مرا ببخش عزیزم كه جای قطره آب
به یك سه شعبه برآورده ام تقاضایت
چگونه جسم تو پنهان كنم كه می دانم
به وقت غارتمان می كنند پیدایت
كمی بخواب در این خاك تا كمی وقت است
كه بعد از این شود آغوش نیزه ها جایت
بیا رباب كه این شاید آخرین باری است
كه خواب می رود او با نوای لالایت
اگر نشد كه شود سایه سرت امروز
به روی نیزه شود سایه سار فردایت
حسین...
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
#روضه علی اصغر ع
بچه رو روی دست گرفته ابی عبدالله، ان لم ترحمونی، به من رحم نمی كنید، فارحموا هذا الطفل، به این بچه رحم كنید، إما تَروُنَهُ کیفَ یَتَلَظّی عَطَشاً، باید معنی كنم، معنی كنم بعد دادت در بیاد، گفت: ماهی رو از آب بیرون می ندازید،تا اون موقعی كه جون داره، خودش رو هی از رو زمین بلند می كنه، بالا و پایین خودش رو می ندازه، دیگه جونی براش نمی مونه، این لب هاش رو بهم می زنه، عرب این لحظه رو می گه تلضی.
ابی عبدالله نشون داد بچه رو، سر رو شونه می افتاد، فرمود: ببینید داره تلظی می كنه، یعنی اگه آبم بهش برسونید شاید جون بده، بعضی از پیرمردهای سپاه، گفتند:حسین راست می گه،ما كه با بچه جنگ نداریم.
ابی عبدالله، علی اصغر رو آورد تو دل میدون، لباس پیغمبر رو پوشید، برا چی آقا اومد، اولاً منت نون كشیدن بده، منت آب كشیدن بد نیست، دوماً ابی عبدالله تا لحظه آخر، داره اینها رو هدایت می كنه، منت هدایت داره می كشه، نكنه اینها بیچاره برن تو جهنم، امامه دلش می سوزه، لذا بین لشكر، خیلی ها از پیرمردها بلند شدن گفتند: راست می گه حسین، بچه رو بگیرید سیراب كنید، ابن سعد ملعون، دید وضع سپاه داره به هم می ریزه، یه نگاه به حرمله نانجیب كرد، امتحانش رو پس داده، او چشم اباالفضلم هدف گرفته، گفت: چرا جوابش رو نمی دی؟ نانجیب گفت: بابارو نشونه بگیرم یا بچه رو؟ گفت: مگه سفیدی زیر گلوی علی رو نمی بینی؟ هنوز حرف های حسین تموم نشده، یه وقت دید علی داره بال بال می زنه، حالا دیگه حرف آقا عوض شد، تا حالا داشت با علی حرف می زد، حرف عوض شد، گفت:
برایم مرثیه می خواندی ای تیر
به دستم كودكم خواباندی ای تیر
تمام تارهای صوتی اش را
به هم پیچاندی و سوزاندی ای تیر
گفت:
گلویت سرخ و زیر و بم ندارد
چنان زخمی زده مرهم ندارد
بمیری حرمله با چشم دیدم
كه تیر تو ز نیزه كم ندارد
*
ز داغت تیر هم گریان شده ای وای
نفس در سینه ات سوزان شده ای وای
خدا را شكر دستم زیر سر بود
سرت از پوست آویزان شد ای وای
*
ز چشمت رفت كم كم سو بمیرم
چكد خون از سر گیسو بمیرم
خدا رحمی كند مادر نبیند
سرت یك سو، تنت یك سو بمیرم
***
امشب كسی نباشه چشمش گریان نباشه برا علی. گفت: سنگ دل ترین رو آورد بیرون مختار، گفت: جایی شد دل تو هم بسوزه به حال حسین؟ گفت: یك جا، همه جا هلهله می كردم، كف می زدم، خوشحال بودم. یه جا دل من سوخت، دیدم حسین بچه رو زیر عبا گرفت، بین میدون متحیر بود، نمی دونست كجا بره، یه قدم می رفت سمت خیمه ها باز برمی گشت، گفت: خلاصه چیكار كرد ابی عبدالله رفت سمت خیمه ها؟ گفت: نه امیر، دیدم اومد پشت خیمه ها نشست روی خاك ها، با غلاف شمشیر یه قبر كوچولویی كند.
پدر با كودكی پرپر نشسته
به روی خاك ها مادر نشسته
رباب این را فقط تكرار می كرد
سه شعبه دارد و تا پر نشسته
یه منظره ای مادر دیده، می گفت:
عطش گرد پر و بال تو می گشت
غریبی پای اقبال تو می گشت
به پشت خیمه ها ای وای دیدم
كسی با نیزه دنبال تو می گشت
لالایی اصغرم، لایی لالایی
امشب خانم ها بیشتر باید گریه كنند، ای كاش بچه ها رو امشب بغل مادرها ندن، باباها بیرون نگه دارن، آخه شب ربابه، هی میومد كنار گهواره خالی، گفت:
چگونه خاك بریزم به روی زیبایت
كه تو بخندی و من هم كنم تماشایت
مزار كوچك تو پر شده است از خونت
بخواب ماهی من در میان دریایت
مرا ببخش عزیزم كه جای قطره آب
به یك سه شعبه برآورده ام تقاضایت
چگونه جسم تو پنهان كنم كه می دانم
به وقت غارتمان می كنند پیدایت
كمی بخواب در این خاك تا كمی وقت است
كه بعد از این شود آغوش نیزه ها جایت
بیا رباب كه این شاید آخرین باری است
كه خواب می رود او با نوای لالایت
اگر نشد كه شود سایه سرت امروز
به روی نیزه شود سایه سار فردایت
حسین...