Mohammad Hossein Pooyanfar - Chador Namaz (128)-1.mp3
7.59M
🎧چادرنمازت سایه ی روی سرم
💥 #زمینه #حضرت_زهرا
🎙مداح: #محمدحسین_پویانفر
🏴 #فاطمیه
چادر نمازت سایه ی روی سرمه
عمریه که باورمه ارثیه مادرمه و دلخوشی خواهرمه
چادر نمازت روشنی عرش خداست
علت هر دفع بلاست
راه نجات یهودیا و افتخار شیعه هاست
با تو هستیم عزت داریم
روی اسمت غیرت داریم
ماشاء الله به نور نگات
ماشاء الله به مهر و وفات
کاش باشه خون زندگیمون همه به فدات
صل الله علی زهرا خیر النساء
چادر نمازت سایه ی روی سرمه
عمریه که باورمه ارثیه مادرمه و دلخوشی خواهرمه
دنیا با تو برکت داره
خاک پاهات قیمت داره
ماشاء الله به این جبروت
ماشاء الله به این عظمت
نورانی شد زمین خدا به این برکت
صل الله علی زهرا خیر النساء
.
10.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕دعا برای تعجیل در فرج👆
وفاداری یعنی چه؟
🎙استاد شجاعی
📌مهدوی باشم!
مداحی_آنلاین_زمین_گریه_کرد_و_سما_گریه_کرد_سیدمجید_بنی_فاطمه.mp3
7.61M
🔳 #شهادت_امام_حسن_عسکری(ع)
🌴زمین گریه کرد و سما گریه کرد
🌴امان ای امان یا امام زمان(عج)
🎤 #حسین_سیب_سرخی
⏯ #واحد
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
زمین گریه کرد و سما گریه کرد
عزا گریه کرد سامرا گریه کرد
بر آن دل که آتش گرفته چو شمع
غریبانه زهر جفا گریه کرد
امان ای امان یا امام زمان
عزادار او حجت ابن الحسن شده
نوحه خوان و شده سینه زن
بشوید گلی با گلاب دو عین
به خورشید عالم بپوشد کفن
امان ای امان یا امام زمان
مه آسمان کنج زندان کجا
حصار ستم نور قرآن کجاست
که جهانی به فرمان اوست
به بستر کجا دست لرزان کجا
امان ای امان یا امام زمان
چو شمعی که در نیمه شب گریه کرد
ز سوز غمش تاب و تب گریه کرد
لب تشنه اش آب خورده ولی
به یاد شه تشنه لب گریه کرد
امان ای امان یا امام زمان
#امام_حسن_عسکری
عزیز فاطمه ای مهربان بی همتا
دوباره سائلی آمد،درِ حرم بگشا
نشان خانه تان را ز هرکه پرسیدم
- نشان سیدی از خانواده ی زهرا-
به گریه مردم عابر جواب می دادند
برو به کوچه ی رحمت،محله ی طاها
کسی به داد دل من نمی رسد جز تو
بگیر دست مرا خورده ام زمین آقا
اگر اجازه دهی داخل حرم بشوم
کنار سفره ی فضلت نشینم ای مولا
بزرگ زاده چه مهمان نواز و خونگرمی
گذاشتی دهنم زود لقمه ی خود را
مگر سرای تو دارالنعیم عشاق است؟
هزار لیلی و مجنون نشسته اند اینجا
امام عسگری ای تکیه گاه امروزم
رها نمی کنمت تا قیامت فردا
دعا کنید که همسایه ی شما باشم
جوار چشمه ی تسنیم جنت الاعلی
اگر بهشت بیایم،بدان که بنشینم
به زیر سایه ی مهرت،نه سایه ی طوبی
هوای سامره دارد دل هوایی من
بده برات سفر-جان مادرت زهرا-
برای کرببلا خرجی سفر بدهید
به حق چادر خاکی زینب کبری
مدینه گر بروم تا سحر دعا خوانم
برای مهدی تان زیر گنبد خضرا
یگانه غایت خلقت وجود مادر توست
کجاست مرقد او؟خاک بر سردنیا
شنیده ام که غروب مدینه دلگیر است
شبیه حال و هوای غروب عاشورا
شنیده ام که نباید ز مشک حرفی زد
به خاطر دل پر درد مادر سقا
وحید قاسمی
مداحی_آنلاین_زمین_گریه_کرد_و_سما_گریه_کرد_سیدمجید_بنی_فاطمه.mp3
7.61M
🔳 #شهادت_امام_حسن_عسکری(ع)
🌴زمین گریه کرد و سما گریه کرد
🌴امان ای امان یا امام زمان(عج)
🎤 #حسین_سیب_سرخی
⏯ #واحد
👌بسیار دلنشین
هدایت شده از کانال مولودی وعروسی مجمع الذاکرین🌸
1_542179201.mp3
3.13M
🌸 #آغاز_ولایت_امام_زمان(عج)
♨️تعجب مرتاض هندی از سوالی درباره #امام_زمان عج
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #عبدالرضا_نظری
@ewwmajmamolodi
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
1_539960541.mp3
3.96M
🔳 #شهادت_امام_حسن_عسکری(ع)
🌴بیا که آتش دل خانه از بنا سوزاند
🌴بیا که چشم مرا سیل گریه ها سوزاند
🎤 #سید_مهدی_میرداماد
⏯ #روضه
👌بسیار دلنشین
@majmaozakerine
⚫️ماجرای پرداخت بدهی یار امام عسکری(ع) به روش عجیب
یکی از اصحاب و دوستان امام حسن عسکری(ع) به نام ابوهاشم جعفری حکایت کرد: روزی امام(ع) سوار مرکب سواری خود شد و به سمت صحرا و بیابان حرکت کرد و من نیز همراه حضرت سوار شدم و به راه افتادم و حضرت جلوی من حرکت می کرد، چون مقداری راه رفتیم ناگهان به فکرم رسید که بدهی سنگینی دارم و بدون آنکه سخنی بگویم، در ذهن و فکر خود مشغول چارهاندیشی بودم.
در همین بین امام(ع) متوجه من شد و فرمود: ناراحت نباش، خداوند متعال آن را اداء خواهد کرد و سپس خم شد و با عصایی که در دست داشت، روی زمین خطی کشید و فرمود: ای ابوهاشم! پیاده شو و آن را بردار و ضمناً مواظب باش که این جریان را برای کسی بازگو نکنی، وقتی پیاده شدم، دیدم قطعهای طلا داخل خاکها افتاده است، آن را برداشتم و در خورجین نهادم و سوار شدم و به همراه امام(ع) به راه خود ادامه دادم، باز مقدار مختصری که رفتیم، با خود گفتم: اگر این قطعه طلا به اندازه بدهی من باشد که خوب است، ولی من تهیدست هستم و توان تامین مخارج زندگی خود و خانوادهام را ندارم، مخصوصاً که فصل زمستان است و اهل منزل آذوقه و لباس مناسب ندارند، در همین لحظه بدون آنکه حرفی زده باشم، امام(ع) مجدداً نگاهی به من کرد و خم شد و با عصای خود روی زمین خطی کشید و فرمود: ای ابوهاشم! آن را بردار و این اسرار را به کسی نگو، پس چون پیاده شدم، دیدم قطعهای نقره روی زمین افتاده است، آن را برداشتم و در خورجین کنار آن قطعه طلا گذاشتم و سپس سوار شدم و به راه خود ادامه دادیم، پس از اینکه مقداری دیگر راه رفتیم، به سوی منزل بازگشتیم و امام عسکری(ع) به منزل خود تشریف برد و من نیز رهسپار منزل خویش شدم.
بعد از چند روزی طلا را به بازار برده و قیمت کردم، به مقدار بدهیهایم بود -نه کم و نه زیاد- و آن قطعه نقره را نیز فروختم و نیازمندیهای منزل و خانوادهام را تهیه و تأمین کردم
📚چهل داستان و چهل حدیث از امام حسن عسکری(ع)، عبدالله صالحی
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
BeSameraJanDad.mp3
1.06M
نوحه امام حسن عسکری علیه السلام
به سامرا جان داد،تشنه لب و محزون
مهدی او میزد،ناله به قلب خون
خورد به ظرفِ آب،چون لب و دندانش
زنده شده داغ،جدّ پریشانش
خیزران بر لبِ حسین میزد
پیش چشمان خواهرش زینب
مجلسِ عِیش و نوش و بزم شراب
چشم گریان خواهرش زینب
وایِ من وایِ من حسین جانم...
گرچه به زهر غم،داده به حُجره جان
ولی نشد دیگر،به خون خود غلطان
ولی به جدّ او،چه ظلم ها گردید
سرش جدا از تن،مِنَ القفا گردید
مادری در میان قربانگاه
بود و شمرِ لعین ستم ها کرد
روی سینه نشست و واویلا
خون به قلبِ علی و زهرا کرد
وایِ من وایِ من حسین جانم..
#نوحه
#امام_حسن_عسکری
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین